جن انسان است
امیر ترکاشوند، نویسنده کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص)» در یادداشتی با عنوان «جن انسان است» در کانال تلگرامی خود نوشت:
در بسیاری از آیات قرآن، جنّ عبارت از انسان است چنانکه اِنس نیز عبارت از انسان است؛ و یعنی جمعیّتِ هفت و نیم میلیاردی کنونیِ مردم جهان، ترکیبی از اِنسها و جِنها است که هیچ تفاوتی با هم ندارند مگر اینکه هر یک از آن دو به جغرافیای متفاوت، رنگ متفاوت، نژاد متفاوت و یحتمل طبقهٔ اجتماعی متفاوت یا سطح علمی متفاوت تعلق دارند (ممکن است مبنای تقسیمبندیِ انسان به انس و جن، در ادوار مختلف تغییر میکرده):
گاه میتوان اِنس را عبارت از انسانهایی با رنگ پوستِ روشن، و جِن را عبارت از انسانهایی با رنگ پوستِ تیره دانست و یا مشخصاً جن را سیاهپوست و انس را سفیدپوست و یا در دورهای دیگر جن را زردپوست و گندمگون و انس را غیر زردپوست دانست؛
و گاه جن به قبایلی با جغرافیای خودشان و انس به قبایل دیگر با جغرافیای خودشان اشاره دارد؛
نیز گاه یحتمل جن اشاره به جایی که مردمش نبوغ و توان علمی بیشتر دارند، و انس به جاهای دیگری که بهرهٔ هوشی کمتری از آنان دارند اشاره دارد؛
و گاه …
واژهٔ «انسان» مثنّی (تثنیه) بوده و عبارت از اِنس و جن است (اگر کلمهٔ جن ذهنتان را به سمت افسانهها میبَرَد میتوانید به جای آن از کلمهٔ جان [البته نه به معنای مشهورِ جان] استفاده کنید. انس و جان).
در آیات زیر از سورهٔ الرحمٰن، به واژهٔ انسان (و در کنارش به واژهٔ أنام=مردم) و تقسیم آن به دو گروهِ جن و اِنس یا جان و انس و نیز به ضمایر و علائم تثنیه که به انس و جن و این دو نیز به انسان بازمیگردد دقت کنید:
الرّحمٰن … خلق الإنسان … والأرض وضعها للأنام … سنفرُغ لکم أیّه الثقَلان، فبِأیّ آلاء ربّکما تُکذّبان، یا معشر الجن و الاِنس إن استطعتم أن تنفُذوا من أقطار السماوات والأرض فانفذوا لا تنفذون إلا بسلطان، فبأی آلاء ربکما تکذبان … فیَومئذٍ لایُسئل عن ذنبه إنس ولا جانّ، فبأیّ آلاء ربکما تکذبان … فیهنّ قاصرات الطرْف لم یطمثهنّ إنسٌ قبلهم ولا جان، فبأیّ آلاء ربّکما تکذبان.
بنابراین جن انسان است و اگر نخواهیم آن را بپذیریم ناچار باید اِنس را نیز انسان ندانست.
شواهد روایی
در بخش نخست گفتم که مردم به جن و اِنس تقسیم میشوند و در نتیجه هر دو انسانند و تفاوتشان به رنگ و نژاد و موقعیت جغرافیایی برمیگردد.
مردمِ موجود در زمان و مکان پیامبر اکثراً از گروه اِنس بودند و طوایف و قبایل جنی در نقاط دیگر و دورتر حضور داشتند بنابراین التفات بیشتر آیات قرآن به انس به خاطر همین حضورِ دمِدستی، و نیز التفات کمتر به جن به خاطر همین عدم حضور و غیبت و پنهان از انظار بودن و بُعد جغرافیاییشان بود. و اگر گاه انسها را به نام انسان خوانده و جنها را به نام جن، به خاطر همین قُرب و بُعد و یعنی سر و کار داشتن با طوایف و قبایل اِنسی، و سر و کار نداشتن با طوایف و قبایل جنی بوده است.
فقدان ارتباطات و کمبود اطلاعات نیز (به ویژه در آن سرزمینِ بیآبوعلف و وسیع و کمجمعیت و دور از هم) به این دامن میزد که فقط منطقهٔ خود را دید و مناطق دیگر را به خاطر کمخبری از آنان، «غیر»: ناشناس و ناشناخته و نامعلوم و ناپیدا و غیر خودی دانست.
در این بخش به برخی شواهد روایی استناد میکنم که به روشنی گواهِ انسان بودنِ جنها است:
۱-با رخساری زرد و اندامی نحیف از کثرتِ عبادت- راوی نقل میکند که برای کاری به خانهٔ امام باقر رفته، بیرون خانه منتظر مانده زیرا افرادی پیش از وی نزد امام رفته بودند؛ او میگوید آنها بیرون آمدند و دیدم که بسیار خوشسیما، با اندامی نحیف از کثرت عبادت، و رنگ رخسارشان بسان ملخ، زرد بود. چون داخل خانه شدم امام گفت که آنها برادران تو از میان جنها بودند که برای پرسشهای دینی و حلال و حرام نزدم میآیند (فما لبث أن خرج علیّ قومٌ …قد انتهکتْهم العبادة فوَالله لأنسانی ما کنت فیه من حُسن هیئة القوم … کأنّ ألوانَهم الجَراد الصُفْر … اولئک إخوانک من الجنّ… یأتوننا یسألوننا عن معالم دینهم و حلالهم و حرامهم. کافی ح ۱۰۲۴)
۲-هندو یا سودانی- راوی گفت دَمِ خانهٔ امام صادق بودیم که قومی شبیهِ زط (سودانی یا هندو) و ملبّس به إزار و کساء بیرون آمدند؛ از امام پرسیدم اینان چه کسانی بودند، ایشان پاسخ داد برادرانِ جِنّیتان بودند (کُنّا بِبٰابه فخرج علینا قَومٌ أشباهُ الزُطّ علیهم اُزُرٌ و أکسیةٌ، فسألْنا أباعبدالله عنهم فقال هؤلاء إخوانُکم من الجنّ. ح ۱۰۲۵)
۳-اهلِ نصیبین (حدود نینوا)- راوی گوید رسولخدا مأمور انذار جن، دعوتشان به سوی خدا، و خواندن قرآن بر آنها شد؛ شماری از جنها از نینوا آمدند و حضرت شبهنگام به درّهای در حوالی مکه رفت و خواندن آیات وحی را آغاز کرد افراد سیهچردهٔ کثیری گرداگردش جمع شدند؛ در پایان به سرعت پراکنده شدند ولی یک گروهشان تا فجر با رسولخدا بودند. رسولخدا به من گفت چه دیدی؟ گفتم مردانی سیاهپوست با جامههای سفید؛ رسولخدا گفت: آنها جنِ منطقهٔ نصیبین بودند (فصرف الله إلیه نفراً من الجن من نینوی … فافتتح القرآن، فغشیته اسودة کثیرة …هل رأیت شیئاً فقلت نعم رأیت رجالاً سوداً مستثفری ثیاب بیض، قال: أولئک جن نصیبین (مجمعالبیان)
۴-قبیلهٔ بنی عمرو بن عامر- امام علی گوید که نه نفر از اشراف جن: یکی از منطقهٔ نصیبین و هشت تن از بنی عمرو بن عامر نزد رسولخدا آمدند و آیه و اذ صرفنا الیک نفراً من الجن یستمعون القرآن نازل شد (نورالثقلین)
۵- اکراد و کوهنشینان- راویِ شامی از امام صادق پرسید که نزد ما قومی از کردها هستند و پیوسته برای خریدوفروش نزد ما میآیند و ما با ایشان اختلاط و معامله میکنیم؛ امام گفت با آنها اختلاط نکنید زیرا اکراد قبیلهای از قبایل جنّاند که خدا پرده از ایشان برداشته (إن عندنا قوماً من الأکراد و إنهم لا یزالون یجیئون بالبیع فنخالطهم و نبایعهم؟ فقال: یا أبا الربیع لا تخالطوهم فإن الأکراد حی من أحیاء الجن کشف الله عنهم الغطاء فلا تخالطوهم. کافی ۵/۱۵۸) مجلسی اول در روضة المتقین قائل به شمول آن بر الوار نیز شده
۶- غریبهها را به خانه راه نده- ابوحمزه ثمالی دید که افراد غریبه و ناشناسی از خانهٔ امام باقر خارج شدند، به داخل رفت و اعتراض کرد که در این بگیر ببند و جاسوسبازاری که حکومت راه انداخته، چرا غریبهها را به خانه راه میدهی؟ امام رفع نگرانی کرد که آنها خودیاند: گروهی از شیعیانمان از جنها بودند که برای مسائل دینی آمده بودند (فخرج قوم أنکرتهم ولم أعرفهم ثم اذن فدخلت علیه فقلت جعلت فداک هذا زمان بنی أمیة و سیفهم یقطر دماً؟… هؤلاء وفد شیعتنا من الجن… نورالثقلین)
۷- کاروان شتر با اشخاصی عمامه به سر- راوی گوید جهازهای ردیفشدهٔ شتر مربوط به مهمانان را دمِ خانهٔ امام باقر دیدم؛ مهمانها که عمامه بر سرشان بود با سروصدایِ خداحافظی برخاستند و رفتند. امام گفت: این افراد ناشناس، برادرانتان از طوایف جناند (رحال إبلٍ علی الباب مصفوفة … خرج قوم معتمّین بالعمائم یُشبهون الزط. کافی)
دیو آریایی، جِنّ عربی
در پیِ انتشار دو بخش قبلی، دکتر منصورزاده (متخصص باستانشناسی و ادیان) توضیح دادند که: «… اعرابِ حجاز، هر غیر عرب را جنّ تلقی میکردند، چنانکه ایرانیان نیز هر غیر آریایی را دیو خطاب میکردند. دیو ایرانی معادل جن عربی است …».
