گزارش از گیلان در شرایط بحرانی
علی دادخواه در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «گزارش از گیلان در شرایط بحرانی» نوشت:
به سبب تحصیلات پایه و فعالیت حرفه ای ۱۲ ساله ام در پرستاری فوریت ها ،اورژانس و روانپرستاری و درگیری مستقیم با اپیدمی ( همه گیری ) اخیر کرونا در گیلان می خواهم گزارشی را تقدیم خوانندگان محترم کنم ،هر چند پیش از این با نوشتارهای سیاسی و فلسفی این حقیر آشنا بوده اند. البته یادداشت ” کرونا و پایان رنج خوش بینی فلسفی ما ” را با همان نگاه فلسفی نوشته و منتشر هم کرده ام.
شهرستان انزلی در شمالغرب گیلان از ۱۲ اسفندماه وارد وضعیت قرمز شده و این وضعیت دو روز بعد برای شهرستان صومعه سرا در غرب گیلان هم ایجاد شده است. پیدا کردن الگوی انتشار ویروس کرونا در چنین وضعیتی البته بسیار مهم و خطیر می نماید. انزلی پرجمعیت ترین شهر استان گیلان( پس از رشت) و یکی از پرتراکمترین شهرهای کشور از نظر جمعیت است و از جنوب با صومعه سرا و از شرق با رشت ارتباط برقرار می کند. در این میان البته حال و روز شهرستان رشت هم ابدا خوب نبوده و میزان مورتالیته( مرگ و میر) در این پرجمعیت ترین و مهم ترین شهر استان گیلان و آمار مبتلایان روز به روز در حال گسترش است. و آمارهای غیررسمی ولی قابل اعتنا میزان نگرانی های را افزایش می دهند. آمارهایی که فاصله بسیار زیادی با عددهای عنوان شده توسط مراجع رسمی دارند.و تا ۹ اسفندماه میزان مبتلایان را چیزی معادل ۲۰۰۰ نفر در کل استان بیان می کند.( در حالیکه آمار رسمی تا ظهر ۹ اسفند ماه تنها ابتلای ۲۵ نفر را اعلام می کند؛ منبع :گیل خبر) همچنین برخی آمارهای غیررسمی از مرگ ومیر روزانه تا ۱۲ بیمار در سانتر کرونای گیلان ( بیمارستان رازی ) در روزهای پرالتهاب هفته گذشته حکایت دارند.( منبع : کانال خبری پزشکان) و البته گزارش های پراکنده چند روز اخیر از داخل این بیمارستان مرگ تا ۴۵ نفر را در هر شب بیان می کند که بنظر اغراق آمیز می آید.ولی یک گزارش غیررسمی اما قابل اعتماد از مرگ ۱۰۱ نفر از مهر تا ۲۱ بهمن و ۷۱ نفر از آن تاریخ تا ۱۱ اسفندماه را بیان می کند.بررسی صحت و سقم و تحلیل این آمارها فارغ از نگرانی هایی که به سبب ترس و وحشت عمومی درباره این اپیدمی ایجاد می کند می تواند کمک زیادی به کنترل ابعاد بحران نماید .هر چند تا همین لحظه هم اخبار آرامستان ها و دفع روزانه متوفیان به اطلاع مردم رسیده و وضعیت اسفناک بیمارستان ها را خود شاهد هستند و علی رغم آمارهای خوش بینانه پیشین ،نماینده جدید وزیر بهداشت(دکترقربانی) از مرگ بیش از ۲۰۰ نفر را در استان گیلان گفته است .و آمارهای رسمی تنها به بدبینی و سردرگمی عمومی دامن زده است.و این سخن نماینده پیشین وزیر بهداشت در گیلان( دکترشادنوش) درست نمی نمایاند که گیلانی ها را به عدم جدی گرفتن این بحران متهم می کند وقتی از همان ابتدا ما شاهد اعتراضات پراکنده ولی نگران کننده مردمی در شهرهای ماسال،شفت،لاهیجان و رودسر بوده ایم که از اختصاص بیمارستان های محلی خود بعنوان سانتر کرونا ابراز ناخوشنودی کرده اند.
