معیارهای زیبایی: از تاجالسلطنه تا مارگو رابی
/زیبایی از نظر ایرانیان چیست؟/
پریسا صالحی، انصاف نیوز: «واسه برداشتن ابرو و بند انداختن زیاد میان اینجا، واسه رنگ کردن مو هم میان. بیشتر سن وسالشون پایینه. دوست دارن دور موهاشون رو خالی کنن اما وسطش رو بلند نگه میدارن. کلا وضعیت بد شده خانم یکی رو نگاه میکنی نمیفهمی مرده یا زن.»
اینها صحبتهای یک آرایشگر سالن مردانه در کرج است که برای پاسخ به یک سوال سراغ او رفتیم: «ایرانیها چه کسانی را زیبا میدانند؟» علاوه بر او به یک سالن زیبایی مردانه در سعادت آباد و سالن زیبایی زنانه در خیابان فرشته، چهارراه ولیعصر و کرج هم سری زدیم. در بیشتر این مناطق آرایشگران اعتقاد داشتند که معیارهای زیبایی زنان و مردان به یکدیگر نزدیک شده است. علاوه بر این با رحیم محمدی، جامعهشناس و فرهود گوارانچی، جراح پلاستیک و زیبایی نیز به گفتوگو پرداختیم. در بخش دیگر این گزارش نظر مردم را در مورد معیارهای زیبایی جویا شدیم.
در گذشته اعتقاد بر این بود که زیبایی مفهومی فطری است اما مقایسهی معیارهای زیبایی از جغرافیایی به جغرافیای دیگر و زمانی به زمانی دیگر چنین برداشتی را دچار تزلزل میکند. تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه در کتاب خاطرات خود مینویسد که بیشتر زنان حرمسرا به خاطر زیبایی او به او حسادت میکردند. گفته میشود حدود 13 مرد بعد از رد شدن توسط تاج السلطنه دست به خودکشی زدهاند اما تصاویری که امروز از این زن روشنفکر در دست است هیچ قرابتی با معیارهای زیباییشناسانهی امروز ندارد و حتی گاهی دستمایهی شوخی و تمسخر در فضای مجازی میشود. ناصرالدین شاه در مورد دختر دیگرش، افتخارالدوله مینویسد: «افتخارالدوله را دیدم، ماشالله شاهزادهی جوان، چاق و خوب است.»
به نظر میرسد معیارهای زیبایی تا حد زیادی به روابط اجتماعی و سبک زندگی افراد بستگی دارد تا فطرت آنها. رحیم محمدی با تاکید بر این موضوع از قول بوردیو میگوید: «زیبایی یک حقیقت برساختی است که در شرایط اجتماعی و شرایط زمانه به وسیلهی کسانی که در آن جامعه یا زمانه زندگی میکنند برساخت میشود؛ نه اینکه از پیش داده شده باشد.»
با تکیه بر همین موضوع و با نزدیک شدن معیارهای زیبایی زنان و مردان، سوال مهمی پیش میآید: «آیا نزدیک شدن این معیارها میتواند نشانهای از تغییر مفهوم جنسیت در ایران و سیالیت آن باشد؟»
متن گزارش انصاف نیوز را که در آن سعی شده تا ضمن بررسی پاسخ به این سوال، معیارهای زیبایی امروز نیز مورد پرسش قرار گیرد را در ادامه بخوانید:
از فردین تا کیلین مورفی، از مرجان تا مونیکا بلوچی
دو زن با پوشش ساده و با چادر از جامعهالقرآن خارج میشوند، صورت سادهای دارند و یکی از آنها صورتش را پوشانده است. میپرسم چه مردی از نظر آنها زیبا است؟ نگاه هم میکنند و میخندند. یکی از آنها شروع به تعریف خود از مرد زیبا میکند: «قدش بلند باشه، چهارشونه باشه، چشم و ابرو مشکی باشه، فکش زاویه داشته باشه، دهنش گنده نباشه.» سکوت میکند و بعد انگار که چیزی را از قلم انداخته باشد میگوید: «برآمدگی گلو هم قشنگه.» در مورد تعریفشان از زن زیبا میپرسم میگویند: « طبیعی باشه نه قد بلند نه قد کوتاه، زن هم چشم و ابرو مشکیش قشنگه، آرایش هم در حد طبیعی خوبه.»
