عبدالله شهبازی: درباره نقش روسیه در ایران همیشه اغراق شده
ایرناپلاس نوشت: مسئله نفوذ از عمدهترین چالشهای روزگار اخیر است که البته ریشهای تاریخی دارد. از این منظر، ریشهیابی این مسئله میتواند امروز در راستای شناخت و قضاوت بهتر در مورد آنچه توطئه کشورهای بیگانه خوانده میشود، امری راهگشا باشد. آنچه در پی میآید، گفتوگو با عبدالله شهبازی، مورخ، درخصوص نفوذ روسیه در ایران است. بخش اول این گفتوگو به بررسی نفوذ روسیه در دوران قاجار و پهلوی اول میپردازد.
درباره نقش روسیه و نیز شوروی در ایران همیشه بسیار اغراق شده
عبدالله شهبازی، مورخ، در گفتوگو با ایرناپلاس درباره وضعیت نفوذ روسیه در دوران قاجار گفت: درباره نقش روسیه و نیز شوروی در ایران همیشه بسیار اغراق شده است. از زمان وقوع انقلاب بلشویکی و تأثیرات انقلاب روسیه در ایران، بهویژه در نهضت جنگل و جمهوری شورایی گیلان، میرزا کوچک خان که از نظر سرویس انگلیس نیروی عملیاتی بلشویکها بود (که چنین نیست) این موضوع مطرح است.
باید به این نکته توجه شود که روسیه و غرب همسنگ نیستند و اصولاً تحولات روسیه نیز تابعی از تحولات غرب است. برای مثال، روسیه در دوران سلطنت ملکه آنا که مصادف با حکومت نادرشاه در ایران است، خودش طعمه نفوذ کانونهای مرموز آلمانی بود که با شبکه مالی قدرتمندی در آلمان مرتبط بودند. مشیر و مشاور ملکه آنا، که خودش آلمانی بود، فردی به نام «ارنست بیرون» بود؛ نامی شبیه به نام ارنست پرون دوست شاه.
خاندان آلمانی رومانف؟
وی درباره نقش کانونهای زرسالار و جهانوطن در روسیه تزاری گفت: همین کانونهای مالی و تجاری سده هیجدهم میلادی در بنادر آلمان، بهویژه هامبورگ و فرانکفورت، و نیز هلند بودند که بعداً در انگلیس و آمریکا مستقر شدند و شبکه جهانی مالی کنونی را ایجاد کردند.
وی افزود: این «شبکه آلمانی» چنان اقتداری در روسیه داشت که آکادمیسین تارله، مورخ نامدار شوروی، مینویسد: «خاندانی آلمانی که با نام روسی رومانوف بر روسیه حکومت میکردند.
زرسالاران جهانوطن
این پژوهشگر تاریخ درخصوص سطح نفوذ سرویس اطلاعاتی انگلیس در مناسبات داخلی شوروی افزود: وقتی از اقتدار سرویس اطلاعاتی انگلیس صحبت میکنیم درواقع بهدلیل پیوند عمیق حکومت انگلستان با کانونهای زرسالار جهانوطن است، از زمان الیزابت اول. در این زمان بود که این کانونها در شراکت با کانونی به نمایندگی هکتور نانز، پزشک مخصوص الیزابت، سازمان اطلاعاتی انگلیس را ایجاد کردند. نقش اصلی با شبکهای در منطقه مدیترانه بود که بهعنوان پیمانکار به دربار انگلیس خدمت میکردند و درواقع شریک بودند. این شراکت تا امروز در آمریکا و انگلیس پایدار است ولی خیلی پنهان نگاه داشته میشود. سرویس اطلاعاتی انگلیس در جنگ جهانی دوم و پس از آن نیز کاملاً متکی بر این شبکههای زرسالار و قدرتمند بود.
در دوران قاجاریه پدیدهای بهنام نفوذ روسیه را نباید جدی گرفت
عبدالله شهبازی در مورد نفوذ انگلیس در دوران قاجاریه ادامه داد: در دوران قاجاریه نفوذ انگلیس، بهمعنای شرکت سهامی کانونهای خصوصی زرسالار و دولت بریتانیا، در ایران از طریق استقرار مأموران مقیم یعنی کسانی که قبلاً به ایران مهاجرت کرده یا جدیداً مهاجرت کردند به اوج رسید و «بومی» شدند. مثل خانواده نواب هندی که بعداً مشهور شدند به «نواب شیرازی»، چون از هند آمدند و با پوشش معروفی خود را در شیراز بومی کردند. یعنی جعفرعلی خان نواب به کربلا رفت و با یک شیرازی اصیل ولی ساده بهنام حاج میرزا حسنعلی طبیب شیرازی دوست شد و داستانی برای خود و خانوادهاش ساخت و با او به شیراز آمد و دخترش را به زنی گرفت. جد میرزا حسنعلی بهنام حاج آقاسی بیگ، دوست صمیمی کریم خان زند بود و خطاط مشهور. سنگ قبر کنونی حافظ به خط اوست. بعد خانواده نواب وارث خاندان فوق شدند و اسم تکیه حاج آقاسی بیگ، تکیه نواب شد. این خانواده نواب تا الان هم هستند. از نسل معروف آنان باید به عباسقلی خان نواب، منشی سفارت انگلیس در زمان مشروطه و حسینقلی خان نواب دوست صمیمی اردشیر ریپورتر و لیدر فرقه دمکرات زمان مشروطه اشاره کرد که معلم سید حسن تقیزاده بود.
وی ادامه داد: بنابراین، در دوران قاجاریه پدیدهای بهنام نفوذ روسیه را نباید جدی گرفت. مضافاً که در بسیاری موارد هماهنگی میان روسیه و انگلیس بوده است؛ چراکه خاندانهای سلطنتی خویشاوند نزدیک بودند. هر دو آلمانی بودند.