در چنین شرایطی که کانون عفونت منتشر شده ، قرنطینه شهرستان رشت و حتی استان دیگر سود چندانی ندارد، باید هر چه سریعتر بسوی قرنطینه مرزهای جغرافیایی استان( برای عدم ورود مسافرین و خروج مبتلایان و ناقلین)،قرنطینه خانگی و قرنطینه مراکز بیمارستانی که درگیر آن هستند ،رفت.والبته این موارد می توانند گام اساسی و اولیه باشند .بیمارستان رازی باید بطور کامل قرنطینه گردد و امکان اسکان کادر درمان در همان مرکز فراهم گردد.کاری که از همان ابتدای شیوع بیماری کرونا باید صورت می گرفت.کادر درمان یکی از عوامل اصلی انتشار ویروس در سطح عمومی در چنین اپیدمی هایی تلقی می شوند.هر چنداین بیمارستان بعنوان سانتر کرونای گیلان با حدود ۳۰۰ تخت ابدا جوابگوی نیاز مبتلایان و مراجعه کنندگان از همان ابتدای شروع بحران نبوده است و پرستاران این مرکز در هفته های اول با کمبود شدید امکانات اولیه حفاظتی( مانند گان، دستکش ،ماسک و ماده ضدعفونی کننده) مواجه بوده اند و این خود میزان ابتلای پرستاران را خواهد افزود.
با توجه به گسترش افسار گسیخته این بیماری در گیلان و مرگ سه نفر از پرستاران ( تا ۱۶ اسفندماه) البته نمی توان به دلیل شرایط اضطراری تصمیمات اتخاذ شده در ستاد مدیریت کرونا را در استان گیلان نقد و بررسی نکرد. هر چند جای تاسف و تاثر عمیقی وجود دارد که عموم رسانه های محلی در گیلان در این مورد فروگذاری کرده و می کنند.
اینکه بیمارستان هایی مانند رسول اکرم( جنرال) ، امیرالمومنین( گوش ،حلق وبینی) ،ولایت ( ترمیمی و سوختگی) و مراکز خصوصی جنرالی مانند قائم ،پارس و آریا مجبور به پذیرش بیماران کرونایی و اختصاص تخت های خود به بیماران عفونی شده اند این خود یکی از عوامل اساسس انتشار عفونت در سطح شهرستان بوده است. در حالیکه ستاد مذکور باید بصورت دوفوریتی تصمیم به احداث بیمارستان صحرایی در خارج از محوطه شهری می گرفت.
درگیر شدن بیمارستان های پورسینا و ولایت با بیماران کرونایی در هر سطحی که باشد می تواند تصمیمی غلط و زیانبار بنظر آید.بخصوص آنکه بهداشت ودرمان را نمی توان به مبحث کنترل کرونا اختصاص داد و فکری هم باید به فکر بیماران ترومایی ،سوختگی ، جراحی های عمومی و پیوندی و البته دیالیزی و… کرد.
ورود نیروهای نظامی به بیمارستان رازی در هر سطحی که باشد ( حتی اگر مانند نیروهای خدماتی به کمک مسئولین بیمارستانی بیایند) نگرانی هایی را برای خود این نیروها و هم وضعیت کنونی ایجاد می کند.
هر چند با سهل انگاری جورجو آگامبن در مورد یکی پنداری کرونا با سرماخوردگی ابدا موافق نیستم ولی این فیلسوف ایتالیایی ( در یادداشت کوتاه ۲۶ فوریه خود باعنوان ویروس استثنایی کرونا) به مورد مهمی اشاره می کند.نکتهای که به “گرایش فزاینده( حکومت ها) به استفاده از وضعیت استثنائی به مثابه سرمشقی نرمال، عادی و هنجارمند برای حکمرانی اشاره دارد. “فرمانی مبتنی بر مسائل مربوط به بهداشت و ایمنی، که باعث ایجاد شکلی واقعی از نظامیکردن «حوزهها و مناطقی درگیر بحران ” از جمله بیمارستان ها خواهد شد.