نزدیکی جامعهالقرآن و کنار در ورودی دانشگاه امیرکبیر با سه دانشجو در مورد برداشتشان از زیبایی صحبت میکنم. میگویم به نظر شما چه کسی زیبا است؟ یکی از آنها میخندد و به شوخی میگوید: «دخترای دانشگاه» همراهانش هم میخندند. بعد خیلی مختصر توضیح میدهد: «قدبلند، لاغر،موی بلند و رنگ کرده، چشمرنگی.» میگویم نظرش در مورد زیبایی مردان چیست؟ میگوید: «والا دقت نکردم، اصلا نگاه نمیکنم.» میخواهم مثالی از افراد زیبا بزنند. دانشجویی که صحبت میکند میگوید سلیقهی دوستش بهتر است. مرد جوان خیلی آرام میگوید: «بین مردا کیلین مورفی و تام هاردی، بین زنها هم مونیکا بلوچی و مارگو رابی.»
این طیف از سلبریتیها اما انگار بیشتر بین جوانان زیبا محسوب میشوند. نوجوانی با ظاهر نزدیک به ستارگان هیپ هاپ میگوید: «به نظرم کرهایها قشنگترن.»
ستارههای ایرانی بین افرادی که سن بیشتری داشتند محبوبتر هستند. از یکی از دستفروشان چهارراه ولیعصر که مرد حدودا چهل سالهای است میخواهم زیبایی از نظر خود را شرح دهد میگوید: «قد معمولی، چهرهی طبیعی و کلا چهرهی مهربون. هم واسه مرد هم واسه زن همینه.» برای مثال شخصیت زیبا میگوید: «مرجان و فردین»
مرد حدودا پنجاهسالهای هم میگوید: «عمل خیلی مهمه، دختر خالهی من با عمل خیلی عوض شد، به نظرم خوب میشه. کلا مرد و زن باید قد بلند باشن، سفید هم باشن قشنگترن.» بعد با حالت تاسف میگوید: «الان همه شکل هم شدن معلوم نیست کی ازدواج کرده کی نکرده! کی مرده کی زنه!» به نظرش محمدرضا گلزار و الناز شاکردوست زیبا هستند.
مردان بند میاندازند و ابروهایشان را برمیدارند
به سعادتآباد میرویم تا از آرایشگران مرد بپرسیم در این طبقه مردم زیبایی را چه میبینند. مدیر یکی از سالنهای زیبایی مردانه میگوید: «هرچی به سمت محلههای بالاتر بروید مردم بیشتر ساده و کلاسیک میپسندند. مشتریان ما بیشتر مدیرعامل هستند و برنامهریزی ما هم روی آنها است. هر دوره مدهایی میآید و میرود اما آنچه همیشه زیباست سادگی است. اینجا مشتریان مشهور زیادی داشتیم مثلا بابک جهانبخش قبلا اینجا میآمد.
زیبایی در مردان و زنان به هم نزدیک شده برای مثال هردو موهایشان را رنگ میکنند یا دماغشان را عمل میکنند اما مشتریان ما از این دست نیستند.»
مردی برای کوتاه کردن موهایش به این سالن آمده میپرسم بیشتر به دنبال چه مدلهایی است میگوید مو باید ساده باشد اما در عین سادگی نیاز به زیبایی هم دارد که برای رسیدن به چنین چیزی نیاز به آرایشگران حرفهای است.
با یکی از کسانی که به طور تخصصی در یکی از آرایشگاههای زنانهی خیابان فرشته روی آرایش صورت کار میکند در مورد معیارهای جدید زیبایی صحبت میکنم میگوید: «دیگه از اون مدلهای جیغ و آرایشهای سنگین خبری نیست. مردم بیشتر میخوان سالم به نظر برسن مثلا پوست سالم خیلی مهمه که برای همچین چیزی باید خیلی طبیعی کار کرد.
