بحران کرونا و ناکارآمدی مدیریت در ایران
عبدالله شهبازی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «بحران کرونا و ناکارآمدی مدیریت در ایران» نوشت:
رسانههایی چون نیویورک تایمز سفر سهشنبه (۲۰ اسفند ۱۳۹۸/ ۱۰ مارس ۲۰۲۰) شی، رهبر چین، به شهر ووهان، مرکز اولیه و اصلی شیوع کروناویروس، را علامت اعلام پیروزی چین در مقابله با بیماری عنوان میکنند. درواقع، اکنون چین، با توجه به تجربهاش در مقابله با بیماری فوق، و دانش و ثروتش، در جایگاهی است که میتواند در نقش ناجی جهان از این اپیدمی ظاهر شود. تصور میکنم در پس پرده رقابت سختی میان چین و آمریکا برای ساختن اولین واکسن کروناویروس در جریان باشد.
وضع گسترش بیماری در آمریکا، از منظرهای مختلف، به شکلی عجیب شبیه به ما است با این تفاوت که آمریکا از نظر ثروت و مدیریت در سطحی بسیار فراتر از ایران قرار دارد.
مسئله مهم در مقابله با بحران کروناویروس ساختار مدیریت است. هر چند ترامپ بعنوان رئیس جمهور مورد انتقاد شدید است که به کروناویروس کمتوجه است ولی آمریکا در سطوح بالا و میانی و پائینی از مدیریت بسیار توانمند برخوردار است که میتواند ناکارآمدی احتمالی دولت مرکزی (دولت فدرال) را جبران کند.
در ایران اینگونه نیست. وضع ایران بگونهای است که بنظر میرسد علاوه بر دولت در سطوح میانی و پائینی نیز مدیریت بکلی مفلوج است. این فاجعه پیامد نحوه مدیریت جامعه ایرانی است بنحوی که حتی در خُردترین سطوح مدیریت راه برای ارتقاء نیروهای ناتوان هموار شد. هماکنون جامعه ایرانی با بحران ناشی از این ناتوانی دست به گریبان است.
در گذشته، از دوران باستان تا دهههای اخیر، اینگونه نبود. جامعه ایرانی از قدرت زایندگی طبیعی در سطوح پائین و محلی برخوردار بود و این مدیریتهای کوچک محلی در غیاب دولت متمرکز رانتیه، یعنی دولتی که بند ناف آن به درآمد نفتی وصل است، امور جامعه را تمشیت میکردند. در ایران، نظام سیاسی رانتیه متمرکز قاهر، و در عین حال ناتوان، پدیدهای جدید است و به شکل کامل و بارز از اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوائل دهه ۱۳۵۰ شمسی بروز کرد و میراث آن پس از انقلاب به هیولایی مهیب بدل شد.
فرایندی که جامعه ایرانی در این دوران طی کرد قدرت زایندگی از پائین را به شدت کاهش داد. این فرایند ناشی از غلبه سازوکار برکشیده شدن از طریق ارتباطات رانتی با نظام سیاسی بود که بستری گسترده برای ارتقاء افراد فرصتطلب، و نالایق، به مناصب مدیریت خُرد و کلان فراهم آورد؛ یعنی افرادی برکشیده میشدند که به جای بدنه جامعه با سلسله مراتب نظام سیاسی پیوند داشتند و قدرت خود را «از بالا» میگرفتند نه «از پائین».
در نتیجه، هماکنون در غیاب مدیریت کلان از بالا، که در گذشته نیز در بسیاری از مقاطع مهم تاریخ معاصر ایران مفقود بوده، با پدیده فقدان «مدیریت از پائین» نیز مواجهیم.
این وضع، نظام مدیریت جامعه ایرانی را به شدت ناکارآمد و آسیبپذیر کرده است. این ناکارآمدی در بحران کروناویروس به شکلی عیان نمایان است. پیامد این ناکارآمدی مدیریت اجتماعی و سیاسی، هم در سطوح بالا و هم در سطوح میانی و پائین، میتواند آشوبی گسترده و بسیار پرهزینه برای جامعه ایرانی باشد.
انتهای پیام