پاسخ عباس عبدی به نقد زیدآبادی بر «اعتراض مدنی یا آشوب»
«عباس عبدی»، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در کانال تلگرامی خود نوشت:
احمد آقاي زيدآبادي منت گذاشتند و يادداشت بنده را تحت عنوان، اعتراض مدنی و آشوب [لینک] مطالعه و نقد كردهاند. در ابتدا نيز نوشتههاي بنده ر واجد صفاتی دانستهاند كه موجب افتخار و سپاسگزاري است. نقد احمد آقا در ادامه همین متن آمده است. از این رو وظيفه دارم كه تا حد امكان توضيح دهم.
پيشتر اين نكته را يادآوري كنم كه يادداشتنويسي با مقاله يا كتاب نوشتن فرق ميكند و اين را جناب زيدآبادي بهتر از بنده ميدانند. كوتاهي و سرعت يادداشتنويسي ممكن است باعث برخي ابهامات و حتي نارساييها در نوشته شود كه خوانندگان آنها را با ارجاع به دیگر مطالب نویسنده ميتوانند رفع ابهام كنند. البته اين دليل نميشود كه نويسنده بيمبالاتي كند ولي تا حدي نسبت به اجزاي يادداشت بايد با تساهل برخورد كرد و فقط بر نقطه محوري آن تمركز داشت. البته اگر ابهامی بود چه بهتر که طرح شود چون رفع ابهام و روشن شدن منظور برای هر دو طرف و خوانندگان مفید است.
در مورد ايراد مورد نظر جناب زيدآبادي پيشتر يادداشتي با عنوان “قاضی یا جامعه شناس؟”
https://t.me/abdiabbas/1039
نوشتهام كه در اینجا در دسترس است. در اين يادداشت توضيح دادهام كه چرا وظيفه ما در سطح عمومي محكوم كردن رویدادها نيست، بلكه درك ماجرا است. البته در مقام سياستمدار ممكن است رويدادي را محكوم كنيم و عليه یا له آن موضعگيري كنيم ولي در مقام جامعهشناسي وظيفه درك و تبيين پديده را داريم. حتي اگر آن پديده فاشيسم باشد.
برای نمونه بنده در جريان اعتراضات سال ۱۳۹۶ از منظر سياسي در مخالفت با آن اعتراضات موضعگيري كردم. در عین حال معتقد بودم و نوشتم که آن اعتراضات ريشهها و عللي دارد كه بايد به آنها پرداخته شود و چون چنين نکردند، ديگر در ماجراي اعتراضات ۱۳۹۸ سكوت كردم و همین دليل را نيز گفتم، هر چند ابعاد تخريبها در ۱۳۹۸ بسيار زياد بود ولی چون به عوامل بروز این اعتراضات پرداخته نشد بنابر این باید منتظر تکرار ان حادثه حتی در ابعاد بزرگتر میبودند، پس چرا باید این رفتار را محکوم کرد؟
اين اعتراضات در قالب تخريبها و آسيبزدنها به اموال عمومي و خصوصي، حتي اگر جرم باشد كه هست، ولي چون ناشي از يك مجموعه عوامل اجتماعي است بايد آنها را فهميد و ريشهيابي كرد. محكوم كردن آنها به تنهايي مسأله را حل نميكند و وظیفه تحلیلگر اجتماعی نیست. اين رویکرد نسبت به رویدادها در سطح عمومي و كلان است، هر چند در سطح فردي قضيه فرق ميكند. اگر هزاران و صدها هزار نفر هم وارد جريان اغتشاش شوند، باز هم دليل نميشود كه كسي را از حضور در اين رفتارهای تخریبی منع نكنيم و اگر كساني را دستگير و مجازات قانونی كردند آن را محکوم كنيم.
در هر حال اوضاع و احوال ارتكاب خلاف در کیفیت مواجهه با آن مهم است. به همين علت است كه دزدي در شرايط قحطي را در مقايسه با دزدي در شرايط وفور و عادلانه؛ جرم خيلي سبكي ميدانند.
اتفاقاً هدف يادداشت بنده پرداختن به مسايل خودمان بود. اينكه اگر اتفاقاتي مثل دي ماه ۱۳۹۸ رخ دهد نميتوان با يك كلمه آشوبگر و اوباش برچسبزنی کرد و مسأله را حل كرد. حتي اگر اقدام بسياري از آنان آشوبگرانه و غارتگرانه باشد. چون در بروز این اعتراضات در سطح جمعي؛ ناشي از عوامل اجتماعي است و به جاي محكوم كردن آنها بايد ريشهيابي كرد و توضیح داد كه چرا وجود اين علل اجتماعي، آن اقدامات اعتراضی و حتی تخریبی را قابل فهم و قابل درك ميكند. در حالي كه در سطح رفتار فردي حتماً بايد از اين كارها اجتناب و آن را محكوم كرد.
امیدوارم این پاسخ منظورم را روشن کرده باشد.
یادداشت احمد زیدآبادی به این شرح است:
عباس عبدی از معدود نویسندگان مطبوعاتی است که من عموم نوشتههایش را دنبال میکنم و گرچه لزوماً با همۀ دیدگاههایش موافق نیستم اما انسجام دستگاه تحلیلی و نگاه دقیق و موشکافانهاش را تحسین میکنم.