همانطور که آگامبنمی گوید :” چنین فرمول مبهم و نامعینی به حکومت (و دستگاههای عمل کننده آن) اجازه میدهد وضعیت استثنائی را سریعاً به همه مناطق تسری دهد، زیرا بروز موارد مشابه در مناطق دیگر عملاً اجتنابناپذیر می نمایاند”.که یکی از شایعترین آنها تعلیق همه رخدادها یا مراسم ها و البته اماکن فرهنگی، ورزشی یا تفریحی به استثنا مراسم ها و اماکن مذهبی است ( که البته تا به امروز برخی از این مراسم ها هم تعطیل شده اند) و همچین تعلیق هرگونه گردهمآیی در فضاهای خصوصی یا عمومی، از جمله فضاهای محصوری که عموم مردم میتوانند بدانجا پا بگذارند.( بجز در شرایط خاصی که دولت آنرا تجویز می کند مانند انتخابات )
حضور نظامیان در واحدهای بیمارستانی که البته با نیت یاری رسانی وخیرخواهانه انجام شده ( مانند آنچه که در بیمارستان رازی روی داده ) مطلوب بنظر نمی آید وقتی که امکان انتشار آلودگی به نیروهای نظامی درگیر هم وجود دارد واین خود یک بحران امنیتی می تواند ایجاد کند.و باید حضور این نیروها را در کنترل خروج و ورود همراهان و امنیت کادر درمان و البته کنترل مرزهای استانی محدود کرد.
در هر صورتی ما باید متوجه ایننکته اساسی باشیم که قرنطینه خانگی را در مدت محدودی می توانیم ادامه دهیم. پیامدهای این محدودیت اجباری برای مردم البته غیرقابل پیش بینی ولی قابل تامل است و خود می تواند به آسیب های روانی،اجتماعی( از جمله شیوع گسست ها وخشونت ها) و اقتصادی عمده ای بیانجامد. واگذاری درمان بیماران کرونایی به خانواده ها با عنوان قرنطینه خانگی اقدامی حرفه ای بنظر نمی آید و امنیت روانی جامعه را در مخاطره قرار می دهد .
اسلاوی ژیژک نوشتاری درباره قرنطینه مردم ووهان در چین دارد که بازگویی آن بکار ما هم می آید بخصوص آن بخش هایی که مربوط به طمع کاری ،منفعت اندیشی منابعی است که علی القاعده باید وسایل محافظتی در برابر کرونا را در اختیار مردم و کادر درمان قرار داده ولی آنها را دپو می کنند تا مردم بمیرند و خود سود بیشتری ببرند و مسئولیت گریزی و عدم کارآیی مدیرانی که در ویلاهای شخصی خود سکنا گرفته اند و به دروغ خود را به بیماری زده اند. ژیژک فیلسوف و روانکاو اسلونیایی در یادداشت خود با با عنوان ” ویروس ایدئولوژی” می نویسد :
” برای مردم ووهان زمان، زمانِ احساس شرم و ننگ نیست، بلکه زمان جمع آوردنِ شجاعت و دوام آوردن صبورانه در مبارزه شان است. در چین افراد شایسته تحقیر، تنها آن کسانی اند که در عین حال که از خود به شدت محافظت میکنند، به شکل رسمی و اداری این اپیدمی را کم اهمیت و ناچیز نشان دادند و همچون رفتار مقامات اتحاد جماهیر شوروی در مورد چرنوبیل عمل میکنند؛ آنها در حالی که خانوادههای خودشان را بلادرنگ تخلیه میکردند، مدعی بودند هیچ خطری در کار نیست. یا دولتمردان عالی رتبهای که در برابر مردم، گرمایش جهانی را انکار میکنند، اما در نیوزلند خانه می خرند یا در کوههای راکی، جان پناه برای بقا میسازند، اما کسانی که باید واقعاً شرمنده باشند، همه ما در سرتاسر جهان هستیم که به قرنطینه کردن چینیها میاندیشیم.”
باری! برای مردم استان و کشور من ،هم اکنون زمان شرمندگی ودرماندگی نیست. من برای همکاران خود که هر لحظه با مرگ دست و پنجه نرم می کنند وقتی که از کمترین وسایل محافظت فردی هم بی بهره بوده اند احساس ناراحتی و همدردی فزاینده ای دارم ولی نباید ناکارآمدی و بی مسیولیت عده ای ما را از مبارزه با این ویروس باز دارد. البته امیدواری ما می تواند به آگاهی باشد که رسانه های مستقل از وضعیت بحرانی کنونی ارائه می دهند و گسترش شبکه های داوطلبانه یاری رسانمحلی که از شدت آسیب های اجتماعی ،ایمنی و اقتصادی بکاهند.
انتهای پیام