روایتی از روابط دولت اصلاحات و سپاه قدس
جماران نوشت: ترور فرمانده نیروی قدس سپاه توسط آمریکا و پاسخ جمهوری اسلامی ایران به این عمل با هدف قرار دادن پایگاه آمریکایی عین الاسد، دوران جدیدی را در معادلات منطقه ی پر بحران خاورمیانه رقم زد؛ ایران «خروج آمریکا از منطقه» را به عنوان ثمره و نتیجه ی حتمی این اقدام نابخردانه عنوان کرده است.
پیامد میان مدت و دراز مدت این تحولات در منطقه چیست؟ این پرسش و پرسش های مشابه آن را با دکتر سید محمد صدر، معاون پیشین عربی، آفریقایی وزارت خارجه و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کردیم.
مشروح این مصاحبه که در آستانه چهلمین روز شهادت سردار سلیمانی انجام شد، در پی می آید:
دلیل دشمنی تاریخی ایران و آمریکا
*اتفاق مهمی که اخیرا در منطقه افتاد شهادت سردار سلیمانی بود. لطفا در وهله نخست، تحلیل خود را از این تصمیم بفرمایید. آیا این اقدام در راستای همان فشار حداکثری آمریکا بوده یا تصمیم شخصی مانند بسیاری تصمیمات دیگر ترامپ بوده؟ این اقدام چه پیامدهایی در مناسبات ایران در منطقه داشت؟
من باید در پاسخ به این سوال به نکته ای اشاره کنم و آن این است که ببینیم دشمنی اصلی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بر سر چیست؟ اگر به دلیل این دشمنی پی ببریم فکر می کنم خیلی از مسائل روشن خواهد شد.
با انقلاب اسلامی تمام منافع و قدرت آمریکا در ایران جمع شد. یعنی حکومت سلطنتی که در واقع نماینده آمریکا بود، رفت و نظام جمهوری اسلامی تشکیل شد که بر مبنای انقلاب اسلامی و در مقابل منافع آمریکا و قطع آن منافع در ایران بود.
پس از مدتی آمریکا این را پذیرفت که دوران شاهنشاهی در ایران تمام شده و پس از آن حکومتی مردمی در ایران روی کار آمده که دیگر مانند سابق منافع آمریکا را تامین نمی کند. نکته بسیار مهم این است که یکی از فرمان های آمریکا در قبال منطقه که شاه اجرا می کرد تامین امنیت و منافع اسرائیل و همچنین نفت آنجا بود.
آن زمان هیچکدام از کشورهای عربی حاضر نبودند نفت اسرائیل را تامین کنند. در نتیجه آمریکا از شاه می خواست که این کار را انجام دهد و شاه نیز علاوه بر تامین امنیت، نفت اسرائیل را تامین می کرد. به همین خاطر هم بود که مردم کشورهای عربی با ایران رابطه خوبی نداشتند. زیرا واقعا دشمنی با اسرائیل در قلب تمام ملل عربی وجود دارد. یکی از حرف هایی که من در دوره دانشجویی که هنوز انقلاب نشده بود، می شنیدم و بسیار رنجم می داد این بود که به ایران لقب «اسرائیل بزرگ» داده بودند! و چون شاه در چارچوب منافع اسرائیل و آمریکا حرکت می کرد این دید به وجود آمده بود.
انقلاب شد و بسیار طبیعی بود که سفارت اسرائیل در ایران تبدیل به سفارت فلسطین شود. یعنی ایرانی که تا پیش از انقلاب مدافع اسرائیل بود تبدیل به مدافع فلسطین شد. منشاء اصلی تمام دشمنی های آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بحث اسرائیل و فلسطین است.
تمام فشارهایی که آمریکا روی ما می آورد و همه تبلیغاتی که علیه جمهوری اسلامی می کند به خاطر موضع ایران در ارتباط با حمایت از فلسطین است. اگر بحث موشکی را به میان می آورد و می گوید ایران باید فعالیت های خوشکی خود را کنار بگذارد به این دلیل است که فکر می کند سلاح موشکی ایران می تواند اسرائیل را هدف قرار دهد وگرنه خاک آمریکا که بسیار دور است.
