گزینشهای عقیدتی بلای جان دانشجومعلمان!
محمد حیدری ورجانی، دبیر شاخه جوانان مجمع فرهنگیان ایران اسلامی، در یادداشتی با عنوان «گزینشهای عقیدتی بلای جان دانشجومعلمان! (گزینش قاتل شجاعت و عدالت)» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
چندسالی هست که به واسطهی مسوولیتی که در یکی از تشکلهای دانشگاه دارم مورد رجوع تعداد زیادی از دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی هستم که پروندههای گزینشی برای آنها تشکیل شده و مدام در راهروهای اداره گزینش در پی خارج شدن از منجلاب ساختگی ِ خیالی گزینش.
در این سالها سعی کردم بدون در میان گذاشتن ظلم این قشر با رسانهها، مسائل آنها را پنهانی و با رایزنی با مسوولین وزارت آموزش و پرورش حل کنم؛ اما امروز کارد را به استخوان رساندهاند.
در این یادداشت سعی میکنم تا حدی گزینشهای عقیدتی و اخلاقی انجام شده، گزینشهایی از جنس تقدم تعهد بر تخصص، گزینشهای ایدئولوژیک، اصلا در یک کلام، گزینشِ «حذف غیر خودی!» و بهدنبال آن انفصالهای صورت گرفته و برخوردهای ناصوابی که با دانشجومعلمان در این سالها شده که از زبان آنها شنیدهام را بازگو کنم چرا که دیگر رایزنی و گفتگو با این دست آدمها به بن بست رسیده است. آدمهایی که گهگاه یادآور هیات داوریِ جلسات «تفتتیش عقایدِ» قرون وُسطیاند.
موضوعات مطرح شده در این یادداشت از حرفهای دانشجویان گزینش شده است.
گزینش در آموزش و پرورش برای دانشجومعلمان به این شکل است که در بدو ورود و قبل از دانشگاه، گزینش مقدماتی انجام میشود و از طریق تحقیقات محلی و گرفتن استعلام از نهادهای مربوطه و یک جلسهی ابتداییِ پرسش به پایان میرسد.
اما موضوع ما گزینش پایانی برای ورود به شغل معلمی است که هر ساله تعداد زیادی از دانشجومعلمان را درگیر میکند.
براساس شنیدهها و تجربهی شخصی اینجانب مسائلی که اغلب در گزینشها مطرح میشود به شرح ذیل است:
1 – عدم التزام به ولایت مطلقه فقیه 2 – ورود به مسائل حساس سیاسی کشور و اظهار نظر در رابطه با آنها 3 – عدم اهتمام جدی به مسائل و احکام شرعی من جمله عمل به واجبات مثل نماز و روزه و دوری از محرمات 4 – ارتباط با جنس مخالف 5 – حضور و اظهار نظر در اعتراضات صنفی دانشجویی و معلمی
تقریبا در همه موارد مورد رجوع به بنده هیچ مدرکی توسط گزینشگر ارائه نشده است و تمام استنادشان براساس خبرهایی است که توسط خبرچین هایشان فرستاده شده است که متاسفانه لفظ «به ما گزارش رسیده است» در جلسات گزینش معروف است.
بنابر شنیدهها نمایندهی گزینش در دانشگاهها در ایام مختلف با دادن وعدههای متفاوت و یا از طریق ترساندن کسانی که از آنها مسائلی بیرون کشیده است آنها را دعوت به خبرچینی و دادن گزارش از دانشجویان دیگر میکنند؛ و اینجاست که میگوییم فضا مسموم است! اینجاست وقتی میخواهند در این عصر ارتباطات، دانشگاه فرهنگیان از افکار انتقادی مصون بماند و لابد یک معلم تراز اول برای معیارهای جمهوری اسلامی شود منطقی جلوه میکند و این معلم ترسو نیز تجلی؛ معلمی که همهچیزش را باخته، حتی شرفش را. دیگر نباید انتظار داشت این آموزش و پرورش توسعهگرا و مولد افکار نو باشد، دیگر این معلم نمیتواند الف و بای برابری و عدالت و آزادی را برای ماهی کوچولوهایش بخواند.
متاسفانه لحن گزینشگر شبیه بازجوییهای اعتقادی اول انقلاب است که حضرت امام در برابر آن ایستادگی کرد. این اصرار بر نمایش ظاهری تعهدات عقیدتی عامل ترویج فرهنگ تزویر و نفاق است و گهگاه به دوگانگی شخصیت فرد میانجامد و فرد را با تعهد به آفرینش و خلق نسلی آیندهساز بیگانه میسازد؛ و در بسیاری از موارد این ایرادهای عقیدتی که میگیرند، آدم را به خنده وا میدارد.
به عنوان مثال به دانشجویی گفتهاند ریش و سبیلت شبیه کمونیستهاست پس تو یا کمونیستی یا به آنها علاقمند!
یا به دانشجویی دیگر گفته بودند به ما گزارش شده است که تو عضو گروهک کومله در کردستان هستی.
عدم التزام به ولایت فقیه در بسیاری از گزینشها مطرح میشود که مدرک و مستند آنها باز همین گزارشهاست که ریشه اکثر آنها شاید عناد و دشمنی خبرچین با طرف مقابل باشد.
عدم اهتمام جدی به مساله نماز از دیگر مواردی است که در بسیاری از گزینشها مطرح میشود حال آن که این مساله با هیچ ملاک و معیاری قابل بررسی و اثبات نیست. داستان مفصل است، داستانی طولانی و تکراری؛ داستان آشنایی که مزهی تلخ زخم میدهد، زخمی کهنه که شاید این همه عدم رسیدگی، امروز آن را به مرحلهی تعفن رسانده است!