موی کوتاه طرفدارای زیادی پیدا کرده و به نظرم این درسته که از نظر زیبایی زنها و مردها به هم نزدیک شدن. توی جامعه هم همینطوره کارایی که تا حالا مردونه بود دست زنها افتاده.»
آرایشگر مردی که در یکی از محلات جنوبی کرج کار میکند اما با این تجربه مواجهه مستقیم داشته به انصاف نیوز میگوید: «واسه برداشتن ابرو و بند انداختن زیاد میان اینجا، واسه رنگ کردن مو هم میان. بیشتر سن وسالشون پایینه. دوست دارن دور موهاشون رو خالی کنن اما وسطش رو بلند نگه میدارن. کلا وضعیت بد شده خانم یکی رو نگاه میکنی نمیفهمی مرده یا زن. اینجا که از این کارا نداریم اما شنیدم اپیلاسیون هم میکنن.»
آرایشگر زنی در همین منطقه میگوید: «اینجا بیشتر برای رنگ کردن مو و آرایش میان. آرایش رو هم اونقدر ساده نمیخوان به نظرشون باید معلوم باشه که آرایش کردن و پیش آرایشگر رفتن اما راستش الان جاهای دیگه اینطوری نیست.»
بعضیها نزدیک شدن معیارهای زیباییشناسانهی مردانه و زنانه را به علت توسعهی فمنیسم و بعضی به سرمایهداری و بعضی نیز به مدرنیته ربط میدهند. اگر دقیق باشیم هر سه اینها یک چیز است، سرمایهداری بخشی از مدرنیته است بنابراین مدرنیته یک جهان فراگیر و عامی است که همهی هستی ما و همهی واقعیتهای زندگی و جامعه را در بر میگیرد.
زیبایی در حال برساخت است
رحیم محمدی به انصاف نیوز میگوید: «معیارهای زیبایی زنانه و مردانه به هم نزدیک میشود و به عبارت دیگر معیار جدیدی از زیباییشناسی در حال آفریده شدن است. به مقدار زیادی این معیار جدید بدون جنسیت است.
مدرنیته در شکل ایرانی میشود تجدد ایرانی که آن هم بیشتر در کلانشهرهای ایران مثل تهران، اصفهان، شیراز و مشهد به ظهور رسیده است، هرچقدر از این کلانشهرها به سمت شهرهای کوچک و روستاها و قبیلهها حرکت کنیم، مدرنیته اثر کمتری گذاشته است. آنها هم در حال تحول و مدرن شدن هستند اما کلانشهرها و به ویژه شهر تهران در نوک پیکان تحولات تجدد و مدرن شدن هستند. بنابراین در کلانشهرها روز به روز معیارهای زیباییشناسی مثل لباس پوشیدن و آرایش و حتی گذران اوقات فراغت و اشکال مختلف اشیای زیباییشناسانه مثل عتیقهها و اسباببازیهای بچههای دختر و پسر به هم نزدیک میشوند. همینطور نقاشی و فیلم و شعر و همهی ابعاد زیبایی شناسی.
یکی از علتهای مهم این برابری، همسان شدن معیارهای زیباییشناسی بازتعریف انسان است. انسان کیست؟ در مدرنیته یکی از بنیادیترین اتفاقاتی که افتاد این بود که انسان از نو تعریف شد. بنابراین انسان با تعریف قدیمی Man به معنای مرد بود به Human و Woman دقت کنید. البته در زبان فارسی مرد و زن دو مفهوم مستقل هستند.
در این بازتعریفی که در دورهی جدید از انسان میشود. انسان به مثابهی یک هستی واحد تعریف میشود و دیگر جنسیت، زشتی و زیبایی، مسلمان و غیر مسلمان بودن، ایرانی یا غیر ایرانی بودن فرقی نمیکند. انسان بما هو انسان از نو و با یک مرتیه تعریف میشود.
