خرید تور تابستان

همه‌ی پاچه‌خاران ایران

/ گفت‌وگو با مرتضی مبلغ و نصرت الله تاجیک + گزارش مردمی/

زهرا منصوری، انصاف نیوز: چاپلوسی و تملق در اکثر کشورها و فرهنگ‌های مختلف کم و بیش وجود دارد. اما چاپلوسی در سیستم مدیریت کشور یک امر نامشروع برای رسیدن به ارتقای شغلی و یا مزایایی دیگر است و رابطه‌ای میان زیردستان و بالادستی‌ها است. اما این امر چه آفت‌هایی می‌تواند برای منافع ملت و کشور به همراه داشته باشد؟ در این باره با دوتن از مدیران اجرایی کشور، نصرت الله تاجیک دیپلمات سابق و سفیر اسبق اردن و مرتضی مبلغ معاون سیاسی وزارت کشور در دولت اصلاحات و فعال سیاسی گفت‌وگویی کردیم، از سوی دیگر در گزارشی مردمی با کسانی صحبت کردیم که در محیط کار خود با انواع «پاچه خاری» -عبارتی که از سریال‌های‌ طنز مهران مدیری وارد زبان فارسی شد- مواجه شده‌اند، متن کامل گزارش را در ادامه بخوانید:
شقایق یکی از دانشجویان دانشگاه تهران است و درباره‎ی فرهنگ چاپلوسی در میان دانشجویان می‌گوید: «بین دانشجویان پاچه‌خوار و کیف‌کش خیلی وجود دارد، بعضی از دانشجویان به در اتاق استادها چسبیده‌‌اند و دائما از استادها سوال‌های بیخودی می‌پرسند، یکی از آنها آنقدر چاپلوسی کرد تا تی ای (TA) استاد شد. یا مثلا یکی از دوستان خودش تعریف می‌کرد که از کتاب استادش در حالی که آن را نخوانده بود، الکی تغریف می‌کرد یا نماینده‌ی کلاس می‌شوند تا بیشتر با استاد در ارتباط باشند. بیشتر به دنبال پروژه گرفتن از اساتید هستند یا اینکه در آینده هیئت علمی شوند، البته بعضی از استادها این رفتار را دوست ندارند و بارها شده است در کلاس این مدل از دانشجویان را مسخره کرده‌اند.»
علی یکی از سربازان می‌گوید: «محیط پادگان مسموم است، به وفور چاپلوسی وجود دارد، مثلا حتی نوع صحبت بعضی‌ها با فرمانده فرق دارد، مثلا از ظاهر فرمانده الکی تعریف می‌کند تا اگر کارش گیر کرد فرمانده هوای او را داشته باشد یا اینکه مرخصی بگیرند. مرخصی در سربازی یک نعمت است. زیر آب زدن هم در پادگان وجود دارد. تا دوران سربازی راحت‌تری داشته باشند.»
سرباز دیگری نیز می‌گوید: «چاپلوسی گاهی برای یک درخواست و یا مزد است، اما گاهی به یک مد تبدیل می‌شود و عادت کرده‌اند؛ جایی درجه‌‌دار در مقابل افسر و افسر برای مافوق چاپلوسی می‌کنند؛ مثلا کسی که مرخصی می‌خواهد از کلمات خاصی استفاده می‌کند، یا مثلا اگر سربازی بخواهد برای بالاتر چاپلوسی کند و یک جوک بی‌مزه تعریف کند، من اگر بالاتر باشم می‌توانم نخندم و به او تذکر بدهم. یا یک بالاتری می‌خواهد اطرافیان خود را بشناسد، می‌گوید می‌خواهم قبض برق خود را پرداخت کنم یا جایی بروم، فورا کسانی هستند برای چاپلوسی کار او را پیگیری می‌کنند. گاهی این چاپلوسی در شخصیت افراد نهادینه شده است و برای نزدیکی به مافوق خود زیرآب بقیه را می‌زنند؛ مثلا می‌گویند فلانی، فلان کار را کرد یا فلان روز زودتر پست خود را ترک کرد. برخی فرماندهان هم دوست دارند بین زیردستان خود از احترام بیشتری برخوردار باشند و کسانی را که می‌دانند چاپلوس است را شناسایی می‌کنند و برای خبر آوردن روی آن حساب می‌کنند تا بدانند چه اتفاقاتی می‌افتد و به او در مقابل امتیازهایی می‌دهند؛ مثلا مرخصی بیشتر و یا کارهای سبک‌تر را به او محول می‌کنند و این به نوعی چاپلوس پروری است.»