اگر بحث محدودیت فعالیت صلح آمیز اتمی ایران را می کند، دغدغه اش اسرائیل است. چون فعالیت اتمی ایران که آمریکا را تهدید نمی کند. بازهم اگر بحث حقوق بشر را مطرح می کند بدین خاطر است که روی ایران فشار بیاورد. بحث منطقه را هم که مطرح می کند بر همین مبناست. لذا از همین منظر وارد بحث سردار سپهبد شهید سلیمانی می شویم. کسی که در واقع فعالیت های اصلی را در حمایت از مردم فلسطین در مقابله با اسرائیل انجام می داد، شهید سلیمانی بود.
در ارتباط با فلسطین، یمن، لبنان، سوریه و عراق محور مقاومتی شکل گرفته، محور محور این مقاومت سردار سلیمانی بود. بنابراین بسیار طبیعی بود که آمریکا او را دشمن اصلی خود بداند و مدت ها دنبالش بود. البته باید یک دیوانه ای هم شبیه ترامپ روی کار می آمد تا دست به این جنایت بزند.
هماهنگی کاملی با سپاه قدس داشتیم
*شما در دوره حضور در وزارت امور خارجه با سردار سلیمانی همکاری داشتید؟
بله، به طور مفصل.
*اگر خاطراتی از آن دوره دارید بیان کنید و بفرمایید که ایشان چه رویکردی در قبال دستگاه دیپلماسی کشور داشت؟
ما هفت سال باهم همکاری داشتیم. من معاون امور کشورهای عربی، خاورمیانه و آفریقا بودم و هفته ای یک جلسه خاورمیانه برگزار می کردیم که عمدتا مسائل مربوط فلسطین، لبنان، سوریه و منطقه در آن مطرح می شد. سردار سلیمانی هر هفته در دفتر من حضور پیدا می کرد و در آنجا باهم همکاری می کردیم. یعنی هماهنگی کاملی میان وزارت امور خارجه و سپاه قدس برقرار بود و برنامه ریزی می شد که فعالیت های دیپلماتیک چه باشد، البته آنها را خود ما دنبال می کردیم و بعد از آن نیز کمک هایی که باید به حزب الله، حماس، جهاد اسلامی و سایر گروه های اسلامی می شد مشخص می کردیم.
من در آن مقطع طی سفرهایی که به سوریه داشتم با دبیران کل این گروه ها جلسه می گذاشتم. همکاری من با سردار سلیمانی بسیار موفقیت آمیز بود. چون در جلسات خود سیاست های لازم را در وزارت امور خارجه مشخص می کردیم و بعد هم با سردار سلیمانی اجرا می کردیم. در آن زمان هیچ گونه تضاد یا اختلاف نظری میان وزارت امور خارجه و سردار سلیمانی وجود نداشت. چون تصمیمات اصلی معمولا در شورای عالی امنیت ملی گرفته می شد که هر دو در آن حضور داشتیم و از آن گذشته در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، رئیس جمهور گفته بود تمام تدارکات و کمک های مالی به گروه های منطقه باید با نظر اینجانب باشد که همین مسأله باعث شد تمام امکانات را در اختیار داشته باشیم و بی تردید بنده و سردار سلیمانی همکاری بسیار خوبی با هم داشتیم.
جا دارد خاطره ای از آن دوره تعریف کنم. بعد از اینکه دوره ما در وزارت امور خارجه تمام شد و آقای احمدی نژاد رئیس جمهور شد. در اولین ملاقاتی که سیدحسن نصرالله با آقای احمدی نژاد داشت به ایشان گفته بود کمک هایی که در دوران هشت ساله دولت اصلاحات به ما شد بالاترین کمک ها بود و بیشترین یا اکثریت نیازهای ما با آن برطرف می شد. این مسأله از این نظر مهم است که ما ضمن اینکه در دولت اصلاحات به صورت کامل از نهضت مقاومت حمایت می کردیم و تمام امکانات را در اختیارشان می گذاشتیم، در عین حال یک دیپلماسی فعال و بسیار خوب هم داشتیم.