آریائیها پس از کوچ به فلات ایران، بومیان را (که اتفاقاً صاحب تمدن بودند) «دیو» نامیدند یعنی به غیر آریاییها (=غیر خودیها) عنوان دیو دادند.
دیو سفید و دیو سیاه:
آنان، بومیان را بر اساس رنگ پوستشان به دیو سفید و دیو سیاه تقسیمبندی کردند: به مردم طبرستان (در نوار ساحلیِ شمال) که رنگی روشن داشتند «دیو سفید» و به مردم جنوب که رنگی تیره داشتند «دیو سیاه» میگفتند.
در قصّههای نزاع میان کوچندگان و بومیان، به کلمهٔ «دیوبند» برمیخوریم که لقب تهمورث است زیرا دیوان (بومیانِ فلات) را به بند کشید و از آنان خط و معماری و کشاورزی آموختند.
وجه تسمیه:
برخی در بارهٔ علت این نامگذاری گویند آریاییها پس از کوچ، در گوشه و کنار این سرزمین پهناور با مردمانی روبرو گردیدند که دارای چهرههایی با موی و ریش بلند و اندامهایی درشت بودند که این ویژگیها برای کوچندگانِ آریایی شگفتآور بود و از این رو این مردمان را دیو نامیدند. برخی دیگر گویند به این خاطر که بومیان، مزداپرست نبودند و خدایان غیر ایرانی (غیر آریایی) را میپرستیدند، به همین خاطر آریاها آنان را دیوسنا و سپس دیو نامیدند؛ و شاید این نامگذاری ریشه در تبعیض نژادی داشته باشد که هر قوم و قبیله و نژادی، خود را بهتر از دیگران دانسته و به خود عنوانی اصیل و به دیگری صفتی پَست میداد و از همین رو کوچکنندگان خود را آریایی یعنی «نجیب و شریف» (با فرض صحت این معنا) و بومیان را دیو یعنی «بدمنش» نامیدند.
بنابراین دیو (پری) در نزد آریاییها؛
از یکسو متمدنتر و صاحب تخصص و فوتوفنهای پیشرفتهتری در زندگی بودند
و از سوی دیگر رنگ و چهرهای عجیب و متفاوت برای مهاجران سرزمینهای شمالی داشتند؛
یعنی تقریبا همان تصوری که مکیها و اعراب حجاز از جنها به عنوان مردم پیشرفتهتر و مختلفالالوانِ بلاد اطراف داشتند؛
قرآن نیز به ذکر تخصصِ این خارجیها (جنها)، در ساختِ قصر و معبد سلیمان پرداخته و در روایات نیز به رخسار متفاوت آنها (که ناشی از تفاوت نژاد و اقلیم بود) اشاره شد.
اغراقِ فریبندهٔ افکار:
گفتنی است عرب در بیان و ترسیم، دچار اغراقگویی و غلو بود و به همین خاطر پیشرفت جنهای بیگانه و خارجی را چندبرابر و ماورائی و در حدِّ غیبدانی (تا آنجا که وحیِ قرآن را حاصل ارتباط حضرت محمد با آن مردم پیشرفته و آگاه به غیب) میدانستند، و چهرهٔ متفاوتشان را نیز گاه افسانهوار فراتر از واقعیت به تصویر میکشیدند.
اغراق در بیان تفاوت علمی و ظاهری در اعصاری که محرومیتها و فقدان برق بیداد میکرد امری طبیعی است.
اقدام انسانیِ قرآن:
قرآن لقب غلطاندازِ دیو که بار منفی داشت را کنار گذاشت و به جای آن از عنوان جن که از نظر معنا فاقد بار منفی است استفاده کرد و از گذشتهها و دشمنیها (میان هموطنان با غیر هموطنان) به سرعت گذر کرد و هر دو گروه یعنی جن (غیر هموطن) و انس (اعراب هموطن) را مشترکاً خطاب کرد و آنها را دعوت به ایمان و عمل صالح کرد و از تکذیب نعمتهای پروردگار پرهیز داد. اگر شیطنت هست به هر دو نسبت داد: شیاطین الجن و الِانس؛ اگر وسوسه هست به هر دو نسبت داد: الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنة والناس؛ اگر عذاب اخروی هست به هر دو هشدار داد؛ اگر برای همقوم و غیر همقوم اسم انتخاب کرد برای هر دو از باری برابر استفاده کرد (اِنس و جِن: دمِدست و دور)؛ اگر دعوت به ایمان است هر دو را خطاب کرد؛ و چنان به همبستگی جهانی اعتنا نشان داد که دوست و دشمنِ دیروز را زیر یک چتر بُرد و از خطابی واحد برای اشاره به هر دو استفاده کرد: انسان.
نفی تبعیض نژادی. قرآن به ساکنان حجازِ گمنام و فراموششده اعتماد به نفس داد و با آیاتش متذکر شد که «آن مردم دیگر» (که جن نامیده شدند و به قرینهٔ “مجنون” برتر شناخته میشدند) اگر بر شما در تمدن برتری دارند (یا برخیشان کمتری دارند)، آن دانش و فرهنگ و تمدن را با تلاش و کوشش به دست آوردهاند و شما نیز میتوانید با تلاش و رَستن از جهالت، به آن رشد و پیشرفت دست یابید و اینگونه نیست که خدا راه رشد را بر نژادی بسته و بر نژاد دیگر باز گذاشته باشد و آپارتاید راه انداخته باشد
آریائیان سرانجام گویا به لطف قوای جسمانی بیشترشان بر «بومیان متمدن و غیر همنژادشان» (دیوان) پیروز شدند؛ چنانکه اعراب نیز سرانجام با اعتماد به نفسی که از قِبَل ظهور اسلام به دست آوردند به لطف همان قوای جسمانیِ برتر (و نه دانش بیشتر) بر «بلاد متمدن و غیر همنژادشان» (جنّیان) غلبه کردند.
بشری بودنِ جن در داستان سلیمان
آیا سلیمان برای ساخت معبد و قصر و پیشرفت حکومتش، از متخصصان خارجی کمک گرفت؟
قرآن در آیاتش به متخصصانی که آنها را «جن» نامیده، میپردازد که کارهای متنوعی برای حکومت سلیمان انجام میدادند، از جمله: ساختِ قصر و معبد، ساخت مجسمهها، ساخت کاسههایی به بزرگی حوض، و ساخت دیگهای ثابت». سلیمان بیرحمانه از این بنّاها و معمارها، پیکرتراشان و نجّارها، مهندسان و طرّاحان و…، کار میکشید:
… و مِن الجنّ مَن یعمل بین یدیه بإذن ربّه و من یَزِغ منهم عن أمرنا نُذقه من عذاب السعیر. یعملون له ما یشاء مِن محاریب و تماثیل و جِفان کالجواب و قدور راسیات … (سبأ ۱۲ و ۱۳)
برخی از این جنها که به عللی شیطان نامیده شدهاند (مثل شیاطین الجن والاِنس) و سلیمان از آنها کار میکشید مهارتشان غواصی و دریانوردی، ساختوساز و نیز کارهای دیگر بود:
و مِن الشیاطین من یغوصون له و یعملون عملاً دون ذلک و کُنا لهم حافظین (انبیا ۸۲) والشیاطین کلّ بنّاء و غوّاص. و آخرین مُقرّنین فی الأصفاد (ص ۳۷ و ۳۸).
روشن است که ساخت قصر و معبد و مجسمه و انواع دیگ و غواصی و ساختوساز و مهندسی و کارگری و…، نه کار حیوان است نه کار موجودات نامرئی، و در نتیجه اگر عمارتهای سلیمان افسانه نیست و هم اینک نیز آثارش باقی است پس ناچار باید قائل به این شد که متخصصان و کارگرانِ موسوم به جن، باید بشر باشند که گویا به خاطر تفاوت نژاد، قوم یا سرزمین با سلیمان و قومش، «جن» نامیده شدهاند.