مصطفی یکی از کسانی است که سابقه‌ی روابط عمومی در سازمان‌ها را دارد و می‌گوید: «چاپلوسی در اداره‌ها یک امر معمول است، هم میان مراجعه کننده با کارمند و یا زیردست با بالا دست خود. مراجعه کننده برای اینکه کارش راه بیافتد چاپلوسی می‌کند، اما ممکن است یک جاهایی هم از کوره در برود. اما کارمندها در این شرایط اقتصادی حقوق پایه‌ای که دارند کفاف خرج زندگی آنها را نمی‌دهد، پس به پاچه‌خواری می‌افتند. به ویژه بعضی از وزاتخانه‌ها مثل وزارت کشور گدا است و به کارمندان خود نمی‌رسد. به همین دلیل چشم امید او به اضافه کار است. پس اگر با مافوق خود به مشکل بر بخورد، اضافه کار او هم روی هوا می‌رود.»
یکی از کارمندان آموزش و پرورش نیز در مورد این سازمان به انصاف نیوز می‌گوید: «در سیستم آموزش و پرورش چون یک قائده‌ی مشخصی وجود دارد، پاچه‌خواری کمتر است، البته بین زن و مرد فرق دارد، مثلا زن‌ها به دنبال پست و مقام حتی بدون افزایش حقوق هستند، اما برای مردها پول اهمیت بیشتری دارد، وگرنه بالاترین شغل در مدرسه مدیر شدن است که آن هم دردسر زیادی دارد و کسی به دنبال آن نیست و مسئله‌ی مرخصی هم ثابت است و نمی‌توان بیشتر مرخصی گرفت، آموزش و پرورش با ادارات دیگر فرق دارد. هدیه خریدن و این‌ها را نداریم. اینجا به آن صورت پاچه‌خواری معنایی ندارد.»
یکی دیگر از خدمتگزاران در مدرسه‌ی البرز می‌گوید: «من 45 سال است که کار می‌کنم، چاپلوسی خیلی وجود دارد، مثلا من بارها دیده‌ام بعضی از خدمتگزاران مدرسه جلوی مدیر و معاون‌ها خم و راست می‌شوند، مدیر و معاون‌ها هم خیلی از این مسئله استقبال می‌کنند، زیرا بقای شغل خود را در احترام به این مقامات می‌بینند. مثلا دبیران خیلی بیشتر زحمت می‌کشند اما با آن‌ها عادی برخورد می‌شود. یکی از دلایل پاچه خواری ایمان ضعیف است، مثلا ما شیعه هستیم نباید اینطوری رفتار کنیم. بارها دیده‌ام کسانی رفیق خود را پله می‌کنند تا به جایگاهی برسند. حتی از شرف خود مایه می‌گذارند اما این‌ها چه فایده‌ای دارد، آخرش که چی؟ اصل کاری خداست.»
یک کامند بانک می‌گوید: «تا دلت بخواهد در بانک‌ها چاپلوسی هستف البته اینجا بیشتر به خاطر مرخصی گرفتن است که یکی از راه‌هایش نردیک شدن به رئییس مجموعه است. مثلا ساعت‌ها با او گفت‌وگو می‌کنند و برای آن‌ها داستان‌هایی از خانواده خود تعریف می‌کنند، عکس فرزند خود را به رئیس نشان می‌دهند تا اگر یک روز دیرتر آمدند، بگویند مثلا بچه‌ام را به مدرسه بردم یا مریض بود و رئیس به آن‌ها حس نزدیک‌تری داشته باشد. البته مدیران هم پذیرای این نوع از چاپلوسی هستند، اما در بانک‌ها مثلا هدیه خریدن برای مافوق خود مرسوم نیست، بیشتر دوست دارند با رئیس خود رفیق شوند.»
یکی از کسانی که در ادارات مختلفی تجربه‌ی کار کردن دارد، به انصاف نیوز می‌گوید: «ریا یکی از مصادیقی است که با آن روبرو شده‌ام. مثلا از نظر شخصیتی من آن فرد را می‌شناختم و می‌دانستم اعتقادات مذهبی ندارد اما وقت نماز همه را برای نماز صدا می‌زد و یکی دیگر از موارد زیر آب زنی است که رایج است. یا اینکه پشت سر کامندان دیگر صحبت می‌کنند و دوست دارند او را زمین بزنند. در ادرات دولتی کسی کار نمی‌کند، دو تا دو تا در اتاق یکی از کارمندان جمع می‌شوند و پشت سر این و آن صحبت می‌کنند و بعد زیر آب هم را می‌زنند.»