همانطور که می دانید در دوران اصلاحات سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران بهترین سیاستی بود که به موجبش ایران در جایگاه عالی بین المللی قرار گرفت و غیر از آمریکا که نمی خواستیم با آن رابطه خوبی برقرار کنیم، با همه دنیا رابطه خوبی داشتیم و ایران و ایرانی در دنیا ارزش پیدا کرده بود.
*عده ای در داخل کشور تلاش می کنند میان دستگاه دیپلماسی و مقاومت دوگانگی القاء کنند. برای نمونه، «فعالیت های دیپلماتیک آقای ظریف» را در «خیانت به خون شهید سلیمانی» تلقی می کنند. اساسا ارتباط ارگانیک این دو نهاد در جمهوری اسلامی از سوی رهبری و بقیه ارکان نظام چگونه تعریف شده است؟ آیا تقابلی از نظر کارکرد میان این دو وجود دارد؟
این دو نهاد مانند دو بال یک پرنده هستند و باید در کنار هم پرواز کنند. بهترین سمبل همکاری میان این دو، همان دوران اصلاحات است که هم مقاومت در منطقه حمایت می شد و هم دیپلماسی بسیار فعال بود. کسانی که الان این حرف ها را می زنند به دلیل مسائل داخلی است، نه سیاست خارجی. آنها می خواهند که فعالیت های مثلا آقای دکتر ظریف را زیر سوال ببرند و این مسائل را مطرح می کنند. در صورتی که همه این ها خصوصا این دو نفر هر هفته با هم جلسه داشتند و مسائل را هماهنگ می کردند. ضمن اینکه همانطور که عرض کردم این دو مسائل را هماهنگ می کردند؛ سپس مسائل به شورای امنیت ملی می رفت و همه این ها تحت نظر رهبری هماهنگ می شد. به هیچ وجه اختلافی بین اینها نیست. آنهایی که اینجور مسائل را مطرح می کنند یا سیاست خارجی نمی دانند یا نمی دانند مقاومت یعنی چه و به چه چیزهایی نیاز دارد و یا هردو تا را نمی دانند. هر سه اینها خوشبینانه است. بدبینانه هم این است که مسائل شخصی و حسادت های شخصی برای حذف رقیب از صحنه است.
این تصور دوگانه بودن فقط در داخل جریان موسوم به ارزشی نیست. در بخش هایی از جامعه و تبلیغات خارجی که علیه جمهوری اسلامی هست نیز این دو گانه القاء می شود. مثلا می گویند وزارت خارجه تلاش دیپلماتیک می کند اما بخش های نظامی اجازه نمی دهند این تلاش ها به نتیجه برسد! این موضوع در سفر سال گذشته بشار اسد به ایران که منجر به استعفای آقای ظریف شد نیز دوباره تکرار شد.
نه. آن هم یک اتفاق بود. چون آن سفر بعد امنیتی داشت. البته گاهی وقت ها هم بعضی اشتباهات ممکن است صورت بگیرد. هیچ کدام از ما معصوم نیستیم که اشتباه نکنیم. آن موضوع خیلی مهم نبود. البته حتما بهتر بود که آقای ظریف را در جریان می گذاشتند. اما چیزی که عرض می کنم این است که این هردو این برادران یعنی شهید سلیمانی و دکتر ظریف از فداییان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی هستند و به لحاظ شخصیتی هم هر دو آنقدر عارف و متواضع بودند که گرفتار اختلافات شخصی نمی شدند.
در اول صحبت تان به دلایل دشمنی آمریکا با ایران اشاره ای کردید. اگر بخواهیم موضوع را باز کنیم، در جامعه این صحبت بسیار شنیده می شود که جمهوری اسلامی هزینه شعارهایش را می پردازد. یعنی سیاست خارجی جمهوری اسلامی خصوصا در بُعد منطقه ای – که آقای شهید سلیمانی نماد آن بود – را یک سری سیاست شعاری برای نیل به بلندپروازی های ایدئولوژیک می دانند.