این واقعیت را به روشنی میتوان در عهد عتیق مشاهده کرد زیرا در آنجا کارگران و متخصصانِ مذکور در قرآن را افرادی معرفی کرده که سلیمان از حیرام، پادشاه صور درخواست کرده و او نیز (ضمن عقد قرارداد) از هیچ کمکی دریغ نکرده است. به پارهای از عبارات کتاب مقدس و تشابه آن با آیات مربوطهٔ قرآن دقت کنید:
«(قصد بنای هیکل). حیرام، پادشاه صور، خادمان خود را نزد سلیمان فرستاد چونکه شنیده بود که او را به جای پدرش به پادشاهی مسح کردهاند، زیرا که حیرام همیشه دوست داود بود. و سلیمان نزد حیرام فرستاده گفت: … و اینک مراد من این است که خانهای به اسم یَهُوَه، خدای خود، بنا نمایم چنانکه خداوند به پدرم داود وعده داد … حال امر فرما که سروهای آزاد از لبنان برای من قطع نمایند و خادمان من همراه خادمان تو خواهند بود … پس حیرام چوبهای سرو آزاد و چوبهای صنوبر را موافق تمامی ارادهاش به سلیمان داد … و (سلیمان) پادشاه امر فرمود تا سنگهای بزرگ و سنگهای گرانبها و سنگهای تراشیدهشده به جهت بنای خانه کندند و بنایان سلیمان و بنایان حیرام و جِبْلیان آنها را تراشیدند، پس چوبها و سنگها را به جهت بنای خانه مهیّا ساختند … و بر تمامی دیوارهای خانه، به هر طرف نقشهای تراشیدهشدهٔ کروبیان و درختان خرما و بستههای گُل در اندرون و بیرون کند … و سلیمان پادشاه فرستاده، حیرام را از صور آورد و او پسر بیوهزنی از سبط نفتالی بود و پدرش مردی از اهل صور و مِسگر بود و او پر از حکمت و مهارت و فهم برای کردن هر صنعت مسگری بود پس نزد سلیمان پادشاه آمده، تمامی کارهایش را به انجام رسانید … و ده حوض برنجین ساخت که هر حوض گنجایش چهل بت داشت و هر حوض چهار ذراعی بود و بر هر پایهای از آن ده پایه، یک حوض بود … و حیرام حوضها و خاکاندازها و کاسهها را ساخت، پس حیرام تمام کاری که برای سلیمان پادشاه به جهت خانهٔ خداوند میکرد به انجام رسانید … و ده پایه و ده حوضی که بر پایهها بود … و دیگها و خاکاندازها و کاسهها، یعنی همهٔ این ظروفی که حیرام برای سلیمان پادشاه در خانهٔ خداوند ساخت از برنج صیقلی بود (اول پادشاهان باب ۵ تا ۷ و دوم تواریخ ایام باب ۲ و ۳). آنگاه سلیمان به عَصیون جابَر و به ایلوت که بر کنار دریا [بحر قُلزُم] در زمین اَدُوم است، رفت. و حورام [حیرام] کشتیها و نوکرانی را که در دریا مهارت داشتند به دست خادمان خود برای وی فرستاد و ایشان با بندگان سلیمان به اُوفیر رفتند، و چهارصد و پنجاه وزنهٔ طلا از آنجا گرفته، برای سلیمان پادشاه آوردند (دوم تواریخ باب ۸ ش ۱۷ و ۱۸). و حیرام، بندگان خود را که ملّاح بودند و در دریا مهارت داشتند در کشتیها همراه بندگان سلیمان فرستاد (اول پادشاهان باب ۹ ش ۲۷)».
بنابراین جن در آیات مربوط به داستان سلیمان، جن (جن به معنای غلط و عوامانه) نیست بلکه بشر است و اتفاقاً از نوع ماهر و صاحبِ فوتوفنّش که البته خارجی و غیر هموطن بودند.
حدس میزنم قرآن تعمداً داستان چگونگی مرگ سلیمان، و «بیخبری جنّیان» از آن را یاد میکند تا از افسانهسازی پیرامون آنها و عجیبغریب بودنشان پرهیز کنیم: … فلمّا خرّ تبیّنت الجن أنْ لو کانوا یعلمون الغیب ما لبثوا فی العذاب المُهین (سبأ ۱۴).
بیگانههای قرآندوست
قرآن در سورهٔ احقاف، آمدن نفراتی از جن به سوی رسولخدا، و شنیدن آیات قرآن را گزارش میکند. اینطور پیداست که آنان غریبه و از سرزمین دیگری آمده بودند که پس از رویارویی با حضرت و شنیدن کلمات وحی و اطلاع کافی از کتابِ نازلشده، به نزد قوم خود بازگشته و جریان ظهور پیامبری جدید بعد از موسی را به اطلاع مردمِ قوم و سرزمینشان رساندند:
و إذ صرفْنا إلیک نفراً من الجنّ یستمعون القرآن فلمّا حضروه قالوا أنصتوا فلمّا قُضیَ ولّوا إلی قومهم مُنذرین. قالوا یا قومَنا إنّا سمعنا کتاباً اُنزل من بعد موسی مصدّقاً لما بین یدیه یهدی إلی الحق و إلی صراط مستقیم. یا قومنَا أجیبوا داعی الله و آمِنوا به … (احقاف ۳۱-۲۹)
این آیات تنها فرقش با موارد عادی این است که ترسیمی از افراد و نفراتِ «غریبه، ناآشنا، مسافر و غیر هموطن» میکند و نه موجوداتی به شکل شعله و در هیئتی از آتش و یا شَبَح و نامرئی.
نکتهٔ مورد غفلت در تفسیرها، این است که پس از ترجمهٔ درستِ جنّ و مشتقاتش به «پوشیده بودن و پوشیدگی»، از آن ارادهٔ «نامرئی» (ذاتاً نامرئی و نادیدنی) میکنند حال آنکه جنین که در بطن مادر قرار دارد و از دیدهها پوشیده است، معنایش این نیست که آن جنین، موجودی نامرئی و دیدهناشدنی است بلکه صرفاً به این معناست که شکم و جدارهٔ مادر، حائل شده و مانع رؤیتِ آن جنینِ دیدنی و موجب پوشیدگیِ آن طفلِ قابل رؤیت از چشمها گردیده؛ و در واقع جنین ذاتاً نامرئی نیست چنانکه جنّ نیز که به معنای پوشیده است معنای نامرئی و ذاتاً نادیدنی از آن مستفاد نمیشود بلکه فاصلهٔ جغرافیایی و مرزهای دریایی (چون بطن مادر) موجب پوشیدگی آنها از انظارِ اقوام و ملل دیگر، و مانع دیدهشدنشان میگردید به ویژه که در آن روزگار فواصل قومها از یکدیگر زیاد، دسترسی به یکدیگر بسیار سخت، و اطلاعات از یکدیگر بسیار اندک بود، و به همین خاطر مردمِ همقبیله و همقوم، یکدیگر را میدیدند و پوشیده از هم نبودند ولی مردمِ غیر همقوم و با فواصل جغرافیایی زیاد یکدیگر را نمیدیدند و از هم پوشیده بوده و غیر مأنوس و تا حدودی عجیب و غریب مینمودند. همچنین جانّ به معنای مار را از آن رو پوشیده گویند که لانهاش درون خاک بوده و همین خاک موجب پوشیده بودنش از انظار شده و نه اینکه آن را موجودی نامرئی بشماریم
بنابراین معنای پوشیده بودن در جِنّ، حکایت از نامرئی و نادیدنی بودنش ندارد بلکه حکایتِ: دور از چشم بودن ، فعلاً قابل رؤیت نبودن، و وجود حائل برای رؤیت را دارد.
در روایات آمده که نفرات جنّی برای ملاقات رسمی با پیامبر قرار و مداری گذاردند و سرانجام ملاقات صورت گرفت؛ در این باره نکتهٔ فریبنده و افسانهزا که به مرور موجب تصورات غیر بشری از جن در اذهان شده: ملاقات در شب، بیرون مکه، بدون حضور اصحاب، ناشناختهماندن و… است؛
غافل از آنکه چنین تدابیری در جوّ امنیتی و فشار مشرکان قریش که حتی خودِ مکیها به راحتی با پیامبر در ارتباط نبودند و تبلیغ برای همقبیلهایها دردسرآفرین بود، طبیعی است که برای غریبهها که از دیگر بلاد آمده بودند باید ملاحظات امنیتی بیشتری به کار بسته میشد؛ وانگهی اگر جنّیان موجوداتی نامرئی بودند دیگر چه نیاز بود قرار ملاقات در بیرون مکه و شبهنگام گذاشت؟ نفرات نامرئی میتوانستند به راحتی در خانهٔ حضرت حاضر شوند و از او کلام وحی بشنوند و پس از آشنایی با آیات وحی، خانه را ترک و به سوی دیار خود بروند.
ما مطمئن نیستیم که ملاقاتی رسمی میان پیامبر و جنها صورت گرفته، چه بسا آنان صرفا آمده بودند موضوع ظهور رسول جدید را از نزدیک و بیسروصدا تحقیق کنند. معلوم نیست پیامبر در مواجهههای غیر رسمی با آنها، پی به جن بودنشان برده باشد زیرا پیکر جن و انس چنانکه در داستان سلیمان گذشت یکسان است
رسولخدا در مکه سخت زیر فشار بود و برای تبلیغ آیین حق و آیات وحی، گاه هر دری میزد به سنگ میخورد؛ به طائف نیز که رفت تا گشایشی پیدا شود، بدتر شد زیرا این سفر دچار شکست سنگین و حتی موجب بیحرمتی به وی شد و اندوه وجودش را گرفت؛ از سوی دیگر یارانش سخت در تنگنا و بعضی زیر شکنجه بودند؛ از یاران هجرت کرده به حبشه نیز چندان خبری نداشت؛ در همین وانفسا بود که آیات سورهٔ جن گویا در سال ششم بعثت نازل شد و به او امید و شوق بخشید و از او خواست تا این خبر را به اطلاع یارانش برساند که:
شماری از جنها پیام قرآن به آنها رسیده و تحت تأثیر شگفتیِ آن قرار گرفته و به آن ایمان آوردهاند:
قُل اُوحی إلیّ أنّه استمع نفرٌ من الجنّ فقالوا إنّا سمعْنا قرآناً عجباً. یهدی إلی الرشد فآمنّا به و لن نُشرِکَ بربّنا أحداً (جن ۲-۱)
این خبر خوش در آن نومیدی، به عبور آیات وحی از مرزها و استقبال خارجیها از آن برمیگردد.
تشابه جنّ و انس
۱- در بهشت از جن و انس با میوه و خرما و انار پذیرایی میشود:
فیهما فاکهة و نخلٌ و رُمّان. فبأیّ آلاء ربکما تکذّبان (رحمٰن ۶۸).