بعضی‌ها با این کار به مدارج بالا می‌رسند. البته بعضی‌ها هم چاپلوسی را دوست ندارند و بارها دیده‌ام به پایین دست خود تذکر داده‌اند که اینطوری رفتار نکن. معمولا افراد چاپلوس بین هم‌رده‌های خود طرد می‌شوند. یک دوستی داشتم تا فرمانده را می‌دید مثلا می‌گفت چه عطری زدی، در حالی که آن فرد بوی صابون می‌داد یا چه ریش خوبی داری و چقدر خوب مانده‌ای و یا چقدر خوشتیپ هستی. خیلی از زیر دستان خودشان دوست دارند چاپلوسی کنند. گاهی بالاتری‌ها با برخی صمیمی‌تر هستند و فقط از آن فرد برای خبرچینی استفاده می‌کنند. اما مثلا وقتی کسی به بالاترش انتقاد می‌کند ممکن است او را به جایی بد انتقال دهند یا در جایی که هست اذیت شود، پس افراد تشویق به چاپلوسی می‌شوند. 90 درصد چاپلوسی عایدی ندارد».
یکی از کارگران پیمانکاری مترو نیز می‌گوید: «تا دلتان بخواهد پاخه‌خواری می‌بینم، مثلا برای اینکه سرپرست کارگران مترو یا رئیس خط شوند، با مافوق خود دوست می‌شوند و الکی از او تغریف می‌کنند؛ مثلا دیده‌ام برای رئیس خود ناهار می‌آورند یا او را «سلطان» و یا «سالار» صدا می‌زنند، از چشم و ابروی او تعریف می‌کنند. یا دائما می‌پرسند چایی می‌خورید یا چیزی را لازم ندارید؟ البته معمولا بالا دستی‌ها هم این رفتار را دوست دارند. به هر حال چه کسی بدش می‌آید به او احترام بگذارند. من خیلی وقت‌ها دیده‌ام حتی الکی نماز می‌خوانند و این حق‌الناس است چون مثلا بعضی از آنها در وقتی نماز می‌خوانند که دیگر کارگر مجبور است به جای آنها کمی بیشتر شیفت بماند.»
نصرت الله تاجیک

تاجیک: مسائل اقتصادی برروی میزان پاچه‌خواری تاثیر می‌گذارد

نصرت الله تاجیک در گفت‌وگو با انصاف نیوز درباره‌ی تجربه‌ی خود از فرهنگ پاچه‌خواری می‌گوید: «پاچه‌خواری در طول تاریخ در همه‌ جای کره‌ی خاکی وجود داشته است، اما شدت و ضعف دارد. یک مقداری به فرهنگ عمومی و خرده فرهنگ‌های آن کشورها بستگی دارد. به عنوان کسی که دست‌اندر کار اجرایی بوده باید بگویم مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در شدت و ضعف این پدیده تاثیر مثبت و منفی داشته است. وقتی به بافت اداری کشور در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی نگاه می‌کنم، به نظر من با این پدیده کمتر روبرو بودیم.
در سال 57، اگر چاپلوسی در نظام اداری کشور در یک حد ایکس وجود داشت، پس از پیروزی انقلاب به ایکس منهای یک می‌رسد. روحیه‌ی انقلابی، خلوص و علائق تاثیر مثبت و سازنده در زیست اجتماعی و سیاسی داشت. قبل از پیروزی انقلاب پدیده فساد و رشوه و چاپلوسی وجود داشت. در دوران جنگ فضای حماسی و اینکه کشور را باید از وجود دشمن پاک کرد، باعث کاهش مفاسد و چاپلوسی شده بود. حتی اگر کسی قبل از انقلاب به این سه پدیده‌ی فساد، رشوه و چاپلوسی آلوده هم بود، در دوران جنگ سعی می‌کردند برای جبران گذشته آدم مثبتی باشند. منظور من به طور عمومی است، افراد خاصی که ظاهرنمایی می‌کنند منظور من نیستند. احساس عمومی این بود که حداقل کاری که از ما در دوران جنگ برمی‌آید، این است که آدم مثبتی باشیم. این فرهنگ به طور عمومی در همه جا وجود دارد، در ایران هم از انتهای دهه‌ی 60 و ابتدای دهه 70 فرهنگ ایثار که ناشی از انقلاب بود آرام آرام رنگ باخت؛ با توجه به سلسله سیاست‌های اجتماعی و به ویژه سیاست‌های اقتصادی که در جامعه ایجاد شد فرهنگ هم تغییر کرد.