مثلا یکی از تحلیلگران منتقد سیاست خارجی چند روز پیش نوشته بود که «در قضیه معامله قرن اگر جمهوری اسلامی یک سری بلندپروازی های منطقه ای را نداشت می توانست کشورهای عربی را برای خود داشته باشد و یک وحدت در برابر اقدام آمریکا و اسرائیل شکل دهد. اما چون این بلندپروازی را دارد کشورهای عربی را از خود رانده است و هیچ کدام از این کشورها در برابر این دو نمی توانند کاری بکنند».
*در جامعه هم این خیلی بحث مطرح است. یعنی مثلا گفته می شود که جمهوری اسلامی در منطقه دخالت می کند و دنبال ماجراجویی های خودش است و همین امر باعث شده که منافع مردم خودمان تامین نشود، تحریم ها به کشور تحمیل شود و… . در این میان آن کسانی هم که معتقد هستند سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر اساس محاسبات دقیق ژئوپلیتیک و امنیتی است صدایشان کمتر شنیده می شود. نظر شما درباره آن تحلیل اول چیست؟
من توضیح دادم. خیلی راحت اگر شما بیایید و عملکرد هشت ساله دولت اصلاحات را بررسی کنید پاسخ همه این ها را می گیرید. پاسخ این است که دولت اصلاحات هم به صورت کامل از مقاومت حمایت می کرد و در عین حال دیپلماسی خیلی فعالی داشت. با اروپا، چین، ژاپن، کره، آسیای مرکزی، قفقاز و از همه مهمتر با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و خاورمیانه که سوریه و لبنان هستند رابطه خیلی خوبی داشت. پس مهم این است که چگونه عمل کنیم. در یک کلام: بر سیاست خارجی دولت اصلاحات عقل حاکم بود. اگر ما عاقلانه عمل کنیم می توانیم منافع جمهوری اسلامی را تامین کنیم، می توانیم منافع منطقه را هم تامین کنیم، می توانیم از مظلومینی مثل ملت فلسطین که اسرائیل با زور، ترور و جنایت سرزمین شان را گرفت حمایت کنیم اما با کاربرد عقل.
شما یادتان است که در دولت اصلاحات با کشورهای عربی بهترین روابط را داشتیم. من هنوز خاطرات بسیار خوبی از آن دوره دارم. چرا این گونه شد؟ از یک طرف دولت آقای احمدی نژاد به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مثل بقیه بخش ها ضربات اساسی زد. عمدتا متاسفانه دستاوردهای موفق دولت اصلاحات را در سیاست خارجی با عملکرد غیرعاقلانه، افراطی و ماجراجویانه ای که داشت از بین برد. ادامه آن قضیه هنوز وجود دارد. یعنی تغییر دولت آقای احمدی نژاد به دولت آقای روحانی دیگر توسط کشورهای عربی باور نشد. یعنی آنها فکر کردند که آقای خاتمی استثناء بود. در حالی که آقای خاتمی استثناء نبود و سیاست خارجی جمهوری اسلامی بود. مضاف بر این اتفاقاتی هم افتاد که باعث شد کار به اینجا برسد.
نکته ای که الان باید به آن اشاره کرد این است که معامله قرن که هر اسمی روی آن بگذاریم کم است، مثلا اگر بگوییم جنایت قرن، ترور یک ملت یا … کم گفته ایم، با شکست مواجه می شود و به هیچ جا نمی رسد. آنچه که ابتدا مطرح کردم و گفتم مردم کشورهای عرب با اسرائیل بد هستند. الان خیلی از این کشورهای عربی به خاطر اینکه متأسفانه از وابستگان به آمریکا هستند نمی توانند با ترامپ صریحا مخالفت کنند اما مردم کشورهای عربی این را می خواهند و اینها هم از مردم شان می ترسند و نمی توانند صریح و محکم از اقدام ترامپ حمایت کنند. این موقعیتی است که جمهوری اسلامی الان می تواند از آن استفاده کند و واقعا پیام های مثبتی را برای کشورهای عربی بفرستد و بگوید نتیجه همکاری که در طی این مدت با ترامپ داشته اید و با او در خلیج فارس علیه جمهوری اسلامی ایران ائتلاف تشکیل داده اید، دستمزدی است که ترامپ به شما می دهد که یک کشور، یک ملت را و قبله اول مسلمین را به یهودی ها می دهد.