روشن است که میوه و خرما و انار فقط ویژهٔ بشر است و نه موجود نامرئی و شبح و دو بُعدی و شعلهوار؛ بنابراین جن نیز همانند انس بوده و پیکری مشابه دارند
۲- جن و انسِ مُجرم در روز بازپسین، از چهرهشان شناخته میشوند؛ پیشانی و پای اینان را میگیرند و به سمت جهنم و آب جوشان میبرند:
فیَومئذ لا یُسئل عن ذنبه إنس ولا جانٌ. فبأیّ آلاء … یُعرف المجرمون بسیماهم فیُؤخذ بالنواصی و الأقدام … (رحمٰن ۴۱)
این آیه به روشنی از اعضای جسمانی مشخص: پیشانی و پایِ جن و انس سخن میگوید و نه از موجودی غیرجسمانی یا شبحوار یا شعله و هیئتی از آتش؛ بنابراین جن و انس هر دو پیکری مشابه و بشری دارند
۳- از جن و انس گلایه میکند که چرا از قلب و چشم و گوششان به شایستگی استفاده نکردند:
ولقد ذرأنا لجهنّم کثیراً من الجن و الانس لهم قلوبٌ لا یفقهون بها ولهم أعینٌ لا یُبصرون بها ولهم آذانٌ لا یسمعون بها أولئک کالأنعام بل هُم أضلّ أولئک هم الغافلون (اعراف ۱۷۹)
این آیه قرینهای است بر شباهت و یکسانیِ دستگاههای ادراکی/احساسی، بینایی و شنواییِ جن و انس
۴- همآغوشانی که در بهشت برای جن و انس تدارک شده شبیه هم است چه، هم جنها امکان کامگیری از آنها را دارند و هم اِنسها؛ و حتی چنین برداشت میشود که این امکان مشابه، برای دنیایشان نیز برقرار بوده:
فیهنّ خَیراتٌ حسان. فبأیّ آلاء … حورٌ مقصوراتٌ فی الخیام. فبأیّ آلاء … لم یطمثهنّ إنسٌ قبلهم ولا جانٌ. فبأیّ آلاء … (رحمٰن ۷۵-۷۰) فیهنّ قاصرات الطرْف لم یطمثهنّ إنسٌ قبلهم ولا جانّ (رحمٰن ۵۶).
این آیات نشان میدهد که همخوابهٔ جن همانند همخوابهٔ إنس بوده و پیکر و اندامی بشری دارد و در نتیجه خودِ جن نیز همانند إنس واجد پیکر و اندامی بشری است
۵- جن و انس را مانند هم میتوان هنگام خشم بر زمین زد و زیر پا نهاد و به باد کتک گرفت:
و قال الذین کفروا ربّنا أرِنا الذیْنَ أضلّانا من الجنّ و الإنس نَجعلهُما تحت أقدامنا لیکونا من الأسفلین (فصّلت ۲۹).
این آیه قرینهای بر وجود پیکری بشری برای جن (و همانند انس) است و نه گواه هیئتی از آتش و یا موجودی نامرئی
۶- جن (همانند انس) اگر بدکار و ستمگر باشد وعدهٔ جهنم و حتّی هیزم جهنم شدن به او داده شده، و اگر راستکردار باشد وعدهٔ آب گوارا:
و أنّا منّا المسلمون و منّا القاسطون … و أما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا. و ألّوِ استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماءً غدقا (جن ۱۶-۱۴).
پس جن، که مانند إنس متنعم به آب گوارا و معذب به آتش جهنم است لابد موجودی نامرئی و دو بعدی یا هیئتی از آتش نیست چرا که وعد و وعید یادشده، تنها برای موجود مکلفِ جسمانی قابل تصور است که همان بشر (اعمّ از جن و انس) است
۷- رسولان الهی از جنس همان کسانیاند که بر آنها فرستاده شدهاند بطوریکه اگر آن کسان فرشته باشند ناچار فرستادگان نیز باید فرشته باشند. قرآن در بارهٔ جن و انس به پیامبری مشترک از جنس خودشان اشاره میکند:
یا معشر الجنّ و الإنس ألم یأتکم رُسلٌ منکم یقُصّون علیکم آیاتی و یُنذرونکم لقاء یومکم هذا قالوا شهِدنا علیٰ أنفسنا و غرّتهم الحیوة الدنیا و شهدوا علی أنفسهم أنّهم کانوا کافرین (انعام ۱۳۰)، قل لو کان فی الأرض ملائکةٌ یمشون مطمئنّین لنزّلْنا علیهم من السماء ملَکاً رسولاً (اسراء ۹۵) … و لو جعلناه ملکاً لجعلناه رجلاً و للبسْنا علیهم ما یَلبسون (انعام ۹)
بنابراین جن از نظر جنس و ابعاد جسمی و پیکر بشری همانند یوسف و موسی و محمد و… که بر جن و انس مبعوث شدهاند میباشد
۸- جن و انس در بهشت بر پُشتیِ ابریشمبافت و بالشِ سبز تکیه میزنند:
متّکئین علی فُرُش بطائنها مِن استبرق … متکئین علی رفرف خُضْر و عبقریّ حسان. فبأی آلاء … (رحمٰن ۵۴ و ۷۶).
روشن است که جن اگر آتش و شعله باشد نه تنها نمیشود بر پشتی و بالش تکیه زند بلکه آن را میسوزانَد؛ پس ناچار باید قائل به تشابه پیکرش با إنس شد
۹- قرآن از «همکاری و دشمنی و پناهدهیِ» جن و انس سخن میگوید:
قل لئن اجتمعت الإنس و الجن علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا (اسراء ۸۸) وکذلک جعلنا لکُل نبیّ عدوّاً شیاطین الأنس والجن یوحی بعضهم إلی بعض زخرفَ القول غروراً ولو شاء ربّک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون (انعام ۱۱۲) وأنه کان رجال من الإنس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا (جن۶)
چون ارتباط با موجود نامرئی و شَبَح و هیئتی از آتش ثابت نشده، ناچار باید آن ارتباطات را میان تقسیمات بشریِ عصر نزول (: همقوم و خارجی، سیاهپوست و گندمگون، عادی و پیشرفته و…) جستجو کرد
شبههٔ خاک و آتش، در عدم تشابه جن و انس:
• خاک و آتش
«جنّ نه از آتش است نه نامرئی»
مسألةٌ- تفاوت خلقت؟
اگر جن و انس از نظر اندام و پیکر همانندِ هماند و در نتیجه جنها نیز همانند انسها پیکری بشری دارند، پس چرا قرآن، خلقت إنس را از خاک، و خلقت جن را از آتش اعلام کرده؟ پس چرا إنس را موجودی بشری و قابل رؤیت، و جنّ را نامرئی دانسته؟
پاسخ- شایعه است توجه نکنید:
بر اساس شایعهای مشهور، آفرینش جن از آتش دانسته شده، و بر اساس همان شایعه و به ویژه در کنار برداشتی خاص از معنای جنّ، قولِ نامرئی بودن او رواج یافت؛
حال آنکه خلقت جن از آتش، شایعهٔ نادرستی بیش نیست و ربطی به قرآن ندارد، و نامرئی بودنش نیز حاصل بدفهمیِ معنای جن و روی آوردن به افسانه است و نه قرآن؛ زیرا:
۱- برخلاف شایعه، قرآن هیچگاه آفرینش جنّ را از آتش معرفی نکرده است. واژهٔ جنّ ۲۲ بار در قرآن آمده امّا در هیچیک از آنها به چگونگی خلقت او، و آفرینش وی از آتش و نار نپرداخته.
۲- قرآن همچنین بارها از جنّ و توضیحات ریز و درشت در بارهٔ او سخن گفته امّا هیچگاه او را موجودی نامرئی و ذاتاً نادیدنی معرّفی نکرده. اگر جن نامرئی بود باید به این موضوع مهم در بارهٔ چنین موجود مکلف، ذیشعور و محشور در آخرت، حتماً پرداخته میشد امّا چنین نکرده.
منشأ شایعه:
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.
یک- منشأ شایعهٔ خلقت از آتش:
شایعهٔ خلقت جن از آتش مربوط به دو واژهٔ جانّ و ابلیس در ۴ آیهٔ زیر است:
قال [ابلیس] أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین (اعراف ۱۲ ، ص ۷۶)
والجانّ خلقناه من قبل من نار السموم (حجر ۲۷) و خلق الجانّ من مارج من نار (رحمٰن ۱۵)
در این آیات:
ابلیس فقط «یک» شخص از جنهاست.
جانّ نیز یا:
الف- همان ابلیس است که در این صورت تمام چهار باری که خلقت از آتش در قرآن آمده، همه مربوط به شخص واحدی به نام ابلیس است و نه لزوماً دیگر جنها، به ویژه که این شخص برخلاف دیگر جنها بوده و فرجامی سیاه از خود به جا گذاشت و در نتیجه تفرّدش به چیزی خاص (و یا برداشتی خاص از خلقتش) بیراه نخواهد بود.
ب- و یا اشاره به أبو الجن (اولین نیای جنها) که در احادیث نامش شومان (شوما /سوما) آمده دارد که در این صورت تمام آن چهار آیه فقط به دو شخص از جنها برمیگردد: ابلیس و شومان؛
در این صورت؛
اولاً مگر هیچ احدی از انسها (که خلقتِ نیایشان از خاک اعلام شده) اندام و پیکرشان همچو مجسمهها از خاک و گل است که انتظار داشته باشیم آحاد جن نیز باید هیئتشان از صِرف آتش باشد؟ بنابراین همچنانکه هیچ إنسی را نمیتوانید مشاهده کنید که هیئت و پیکرش از خاک و گِل ساخته شده باشد به همان ترتیب نباید انتظار داشت که افراد و آحاد جن نیز هیئتی شعلهوار و از آتش داشته باشند.
ثانیاً چه بسا وقتی میگوییم آدم از خاک، و أبو الجن از آتش خلقت یافتند مراد این باشد که آدم فقط از خاک ولی نیای جنها علاوه بر خاک، با آتش، گِلَش پخته شد و حرارت دید؛ چنانکه در مورد کیومرث اولین انسان در روایت ایرانی گویند:
«نخست اورمزد از روشنیِ ازلی، هیأت آتش را آفرید و كیومرث را به این شكل خلق كرد و گرمی این نور ازلی است كه در نطفۀ آدمیان وجود دارد، اما تن او از گِل یا از زمین آفریده شد» و حتی گِلشاه لقب یافت.