انسانشناسی عوض میشود و تفکیک مردانه و زنانه از میان برداشته میشود، مثل اینکه در قدیم گفته میشد این لباس زنانه است یا این مکان زنانه است یا این ماشین زنانه است البته الان در ایران هم اینها را احیا میکنند. آن حرف درست فمنیستها را باید به یاد بیاوریم. واقعا در تعریف انسان، زن بیشتر جنس دوم تعریف شده بود.
این بازتعریفی که از انسان در حال اتفاق افتادن است، تعریف تقریبا یکسان و برابریخواهانه و برابریگرایانهای است. بنابراین حقوق و زیباییشناسی و ظرایط اجتماعی این دو انسان را یکسان میکند.
بوردیو در کتاب «تمایز» زیبایی را تعریف میکند و میگوید زیبایی یعنی ذوقیات و علائقی که از شرایط اجتماعی یکسان برمیخیزد. یعنی اگر زنها و مردها و همهی آدمهای جامعه در یک شرایط اجتماعی یکسان و مشابه زندگی کنند، معیارهای ارزشی و زیباییشناسی آنها یکسان میشود اما اگر یک گروه از انسانها رانده شوند تا در بیغوله زندگی کنند و یک گروه دیگر در کاخ زندگی کنند؛ ارزشها معیارهای زیباییشناسانهی کاخنشینان با کسانی که در بیغوله و فقر و نداری زندگی میکنند پس هرچه شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و قومی و زبانی به سمت برابری و یکسانی حرکت کند، نتیجهی آن این میشود که ارزشها هم یکدستتر و یکسانتر میشود و معیارهای زیباییشناسی هم یکسانتر و برابرتر و مشابه هم میشود.
بازتعریف انسان و به میان آمدن مفهوم عدالت و برابری یعنی همهی انسانها برابرند. وقتی انسانها برابر تعریف و برساخت شوند و از امکانات و شرایط اجتماعی آموزشی و زندگی برابر و یکسانی برخودار شوند؛ به طور طبیعی معیارهای زیباییشناختی و ارزشی آنها به هم نزدیکتر و شبیهتر خواهد بود.
اینکه گفته میشود زنها به سمت ارزشهای مردانه سوق پیدا میکنند یا برعکس مردها به سمت ارزشهای زنانه سوق پیدا میکنند، هردو میتواند درست باشد و هردو هم میتواند درست نباشد. این رفتوبرگشتها به معنای تجربههای زیباییشناسانهای است که آدمها آنها را تجربه و زندگی میکنند و میسازند و ویران میکنند. یکی از ویژگیهای معیارهای زیباییشناسی مدرن سیالیت آنها است. اینطور نیست که ما بگوییم که معیارهای مردانه غالب میشود یا معیارهای زنانه. هیچکدام غالب نمیشود بلکه شکل جدیدی از معیارها برساخت میشود. به عبارت دیگر معیارهای زیباییشناسی سیال و روز به روز تغییرپذیرتر میشود.
برای مثال در گذشته دویست یا چهارصد سال یک معیار زیباییشناسانه حاکم بود اما الان این به مد اجتماعی تبدیل شده است. پس اینجا بین معیارهای زیباییشناسانه و مدهای زودگذر اجتماعی پیدا میشود؛ مثل شیوههای آرایش، لباس پوشیدن حتی آواز. در بیست سی سال اخیر موسیقی پاپ و رپ و موسیقیهایی که معمولا نسل جوان و نوخاسته گوش میدهند چقدر تغییر کرده و چقدر زود به زود عوض میشوند.
بنابراین به جای اینکه بگوییم این معیارها زنانه میشوند یا مردانه، از دید جامعهشناختی بهتر است گفته شود که معیارهای زیباییشناسی سیالتر و زودگذرتر میشود؛ تند به تند برساخت و واسازی میشوند.
