«درس و ضد درس» انتخابات | عباس عبدی
«عباس عبدی»، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی با عنوان «درس و ضد درس» در «شهرآرا» نوشت:
متأسفانه شيوع كرونا ويروس موجب شد كه ماجراي انتخابات مجلس و درسآموزيهاي آن و نيز تحليل جزييات اين رويداد به حاشيه برود. حتي وزارت كشور و شوراي نگهبان نيز با انتشار ناقص آمار (برخلاف هميشه) كوشيدند كه اجازه ندهند ابعاد اين رويداد تحليل شود. از جمله انتشار ديرهنگام آراي کل تهران و كشور و از آنها مهمتر عدم انتشار آمار آراي باطله. همه اينها موجب شده است كه سايه ابهام بر روي نتايج افكنده شود.
وزارت كشور بايد آمار کامل كليه استانها و حوزهها و صندوقها را در اختيار افكار عمومي قرار دهد. متأسفانه ترس دستاندركاران از شفافيت نه تنها كم نشده است كه هر روز بيشتر نيز ميشود و حتي دادههايي را كه در گذشته منتشر ميشد اكنون منتشر نميكنند و از دسترس مردم دور ميدارند. این ترس از واقعیت، دیر یا زود درک مسئولین از جامعه را غیرواقعیتر از پیش خواهد کرد. با وجود اين از همين دادههاي موجود ميتوان يافتههايي را آموخت. در اين يادداشت فقط به يك مورد آن اشاره خواهم كرد.
يكي از جالبترين نتايج انتخابات اين دوره در تهران رخ داد. مقايسه آراي ۳۰ نفر اول نتایج تهران در این دوره که همگی از یک لیست منسوب به اصولگرايان هستند با ۳۰ نفر دوره پيش آنان كه رأي نياوردند، نشان ميدهد كه در سال ۱۳۹۴، ۳۰ نفر آنان در حوزه انتخابيه تهران مجموعاً ۲۲.۳ ميليون رأي يعني به طور متوسط هر كدام حدود ۷۴۳ هزار رأي به دست آوردهاند. اين ارقام در سال ۱۳۹۸ برابر ۲۳.۷ ميليون و متوسط هر نفر ۷۹۰ هزار رأي است. كه افزايش آن نسبت به سال ۹۴ حدود ۶ درصد و معادل رشد تعداد واجدين حق رأي در تهران است.
به عبارت ديگر هر ۳۰ نفر آنان با رای ثابت از رتبه ۳۱ تا ۶۰ در سال ۹۴ به رتبه ۱ تا ۳۰ در سال ۹۸ ارتقا یافتهاند! بدون آنكه حتي يك درصد نيز به آراي آنان اضافه شود. اين اتفاق به دو دليل ميتواند رخ داده باشد، يا حذف اصلاحطلبان يا رويگرداني مردم از اصلاحطلبان، و البته تركيب اين دو راه هم قابل تصور است و به نظر ميرسد كه هر دو راه طی شده است. ولي هر چه باشد يك نتيجه قطعي وجود دارد و اينكه اصولگرايان نتوانستهاند اضافه بر حامیان خود در سال ۹۴ حتي يك درصد از دیگر مردمان غیر خود را جذب كنند.
درس اين است كه از حذف يا ضعيف شدن پايگاه اصلاحطلبان آبي براي اصولگرايان گرم نميشود. بله؛ ميتوان با چنین اقداماتی مجلس را گرفت، ولي واقعيت جامعه را نميتوان تغيير داد. اين اتفاق در حالي رخ داده كه اصلاحطلبان در حضيض وضعيت سياسي خود بودند. در واقع اگر قرار بود اصولگرايان یک فرصت برای يارگيري به دست آورند و طرفداران اصلاحطلبان را به سوي خود جذب كنند، هيچگاه بهتر از امروز نميتوانستند چنين هدفي را محقق كنند. ولي دريغ از يك گام حتي كوچك در پيشرفت به سوي اين هدف.
اين تمام ظرفيت اصولگرايي است كه حداكثر ۱۵ درصد مردم است. البته اگر كيفيت ويژگيهاي اين افراد را از لحاظ سن، تحصيلات و ويژگيهاي شغلي و اقتصادي تحليل كنيم، روشن ميشود كه از مجموعه افراد تأثيرگذار جامعه شاید کمتر از ۷ درصدشان به این جناح نزديك يا علاقهمند به آنان هستند. افرادی كه جوان و تحصيلكرده و واجد تواناييهاي مشاركتجويانه باشند. افراد گروهای تاثیرگذار عموماً در جناح مقابل اصولگرایان قرار ميگيرند.
اين درس اصلي اين انتخابات بود ولي يك ضد درس هم دارد. اينكه اگر ميخواهيد به اين شيوه ادامه دهيد، از اينكه بتوانيد ديگران را به سوي خود جذب كنيد یا از طریق انتخابات مرسوم و شناخته شده پلههای قدرت را بالا روید؛ ذهن خود را رها كنيد. در این صورت بهتر است که با همين دستفرمان موجود جلو برويد. به نظر ميرسد كه ميان آن درس و اين ضد درس، دومي براي اصولگرايان مطلوبتر و شنيدنيتر شده است.
انتهای پیام