حال حتی اگر جانّ را فرضاً معادل جن بدانیم باز خلقت از آتش: یا مثلاً به خلقت «اولیهٔ» کیومرث از هیئت آتش و استمرار آن در نطفهٔ «ایرانیان» بازمیگردد (خلقت کیومرث هزاران سال زودتر از آدم اعلام شده) و یا مثلاً به «آفریقائیانِ» سوخته از آتش آفتاب برمیگردد (سکونت بشر در قارهٔ سیاه گویا قدیمتر از خلقت آدم است) و یا احتمالات دیگر.
روایاتی در جن نامیدن اینان در منابع وجود دارد.
دو- منشأ شایعهٔ نامرئی بودن:
این شایعه به فهم بد از واژهٔ جن برمیگردد زیرا از این واژه که به معنای پوشیده و پنهان و مستور است، تلقی نادرستی (همسو با خلقت از آتش) شده، و پوشیدگی او را به ذاتاً نامرئی و نادیدنی بودنش تفسیر کردهاند، حال آنکه چنانکه در بخش۵ شرح دادم پوشیده بودن، احتمال دو معنا را دارد: یکی ذاتاً نامرئی بودن، دیگری پوشیده و پنهان بودن به وسیلهٔ چیزی؛ و چون مشتقات اصلی و مشهور این واژه: جنین (طفلِ مستور در بطن مادر)، جانّ (مارِ پنهان در زیر خاک)، جُنّه (سپرِ پوشانندهٔ جنگجو) و… همگی گواه معنای دوم و نفی معنای اول است بنابراین جِنّ نیز به معنای موجودِ نامرئی و شَبَح و ارواحِ ترسناک (که با آمدن برق و روشنایی و پیشرفت، همه محو شدند) نیست، بلکه بشرهای دیگر اقوام و قارههاست
استفاده از آیهٔ یا بنی آدم لا یفتننّکم الشیطان… إنه یراکم هو و قبیلُه من حیث لا ترونهم (اعراف ۲۷) نیز برای نامرئی بودن، قابل توجیه نیست
قوم آدم
اینک سال ۵۷۸۰ مطابق تقویم عبری است که نشان میدهد حضرت آدم در ۵۷۸۰ سال پیش خلق و متولد شد. در برخی منابع اسلامی این تاریخ به حدود ۷۰۰۰ سال پیش برمیگردد؛ حدس من امّا این است که ظهور آدم، در فاصلهٔ نزدیکتری به ما قرار دارد زیرا در آن منابع سنّ آدم و چند نسلِ نخست او تا حدود ابراهیم را دولّا پهنا یعنی چندصدساله ثبت کردهاند تا در رقابت با اسطورههای سایر ملل و اقوام کم نیاورند، پس اگر بخواهیم به تاریخ دقیقتری برسیم باید بیش از هزار سال از عدد ۵۷۸۰ کم کنیم و مثلا به حدود ۴۵۰۰ سال پیش برسیم.
همه میدانیم که نوع بشر هزاران سال، پیش از آدم در زمین وجود داشته و یعنی هیچ تردیدی نیست که آدم اولین انسان نبوده است. قدمت بشر با همین کمّوکیف موجود، دستِکم به ۴۰ هزار سال پیش بر میگردد که طبق اطلاعات موجود از افریقا به دیگر نقاط زمین پخش شدند
بنابراین پیش از ظهور و تولد آدم و تأسیس قوم او اقوام و نژادهای دیگری بر روی زمین و در مناطق مختلف زندگی میکردند. در ادبیات قرآن، آن اقوام دیگر برای قومِ تازهتأسیسِ آدم، بالنّسبه جن نامیده میشوند.
در اینجا آدم و نسل او را «قوم آدم» نام مینهیم و دیگر مردم و اقوام موجود در زمان آدم را «اقوام دیگر» میخوانیم
ویژگی ممتاز قوم آدم:
گویا اقوام دیگر تا آن زمان، بدون وجود انبیا زندگی میکردند و گلیم خود را با مراجعه به رسول درونی از آب بیرون میکشیدند اما قوم جدید، قوم نبیمحور و متکی به رسولان ظاهری بود و قرار شد سلسلهٔ انبیا از درون همین قوم بیرون آید (قوم انبیا). به همین خاطر است که چین، هند، افریقا، روسیه، اروپا، نیمکرهٔ غربی، … و حتی یحتمل ایران فاقد نبی و رسول بودند
جغرافیای قوم آدم
جغرافیای این قوم جدید و به عبارت دیگر جغرافیایی که انبیا در آن ظهور کردند را اجمالا همه میدانند و به هلال خصیب و بینالنهرین معروف است
داستان خلقت آدم (ظهور قوم متفاوت):
چنانکه گفتم در ۵۷۸۰ (یا ۷۰۰۰ یا ۴۵۰۰) سال پیش طفلی بشری (همچو بیشمار اطفال دیگر) از نکاح پدر و مادری بشری متولد شد و پا به عرصهٔ گیتی نهاد. او یا در همان جغرافیای بالا به دنیا آمد و یا اگر در سرزمین دیگری متولد شده (هند، سیلان یا…) اما سپس که بزرگ شد به آن جغرافیا کوچ کرد، و در هر صورت با ازدواج با دختری از قومهای موجود، پایهگذار قومی جدید شد.
این فرد همان آدم است که بحثمان پیرامون اوست.
اشارهٔ قرآن به خلقت او از خاک، نباید خواننده را به اشتباه اندازد زیرا به تصریح قرآن، خلقت آدم دقیقا شبیه خلقت حضرت عیسی دانسته شده، و هیچکس شک ندارد که عیسی از شکم مادرش مریم به دنیا آمد و نه با ساختِ پیکری از خاک و گِل: إنّ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خَلَقه من تُراب ثم قال له کن فیکون. آلعمران۵۹.
و طبیعی است که تکثیر فرزندان آدموحوا از طریق ازدواجشان با مردم اقوام دیگر بوده چنانکه خودِ آدم نیز با دختری از آن اقوام موجودِ دیگر ازدواج کرد
آدم و حارث
آدم به خواست خدا، در مسیر بزرگی قرار گرفت تا پایهگذار قومی جدید و متفاوت، و منشأ نقش جدیدی در تاریخ بشریّت یعنی ظهور انبیا در این قوم گردد.
حارث یکی از عابدان بزرگِ معاصر آدم، که در اثر همین معنویّت و نیایش جزو مقرّبان ربوبی و از شدت اخلاص بسان فرشتگان شده بود، توفیقات آدم و برنامههای آتی برای نسلِ این تازه از راه رسیده را برنتافت و ساز مخالف زد. او بر اساس الگوی عناصر اربعهٔ آتش و هوا و آب و خاک، که آتش بر فراز خاک است و بالا میرود و خاک در زیر آن است و گریزی ندارد، گفت من از آتشم و او از خاک؛ او با این عبارت صرفاً میخواست بگوید من از او بالاتر و برترم (مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم خاک، چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم) و چون حارث در اثر عبادات کثیر، خود را از قفسِ تن رسته و به باغ ملکوت پیوسته و جزو ملائک میدانست بانگ برآورد که این خاکیِ در گل مانده کجا و ما آتشِ صعود یافته کجا!؟
حارث همان است که به ابلیس و شیطان توصیف شد و جزو جنها (جزو آحاد اقوام دیگر معاصر آدم؛ غیر خودی) معرفی گردید.
قرآن در همین راستا، معتقدان به ادیان ابراهیمی در قوم آدم را به نام مکتبشان و با عناوین: اهل کتاب، یهود، نصاری و… خطاب میکند اما برای سایر اقوام و مللِ خارج از جغرافیای انبیا از واژهٔ کلیِ جن استفاده میکند.
گواه جن نامیدن آنان، روایتی است که یوسف را تنها نبیِ جنها دانسته و نیز آیهای که جنها را آشنا با رسالت موسی نشان میدهد زیرا این هر دو مربوط به مردم مصر است که خارج از جغرافیای انبیا و قوم آدم است. جنهای مستمع قرآن نیز افرادی مسافر و ظاهرا از همان مصر و حوالیاند
بعدها علاوه بر قوم آدم، تمام اقوام دیگر نیز به مرور آدم و بنیآدم نامیده شدند.
سمبولیک یا واقعی دانستن این داستان، ضرری به این تفسیر از ماهیت جن نمیزند.
انتهای پیام
این آقای ترکاشوند دچار بیسوادی مفرط است و از همین استدلال های تاریخی و روایی که در این مطلب آورده، بیسوادی اش کاملا آشکار است. روش کارش هم این است که تعداد زیادی مطلب را از این سو و آن سو جمع می کند و بدون آشنایی با روش جمع تخصصی و اجتهادی دلالت های آیات و روایات، تلاش می کند ذهنیت های خود را از درون مطالب متنوع بیرون بکشد و به عنوان نتیجه، به خواننده قالب کند.
کثرت مطالب انباشته ایشان، موجب می شود که نقد مطالب و ادعاهایش به اتلاف وقت و عمر ناقد بینجامد؛ برای نمونه در همین مطلب استدلال کرده که چون در قرآن ساختمان سازی و نظایر آن به جنّ نسبت داده شده، پس جنّ موجودی انسان وار است!!! گویی جنّ گر غیرمادی باشد، پس حتماً قدرت ساختمان سازی ندارد!!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
تمام مطالب حجاب شرعی اش هم از همین ردیف است.