من در کتاب اخیرم در مورد گفتم که از شهر جنسیتزدایی میشود. شما میروی داخل پاساژ و میبینی هم مرد و هم زن فروشنده است؛ میآیی در خیابان میبینی هم مرد و هم زن راننده است. میروی به پارک و میبینی هم مرد هست و هم زن؛ همه جا باهم هستند. به عبارت دیگر شهر جنسیتزدا میشود. اینطور نیست که یک بخش شهر برای زنها و بخش دیگر برای مردها باشد. میتوان گفت روند در مدرنیته به سمت نوعی جنسیتزدایی از تفریحها و مکانها و ارزشها و زمانها میشود.»
او در مورد مقاومتها در برارب این تغییرات میگوید: «انسانهایی که در جامعه زندگی میکنند متشکل از نسلهای مختلف هستند. به هر میزان که نسلها براساس معیارهای تربیتی و ارزشی و زیباییشناختی قدیم تربیت شده باشند در مقابل معیارهای زیباییشناختی و ارزشهای جدید مقاومت خواهند کرد. این مقاومت به اسمهای مختلف است، گاهی به نام دین؛گاهی به نام ایرانیت و گاهی به نام شرف و حیثیت.
این طبیعی است و به نظر میآید که کسانی که در مقابل این تغییرات اجتماعی تدریجی و تاریخی در ایران مستظهر به قدرت دولتی هستند. یعنی قدرت سیاسی و دولتی به کسانی که در مقابل این تغییرات اجتماعی مقاومت میکنند کمک میآید. به عبارت دیگر دولت و نظم سیاسی ما بخشی از مقاومت در برابر تغییرات است.
به همین خاطر عرصهی شهر و زندگی هنری و پاساژ سیاسی میشود. لباس پوشیدن، خرید کردن، کتاب خواندن، فیلم دیدن و نقاشی دیدن و موزه رفتن آدمها سیاسیمیشود. یکی از علتهای این موضوع در ایران همین است که دولت دینی بخشی از واقعیت مقاومت اجتماعی است. با این حال بخش اصلی جامعهی ما تدریج تغییرات را با وجود مقاومتهای اجتماعی، پیش میبرد. از یک طرف مقاومت اتفاق میافتد و از یک طرف تغییر؛ اینها یک دیالکتیک ایجاد میکنند و در اثر آن فرآیندهای جدید ساخته و فرآیندهای قدیمی واسازی میشوند و جامعهی ما روز به روز به سمت تجدید کردن و نو کردن خود میرود.
مقاومت نوعی قدرت است در مقابل تغییر اما واقعیت این است که در همه جای جهان اگر فرآیند مقاومت وجود نداشته باشد پدیدهی جدید یک پدیدهی لش و غیراجتماعی میشود. بنابراین هر پدیدهی اجتماعی میزانی از تغییر و مقاومت و میزانی از حرکت و ایستادن و دیالکتیک را دارد اما اگر به شکل غیر طبیعی مقاومت بیشتر باشد، ممکن است لجبازی اجتماعی رخ بدهد که در جامعهی ما هم گاهی اوقات اینطور است. جوانان به خاطر اینکه فکر میکنند نظام سیاسی نوع خاصی از لباس پوشیدن را دوست دارد آنها به عمد آن شکل را نمیپوشند.
هر پدیدهی اجتماعی مدرن اگر در ورای مقاومت اجتماعی ساخته شود، امر اجتماعی کامل نمیشود. امر اجتماعی کامل چه امر زیباییشناسانه باشد و چه دموکراسی. دموکراسیای که در غیاب مقاومت نظم کهن ایجاد شود، نمیتواند به شکل پایدار شکل بگیرد. هیچ جامعهای خالی از مقاومت نیست ما نباید مقاومت احتمالی را در تحلیلهای اجتماعی نادیده بگیریم چراکه بخشی از هستی اجتماعی است.»
او در اداکه اضافه میکند: «باید دید خود زیبایی چیست؟ قدیمیها میگفتند زیبایی بخشی از سیستم عصبی و فطری است و آدمها فطرتا و براساس شرایط عصبیای که دارند یک چیزهایی را زیبا تلقی میکنند و یک چیزهایی را زشت. این درک قدما بود اما در جامعهشناسی جدید و روانشناسی دید و فلسفهی جدید ما متوجه شدیم که اینطور نیست و زیبایی یک حقیقت وابسته به زمانه و موقعیت اجتماعی است.