چاپلوسی باید برای به دست آوردن چیزی مثل مقام، موقعیت و محلی باشد، متاسفانه به دلیل مناسب نبودن مناسبات سیاسی و اجتماعی و از جمله مسائل آموزشی و نداشتن تجربه و کارهای عمیق تئوریک، فرهنگ عمومی این پدیده را نه تنها بد ندانست بلکه آن را تشویق کرد. برای مثال کارگردان‌ها انسان‌هایی هستند که زوایای جامعه را می‌بینند و چیزی تحت عنوان زیر پوست شهر نمایان کردند. زیر پوست شهر دیده شد، اما صرفا به دیدن آن بسنده کردند. به دلیل حجم زیاد کارهای اجرایی به ویژه بعد از جنگ تحمیلی به دلیل خرابی و مشکلات،به دلیل اینکه حکومت علاقه داشت تا نشان دهد برای بهبود وضعیت مملکت تلاش زیادی می‌کند، البته طبیعی است زیرا وقتی انقلابی پیروز می‌شود دست اندرکاران آن می‌خواهند نشان دهند نسبت به قبل وضعیت بهتر شده، به دلیل همین مشغله‌ها امکان بهبود وضعیت زیر پوست شهر وجود نداشت، پس همه‌ی این پدیده‌ها مثل چاپلوسی و سایر ناهنجاری‌ها را اگر کالبد شکافی کنیم در نهایت به نفاق می‌رسیم.
برای مثال انقلاب الجزایر را در نظر بگیرید، یک دوران طولانی رهبران و نظریه‌پردازان کارهای تئوری و قوی‌ای انجام دادند، در انقلاب ما این را نداشتیم. به جز یک سلسله مباحثی که از قبل توسط رهبر فقید انقلاب، روحانیون و شهید مطهری و شریعتی مطرح شده بود، اما کار عمیق فکری از قبل یا حتی در حین آن انجام ندادیم تا برای مسائل و مشکلات راه حل پیدا کنیم. این باعث شد تا فرهنگ دورویی و نفاق خود را در خیلی از مسائل نشان ‌دهد؛ مثلا مدرک گرایی، تملق و چاپلوسی، فساد و بسیاری از این مسائل نهادینه شد. یک زمانی یک فرهنگ و خرده فرهنگی در بطن جامعه به وجود می‌آید، شاید بتوان آن را با کارهایی از بین برد اما گاهی مثل خوره به جان جامعه افتاده، این ناهنجاری‌ها در کشور ما نهادینه شده و بسیاری از ناهنجاری‌ها در جامعه مثل اعتیاد، طلاق و سایر معضل‌ها به نداشتن طرح و برنامه و کار عمیق تئوریک و آکادمیک باز می‌گردد تا بتواند سرعت پیشروی این مسائل را بگیرد یا سرعت آن را کم کند و راه حلی ارائه دهد.
بنده پس از پیروزی انقلاب چند سال اول در بخش‌های ساخت و ساز کشور و ادارات اجرایی در قم و تهران و سنندج بودم. در آن دوران بسیار کم این فرهنگ‌ها وجود داشت و مشخص بود این ناهنجاری‌ها هنوز آنقدر وجود ندارد. در سال 61 در وزارت امور خارجه نیروهای جوانی وارد شدند، به دلیل اقناع نظر و صلابت فکری و اعتقاد دلیلی برای اینکه به ورطه‌ی تملق گویی برسند، وجود نداشت. بهترین نیروهای وزارت خارجه از کارشناسی تا مدیریتی رشد پیدا کردند بدون اینکه در ورطه‌ی تملق و چاپلوسی بیافتند. این‌ها به صراحت نظرات کارشناسی خود را ارائه می‌دادند، پای ایده‌ی خود می‌ایستادند در حالی که شما وقتی به نظام بوروکراتیک کشور وارد می‌شوید، می‌بینید عموما کارشناس‌ها آنچه را که مقامات می‌خواهند مطرح می‌کنند، اما در دهه‌ی 60 این مسئله وجود نداشت. همه سعی می‌کردند نظر کارشناسی خود را بگویند و مقام مافوق باید تصمیم می‌گرفت که کدام نظر را بپذیرد. هر دو هم به یک میزانی از سطح تسلط بر مسئله را داشتند و به کشور و انقلاب علاقه‌مند بودند.