جالب تر اینکه ایشان و همپالگی هایش دائم به علماء و فقهاء انتقاد می کنند که چرا در برخی از آراء فقهی به پاره ای از احادیث غیرصحیح السند (مرسل و مقطوع و نظایر آن) استناد شده، اما خودشان تمام استنادات شان به احادیث غیرصحیح السند و مهجور است و دقیقاً از احادیث صحیح و معتبر، مثل جنّ از بسم الله فرار می کنند!!!
انصاف نیوز که بارها بی انصافی ات را آزموده ایم، مرد باش و این نقد را مستقیماً زیر همین مطلب درج کن و حذف نکن و در صفحات پستویی نگذار.
بعد اون کتاب حجاب شرعی که این اقا نوشته بود نمیدونم کدام شیرپاک خورده اصلاحطلبی بود ذوق زده امد اعلام کرد که بنا به این کتاب حجاب شرعی بنده اعلام میکنم که حجاب اجباری نباشه و …
حالا هم این مقاله و امثال اون بعد از بحث استفاده غربیها از جن علیه ایران و.. مطرح شده. منتظریم دوباره یکی بپره وسط خلاصه یک بیانیه ای بده… بخندیم یکم
اینکه شما پاسخ یک مقاله تحقیقی رو بدین شکل بدهید، با خود شماست. به هر حال به قول نیوتن : زمین تو بچرخ . با تشر و تهدید و تمسخر شما یا دوستانتون که هیچ ، حتی قبلا با حبس و حصر و شکنجه هم علم از حرکت باز نمونده همونطور که واقعیت تغییر نکرده
با سلام.
1- یکی از بسیار ادله جناب مقق ارجمند آقای ترکاشوند را به نظر خود رد کرده اید. آیا با رد یک دلیل از مثلا 10 دلیل یک نظر، می توان مدعی شد که آن نظر اشتباه است. (آیا 9 دلیل دیگر یک نظر با اشتباه بودن یک دلیل، اشتباه می شوند؟)
2- آیا صرفا با رد تمام ادله آورده شده برای یک نظر می توان ادعای رد آن را کرد یا اثبات خلاف آن لازم است ؟ (همانطور که به فرض با عدم پذیرش شواهد فراوان نظریه مطرح شده در کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» ، نظریه حجاب حداکثری موجود هم، تایید نمی شود مگر اینکه شواهد و ادله خود را برای اثبات در صورت وجود بیاورد و نقدهای به آن را رد کند)
3- آنچه از قرآن برای صرفا مسلمانان می توانید دلیل بیاورید صرف وجود موجودی است که جن خوانده شده، آیا این یعنی غیر انسان بودن آن ؟! جن گاهی شیاطین خوانده شده و به شیاطین انسی هم تاکید شده است . انسان بودن این دسته از آنها که مسلم است .
4- قبلا ویرژیل گورگیو در کتاب «محمد ؛ پیغمبری که از نو باید شناخت» با ریشه شناسی لغوی این نظر را مطرح کرده که جن ، اعرابی کمتر در انظار از حیث نظر سایر اعراب بودند که مثل کولی ها زندگی می کردند و اکثرا شبگرد و به همین خاطر بیشتر پنهان بودند و بدین نام شناخته می شدند چون انس و اشنایی و زندگی اجتماعی نداشتند که این اعراب را انس می خواندند
5- از این گذشته فرض بفرمایید جن موجودی غیر انسانی است . چیست ؟ شما بفرمایید. آتش است ؟ چرا همه جا مشتعل نمی شود ؟! از آتش بودنش مثل از خاک بودن بشر است؟ خود بشر امروزی به چه معنی از خاک است و آیا از آتش بودن جن به شکل مشابه است ؟ از خاک بودن آدم در قرآن سخن وحی است ولی از آتش بودن ابلیس (یکی از جن) فقط نقل سخن خود اوست پس تاویل آن چه مشکلی دارد ؟! آیا بشر همه انسانها هستند ؟ : چرا تعبیر بشر و خلقت او از خاک آمده (انی خالق بشرا من صلصال من حما مسنون) ولی تعبیر انسان و خلقتش از نطفه در قرآن آمده است ؟ ( انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج) . چرا تعبیر خلقت بشر یا انس از نطفه نیامده است ؟! و جایی که برای انسان (نه انس و نه جن) آمده هم به قرینه آیه دیگر، فقط همان خلقت نخستین است (الذی احسن کل شی خلقه و بدا خلق الانسان من طین، ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین : … خلقت انسان را از خاک شروع کرد، سپس نسل او را از رشته ای آب سست قرار داد)
6- قصد من تایید (یا رد) نظریه محقق گرامی آقای ترکاشوند نبود، اما می بینید که نظریات و گزاره های علمی و به تعبیر شما اجتهادی با شیوه شما و بدین سادگیها رد و قبول نمی شوند و مرد تحقیق می خواهند:
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان / هزار باده ناخورده در رگ تاک است.
والسلام
سلام-جن انسان نیست اما بدون شک انسان جنی وجود دارد در روایتی که منبع آن یادم رفته از حضرت محمد (ص) اشاره می فرمایند انسان جنی هم وجود دارد که در آن روایت منظور از انسان جنی فرد خیلی خبیث و….اشاره شده بود -بدون شک علم در جوامع انسانی با توجه به حواس وطبیعت وسازگاری با جسم خاص انسان آفریده شده برای زندگی با مختصات کره زمین تکوین یافته چه بسا در کراتی دیگر که مثلا اکسیژن وآب نباشد هم خداوند با مختصات آنجا موجوداتی آفریده باشد من از جن زیاد سرشته ندارم ولی اعتقاد دارم همانگونه که قرآن فرموده جن از آتش خلق شده ولی افرادی بدون آموزگار که در رشته احضار جن وارد شدند دیدم وشنیدم که گاها کارشان به دیوانگی کشیده -اصولا شیطان به این جهت به آدم سجده نکرد که می گفت از آتش خلق شدم وکیفیت خلقت من از کیفیت خلقت انسان برتر است قلم وفکر را نباید محدود کرد آزاد بگذارید جهان خیلی خیلی مافوق تصور ماست مردگان بعد مرگ شاید بیشتر با دنیای جن (پوشیده )آشنا شوند یاشاسین آذربایجان
تحقیقات ژنتیکی ایرانیان نشان داده که ۹۰درصد ایرانیانیان از ۱۰ هزار سال پیش بومی این سرزمین بوده و نژاد آریایی مهاجر دروغی ساخته مغرضین می باشد
با سلام
در ابتدا عرض کنم این تصویری که برای این صفحه انتخاب کرده بودید دور و بعید از سایت شمابود برای بنده.با توجه به امکان رویت اخبارتان توسط همه گروههای سنی.
واما بعد.
اگر اجازه صحبت و بیان مطالب توسط عالمان حقیقی زمانمان و زمانهای گذشته داده میشد و در هر علمی خصوصا علوم وحیانی که درک و ترجمه آن میبایست توسط
متخصص مهذب آن علم صورت بگیرد این همه راه به بیراهه نمیرفتیم. هر چند سوال و تحقیق و نظر بالاترین ارزش انسانی است.اما خواهش داریم در مسایلی که اکنون غریبه هابسیار جلوتر و بهتر از ما به مردمشان معرفی میکنند حداقل از نظرات علامه طباطبایی و یا عرفای مسلط به علوم غریبه در تفسیر آیات مر بوط به جنیان هم بنویسید باشد که راهگشای اذهان خسته باشد. با تشکر
با این تفسیر اقای ترکاشوند پس شیطان هم تنسان است چ.ن در قران به صورت صریح اشاره شده که شیطان از جنیان است. چرا بعضی ها می خواهند همه چیز را انکار کنند؟
پاسخ فرمایش شما دیرگاهی است در انتظار تایید سایت محترم انصاف است (در پاسخ به آقای دانش پژوه)
فکر می کنم فنای فی الله همونطوری برای اولیاء الله دست میداده ! : چون الان چند وقتیه هر نظری میذارم یه جوری فانی میشه ؛ نظر رو عرض میکنم . من هم به تبعش انشا ا… دارم یه حس فنایی پیدا می کنم ! تشکر!
سلام. من برام قطعی شده که در زندگی قبلی ام یک جن بوده ام چون توانایی هایی در خودم میبینم که گاهی خودم از خودم وحشت میکنم. ملاقات با اجنه ها برام کار راحتیه . خیلی چیزها درباره ی اونها میدونم که حتی خودشون هم نمیدونند. میدونم چطور میشه اسیرشون کرد. و چون هیچکدوم از اینها رو از هیچ جا یاد نگرفتم مطمئن هستم که قبل از ورود به این دنیا زندگی در کالبد یک جن را برای سالهای زیادی تجربه کردم. تقریبا از نوجوانی خودم متوجه ها قدرتهای عجیب و غریب خودم شدم. البته از نظر دیگران عجیب بود اما انگار خودم با این خصوصیات راحت هستم. من میتونم با چشمان باز ساعتها بخوابم. من از اتفاقانی در آینده خبردارم که هنوز اتفاق نیفتاده. اون فردی که از گربه ی سیاه حرف زد باید شبها اسفند و کندر و پوست سیر رو با هم ترکیب کنه و هر شب دود کنه. وگرنه بزودی یکی از نزدیکانش رو از دست خواهد. اونیکه میگه من همزاد دارم اصلا نمیدونه معنی همزاد چی هست. تو مورد هجوم نفش عفریت قرار گرفتی. جایی که میخوابی رو عوض کن سیر به اتاق خوابت آویزون کن.هرگز با صدای بلند نخند وگزنه عفریت پیرترت میکنه. من میتونم فکر خیلیها رو بخونم مگر یک عده ی خاصی. نمیدونم شاید باورتون نشه ولی ۵۰ ساله دارم اینطوری با همین اسرارم زندگی میکنم بدون اینکه به کسی بگم. سالها قبل وقتی برای اولین بار متوجه شدم پیش یک روانشناس رفتم فکر کردم شاید بیماری باشه. روانشناس گفت ۱۵ روز بعد مجددا پیش اون برم . وقتی از در خارج شدم بیرون درب داخل آسانسور صدای اون و منشی خودشو شنیدم که دارند منو مسخره میکنند گفتم که من صداهای دور رو حتی از پشت چندین لایه دیوار بتنی میشنوم. ۱۵ روز بعد وقتی رفتم دیدم آگهی ترحیم خودش و منشی دکتر روی بیلبورد درمانگاه بود. برای همین دیگه هیچوقت دکتر نرفتم. و تا امروز با همین ویژه گیهایم زندگی کرده ام.
