شبهه طول عمر و چگونگی بهرمندی از امام عصر (عج)
حجتالاسلام هادی سروش، مدرس حوزه علمیه در یادداشتی تلگرامی با عنوان «شبهه طول عمر و چگونگی بهرمندی از امام عصر (عج)» نوشت:
شبهه ای قدیمی باز تولید شده که امام نمیتواند دارای عُمر غیرمتعارف باشد!
خلاصه مقاله منتشرشده چنین است:
[[برخی قائل به غیبت امامِ خود شده؛ تا آنگاه که وقتش فرارسد،ازغیبت درآید و دست به تأسیس حکومت زَنَدگرچه مدت عمرامام زیاد از غیرمتعارف شود.
امام رضا با این اندیشهها مخالف بود و در واکنش به تفکّر واقفهٔ که میگفتند امام کاظم غایب شده و نمُرده و منتظر بودند وی پس از غیبت، ظهور کند، چنین گفت:
اگر خدا بنا داشت عُمر کسی را به دلیل نیاز مردم به او، دراز کند باید این کار را در مورد رسول خدا میکرد.
قلت للرضا: جعلت فداك قوم قد وقفوا على أبيك يزعمون أنه لم يمت ، قال، قال: كذبوا وهم كفار بما أنزل الله عز وجل على محمدولو كان الله يمد في أجل أحد من بني آدم لحاجة الخلق إليه لمد الله في أجل رسول الله (اختیار معرفة الرجال شیخ طوسی ۷۵۹/۲). ]]
پاسخ
در اینجا دو موضوع داریم :
اول؛ طولانی بودن عمر
دوم؛ غائب بودن امام است در حالیکه امام باید در بین مردم باشد و هدایت کند.
در مورد موضوع اول؛
تا کنون کسب هیچ گونه “امتناع عقلی” اقامه نکرده که بتوان نتیجه گرفت؛ طول عمر مانند اجتماع نقیضین محال است. و از همی روست که نویسنده هم تمسک به تاریخ و نقل نموده است. پس بجاست پاسخ بر وزان تاریخ و نقل باشد.
در پاسخ، همینقدر کافی که تاریخ و نقل (حدیث ) را مراجعه کنیم تا ببینیم چه افراد متعددی بوده اند که از عمر طولانی برخوردار بودند و فهرستی از نام و نشان آنان در کتابهای متعدد در طول این هزار سال جمع آوری شده. و در خصوص حضرت امام زمان (ع) که به وفور تاریخ و نقل داریم.
اما “اینکه باید امام در میان مردم باشد”؛
ادعایی است که ثابت نشده است و بلکه دلیل بر خلاف آن داریم. چون هم برخی از انبیاء نیز مانند ابراهیم و نوح و موسی و .. که مدتی طولانی یا کوتاه از
جمع مردم غائب میشدند.
طبیعی است که ممکن است در یک ضرورت هایی یک شخص حضور فیزیکی در جامعه نداشته باشد ولی بوسیله نائب خود و یا دفتر خود ، تمام امور را مدیریت کند.
در موردموضوع دوم؛ غیبت امام زمان دو نکته مهم داریم:
اول؛ در تمام این هزار و اندی سال که از غیبت میگذرد هیچ گاه وضع شیعه از زمان حضور آن یازده امام که در بین مردم بودند ، ضعف تر نشده است ؛ شیعه هم مبارزه داشته مانند آن زمان حضور ائمه ، و هم رشد داشته چه در بخش علم اندوزی و چه در بخش مدیریت و…، کثرت مراکز علمی و گستردگی علوم اهلبیت و افزایش شمار شیعیان با همه ی مخالفت ها و تخریب ها، گواه بر این ادعاست.
بله؛ صدالبته حضور معصوم درجامعه ، خصوصا امام دوازدهم (عج) چون باعث بسط عدالت است، خود زمانی بی نظیر است، و حتی نسبت به زمان آن یازده امام بزگوار قبل هم متفاوت است.
اینجاست از زبان پیامبر روایت رسیده امام عصر (ع) مانند خورشید پشت ابر نور افشانی میکند و جامعه از او بهرمند است.
تمام شبهه یادداشت شبهه آفرین در مورد ولادت امام عصر و عمر طولانی ایشان، متمرکز برحدیثی از امام رضا است که نقل نموده و معنایی برای آن در نظر گرفته که قطعا دچار مشکل است و حتی آن معنا، با روایات دیگری که ازخود امام رضامتفاوت است؛
درروایت آمده “قدوقفوا علی ابیک” ، یعنی؛عده ای ازشیعیان، امام هفتم را امام آخر دانسته اند و بر اساس همان پیشینه ذهنی و اعتقادی خود که از منابع دینی گرفته بودند، قائل بودندامام هفتم دریک غیبت طولانی بایک عمرطولانی خواهد بود!