*فکر می کنید این اثرگذار باشد بر روی عربستان و این جور کشور ها؟
به غیر از عربستان فکر می کنم بر روی بقیه اثرگذار باشد. عربستان هم مجبور است. الان اتحادیه عرب تشکیل جلسه داد و طرح ترامپ را رد کرد. چرا؟ چون این کشورها جرات نداشته اند که تک تک علیه ترامپ موضع گیری کنند و به همین خاطر آمدند و تحت عنوان اتحادیه عرب موضع گیری کردند. امروز اجلاس کنفرانس اسلامی در جده هست. آنجا حتما این قضیه رد می شود و همه این ها مقدمه ای است برای آنکه ما خط بطلانی بر روی اقداماتی که این کشورها علیه جمهوری اسلامی انجام داده اند که باید به طرف وحدت، تامین امنیت به دست خودمان و اتحاد واقعی برویم؛ متحد واقعی کشورهای عربی و مسلمان ایران است نه آمریکا.
*در واقع شما معامله قرن را یک فرصت می دانید برای گسترش مناسبات منطقه ای ایران؟
بله، حتما.
*مدل خاص عملی هم پیشنهاد دارید برای این قضیه؟
خیلی روشن است. الان اتحادیه عرب آن را رد کرده است و سازمان همکاری های اسلامی هم به احتمال زیاد آن را رد می کند. معنایش چیست؟ معنایش این است که به قول معروف ته قلب شان با ایران است. هرچند که ممکن است علنا علیه ترامپ موضع گیری نکنند. وقتی چنین زمینه ای وجود دارد، آنها هم می دانند که ما در قضیه مقاومت، فلسطین، در مخالفت با ترامپ و در مخالفت با اسرائیل صادق هستیم و به هیچ وجه هم به دنبال ضربه زدن به منافع آنها در منطقه نیستیم. چرا که آمدیم و بحث امنیت کشورهای منطقه را در داخل منطقه مطرح کرده ایم. وقتی همه این ها را کنار هم بگذاریم البته ممکن است در یک فاصله زمانی کوتاه پاسخ ندهد اما حتما به مرور زمان به نتیجه می رسد.
دلیل حمایت ایران از ملت فلسطین
*از اولین صحبت هایی که امام مطرح کردند مساله اسرائیل بود. شما هم به اهمیت موضوع اسرائیل در ضدیت آمریکا با ایران اشاره کردید. در بعضی از طیف های جامعه و تحلیلگران مختلف این جمله را خیلی می شنویم که اصلا ایران چرا باید از فلسطین حمایت کند و خودش را درگیر یک موضوع عربی کند؟ حتی بعضی پا را فراتر می گذارند و می گویند ایران باید حتی اسرائیل را به رسمیت بشناسد. از این صحبت ها در فضای فعلی جامعه که از یک سو در داخل بی اعتمادی و از سوی دیگر یک جنگ روانی وجود دارد خیلی پژواک پیدا می کند. شما به عنوان یکی از متصدیان و تصمیم سازان سیاست خارجی جمهوری اسلامی در طول این سی چهل سال چه پاسخی دارید؟
پاسخ اول این است که قضیه فلسطین عربی نیست، بلکه اسلامی است و ما هم مسلمانیم. مساله مهم این است که چیزی که به آن توجه نمی شود این است که اگر قضیه فلسطین نبود، کانال ارتباطی ما با جهان عرب و جهان اسلام خیلی قوی نبود، چرا که جمهوری اسلامی ایران یک کشور شیعه است. انقلاب ما یک انقلاب اسلامی بود و نه یک انقلاب شیعی. شما تا به حال یک بار از امام یا آیت الله خامنه ای شنیده اید که بگویند انقلاب شیعی ایران؟ بنابراین مسئولیت این انقلاب مسئولیت جهان اسلام است، مخصوصا که قبله اول مسلمانان اشغال شده است.