مبلغ: مدیران بالا دستی نباید چاپلوسی را بپذیرند

مرتضی مبلغ
مرتضی مبلغ در گفت‌وگو با انصاف نیوز می‌گوید: «وقتی فرد چاپلوسی می‌کند، جنبه‌های زیادی از حق‌الناس را مخدوش می‌کند، تا هم در پست خود باقی بماند و هم ارتقا پیدا کند؛ پس مجبور است از بسیاری از حقایق بگذرد. از طرفی مدیرانی که چاپلوسی را می‌پذیرند و اجازه می‌دهند تا طرف مقابل چاپلوسی کند، اینها قطعا از یک ضعف نفسانی برخوردار هستند، اگر تسلطی بر نفس و استقلال نفسانی و شخصیتی داشته باشند هیچوقت اجازه نمی‌دهند کسی چاپلوسی آنها را کند.
به طور کلی مدیران زیردست یک زمینه‌ی اولیه برای چاپلوسی دارند، اگر ببینند مسئول بالاتر زمینه‌ی پذیرش چاپلوسی را دارد، این استعداد و آمادگی وجود دارد تا زیردستان بخاطر بقا و توسعه به نحوی دست به انواع چاپلوسی بزنند. نکته‌ی مهم و اساسی درباره‌ی مدیران بالادستی است که باید از یک شخصیت پایدار و بااعتماد به نفس برخوردار باشند تا اجازه‌ی چنین فضایی را ندهند اما در این زمینه ضعف جدی‌ای داریم و بسیاری از مدیران بالادستی ما مستعد پذیرش چاپلوسی هستند. اگر کسی از آنها تعریف و تمجید کند، خوششان می‌آید و طرف مقابل را بیشتر تحویل می‌گیرند، اگر یک نفر این کار را نکند و انتقادی کند و نقاط ضعف را مطرح کند، ازاین رفتار بدشان می‌آید و با او برخورد می‌کنند. این یک چرخه‌ی معیوب تشدید چاپلوسی را به وجود می‌آورد و تداوم می‌بخشد.
در شرایط و مدیریت جدید کشور که متاسفانه به نحو محسوسی با این فرایند مخرب مواجه هستیم، ریشه‌ی آن به یک نگاه کلان باز می‌گردد که به تدریج به وجود آمده است. یعنی فضای مدیریت کشور و نگاه‌های امنیتی و حراستی حادی که در ارتباط با انتصاب انواع مدیران در رده‌های مختلف به وجود آمده است؛ این مدیران باید از فیلترهای عجیب و غریب حراستی و امنیتی گذر کنند، حتی پس از گذر از این مرحله نگاه‌های مختلف نظارتی که بسیاری از آن زائد و ناکار آمد هستد، بر رفتار آن‌ها اعمال می‌شود. این باعث می‌شود مدیران هم در ورود به مدیریت افراد ناکارآمد و کم توانی باشند و هم اینکه از شخصیت پایدار و با اعتماد به نفسی برخوردار نباشند. افرادی از این فیلترها عبور می‌کنند که خود را با این نگاه‌های حراستی و امنیتی تطابق داده باشند؛ از این طریق می‌بینیم مدیران ضعیف می‌شوند. وقتی اینها وارد عرصه‌ی مدیریت می‌شوند به خاطر شخصیت خود و نگاه نظارتی امنیتی بر روی آنها هر چه بیشتر به فضای چاپلوسی تن می‌دهند. در سطح کلان‌تر در اساسی‌ترین نهاد کشور یعنی مجلس این نظارت استصوابی به گونه‌ای اعمال می‌شود که بسیاری از نیروهای کارآمد حاضر نیستند به هر چیزی تن بدهند و از عرصه حذف می‌شوند. زمینه برای ورود کسانی که در تراز یک نهاد به این مهمی نیستند، مساعد می‌شود. شخصیت این افراد از جنبه‌های پایین‌تری برخوردار است. بدین شکل یک نهاد مهم تضعیف می‌شود و یک چرخه‌ی معیوبی از این مفاسد مدیریتی به جریان می‌افتد.»