خوب روشن است که جواب امام رضا (ع) هم دررابطه با همین سوال وشبهه است، و آن اینکه؛ امام کاظم نمیتواند امتدادعمر بعنوان امام آخر داشته باشد چون ایشان امام آخر غائب قائم نیست.
جالب اینجاست که خود حضرت امام رضا (ع) در روایت های دیگری به این موضوع پرداخته و ای کاش نویسنده مقاله به این حدیث امام رضا که سندش ازآن حدیثی که ایشان نقل کرده و متقن تر است، درمقاله اش نقل میکردو یکطرفه قضاوت نمیکرد!
به نقل کفایه الاثر امام رضا(ع) فرمود: امتداد دوران امامت امام دوازده تا وقت خاص و معلومی است؛ “الی یوم الوقت المعلوم” ، اشاره به معلوم نبودن و طولانی بودن دوران امامت حضرت حجت (ع) است و در نتیجه طولانی بودن عمر ایشان را در بر دارد .
جالب تر اینکه؛ امام رضا (ع) در ذیل روایت بالا میفرماید:
در دوران غیبت، عده ای در مورد “ولادت حضرت قائم” شک و شبهه میکنند!؛ “هوالذی یشک الناس فی ولادته..” ( منتخب الاثر /۲۷۹ )
نکته دوم که مهم این است :
هدایت امام معصوم منحصر در هدایت اجتماعی و سیاسی نیست تا شبهه بالا مطرح شود که پس بایدامام درجامعه حضور فیزیکی داشته باشد.
بلکه هدایت ائمه وخصوصاامام عصراز نوع هدایت تکوینی است؛ مقام ملکوتی و وساطت فیض بودن است.
این نوع هدایت در سوره سجده /۲۴ آمده:«أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»به فرمان ما مردم را هدايت مى كردند.
انتهای پیام
آقای حجت الاسلام هادی سروش، با سلام و احترام. لطفا در صورت صلاحدید به این نوشته پاسخ بفرمایید
من به اصل مدعای طرفین کاری ندارم. ولی واقعا دفاع شما از نظر رایج یا رد شما به نظر شاذ مذکور (که مربوط به اقای ترکاشوند است) را کافی ندیدم .
روایت حضرت رضا با آوردن وجه تعلیل به آن غلظت، تعمیم عدم طول عمر هرکسی بخاطر نیاز مردم به او را سبب می شود و می گوید اگر قرار بود خدا به کسی بخاطر این موضوع عمر طولانی بدهد به خود پیامبر می داد. حال یا روایت صحیح است یا نه. اگر صحیح باشد و روایات نقیض آن هم صحیح باشد ، به روشهای تعدیل و تراجیح رجوع میتوان کرد که البته بسیاری از آنها توقیفی هم نیست و لذا کسی می تواند بپذیرد یا نه ، مگر روش عرضه به قرآن برای کسانی که روایات مربوط به آن را صحیح بدانند یا به هر طریق دیگری آن را قبول داشته باشند (مثلا اخباری شدید نباشند).دلالت آیات وراثت زمین و مشابه آن به قرینه آیات مربوط به اینکه بنی اسرائیل وارث زمین شدند و …، ناقص است. تنها دلالت آیه مربوط به عمر نوح می ماند یا کشته نشدن عیسی مسیح. در مورد دوم در آیه ای، ایشان متوفی و سپس رافع به سوی خدا معرفی شده (که یعنی رد دلالت آیات مرتبط بر طول عمر). در مورد اول آیه ای که سکونت نوح را 950 سال اعلام می کند از ارسال نوح به سوی قومش سخن می گوید : قومی که نوح خود به دعوت انان در دعا با خدا اشاره می کند، آیا آنها هم عمری حدودا 1000 ساله داشته اند. سخنی از دعوت پدران و اجداد آنها نیست. آیا زمانی که همه چنین عمری داشتند، از عمر متعارف داشتن نوح نتیجه خاصی در موضوع بحث می شود گرفت؟ شاید این باید موضوع تامل باشد (هر چند برخی مثل استاد فولادوند، نوح را یک سلسله دانسته اند ؛ به هرحال هر چیز که باشد ، نوح این سالها را در بین قوم خودش و با انها بوده: که در مورد آنها هم گفته نشده : نسل در نسل بودند، ولی ظاهرا چنین بوده است (مگر اینکه گفته شود عمر 1000 ساله داشته اند)
نظری دادم که نتیجه گیری کلی ای نداشت و از ضعف پاسخ ارائه شده حجت الاسلام سروش به اشکالات امیرحسین ترکاشوند حکایت داشت و بس. نمی دانستم جناب حجت الاسلام سروش غیر قابل نقد است !