گفتمان ها شناسه دارند، تاریخی و جغرافیایی
عبدالله ناصری در یادداشتی تلگرامی با عنوان «گفتمان ها شناسه دارند، تاریخی و جغرافیایی» نوشت:
زیاد شنیدهایم که دریک فضای انقلابی، از بعثت نبوی که مثل بعثتهای پیشین ماهیت اصلاح و نوسازی داشت به عنوان انقلاب یاد شده است و در تداوم تاریخ اسلام با برداشت خاصی که منطبق براسلام تاریخی و نه اسلام حقیقی معیار بود از دین اسلام که طریقت “اخلاقی-اصلاحی” بود، اسلام انقلابی برکشید و سپس در قرون متاخر عنوان “اسلام سیاسی” را توصیفگر خود کرد. همان اسلامی که هدف اصلی دین و مسلمانی را تشکیل حکومت و دولت می دانست نه تتمیم مکارم اخلاقی و ساخت ” انسان برین” و به همین علت بود که بخش “سخت روایی” و “سخت تفسیری” مکتوب ما پربارتر از بخش “نرم روایی”و “نرم تفسیری” آن شد.
فرهنگ مکتوبی که در۱۲۰۰ سال درحوزه جهاد، آداب جنگ، برده، نکاح، مطهرات غنیمت، خمس ، شرب و اکل، قضا، خراج و …نوشته شد بسیارفزون تر از مکتوب ما در امانتداری، پاکدامنی، خوش خلقی، معاشرت ، معنویت گرایی و..شد. فرهنگ مکتوبی که غایت وظیفه مسلمان را بسط صوری اسِلام و گسترش دارالاسلام میداند یا به عبارت روشن تر بسط دولت اسلامی. باید گفت ازمیان همه پیامبران الهی فقط سلیمان نبی ملک و حکومت داشت (سوره ص/آیه ۳۸: هب لی ملکالاینبغی لاحد...). دولت پیامبر درمدینه هم گزارهای است که با تسامح در ادبیات تاریخی ما جا افتاده است. در تاریخ اسلام این باور دولت سازی یا اسلام سیاسی یا اسلام انقلابی غالب شد و گفتمانی را نهایتا در سده اخیر تثبیت کرد که نظام سیاسی ج.ا.ا بر آن متکی است واز رهبران و حامیان این گفتمان، مودودی، سیدقطب، طالبان، نواب صفوی و بنیانگذار ج.ا.ا میتوان نام برد. در ایران معاصر این گفتمان (اسلام انقلابی) به نام رهبران فقید و فعلی ج.ا.اشناخته شده است. و در عصر حاضرکسی که این گفتمان را ترویج میدهد در ایران و منطقه وحتی جهان آیتالله خامنهای است وصد البته پیروان این گفتمان برای هر بسط و شرح و تفسیری به ایشان نظردارند، البته دیگرانی هم در جهان و بعضا در کشورهای مسلمان ذیل این گفتمان جای می گیرند. و یا مثلا اسلامستیزی در غرب سابقه دارد حتی پیش ازجنگهای صلیبی، امادر این ستیز تاریخی هویت گفتمان یافته به نام “ساموئل هانتینگتن” شناخته شده است.
درایران ما گفتمان رقیب گفتمان انقلاب “اصلاحات” است .این گفتمان هم در جهان و ایران سابقهدار وشناخته شده است. ازمحمد بن عبدالوهاب، سیدجمال، لاهوری، محمدعبده، رشیدرضا، شریعت سنگلجی، ابوالفضل برقعی، طالقانی و بازرگان در این گفتمان قرارمی گیرند. (برمن خرده نگیرید که چرابرخی را مانند برقعی و سنگلجی را در این گفتمان و نه نواندیشی جای دادم زیرا جریان نواندیشی را یک گفتمان متکون از علوم ومتدولوژی جدید میدانم مثل آنچه امثال ارکون، شرفی ،شبستری، سروش کردند ) درایران امروز ما این گفتمان پردامنه لااقل درحوزه سیاسی–اجتماعیاش به نام سیدمحمد خاتمی معروف است، همچنانچه درفرا ایران “گفتگوی تمدنها” به نام او. و تردید ندارم فراوانند کسانی که صدها و هزاران مرتبه درمورد گفتگوی تمدنها و اصلاحگری از صاحب آن بیشتر قلم زده یاسخن گفته اند. گفتمان و مدرسه سازی یک چیز است وکنشگری سازمانی درذیل گفتمان چیزدیگر. خاتمی هیچ وقت ادعای رهبری تشکیلاتی این گفتمان را ندارد وپیروان او هم همین طور. اما بدانیم تبارسازی عمده برای این گفتمان قبل ازجنبش دوم خرداد لااقل در دو دهه پیشا اصلاحی ایران جعل تاریخ است. تردید نکنیم اگر حکومت و دولت ج.ا.ا تا ۷۶ در یک “راهبرداصلاحی” و نه “راهبردانقلابی” عمل کرده بود جنبش دوم خرداد شکل نمیگرفت. باید توجه کرد کار تشکیلاتی اصلاحات یک مقوله است وآن هم نه برعهده خاتمی که مسوولان احزاب اصلاحطلب وکاریزمای متنوع اصلاحگری است، و آنچه برعهده خاتمی است عصری سازی این گفتمان و حتی ورود به حوزه “اصلاح دینی” است، عرصهای که خیلی کمتر خاتمی و دوستانش به آن ورود کردهاند. نگارنده معتقد است امروز چالش این دو گفتمان بیش از گذشته است. همانطورکه گفتمان انقلاب و مقاومت با تمام امکان پیش میرود -فارغ ازاین موضوع که در دوره مدرن و عصر جهانی شدن چقدر مخاطب پذیراست -گفتمان اصلاح طلبی هم باید پرصداتر از پیش خود را در معرض “جامعه مدنی” قرار دهد و قطعا باید به روشنی نسبت خود را هم با تحولات سالهای اخیر ایران و جهان و هم با گفتمان انقلاب مشخص کند، چون “اصلاح” و “انقلاب” دو چیزند. کنشگران و مدعیان اصلاحات هم باید هماهنگ با این گفتمان و شناسه و اصول آن عمل کنند. خیلی روشن است ما اصلاح طلبان که مدعی طرفداری از عدالت وجمهوریت و مخالف تمامیت خواهی و انحصار هستیم در یک “ناانتخابات” شرکت نمیکنیم، کدام عقل سلیم اصلاحگر منتظر توصیه صاحب مدرسه می ماند.
نکته صریح پایانی: فرصت خوبی پیش روی مدعیان اصلاح طلبی است تا آغاز فصل انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ درنگ و تاملی کنند و بعداز ارائه تحلیل روشن ازدوگانه”حاکمیت – جامعه مدنی” به گردونه رقابتها وارد شوند. تردید نکنیم صرفا با ادعای وظیفه ملی-دینی مشارکت جویی خود نمی توان مردم را فراخواند.
انتهای پیام