نتایج رویکرد درمانی به دین | مصطفی ملکیان
بخشی از سخنرانی «مصطفی ملکیان»، اندیشمند معاصر و فیلسوف اخلاق با عنوان «رویکرد درمانی به دین» را به نقل از کانال تلگرامی آقای ملکیان میخوانید:
ویتگنشتاین نخستین کسی بود که گفت باید به فلسفه رویکرد درمانی داشت. ما در مورد دین و عرفان باید رویکرد درمانی داشتهباشیم. در این پارادایم پیامبران و عارفان طبیباند. «طبیب ِ جان». این تلقّی ۸ نتیجه دارد:
1️. فقط کسانی که احساس بیماری و احساس کمبود و کاستی و نقص میکنند، باید رجوع به دین کنند. ممکن است کسی در طول عمرش بیمار نشود. شاید هم وقتی تحقیق آماری کنیم، ببینیم بالأخره هر کسی سروکارش به مطب ِ دین میافتد. امّا این رجوع، بعد از این است که فرد دچار بیماری شود. بیماریای که برای آن به دین رجوع میکنیم، باید بیماریای باشد، که برای درمان آن به جای دیگر نمیتوانرجوعکرد.
2️. بنیانگذاران ادیان و مذاهب و عارفان باید طبیب تلقّی شوند. هنگامی که پیش طبیب رفتم، نسخهای را که پیچید، خودم صحّتاش را میآزمایم و تعبّد نمیکنم.
3️. اگر تلقّی درمانی به دین و عرفان داشتهباشیم، معنایاش این است که ما به طبیب خاصّی، از آنرو که طبیب خاصّی است، رجوع نکردهایم؛ بلکه از حیث طبیب بودناش است که به او مراجعه میکنیم. بنابراین اگر پزشکی گفت: «تا آخر عُمرت پیش من بیا»، ما شک میکنیم. دعوی صدق انحصاری، در پزشکی قابل دفاع نیست.
4️. انسان وقتی به پزشک رجوعمیکند، خودش باید عارضههای بیماری را تشخیصدهد. پزشک میتواند بیماری یا علّت بیماری را به من بگوید، امّا عارضهی بیماری را (درد یا اختلال در نظام را) خود ِ من، حسمیکنم.
5️. تشخیص رفع بیماری باز به عهدهی مریض است. بهبود یافتن یا بهبود یافتن نسبی ِ بیماری، به عهدهی بیمار است.
6️. دارو برای بیماری است، امّا از این برنمیآید که همهی داروها برای هر یک از بیماران است. مثلاً فقط دو تا دارو برای بیماری من کافی است. نباید بگویند این، داستان ِ همه یا هیچ است. از اینکه دارو برای بیماری است، منطقاً نمیتوان نتیجهگرفت که همهی داروها برای همهی بیماران است. التزام نظری به همهی این متون میتوان داشت ولی التزام عملی تنها به برخی میتوان داشت.
7️. اگرما رویکرد درمانی داشتهباشیم برخلاف رویکرد قانونی و نقشهای مشکلمان عملی است. بنابراین سؤالمان باید “چه باید کرد؟” باشد. اصلاً کاری به پشت صحنهی امور نداریم. فیلسوفاناند که با پشت صحنهی امور سروکار دارند.
8️. رویکرد درمانی اقتضایاش این است که، پس از درمان دردهایمان، داروهایمان را بر دوشمان نگیریم. این همان “اپایه” بودن است که “بودا” از آن صحبتمیکند. به این معنا که آنچه جایی منجی است، جایی مهلک است. دین یک “اپایه” است. وسیلهای است که موقتاً باعث درمان درد میشود. دین نیامدهاست که بار ما شود، آمدهاست برای نجات ما. دین برای انسان است، انسان برای دین نیست.
انتهای پیام
آیا ملکیان در میان ما قابل فهم است ؟ من گمان نمی کنم مساله صرف افق فکری اوست که شخصا اگر نگویم نیمی از کل، نیمی از نسل جدید را به این افق نزدیکتر از حتی سروش و حتی محمد مجتهد شبستری می دانم، هرچند همین نسل باز بعدی را می طلبند. ولی هر چه به این سوتر می آیم مشکل دیگری در نوع زبان می بینم. سروش استادانه با دستهای پر از هر شاخه ای می چیند و بر بساط می گذارد تا به نتیجه برسد ؛ غالبا. محمد مجتهد وامی کاود، می شکافد، حتی از سروش سختگیرتر تعبد می ورزد و ودر واقع نمی ورزد. بسط می دهد و به مرور نتیجه می گیرد نه با ان دستهایی که ردی از گذر در هر باغی چون سروش داشته باشد و ملکیان نتیجه را گرفته و بیشتر هم به تنهایی و در خلوتش و منویی دارد منظم و با سلیقه و با کیفیت و بی تنوع و بی تزیین و بی تکلف و صد البته بی تعبد. سرراست. نزدیکتر به نسل جدید متجدد اما نه آنگونه که عیسی می گفت که پزشک برای بیمار است و باید به درد او بخورد وگرنه با آدم سالم کاری ندارد. من پزشک ترین پزشک این طایفه واجد درد را سروش می دانم بخاطر همه مکثهایش بر همه دردها و همه صبوریهایش تا رسیدن وقت درمان و مداوا با گستره ای از همراهی و مدارا. البته این قضاوت از خواندن متون و شنیدن سخنان برآمده. شاگردان هر سه و احیانا جمع هر سه برای این قضاوت شایسته ترند.