برای مثال یک نوع آرایش بین زنان قبایل مرسوم بود که لبهای خود را با نخ میدوختند اما انسان امروزی اصلا آن را زیبایی تلقی نمیکند. بنابراین نسبیتی به وجود میآید. زیبایی بخشی از طبیعت ثانویهی انسان است که تحت شرایط و موقعیت اجتماعی به علاوهی شرایط تاریخی و زمان، انسانها توافق میکنند که بعضی چیزها زیبا هستند و بعضی چیزها زشتند.»
او در مورد طیفی از فمنیستها که معیارهای زیبایی کنونی را تحمیل مردسالاری و دنیای سرمایهداری میدانند گفت: «جامعهشناسی چپ و مطالعات فرهنگی جهان مدرن را به صرفا مثابهی جهان سرمایهداری تعریف میکنند که من این را قبول ندارم و در کتاب «تجدد ایرانی» هم در این مورد بحث کردم. جهان مدرن، جهان مدرن است و یکی از عناصر آن حوزهی اقتصادی و سرمایهداری است.
فمنیستهایی که خود را از آرایش و زیبایی دور میکنند، یک درک مردانه از زیبایی و معیارهای زیبایی داشتند. تلقی آنها این است که مردها در سیستمهای مردسالارانه دوست داشتند زنها را اینطور ببینند و زنها هم خودشان را به آن شکل در میآوردند و به آن شکل آرایش میکردند که مردها خوششان بیاید.
این هم بخشی از فرآیند بازتعریف زیبایی است. مثلا زنها میگویند که لازم نیست که دیگر از آرایش و صنعت بدن استفاده کنم برای مثال دماغشان را عمل کنند یا از فلان لوازم آرایش استفاده کنم. به طور طبیعی زیبایی خودم را دارم و همین کافی است. این بخشی از بازتعریف معیارهای زیباییشناسی است. در واقع با موقعیت زمانه و شرایط اجتماعی جدید تعریف جدیدی زیبایی دارد اتفاق میافتد.
فمنیستها میگویند آن معیارهای زیباییای که در گذشته بود، مردها و جامعهی تعریف کرده بود. ما از نو زیبایی را زنانه و انسانی تعریف میکنیم.
زیبایی و تعریف زیبایی بخشی از واقعیت تاریخ و جامعه است. بنابراین ما چیز فطری ثابتی نداریم. اگر اینطور بود پس این زنها برخلاف فطرتشان عمل میکنند و با خودشان میجنگند؟ مثلا موهای سرشان را میتراشتند یا لوازم آرایشی استفاده نمیکنند و کاملا طبیعی هستند. میگویند این هم بخشی از زیبایی است. به تعبیر بوردیو این موضوع برمیگردد به برساختی بودن زیبایی. بوردیو میخواهد بگوید زیبایی یک حقیقت برساختی است و یک حقیقت برساختی است که در شرایط اجتماعی و شرایط زمانه به وسیلهی کسانی که در آن جامعه یا زمانه زندگی میکنند برساخت میشود؛ نه اینکه از پیش داده شده باشد.
زیبایی یک چیز از پیش تعیین شده و از پیش داده شده نیست بلکه درک از زیبایی مثل یک استعداد است. همانطور که آدمها استعداد دارند که گرسنگی را بفهمند، یک استعدادی هم دارند که زشتی و زیبایی را بفهمند اما اینکه زشتی چیست یا زیبایی چیست در شرایط زمانه و شرایط اجتماعی تعریف و برساخت میشود.»
فرهود گوارانچی: ولع خاصی برای هر نوع عملی وجود دارد
گوارانچی به انصاف نیوز میگوید: «یک دسته از کسانی که مراجعه میکنند به خاطر علل واقعی است برای مثال بینی کسی زیبا نیست یا اینکه خانمی بارداری داشته افتادگی سینه پیدا کرده که برای اصلاح چنین مواردی میآیند. وقتی میخواهیم اینها را عمل کنیم چون خودشان از بیماریای که دارند آگاهی دارند، نوع عملشان برایشان قابل قبولتر است و رضایتشان هم بیشتر است.