ولی واقعا احساس تنهایی و بی کسی میکنم. با این سن بالا هرگز ازدواج نکردم.
سلام می شه آینده من رو هم بگی؟ اگه تو حرفات صادق بودی.
من رو نخور
سلام. چگونه با شما ارتباط بگیرم؟ نیاز به راهنمایی دارم.
سلام؛ خواهشمندم راه ارتباطی _ مثل تلگرام یا واتساپ _ یا شماره یا یه چیزی از خودتون به من بدید تا با شما ارتباط برقرار کنم! نیاز فوری دارم! بسیار ممنون میشم اگه این کار رو بکنید!
وصلی الله محمد و آله الطاهرین و المعصومین و لعنةالله علی اعدائهم و مخالفیهم و منکری فضائلهم و غاصبی حقوقهم اجمعین من الاولین و الاخرین و عجل فرجهم مولانا بقیةالله الاعظم ارواحناه له الفداء.سلام برروح بلندامام راحل وفرزند خلفش شهید سعید سردار پاسدار حاج قاسم سلیمانی وبرادران و همرزمانش در ۸سال دفاع مقدس از خاک مقدس ایران در برابر دنیا و مدافعین مظلوم حرم و بقاع مقدسه اهلبیت عصمت وطهارت صلوات الله علیهم اجمعین.سلام و عرض ادب و احترام.روی سخنم با آقای ترکاشوند است.شما مگر این حدیث متواتر حداقل به لحاظ معنوی که آقارسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:هرکس که قرآن را تفسیر به رأي کند جایگاه خود را در آتش دوزخ انتخاب کند و یا هرکس که قرآن را تفسیر به رأي کند بر خدای عزوجل دروغ بسته است.برادر گرامی شما سلیقه شخصی خود را در تفسیر آیات به تمامه به کار گرفتید و من دقیقا یاد مستشرقی افتادم که لاتائلاتی در باره اون آیات مقدسه ۲۹الی ۳۱ سوره احقاف گفته بود و جنیان را بیابان نشینانی معرفی کرده بود که چون در شب خدمت ((محمد )) رسیدند پس به خوبی دیده نمیشدند!این نقل قولی بود از یکی از مستشرقین غربی که به در ودیوار زده تا وجود جن را که همین کتاب مقدس یعنی قرآن کریم آن را به زیبایی اثبات نموده را منکر شود.همینطور کتب پیشین چه صحف حضرت ابراهیم و چه تورات حضرت موسی و چه انجیل حضرت عیسی بن مریم (سلام الله علیهم اجمعین)درباره موجودی به نام جن سخن گفته و وجود آن را تصدیق نموده اند.پس جن و اجانین انسان نیستند به هیچ وجه من الوجوه.خدای تعالی در قرآن کریم به صراحت میفرماید که :وخَلَقَ الجَانَّ مِن مَّارِج مَّن نَّار.وجن را از تشعشعی از آتش(بدون دود) خلق فرمود.سوره الرحمن.آیه۱۵.خلقت جن ناری است و به همین سبب هم رأي عده ای از علماء که ابلیس را فرشته دانسته اند باطل میگردد زیرا خلقت فرشتگان نوری است نه ناری و خلقت ابلیس ناری است پس نمیتواند فرشته باشد بلکه همونطور که کلام الله مجید فرموده و به صراحت هم فرموده واذقلنا للملائکة ا سجُدُوالادَمَ فَسَجَدوا الا ابلیس کانَ مِن َ الجِنَّ وبه یاد آور هنگامی را که به فرشتگان گفتیم سجده کنید از برای آدم پس همه سجده کردند جز ابلیس که او از (نژاد وگروه) جن بود.و جنس این موجودات یعنی جنیان چون از مارج است میتوانند منبسط شوند که پنهان از حواس ما انسانهاست و میتوانند منقبض شوند طوریکه انسان میتواند آنها را ببیند.آقای ترکاشوند این موضوع را چگونه تحلیل میکنید که در قیامت خدای عزوجل انسانهایی را نگه میدارد و همزمان ملائکه و اجانین را و سپس ملائکه را مورد خطاب قرار داده و میفرماید ای ملائکه آیا این انسانها شما را در دنیا میپرستیدند؟ملائکه در جواب عرض میکنند پاک و منزه هستی تو .انسانها اجانین را مورد پرستش قرار میدادند .اینجا آیا میشود گفت مثلا یک نژاد انسان یک نژاد دیگر انسان را مورد پرستش قرار میداد؟!!!!حاشا و کلا.انسان ،انسانست و هرگزدر تاریخ ما شاهد نبودیم نژادی از انسان نژاد دیگر را مورد پرستش خود قرار دهد.بلکه جن پرستی بسیار معمول بوده و همین حالا هم اجانین را مورد پرستش قرار میدهند.وبنو ملیح که شاخه ای از قبیله خزاعه بودند (یکی از طوائف عرب)و بعضی از مذاهب خرافی یونان باستان و هند که جنیان را پرستش میکردند و معتقد به الوهیت آنها داشتند.خب اینها همون اجانین هستند که ناپیدا هستند و گاه ظاهر و آشکار میشوند در نتیجه این سخن که جن همون انسان است سخن غیر معقولیست و با عقل و منطق جور در نمیاد.والسلام.انصاف بی انصافی نکن و سانسور و حذف نکن.ممنون .یا علی
اعدائهم و مخالفیهم و منکری فضائلهم و غاصبی حقوقهم اجمعین من الاولین و الاخرین و عجل فرجهم مولانا بقیةالله الاعظم ارواحناه له الفداء.سلام برروح بلندامام راحل وفرزند خلفش شهید سعید سردار پاسدار حاج قاسم سلیمانی وبرادران و همرزمانش در ۸سال دفاع مقدس از خاک مقدس ایران در برابر دنیا و مدافعین مظلوم حرم و بقاع مقدسه اهلبیت عصمت وطهارت صلوات الله علیهم اجمعین.سلام و عرض ادب و احترام.روی سخنم با آقای ترکاشوند است.شما مگر این حدیث متواتر حداقل به لحاظ معنوی که آقارسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:هرکس که قرآن را تفسیر به رأي کند جایگاه خود را در آتش دوزخ انتخاب کند و یا هرکس که قرآن را تفسیر به رأي کند بر خدای عزوجل دروغ بسته است.برادر گرامی شما سلیقه شخصی خود را در تفسیر آیات به تمامه به کار گرفتید و من دقیقا یاد مستشرقی افتادم که لاتائلاتی در باره اون آیات مقدسه ۲۹الی ۳۱ سوره احقاف گفته بود و جنیان را بیابان نشینانی معرفی کرده بود که چون در شب خدمت ((محمد )) رسیدند پس به خوبی دیده نمیشدند!این نقل قولی بود از یکی از مستشرقین غربی که به در ودیوار زده تا وجود جن را که همین کتاب مقدس یعنی قرآن کریم آن را به زیبایی اثبات نموده را منکر شود.همینطور کتب پیشین چه صحف حضرت ابراهیم و چه تورات حضرت موسی و چه انجیل حضرت عیسی بن مریم (سلام الله علیهم اجمعین)درباره موجودی به نام جن سخن گفته و وجود آن را تصدیق نموده اند.پس جن و اجانین انسان نیستند به هیچ وجه من الوجوه.خدای تعالی در قرآن کریم به صراحت میفرماید که :وخَلَقَ الجَانَّ مِن مَّارِج مَّن نَّار.وجن را از تشعشعی از آتش(بدون دود) خلق فرمود.سوره الرحمن.آیه۱۵.خلقت جن ناری است و به همین سبب هم رأي عده ای از علماء که ابلیس را فرشته دانسته اند باطل میگردد زیرا خلقت فرشتگان نوری است نه ناری و خلقت ابلیس ناری است پس نمیتواند فرشته باشد بلکه همونطور که کلام الله مجید فرموده و به صراحت هم فرموده واذقلنا للملائکة ا سجُدُوالادَمَ فَسَجَدوا الا ابلیس کانَ مِن َ الجِنَّ وبه یاد آور هنگامی را که به فرشتگان گفتیم سجده کنید از برای آدم پس همه سجده کردند جز ابلیس که او از (نژاد وگروه) جن بود.و جنس این موجودات یعنی جنیان چون از مارج است میتوانند منبسط شوند که پنهان از حواس ما انسانهاست و میتوانند منقبض شوند طوریکه انسان میتواند آنها را ببیند.آقای ترکاشوند این موضوع را چگونه تحلیل میکنید که در قیامت خدای عزوجل انسانهایی را نگه میدارد و همزمان ملائکه و اجانین را و سپس ملائکه را مورد خطاب قرار داده و میفرماید ای ملائکه آیا این انسانها شما را در دنیا میپرستیدند؟ملائکه در جواب عرض میکنند پاک و منزه هستی تو .انسانها اجانین را مورد پرستش قرار میدادند .اینجا آیا میشود گفت مثلا یک نژاد انسان یک نژاد دیگر انسان را مورد پرستش قرار میداد؟!!!!حاشا و کلا.انسان ،انسانست و هرگزدر تاریخ ما شاهد نبودیم نژادی از انسان نژاد دیگر را مورد پرستش خود قرار دهد.بلکه جن پرستی بسیار معمول بوده و همین حالا هم اجانین را مورد پرستش قرار میدهند.وبنو ملیح که شاخه ای از قبیله خزاعه بودند (یکی از طوائف عرب)و بعضی از مذاهب خرافی یونان باستان و هند که جنیان را پرستش میکردند و معتقد به الوهیت آنها داشتند.خب اینها همون اجانین هستند که ناپیدا هستند و گاه ظاهر و آشکار میشوند در نتیجه این سخن که جن همون انسان است سخن غیر معقولیست و با عقل و منطق جور در نمیاد.والسلام.انصاف بی انصافی نکن و سانسور و حذف نکن.ممنون .یا علی