یک زمان هست که مردم کشوری برای کشورشان تصمیمی می گیرند. اما فلسطین اشغال است و اگر این آقایان بیایند داستان اشغال فلسطین را بخوانند و ببینند که صهیونیست ها چگونه با کمک انگلیس بعد از قرارداد سایکس–پیکو آنجا وارد شدند. آنها اول یک سری زمین خریدند و سپس شروع به قتل عام مردم مسلمان فلسطین کردند. یعنی به یک روستا می ریختند و تمام جمعیت روستا را می کشتند و دو سه نفر را زنده نگه می داشتند تا فرار کنند که به روستاهای دیگر اطلاع دهند که فورا روستا را ترک کنید تا قتل عام نشوید. چرا ما این همه آواره در کشورهای مختلف عربی مثل لبنان، اردن و سوریه داریم؟ این اردوگاه های فلسطینی در این کشورها چیست؟ در اروپا و همه جا اردوگاه فلسطینی داریم. چرا انقدر آواره داریم؟ اصلا یکی از بحث های مهم آوارگان فلسطین است. برای اینکه این ها را با تهدید، ترور، آدم کشی و قتل عام بیرون کرده اند و آمده اند آنجا مستقر شده اند.
نکته مهم تر این است که بعد از اینکه این کارها انجام شد، این ها به سازمان ملل رفتند و سازمان ملل قطعنامه صادر کرد و آمدند در سرزمین فلسطین دو کشورتعریف کردند: اسرائیل در 1948 و فلسطین در 1967. یعنی موجودیت اسرائیل با قطعنامه سازمان ملل است. آن وقت همین حکومتی که موجودیتش با قطعنامه سازمان ملل است هیچ کدام از قطعنامه های سازمان ملل را اجرا نکرده است و رفته سرزمین فلسطین 1967را هم اشغال کرده است. آن وقت این حکومت قابل دفاع است؟ حکومتی که اولا با ترور و قتل عام تشکیل شده است و ثانیا بر مبنای قطعنامه سازمان ملل تشکیل شده است و همه قطعنامه های سازمان ملل را نقض کرده و رفته فلسطین را هم اشغال کرده است. ضمنا مرکز بیت المقدس و قدس را هم گرفته است. اگر آدم نسبت به این موضوع بی تفاوت باشد آیا می توان اسمش را مسلمان گذاشت؟
مضاف بر این، فلسطین ارتباط ما را با جهان عرب و با جهان اسلام تامین می کند؛ در واقع برای ما یک مبحث امنیت ملی است. چون ما می گوییم برای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی منافع کل جهان اسلام مطرح است، نه فقط شیعیان و این بهترین وسیله برای نشان دادن عملی این قضیه است.
*بازدارندگی در برابر نقشه هایی که آمریکا و اسرائیل برای خاور میانه دارند مثل طرح خاور میانه بزرگ و الان معامله قرن، که حتی بعضی از دکترین برنارد لوئیس هم نام می برند چقدر در سیاست جمهوری اسلامی اثر دارد؟
اسرائیل اصلا از 1948 درست شد تا خواسته های آمریکا را در منطقه تامین کند و بتوان یک عامل امنیتی برای کنترل کل کشورهای اسلامی. البته طرح آن با بالفور، وزیر خارجه انگلیس بود. می دانید که قبل از فلسطین هم کلا به این نتیجه رسیده بودند که باید برای یهودیان یک کشور درست کنیم. دنیا را بررسی کردند ابتدا اوگاندا در آفریقا را انتخاب کردند. بعد دیدند حالا که قرار است چنین چیزی تشکیل شود، بنابراین اگر این مجموعه تشکیل شود، یک عامل بسیار امنیتی برای غرب است، آن را به کشورهای اسلامی که در هر صورت خطری برای غرب تلقی می شوند منتقل کنیم که از طریق آنها کشورهای اسلامی را کنترل کنیم.