شهبازی افزود: حتی در جنگهای ایران و روسیه، نقش اصلی و پس پرده با انگلیس بود. تزاری که جنگ با ایران را شروع کرد آلکساندر اول است که به کمک سفیر انگلیس و جناح انگلوفیل دربار پدرش تزار پاول را در رختخواب کشت و کودتا کرد و قدرت را به دست گرفت.
روسوفیلهای انگلیسی
شهبازی درباره سابقه نقشآفرینی کانونهای مالی غرب گفت: همچنین حمله پتر کبیر به ایران زمان سقوط صفویه نیز تحریک کانونهای مالی غرب بود که همزمان حمله محمود غلزایی و پتر روسیه و ابراهیم پاشا نوشهرلی (صدراعظم عثمانی) به ایران را سازمان دادند، یعنی سقوط صفویه. این ماجرا به آن سادگی نیست که در کتابهای درسی میخوانیم.
وی ادامه داد: بنابراین، در دوران قاجاریه پدیده نفوذ روسیه خیلی مهم نیست. گاهی کسانی شاید بودند که زمانی که سیاست روسیه با انگلیس در تعارض بود، پولی گرفتند از روسها. ولی معمولاً کسانی که بهعنوان روسوفیل معرفی میشوند، روسوفیل نبودند.
عبدالله شهبازی درباره نفوذ آلمان در ایران دوره پهلوی گفت: وضع آلمانوفیلها در ایران نیز همینطور است: در زمان جنگ اول جهانی کسانی که بهعنوان ژرمنوفیل معروف شدند، مثل مورخالدوله سپهر و ابوالقاسم کحالزاده، که در سفارت آلمان کار میکردند و سپس حسینقلی خان نواب و تقیزاده که در آلمان مستقر شدند، درواقع مأموران نفوذی انگلیس بودند. در زمان جنگ جهانی دوم هم آلمانوفیلهایی مثل حبیبالله نوبخت (که رهبر حزب کبود شد) و احمد متیندفتری (نخستوزیر رضاشاه، پدر هدایتالله متیندفتری) درواقع آلمانوفیل نبودند، ماهیتاً آدم انگلیس بودند.
ماجرای تیمورتاش و پیاز داغ انگلیسی
وی گفت: در دوران پهلوی با نفوذ روسیه، که حالا اتحاد جماهیر شوروی نام داشت و مسلک کمونیستی دارد، بهشدت مقابله میشد. حکومت رضاشاه در چارچوب استراتژی محاصره شوروی یا «کمربند بهداشتی» که در پیرامون شوروی ایجاد شد و اهمیت ویژهای داشت با نفوذ روسیه مقابله میکرد. چون حد فاصل شوروی با منطقه بسیار مهم خلیج فارس بود.
شهبازی با اشاره به ماجرای تیمورتاش گفت: در دوران رضاشاه تنها مورد مهمی که از نفوذ اطلاعاتی شوروی میشناسیم ماجرای تیمورتاش است که در پی فرار و پناهندگی دو مقام مهم شوروی کشف شد؛ آقابکوف و بوریس باژانوف.
ژرژ (گریگوری) آقابکوف ارمنی بود. او در سال ۱۹۲۶ مسئول شبکههای سازمان اطلاعاتی شوروی در ایران بود که آن زمان گ. پ. ئو. نامیده میشد و سپس به ترکیه منتقل و مسئول شبکههای گ. پ. ئو. در خاورمیانه شد. (کا. گ. ب. بعداً به نام سازمان اطلاعاتی شوروی تبدیل شد) آقابکوف در ترکیه از طریق یک دختر انگلیسی طعمه سرویس انگلیس شد و به غرب پناهنده شد. او در سال ۱۹۳۷ توسط مأمورین اطلاعاتی شوروی در اسپانیا به قتل رسید. خاطرات آقابکوف به فارسی انتشار یافته است. (انتشارات پیام، ۱۳۵۷).
بوریس باژانوف، منشی پولیت بورو حزب کمونیست اتحاد شوروی و استالین در سال ۱۹۲۸ به غرب پناهنده شد و تیمورتاش را لو داد. ظاهراً از سال ۱۹۲۸ با فرار باژانوف به غرب، سرویس اطلاعاتی انگلیس از ارتباط تیمورتاش با گ. پ. ئو مطلع بود، ولی با حوصله عجیبی تأمل کرد و تیمورتاش تنها پنج سال بعد (۱۹۳۲) دستگیر شد. این حلم و حوصله، که گاه به رضاشاه نسبت داده میشود، قاعدتاً باید ناشی از دخالت مستقیم اینتلیجنس سرویس در مسئله باشد که طی این مدت طولانی تیمورتاش را هدف عملیات پیچیده اطلاعاتی خود قرار داده بود تا شاید از این طریق بر ارتباطات گ. پ. ئو اشراف پیدا کند. تنها زمانی که عزل و دستگیری تیمورتاش ضرورت یافت، طرح سرقت کیف و اسناد وی در شوروی اجرا شد. این عملیات در بحبوحه مذاکرات نفت ایران ـ انگلیس به اجرا در آمد. (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲، ص ۲۵).
چنانکه میبینیم ماجرای تیمورتاش با انگیزههای مالی و جاهطلبی شخصی بود. مضافاً که ارتباط آن با ماجرای قرارداد نفت مبهم است و معلوم نیست انگلیسیها چقدر پیاز داغ آن را زیاد کرده باشند.
انتهای پیام
فعلا که برعکسه : هنوز بخشهای معظم خاک ما در زمان قاجار دست روسیه و دنباله هاشه و ما دنبال اعتراض به اشغال خاک دیگران در گذشته ایم