بازی با جان مردم با برداشتهای سطحی از روایات!
گفتاری از آیتالله سیدمحمدصادق علمالهدی که در کانال تلگرامی این مدرس سطح عالی و خارج حوزه علمیه قم منتشر شده را میخوانید:
بعد از شیوع ویروس خطرناک کرونا در کشور، رسانهای که ناشر اصلی نسخههای یکی از مدّعیان طبّ اسلامی محسوب میشود، با انکار مُسری بودن ویروس مزبور، در یک اقدام قابل پیگرد قضایی، به مردم توصیه کرده است که به دستورات بهداشتی اعتناء نکنند و در جمعهای فامیلی و مذهبی حاضر شوند!
با وجود آنکه دیدگاه حقیر راجع به مبانی سست طبّ ادّعایی فوق و نادرستی استخراج گزارههای طبّی بر پایه قواعد فقه اجتهادی، به اشکال مختلف و به تفصیل منتشر شده و تاکنون هیچ نقد درخوری از سوی مدّعیان به دستم نرسیده است، در صدد برآمدم به عنوان نمونه، یک مورد از نسخهپیچیهای مدّعیان طبّ اسلامی را بر اساس همان قواعد اجتهادی به بوته نقد بگذارم تا کاملاً معلوم شود که اینان چگونه با برداشتهای سطحی و سقیم از احادیث، به خود اجازه میدهند، با جان مردم بازی میکنند:
در حدیث معروف بین شیعه و سنّی، نبی اکرم ص در پاسخ به عرب بادیهنشینی که از واگیری مرض جَرَب (گری) میان احشام خود اظهار نگرانی میکرد، فرمودند: «لَا عَدْوَى وَ لَا طِيَرَةَ وَ لَا هَامَةَ وَ لَا شُؤْمَ وَ لَا صَفَر…» (الکافی، ج۸، ص۱۹۶).
فرد مدّعی طبق این حدیث ادّعا کرده است که هیچ مرضی ـ و از جمله ویروس کرونا ـ قابل واگرفتن نیست و بر این اساس، مردم را تشویق به «حضور در مجامع عمومی» کرده است، و حال آنکه:
اولاً: در لغت عرب «عدوی» به هر نوع واگیر مرض اطلاق نمیشود، بلکه فقط در مورد بیماری جرب و نهایتاً جزام و بَرَص ـ که عرب جاهلیت آنها را شوم و واگیردار میپنداشت و از مجالست با متبلایان به آن پرهیز میکرد ـ به کار رفته است.
مراجعه به عبارات لغتشناسان متقدّم در مورد واژه «عدوی»، گواه عرض ما است؛ مثلاً ابن دُرَید (م ۳۲۱ ق) در جمهرة اللغة (ج3، ص1230) مینویسد: «عَدْوى: من عَدْوى الجَرَب و ما أشبهه». همچنین ازهری (م۳۷۰ ق) در تهذيب اللغة آورده است: (ج3، ص73): «و العَدْوى أن يكون ببعير جَرَب أو بإنسان جُذَام أو بَرَص فتتّقي مخالطته أو مؤاكلته حِذار أن يعدوه ما به إليك أي يجاوزه فيصيبك مثلُ ما أصابه. و يقال إن الجرب ليُعدى أي يجاوز ذا الجربِ إلى من قاربه حتى يَجْرَب».
به نظر میرسد وحشت اعراب از مرض جرب و جزام، نه صرفاً به جهت خود بیماری، که به جهت شومی موهوم آن در فرهنگ جاهلیت بود، به گونهای که تقدیر الهی را در ابتلای به آن را ندیده میانگاشتند، به این گفته ازْدی (م ۴۶۶ ق) در كتاب الماء (ج2، ص774) توجّه کنید: «و معنى” لا عَدْوَى” أنّه نفى لِما كانت تعتقده العرب من أنّ المرض يُعدى بطبعه من غير اعتقاد تقدير الله».
به این جهت بود که رویکرد مزبور با واکنش سلبی نبی اکرم ص مواجه شد. از این رو شاید بتوان گفت: «نفی عدوی» از سوی پیامبر، به منظور التفات دادن اعراب جاهلی به نقش خدا و خواست او در وقایع زندگی بود.
شاهد دیگر این قضیه، موارد نفیشده بعدی در حدیث فوق است که به قرینه «وحدت سیاق» میتواند بر مقصود پیامبر از «لا عدوی» دلالت کند:
«طیره»: پرندگانی که اعراب با دیدن آنها فال بد میزدند.
«هامّة»: حشراتی که به اعتقاد آنان، از استخوان اموات پدید آمده بودند.
«صَفَر»: کرمهای موجود در شکم انسان.
عرب جاهلی همه اینها را نحس میدانست و در صورت مواجهه، بدون آنکه حسابی برای مشیت الهی باز کند، منتظر واقعه ناگواری مینشست.
ثانیا: بر فرض که «عدوی» لغتاً «واگیری در همه امراض» را معنی دهد، به مقتضای اینکه سؤال مرد عرب در مورد خصوص «جرب» است، اطلاق حدیث نبوی ـ به تعبیر فقها، به جهت وجود «قدر متیقن در مقام تخاطب» ـ قابل تمسّک نبوده و نمیتوان به استناد آن، اصل واگیری را در مورد هر مرضی انکار کرد!
ثالثا: با همه اینها، وجود بیماریهای مسری، از قطعیات مورد اتّفاق همه اطبّای کهن و مدرن، بلکه از وجدانیات هر انسان عاقلی است، و ضروریّات و وجدانیات قطعی، حتی از دید خود اخباریان سنّتی نیز حجّت بوده و نمیتوان با تمسّک به ظاهر یک حدیث، آنها را نادیده گرفت.
انتهای پیام