بعد از تشکیل اسرائیل یعنی از 1948 تا همین حالا استراتژی آمریکا در منطقه 1- حفظ امنیت اسرائیل 2- حفظ امنیت تردد انرژی و 3- حفظ امنیت کشورهای متحد بوده است. الان چیز جدیدی در آمریکا مطرح شده است. آنچه که مطرح شده این است که آمریکا اولا دیگر به نفت منطقه مثل گذشته نیاز ندارد. الان به نفت منطقه و خلیج فارس، چین، ژاپن و اروپا بیشتر نیاز دارند تا آمریکا. چون آمریکا هم خودش نفت دارد. مضاف بر آن منطقه ونزوئلا هم وجود دارد. با این حال اروپا نفت خود را از این منطقه و گاز خود را از روسیه تامین می کند. چه بسا ممکن است آنها هم به آن طرف بروند.
الان استراتژی جدید آمریکا «پیوِت» است. پیوت می گوید آمریکا باید مرکز سیاست خارجی خود را از غرب آسیا به طرف شرق آسیا ببرد. چرا که چین، رقیب اصلی آمریکا در آینده خواهد بود، چه از نظر اقتصادی – که اقتصاد دان ها می گویند یا سال 2030 یا سال2040 یا 2050 چین اولین اقتصاد جهان خواهد بود و آمریکا بعد از آن قرار می گیرد – چه از نظر تکنولوژی و چه از نظر امنیتی که آمریکا الان چین را بزرگترین خطر آینده خود می داند.
به این ترتیب مرکز سیاست خارجی را از غرب آسیا باید به سمت شرق ببرند. البته این تز از زمان اومابا هم مطرح بود الان هم مطرح است. اما حتی اگر این تغییر استراتژی صورت بگیرد بحث اسرائیل سر جای خود است و همچنان که می بینیم برای آمریکا همچنان امنیت و موجودیت اسرائیل اهمیت دارد. به همین دلیل طرح معامله قرن را مطرح کرده است. در این طرح نه تنها کشور مستقل فلسطینی تشکیل نمی شود و هیچ کدام از مسائل فلسطین حل نمی شود. در معامله قرن امنیت و فضای هوایی در اختیار اسرائیل است. یک سری جزایر منفک از هم که به وسیله تونل و پل به هم وصل می شوند. بحث آب همچنان لاینحل مانده، و بحث آوارگان هم مطرح نشده است. با همه این ها تنها چیزی که به ذهن من آمد این بود که این طرح در واقع می خواهد فلسطین را به یک استان اسرائیل تبدیل کند که رئیس مناطق خودگران هم استاندار آقای نتانیاهو خواهد شد.
*فکر می کنید جبهه مقاومت در مقابله با این قضیه چه نقشی می تواند ایفا کند؟
جبهه مقاومت فعال است، حتما هم فعال تر می شود. چون آنها با تمام گوشت و پوستشان حس می کنند که همه چیزشان دارد می رود. آقای محمود عباس این اصطلاح را به کار برد که «قدس و بیت المقدس فروشی نیست». در برابر همه این امتیازاتی که ترامپ به اسرائیل داده تنها چیزی که گفته این است که 50 میلیارد دلار می آوریم که به فلسطینی های داخل و چه فلسطینی های خارج از فلسطین کمک مالی شود. البته خوشمزه این است که می گوید این 50 میلیارد دلار را کشورهای عربی و اروپایی تامین می کنند نه خود آمریکا.
چون جبهه مقاومت می داند که در واقع این طرح یعنی نابودی کامل فلسطین با تمام وجود به میدان می آید و یک حرکت جدیدی قطعا شروع خواهد شد. ممکن است 10 سال یا 20 سال طول بکشد اما بالاخره فلسطینی ها انشاالله به دولت مستقل خود می رسند.
انتهای پیام