در روزهای اخیر اما به نوشتهای از عبدی تحت عنوان”اعتراض مدنی یا آشوب” برخورد کردم که به نظرم از جهاتی مردود آمد. در آن نوشته عبدی ضمن طرح نظرات خود در مورد اعتراضهای خیابانی در آمریکا نهایتاً چنین داوری کرده است:
“با وجود اين بايد پرسيد كه چرا نبايد بخش آشوبگري و خشونتورزي اين اعتراضات را محکوم كرد؟ پاسخ روشن است. در روي كاغذ ميتوانيم ميان اعتراض مدنی علیه تبعيض با رفتارهای خشونتآمیز و اغتشاش و اوباشگري و غارت مغازهها و آتش زدن اماكن و خودروها تفاوت قايل شويم، ولي در عمل چنين تمايزي به سادگي ميسر نيست. رفتار خشن آن پليس و نيز ساير تصميمات تبعیضآمیز منشاء شكلگيري خشونت است، زيرا كه فرد يا گروه يا نژاد مورد تبعيض را از دايره تعلقات به نظام اجتماعي خارج ميكند و ضرورت رعایت خطوط قرمز رفتاري را براي او از ميان برميدارد.
بنابراين خشونتورزي و آشوب نتيجه روشن تبعيض است. از اين رو صرف وجود رفتار مجرمانه يا آشوب مستلزم محكوم كردن اين رفتار نيست. در سطح فردي ميتوانيم چنين رفتارهايي را محكوم كنيم ولي در سطح تحليل اجتماعي اينها واقعيات يك جامعه است.
اگر در يك جامه آشوب و غارت به پا شود و ساختمانها به آتش كشيده شوند، به معناي آن است كه يك يا چند جاي آن جامعه دچار ايراد است و نميتوان آن حركتهای آشوبگرانه را بدون توجه به عوامل ایجاد کننده آنها در آن جامعه؛ محكوم و رد كرد. اين وظیفه مدیریت جامعه است كه بايد به بازنگري خود بپردازد و نشان دهد كه كجاي كارش ايراد دارد كه جوانان و مردمش چنين بيپروا عليه آن جامعه سر به شورش و آشوب برميدارند.”(پایان نقل قول)
معنای سخن عبدی کم و بیش واضح است جز آنجا که میگوید “در سطح فردی میتوانیم چنین رفتارهایی را محکوم کنیم ولی در سطح تحلیل اجتماعی اینها واقعیات یک جامعه است”!
آیا منظور آقای عبدی از این سخن این است که اگر یک فرد مرتکب “رفتارهای خشونتآمیز و اغتشاش و اوباشگری و غارت مغازهها و آتش زدن اماکن و خودروها” شد میتوانیم او را محکوم کنیم اما اگر جمعی چند نفره همین کارها را انجام دادند، نباید آنها را محکوم کرد؟
طبعاً اگر یک اقدام خاص هنگامی که از سوی یک فرد انجام شود، قابل محکوم کردن باشد، ارتکاب همان اقدام از سوی چند فرد نیز به همان اندازه قابل محکوم کردن است! بنابراین من اصلاً نمیتوانم درک کنم که چرا باید برای داوری در بارۀ رفتار یک فرد و چند فرد چنین تمایز و منطق دوگانهای را به کار بست؟
شاید اصلاً منظور آقای عبدی از جملۀ فوق چیز دیگری باشد، اما آنچه در نوشتۀ او برجسته است، تخفیف و حتی نادیده گرفتن “مسئولیت فردی” و تأکید مطلق بر عوامل سیاسی و اجتماعیِ رفتار افراد است، چنانکه گویی ما انسانها در هویت جمعی خود، اراده و درک اخلاقی نداریم و عملاً تابعی از عوامل بیرون از خود هستیم و به همین دلیل تحت تأثیر آن عوامل به هر کاری دست بزنیم، قابل نکوهش نخواهد بود!
اگر احیاناً منظور همین باشد، پس اوباشگری راستهای افراطی و نژادپرست ها و فاشسیتها را هم نباید محکوم کرد چرا که رفتار آنها نیز به هر حال دلایل و ریشههای اجتماعی و سیاسی دارد! شاید عبدی بگوید که مطالبات این گروهها اصولاً غیرانسانی و باطل است و بنابراین اوباشگری آنها نیز صد در صد محکوم است. شاید هم بگوید؛ مسولیت اوباشگری این گروهها نیز به عهدۀ دولتهاست که یک جای کارشان عیب داشته و نتوانستهاند جامعه را به خوبی مدیریت کنند.
هر دوی این پاسخها تناقضات بسیاری میآفریند که اگر فرصتی پیش آمد به آنها خواهم پرداخت.
طبعاً ما میتوانیم بگوییم که هر حرکت خشونتآمیز اجتماعی یک واقعیت است که نباید چشم به روی آن یا زمینهها و ریشههای شکل گیریاش بست، اما این دلیل نمیشود که از منظر اخلاقی غارت یا آتشسوزی و یا هر عمل تخریبگرانه بخصوص علیه افراد خارج از منازعه را محکوم نکنیم!
انتهای پیام
حضرات کلهم….در عرش سیر میکنند..نه در عالم واقع…..بخوابید..بخوابید ..که خوابتان هم عبادت است….
میگم جناب عبدی وزیدابادی لطفا نفری یه پپسی یا کوکا برای همدیگر باز کنید وخوش باشیدچون ماکه باحرفهایتان سرگرم نمیشویم حداقل خودتان سرگرم بشید