یک گروه دیگر به خاطر چشم و هم چشمی میآیند مثلا چون فلانی عمل کرده و خوب شده، حالا چه نیاز داشته باشد چه نیاز نداشته باشد باید عمل کند.
گروه سوم که از همهی اینها مشکلسازتر هستند گروهی هستند که مشکلات دیگری در زندگی دارند احساس میکنند که اگر عمل کنند این مشکلات حل میشود یا اینکه تصور بدی از بدن خودشان دارند که غیرواقعی است و فکر میکنند که یک جایی از بدنشان زشت است درحالی که زشت هم نیستف اینها اقدام به عمل میکنند ولی چون آن تفکر هنوز در ذهنشان است با هیچ نوع عملی راضی نمیشوند و باز به دنبال جراح دیگر، روش دیگر و کار دیگر هستند. به این گروه اصلا نباید دست زد.
نوع جراحیای که برای آقا صورت میگیرد باید به شکلی باشد که چهرهی مرد را به زن تبدیل نکند برای مثال وقتی میخواهیم یک بینی عمل کنیم، در خانمها بینیها یک حالت انحنا دارد و این حالت را دوست دارند ولی در آقایان این کار را نباید کرد چون ظاهر مرد را به ظاهر زنانه تبدیل میکند و در جامعه دید خوبی پیدا نمیکند.»
او در پاسخ به اینکه آیا عملهایی که تا به حال زنانه تلقی میشده بین مردان هم طرفدار دارد یا نه گفت: «متاسفانه این چیزها الان در جامعه زیاد است، یک سری چیزها داریم که با توجیه هم جل نمیشود. مخصوصا از وقتی که مردم عکس جراحیها را در اینستاگرام میبینند. ولع خاصی به هر نوع عملی در هر کسی ایجاد شده است. در آقایان عمل جراحی نسبت به گذشته خیلی بیشتر شده و مردها هم همانقدر که ممکن است یک خانم حساسیت داشته باشد حساسیت دارند.»
او در ادامه افزود: «جراحی بینی در ایران بیشترین عمل زیبایی است که هم در آقایان و هم در خانمها بیشتر است. بعد از آن آقایان بیشتر عمل پلک و ساکشن انجام میدهند و در خانمها لیپوساکشن و آبدومینوپلاستی پوست شکم و بزرگ کردن یا کوچک کردن سینه بیشتر است.
باسن خانمهای ایرانی کوچک نیست اما هرکسی به مطب مراجعه میکند حتی کسانی که چاق هستند و باید بیست سی کیلو هم لاغر کنند قبل از اینکه موضوع لاغر کردن مطرح کنند، میگویند میخواهند به باسنشان چربی تزریق کنند.
الگوی ثابتی وجود ندارد، مثلا یک نفر یک بینی گوشتی داردف اینها بعضی اوقات یک عکسی با خودشان از یک هنرپیشهای میآورند که یک آدم کاملا لاغری است و انتظار دارند که بینی آنها به این شکل عمل شود. به جز خدا هیچکس دیگری نمیتواند این کار را بکند. در عمل پوست را نمیبریم یا با سمباده نازک نمیکنیم بلکه همان پوست بدن است که یک سری تغییرات در لایههای زیری داده میشود.
گونه و زاویهی فک و گودی بین آنها یک معیار زیبایی در همه جای دنیا است اما باز در فرهنگهای دیگر متفاوت است. مثلا من مدتی در استان اردبیل کار میکردم؛ آنجا چه خانم و چه آقا همه دوست دارند چاق بشوند و انتظار دارند صورت گرد یا بیضی باشد و وقتی میگوییم صورت باید فرم قلب داشته باشد میگویند همسران ما این حالت را دوست ندارند.»
انتهای پیام