من تازه بااین سایت آشناشدم.این آقای ترکاشوندم نمیشناسم که چه تخصصی دارند،ولی میخوام به ایشون بگم چقدر خودتونو خسته کردید،چقدر اطلاعات ناهمگون جمع کردین.چقدر به بیراهه رفتین .شما آیاتی به این وضوح وروشنی رو چطور تونستین اینقدر پیچ وتاب بدین وازتوش این تفاسیرومعانی رو در بیارین.شمابیشتردارین خودتونو اذیت میکنین.اما به نظرم برای آشنایی با جنیان مطالعاتتونو درمورد فراماسونها وشیطان پرستها بالا ببرید اونهابرای شناخت اجنه بهتون کمک میکنن
سلام علیکم.خواهر عزیز این چه حرفیست که شما میزنید؟!ایشان قرآن کریم را به جای اینکه با روش علمی و روش اجتهادی تفسیر بفرمایند بر اساس رأي و نظر شخصیشان کلام الله مجیدرا تفسیر و حتی تأويل ميفرمایند.وچنین مسئله ای بشدت از جانب آقارسوال الله و اهلبیت عترت و طهارت (صلواةالله علیهم اجمعین)مورد نهی و مذمت قرار گرفته و احادیث نسبتاً زیاد و البته موثقی هم از حضرات معصومین در نهی از اینکار و عاقبت کسی که عالما و عامدا این کاررا میکند وجود دارد که بنده در بالا یکی دونمونه را آوردم.وبنده از برادر ترکاشوند تعجب میکنم که چطور میفرمایند آقارسول الله (صلواةالله علیه و آله و سلم)نمیتوانست تشخیص دهد که افراد از جن بودند و یا از انس معاذالله.مگر شما دانستن علم غ
یب را برای ایشان ثابت نمیدانید؟!در حالیکه با منطق جنابعالی نیازی هم به علم غیب نیست برای تمیز دادن جن از انس.أَینَ تَذهَبون؟؟؟؟؟
هرکه به میزان روشنایی و وسعت دیدش جلوه و مظاهر حق را مشاهده میکند موجودات عالم هم ازین امر مستثنی نیستند لذا آدمی قابل ایراد نیست در کیفیت مشاهده عکسش همان پرده ظلمانی یا حجاب است این امر شدت و ضعفش به میزان ایمان و عمل صالح برمیگردد مشاهده ی کامل و شفاف اسما حق درجه ی انسان کامل است که همان نور محمدی است که دیده ی کور جان را روشن میکند به فیض خویش و اینها همه مراتب و عوالم خودش را دارد
و الا برکة الله
به نظر من باید به مفسران معتبر و شناخته شده قرآن مراجعه کرد نه این آقای نویسنده.
سلام
در رابطه با این متنی که دادید باید بگم کسی که این و نوشته برخلاف اظهاراتش نه قران خونده نه خدا رو شناخته..ایشون خدا رو نعوذ و بالله نژاد پرست معرفی کرده اولا خدا بارها تاکید کرده که هیچ فرقی بین انسانها از نظر رنگ و نژاد و قومیت وجود نداره پس چطور ممکنه سیاه یا زرد و ….از سفید پوست جدا کنه و به اونها جن بگه به اینها انس ؟این درمورد افراد در بعدهای جغرافیایی مختلف هم صدق میکنه دوم در سوره جن داریم که اگر انسان از جن پیروی کنه و اون رو برخود حاکم بدونه گناه کبیره مرتکب شده این و چطور توضیح میدید؟سوم در روایات بسیار و ایات قران داریم که با امدن پیامبر اسلام درهای اسمان بر روی اجنه که از انجا دزدکی اسراری رو گوش میکردند بسته شده و در صورتی که بخواهند به انجا نزدیک شوند با تیرهای اتشین مواجه خواهند شد .کدام انسان قادر به پرواز ورفتن به اسمان و…..هستش ؟کدام انسان از جنس هوا بوده و بقیه خاک ..اخه یه چیزی بگو خودت هم بفهمی
در نظری که دادم جنس جن و از هوا ذکر کردم که اشتباه تایپی بوده و از اتش است به لطیفی باد و هوا
به نظرم منتطقی به نظر میاد.
اگر موجوداتی به نام جن وحود داشت تا الان باید کسی فیلم وعکس و صدایی چیزی از اون می توانست بگیرد. جنیان یا همان انسانهای ناشناس بوده اند یا میکروبهای و قارچها و ویروس ها هستند که بازم ناشناس و پوشیده هستند
آخه این بزرگواری که مطلب بالا رو تهیه کرده حتماً اونقدر قرآن مطالعه کرده که بدونه آدم ابوالبشر ، اولین نمونه تولیدی از نوع خودش بوده که قطعاً با
مخلوقات قبلی تفاوت بسیار داشته و از همه اونها کاملتر بوده .. و باز هم انشاءالله اونقدر قرآن مطالعه کرده که بدونه اون بنده خدایی که نافرمانی کرد و به آن نمونه اصلی سجده نکرد به گفته صریح قرآن از طایفه جن بود …
الان با توجه به فرمایشات بالا که آقای نویسنده فرمودند ، یعنی اون بنده خدایی که به آدم سجده نکرد ، یک انسان غیر عرب بوده که به یک انسان عرب سجده نکرده و ملعون شده ؟ یا یک انسان عرب بوده که به یک انسان عجم سجده نکرده و سوسک شده ؟ یا یک فرد نا آشنا بود که به یک فرد آشنا سجده نکرده ؟ یا از اون شب گردهایی بود که به روزگردها سجده نکرده ؟
آخه این چه مطالبی است که بدون تفکر منتشر می کنید ؟
با همین دست فرمون برین جلو تا چند سال دیگه قرآن رو به کتاب مقدس نئو نازی ها تبدیل خواهید کرد ای عزیزان دل برادر …
خودتون بشمارید که طبق فرمایشات خودتون ، برای فرزندان حضرت آدم (ع) چندتا اسم و رسم و مدل و درجه بندی و مارک و لوگوی مختلف قائل شدبد ؟؟!!!
اقتصاد اجنه از کجا تامین میشود؟ سازمان اجتماعی ، آموزشی آنان چگونه و کجاست؟ زمینهای کشاورزی و کارخانجات و تجارت دارند؟ وسایل حمل و نقل ریلی و هواپیمایی دارند؟
عزیزم خام گیاه خوار شو از جن به یک انسان طبیعی تبدیل میشی بله آدم گوشت خوار جن است
آیات قرآن را باید معنی عربی به فارسی کرد آنهم لغت به لغت و دقیق ، تفسیر آیات قرآن یعنی برداشت شخصی هر فرد به دلخواه خودش و این هیچگاه درست نبوده و نیست و با همین تفسیر ها داعش و وهابیت درست میشوند و جان انسانهای بیگناه را میگیرند . اگر هم قرار به تفسیر باشد باید انسانهای بسیار باسواد که از لحاظ عرفانی و پارسایی بسیار معتقد باشند ، قرآن را تفسیر کنند آنهم با در کنار هم قرار دادن همه آیات مرتبط با موضوع نه اینکه یک یا چند آیه را به دلخواه تفسیر کنند . در رابطه با جن هم قرآن به روشنی بیان کرده که قبل از خلقت آدم ، جن خلق شده بود پس این داستانهای عربها و دور بودن از تمدنها و … را دور بریزید . در رابطه با دیوها هم با کمی مطالعه شاهنامه و گرشاسب نامه اسدی طوسی و نظامی و بقیه شاعران و نوشته های قدیمی خواهید فهمید که دیوها شاخ و دم نداشتند بلکه انسانهای باسواد و در عین حال بیخدا و بی دین بودند همین و بس شعر فردوسی :
تو مر دیو را مردم بد شناس کسی کو ریزدانه ندارد سپاس در رابطه با ساخت قصر باشکوه برای جمشید پادشاه ایران : به سنگ و بگج دیو دیوار کرد که واژه دیوار از همینجا آمده و همین طور دیوان حافظ و … یا واژه دیوانه یعنی شبیه دیو چون در متون قدیم آمده که دیوها کارها را وارونه انجام میدادند دقیقا شبیه ماسونهای فعلی که کتاب را بر عکس میخوانند و… پس دیو و جن با هم متفاوتند . برادر من یکم مطالعه عمیقتر کنید بعد مقاله بنویسید تا بقیه را گمراه نکنید
سلام جن وجودداردخونه ما۲طبقه هست طبقه بالا جن داره وبه شکل افرادخانواده درمیان همه افرادخانواده دیدن ولی اذیت نمیکنن جالب اینجاس که قدشون کوتاه ووزنشون کمه افرادخانواده جرات نمیکنن طبقه بالا بخوابن فقط من میخوابم باشون کاری ندارم اوناهم اذیت نمیکنن