پوشیدن لباسهایی که از نظر گزینشگر به صورت سلیقهای نامناسب است. صراحتا میگویند چرا شلوار جین یا لباس آستین کوتاه پوشیدهای؟ چرا موهایت را بلند میکردی؟ چرا ریشت را با تیغ میزدی؟
متاسفانه معیارهای گزینش برای ورود به شغل معلمی تا این اندازه نازل شده است.
معیارهایی از همین جنس است که ما را از آریستوکراسی به سمت الیگارشی مطلق میبرد؛ تنها همین کارزار گزینش که جمهوری اسلامی سناریوی آن را نوشته میتواند تا این حد نازل و افراد ذیشعور و غیر کج دست رد؛ افرادی چون مرتضوی، قاضی؛ و مختلص خاوری، رئیس بانک شوند.
ارتباط با جنس مخالف از دیگر مسائلی است که در بعضی موارد سبب عقده گشایی جنسی گزینشگر میشود.
به عنوان مثال به دانشجوی دختری گفتهاند ارتباطات با فلان پسر شبیه ارتباط زن و شوهرها بوده است چرا که در چند جا با اسم کوچک صدایش زدی.
به پسری گفتهاند در فلان درس با دانشجوی دختر برای ارائه پروژهات همکاری داشتهای.
به دانشجوی دیگری گفتهاند به ما گزارش شده در خیابان یک بار همراه با یک خانم در حال عبور بودهای.
لحن گزینشگر در رابطه با مسائل جنسی بسیار زشت و زننده است و توهین مستقیم به مقام معلمی است که کمرش زیر بار فشارهای اقتصادی خم شده و برای حقوقی ناچیز ساعتها مسیر طولانی را برای رسیدن به مدرسه برای انجام وظایف خود میپیماید. معلمی که گلولههای سلیقه در گزینش دارد از پای در میآوَرَدش، معلم دارد کمرش میشکند، شکستنی از جنس دستبند محمد حبیبی و کتک خوردنش در پیشگاه دانشآموزان که پازلهای پستوی ذهن این بزن و ببندها را هم، هم فکر دوستان گزینش میبیند.
دانشجویی میگفت پس از ماهها درگیری با گزینش در هر جلسهای که حضور پیدا میکردم گزینشگرها با استهزا میگفتند مثلا از زهره چه خبر؟
با شرم مینویسم که به دانشجویی گفته بودند چه نوع فیلمهایی میبینی؟ به ما گفتهاند فیلم خارجی صحنهدار نگاه میکنی!
متاسفانه نحوه گزینشها به تازگی رادیکالتر و افراطیتر شده است و نسبت به سالهای قبل گزینشها بسیار بیمحتواتر شده است.
گزینشهای امروز خردهنظام آموزش و پرورش را به یک نظام پدرشاهی مانند کرده، همان نظامی که ارتشش برای کشور نمیجنگد، برای شخص میجنگد.
برای یکبار همه شده بیایید بهجای تحمیل از تحلیل استفاده کنیم؛ این همه سال زور و پاسخ وارونه، یک بار فقط یکبار صدا و گوشمان را با تحلیل آشنا کنیم.
چرا نمیخواهید باور کنید مدارس جعبه سیاه جامعه است حال امروز جامعه را از مدرسهی دیروز و حال فردا را از مدرسهی امروز بخوانید.
مدارس در ایستگاه پایانیِ ناکارآمدیاند، با این نوع گزینش معلم رو هم نشانه گرفته و وضع به مراتب وخیمتر میشود.
در پایان تنها چند کلام،
مگر میشود معلم بود و به آزادگی درود نفرستاد؟
مگر میشود معلم بود و راه دریا را به ماهی سیاههای کوچولو نشان نداد؟
مگر میشود معلم بود و در برابر قتل شجاعت و عدالت در گزینش سر فرود آورد؟
مگر میشود حسین را معلم انسانیت دانست و إن لم يكن لكم دين وكنتم لا تخافون المعاد فكونوا احراراً في دنياكم را باور نداشت؟!
می دانم روزی این راه صعب و پر فراز و نشیب، هموار گشته و سختیها و مرارتهای آن نشان افتخاری خواهد شد “برای تو معلم آزاده”، تا همه بدانند که معلم، معلم است حتی اگر سدّ راهش فیلتر گزینش باشد و زندان و اعدام. چرا که آموزگار نام و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیدهاند، نه مرغان ماهیخوار.
انتهای پیام
با سلام و احترام
ضمن تشکر از جناب حیدری که یادآور یکسال انفصال از خدمت بنده در آموزش و پرورش شد، در تایید سخنان ایشان باید به عرض برسانم بلای خانمان سوز آموزش و پرورش همین خبرچین هایی هستند که لابه لای دانشجویان می خزند!
هر چه سن و سال کمتر در نتیجه علاقه به اعمال قدرت بیشتر می شود.
گزینشگران و محققین امروز آموزش و پرورش عده ای که بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه با سن و تجربه کم، حداقل شعور اجتماعی و حداکثر عقده، وارد این سیستم فشل گزینش می شوند؛ نتیجه اینچنینی به بار آورده اند که نخبگان را فراری و امثال خودشان را دور هم جمع کنند.
همکلاسی و هم دانشگاهی های ما در دوران دانشگاه با چماق خبرچینی و امروز با چماق اعلام نظر سلیقه ای مانع نفس کشیدن دوستان ما شده اند.
دخترم رد شده به جرم پیدا بودن موهایش با وجود التزام به روزه و نماز! دور از جونش داره دق مرگ میشه لطفاً لطفاً یه کاری بکنید