معاون سیاسی وزارت کشور دولت خاتمی بیان کرد: «اگر مدیر بالادستی با چاپلوسی مخالفت کند، اصلا اجازه ندهد تا کسی چنین رفتارهایی از خود نشان دهد، پایین دستی‌ها هم یاد می‌گیرند تا رفتار مستقل‌تر از خود نشان دهند. به هر حال در زمان ما اکثرا مدیران بی‌نیاز از مدح و ستایش بودند و اجازه نمی‌دادند چنین اتفاقی بیافتد و یا خیلی کمتر رخ می‌داد. بنابراین فضا روان‌تر و منطقی‌تر بود. به یاد دارم اگر کسی از مدیران پایین دست در ملاقات‌های خود رفتار چاپلوسانه‌ای می‌کرد، در همان ابتدا از آن جلوگیری می‌شد و می‌گفتند حرف اصلی خود را بگو و از حاشیه‌ها پرهیز کن و آن طرف مقابل هم وقتی این را می‌دید، متوجه می‌شد اگر کار درست را انجام دهد و رفتار مناسب با جایگاه خود را انجام دهد، مورد تشویق قرار می‌گیرد نه اینکه حتما مدح و ثنا کند تا ارتقا پیدا کند.
چاپلوسی انواع مختلفی دارد، بیشترین آن در کلام ظاهر می‌شود یا مثلا هدیه‌هایی که بعضی برای مدیران بالادستی می‌خرند. همینطور لابی‌های مختلفی که رخ می‌دهد، بعضی‌ها هم از طریق لابی‌های گسترده‎ از طریق ایجاد واسطه، نوشتن نامه‌ها و یا ایجاد ارتباطاتی صورت می‌گیرد. ریشه‌ی مجموعه رفتارها و گفتارهایی که در بستر چاپلوسی اتفاق می‌افتد به این باز می‌گردد که طرف یک حاشیه‌ی امن برای خود داشته باشد یا ایجاد بستر مناسب برای اخذ منافع اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. بعضی از مدیران هم افراد تابع و حرف شنو را سرکار می‌آورند، مثل دوستان و نزدیکان خود؛ البته ممکن است این افراد کارآمد باشند اما عمدتا ناآکارمد هستند و محیط را آلوده می‌کنند.»
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. سلام انصاف یه مطلب روانشناسی رفتاری ساده میگم . ولی به اسم خودم تموم شه. بهم ایمیل بدین. ببین فرض کنین یه برادر داری که پنج تا فرزند بزرگسال داره وکلی ثروت و مال و اموال کارخانه فرض کن بمیره و بشما وکالت بده کارگاهها و کارخانه ها رو بچرخونی به فرزندان سود بدین و خودتون هم درصدی از سود بردارین. خوب حالا شما هر چقدر بین برادر زاده هاتون اختلاف بیفته و همه باهم دشمن بشن زیرآب همو بزنن. بهتره یا اتحاد داشته باشن سر سال از شما حساب کشی کنن و اجازه تخلف بشما ندن؟؟؟ قطعا اگه بینشون اختلاف باشه شما با خیال آسوده میتازی و بهره کافی خواهید برد و هیچ حسابی هم پس نخواهید داد. شاید برای خالی نبودن عریضه مقداری تظاهر به پاک بودن بکنین. پس نتیجه در یک جامعه که اتحاد و همدلی . گذشت. انسانیت . باشه مقامات بالا مجاب به پاسخگویی میشن و بالعکس در بلوشو هیچ پاسخی نخواهدبود

  2. از مدیحی خوش نگردد سینه ها – چونکه در مداح باشد کینه ها (جلال الدین بلخی). بیچاره ارواح حقیری که محتاج مدح دیگران باشند.

  3. حقیقتا از این اصلاح هرچند گویا وواقعی چندشم میگیرد…..ولی …باید این روابط را اینقدر درسطح نازلی بیان نکنید….دراین بازارمکاره سالوس ودروغ ودغل ..حتی برای استیفای اقلی از حقوق حقه است وادارت به بقول شما پاچه خواری میکنند…واگرنه..نه….حتما سخنان اقای مطهری را نسبت به توجیهات رد صلاحیتش بیاد دارید…این نمونه کوچکی ازاین……است..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا