فعالان سیاسی و رسانهای از نامهی موسوی خوئینیها به رهبری میگویند
بابک مجیدی، انصاف نیوز: احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی، دربارهی نامهی موسوی خوئینیها به رهبری میگوید: معلوم نیست این نامه صرفا انگیزهی سیاسی داشته یا آنطور که در بین برخی مذهبیها رایج است به وطیفه شرعیاش عمل کرده است. او دربارهی تاثیرگذاری این نامه هم میگوید این نامه اگر تاثیرگذاری معکوس نداشته باشد اثرش صفر است. سعید رضوی فقیه نیز با تاکید بر اینکه در این نامه آداب انتقاد رعایت نشده است میگوید «اولا انتقادشان منصفانه نیست، ثانیا از خودشان انتقاد نمیکنند وثالثا راهکار ارائه نمیدهند. بنابراین معتقدم صحبتهای آقای خوئینی ها سخنان رایگانی است که گفته شده و هیچ تاثیری در آینده نخواهد داشت». محسن مهدیان فعال رسانهای اصولگرا نیز میگوید: این نامه سراسر کنایه و توهین به رهبری است و تلاش کرده تمام هزینههای این دولت را به پای رهبری بنویسد. محمد مهاجری فعال رسانهای اصولگرای میانهرو میگوید: نامهی موسوی خوئینیها به رهبری حرف تازهای نداشت و ادبیات نامهی او بیشتر شبیه به ادبیات اصلاح طلبان نورسیده و بیتجربه است.
روز گذشته، آیتالله سیدمحمد موسوی خوئینیها، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز، در نامهای به رهبری صراحتا نسبت به بیاعتمادی و بیاعتقادی مردم به نظام و کشور حرف زده است و میگوید انتظار دارد وضع کنونی نامطلوب جامعه به دست عالیترین جایگاه مدیریت کشور بهبود پیدا کند. او همچنین در قسمت پایانی این نامه به این نکته اشاره میکند که «کسانی که در امورات مختلف صاحب نظر هستند حق دارند صحبت کنند تا درست و نادرست را به مسئولین گوشزد کنند».
انصاف نیوز دربارهی نامهی ارسالی موسوی خوئینیها به رهبری با احمد زیدآبادی، محسن مهدیان، محمد مهاجری و سعید رضوی فقیه گفتوگو کرده است که در زیر میخوانید:
احمد زیدآبادی: تاثیری در آینده کشور ندارد
احمد زیدآبادی –تحلیلگر سیاسی- دربارهی نامهی موسوی خوئینیها به رهبری میگوید: «در واقع مشخص نیست که آقای خوئینیها به انگیزهی سیاسی این نامه را نوشته یا اینکه آنطور که در بین برخی از مذهبیها رایج است به انگیزهی وظیفهی شرعی این کار را انجام داده است. در مجموع به نظرم انگیزهی اصلی از نوشتن این نامه احساس خطری است که وی از شرایط عینی کشور کرده است، خطری که اگر به فعل درآید، سرنوشت افرادی چون خود آقای خوئینیها را هم تحت تأثیر قرار خواهد داد.
زیدآبادی همچنین دربارهی تاثیرگذاری نوشتن این نامه به رهبری و تاثیرگذاریاش بر روند تصمیمگیری رهبری در آیندهی کشور، به انصاف نیوز گفت: «این نامهها بخصوص از طرف فردی مانند آقای خوئینیها حوزهی تأثیرش بر نظام تصمیمگیری اگر معکوس نباشد، صفر است. ظاهراً حساسیت خاصی دربارهی آقای خوئینیها در محافل اصولگرا وجود دارد و حتی ممکن است نیت او از نوشتن نامه عکس منظور واقعی او تعبیر شود. در ضمن آقای خوئینیها در دهههای نخست پس از انقلاب مواضعی داشته که بسیاری از ناظران همان مواضع را عامل تکرار و تشدید مشکلات کشور میدانند. در این نامه هم نسبت به این موضوعات سکوت شده و تنها به مدیریت کلان کشور اشاره شده است. بنابراین ممکن است این نامه خود زمینهساز انتقاد دوبارهی افرادی مانند دکتر زیباکلام از خود وی شود!
او همچنین دربارهی اهمیت نوشتن این نامهها برای رهبری توسط شخصیتهای مهم در طول این سالها هم میگوید: همانطور که گفتم این نامهها مورد تعبیر و تفسیر خاصی از سوی نهادهای ذینفوذ قرار میگیرد و به انگیزههای کاملاً منفی سیاسی نسبت داده میشود و اثر عکس میگذارد و بعضاً پیامدهای سختی هم برای شخص نویسنده دارد! در مورد نامهی موسوی خوئینیها گمان کنم عمدتاً نادیده گرفته و فراموش شود.
مهاجری: نه در شان خودشان است و نه مناسب شرایط فعلی
محمد مهاجری فعال رسانهای اصولگرای میانهرو نیز دربارهی این نامه به انصاف نیوز میگوید: فراتر از تحلیلی که می توان در بارهی این نامه ارائه داد این نکته را عرض می کنم که از دو بعد می شود به آن نگاه کرد. یکی از بعد «من قال» یعنی نویسنده نامه و دیگر، از بعد «ما قال» یعنی محتوای نامه.
دیدم عدهای با تعابیر توهین آمیز به آقای خوئینیها حمله کردهاند. هرچند من هم کار او را قابل دفاع نمیدانم اما خشم و عصبانیت و اهانت راه به جایی نمیبرد. دوستانی که به تندی به آقای خوئینیها حمله کردهاند این نکتهی روشن را در نیافتهاند که عملا در زمینی بازی کردهاند که او طراحی کرده. یعنی عملا همان کاری را کردهاند که او میخواسته است. بعلاوه در ادبیات بزرگان دینی در برابر افراد مخالف برخورد توهین آمیز شیوه نامرسومی است. به عقیدهی من آقای خوئینیها نامهاش بشدت قابل نقد است و حتی شاید رفتارهای شخصی او در گذشته هم قابل انتقاد باشد اما توهین و بکاربردن الفاظ سخیف را نمیپسندم و همانطور که عرض کردم به نفع اوست. افرادی که میخواهند به آقای خوئینیها پاسخ بدهند هرچه متینتر و مستدل تر حرف بزنند در افکار عمومی بیشتر جا میافتند.
اما در بعد «ماقال» و محتوای نامه به نظرم اگر آقای خوئینیها همچون سالهای گذشته سکوت میکردند، هم به نفع خودشان بود و هم به نفع جریانی که به آن وابستهاند –یعنی جریان اصلاح طلب- و هم به نفع کشور. واقعا یک جملهی تازه و نو در حرفهای آقای خوئینیها وجود نداشت که دیگران نگفته باشند. دیگرانی که شاید شان و جایگاه آقای خوئینیها را نداشتهاند. انتظار میرفت که آقای خوئینیها با ادبیات مناسبتر و با تحلیل دقیقتر این نامه را مینوشتند. بنظرم ادبیاتی که ایشان به کار بردند، بیشتر شبیه به ادبیات اصلاح طلبان نورسیده و بیتجربه است و بعلاوه تحلیلهایی که ایشان نوشته، سطحی، دم دستی و غیرعمیق است.
نکتهی دیگر اینکه معلوم نیست چرا این زمان برای انتشار نامه انتخاب شده است. مسائلی که در نامه مطرح شده میتوانست مثلا دو سال قبل هم مطرح شود. یک چهره سیاسی قاعدتا باید برای اقدامی که میکند زمان شناس باشد.
مهاجری دربارهی اهمیت نوشتن نامهی شخصیتهای مهم به رهبری و تاثیرگذاری آن در روند تصمیم گیری ایشان برای آینده میگوید: من فکر میکنم اگر کسی بخواهد به قصد تاثیرگذاری نامهای را بنویسد، نامه را خصوصی ارسال می کند و یا وقت ملاقات حضوری میگیرد و تاثیرش را در آنجا دنبال میکند. امثال آقای خوئینیها که از این دست نامههای سرگشاده مینویسند، بدنبال تاثیر و تعامل نیستند. بنوعی دنبال گروکشیاند و یا بدنبال این هستند که فضای جامعه را تحریک کنند. همه میدانیم نامهی سرگشاده مفهومش تاثیرگذاری بر افکارعمومی و ایجاد التهاب است و نه تاثیرگذاشتن بر گیرنده نامه. اما آقای خوئینیها حتی به این هدفش هم دست نیافت.
مهاجری گفت: در میان اصلاح طلبان چهرههای خردورز متعددی وجود دارد که آقای خوئینیها میتوانست قبل از انتشار نامه با آنها مشورت کند و حتی همین حالا هم میتواند نظرات آنها را در بارهی تاثیر و بازتاب نامهاش جویا شود تا اشتباهات بعدی را مرتکب نشود.
همچنین مهاجری دربارهی پیشبینیاش از جواب احتمالی رهبری به نامه موسوی خوئینیها میگوید: من اطلاعی ندارم اما به نظرم نامهای که هیچ منطقی ندارد و حتی مصلحت نویسندهی نامه در آن رعایت نشده، بهترین جواب در مقابلش سکوت است.
رضوی فقیه: سخنان رایگانی بود
تحلیل شما درباره نامه آقای موسوی خوئینی ها به رهبری چیست و این نامه چه تاثیری برتصمیمات رهبری خواهد داشت؟
من فکر میکنم این نامه تاثیرگذار نخواهد بود نه برای مخاطب اسمی نامه و نه برای مردم به عنوان مخاطبان اصلی. آقای موسوی خوئینیها نشان داده بازیگر سیاسی پشت پرده است که هرچند سال یکبار از غیبت صغری ظهور و صحبتهایی را از موضع یک رهبر جریانساز با کلیگویی مطرح میکند و دوباره در پرده غیبت پنهان میشود. از این جهت انتقاد جدی به ایشان وارد است. این رسم سیاست ورزی شفاف و حرفهای نیست.
به علاوه ما باید انتقاد را از خود شروع کنیم. همه ما به عنوان کنشگر سیاسی با هر میزانی از تاثیرگذاری، ابتدا باید نقدپذیر باشیم و بعد نقاد دیگران. آقای موسوی خوئینیها در این نامه به 40 سال مشکلاتی که برای مردم به وجود آمده ودلسردیشان نسبت به دین و انقلاب اشاره کردند. یک چهارم از این 40 سال تحت حاکمیت جریانی بوده است که شخص آقای خوئینیها نقش مهمی در آن داشتهاند. منصفانهتر آنست که ایشان اول در مورد عملکرد جریان متبوع خودشان در آن یک چهارم سخن بگویند و آن دوره را هم نقد کنند. دقیقا همان کاری که آقای عبدالله نوری کرده است. آقای نوری هم عملکرد خودش را نقد کرده و هم عملکرد جریان منتسب به خودش را. بنابراین انتقادش از شرایط موجود انتقاد صادقانهای به نظر میآید.
اما آقای موسوی خوئینیها در مورد اشغال سفارت آمریکا حاضر به اطلاعرسانی هم نشدهاند چه رسد به اینکه انتقادی را در این زمینه پذیرا شوند. چه در مورد اصل ماجرای اشغال سفارت و چه در مورد تداوم و تبعات آن، یعنی نحوه مدیریت نگهداری و سپس تحویل گروگانها هنوز پرسشها و ابهامات فراوان است. ایشان رهبر معنوی دانشجویان خط امام و رابط بیت مرحوم امام با دانشجویان بوده است و بنابراین حداقل باید موضع خودش را در این مسئله شفاف کند و به سوالات و ابهاماتی که در این قضیه موجود است پاسخ دهد.
ایشان همچنین باید در مورد برخورد با مخالفان سیاسی جناح خود در دههی شصت پاسخگو باشد. جریانی که ایشان در دهه اول انقلاب به آن منتسب بوده، مخالفان را سرکوب کرده. بخشی از برخوردها قابل فهم است و شاید با ارائهی توضیحاتی قابل توجیه به نظر برسد، اما بخشی از آن هم افراط و اسراف بوده است. آقای موسوی خوئینیها مدتی دادستان کل کشور بوده و باید در مورد عملکرد خودش در این زمینه هم اطلاعرسانی کند. ایشان عضو شورای سرپرستی صدا و سیما بوده است و باید در مورد عملکردش در این سازمان نیز به طور شفاف پاسخگو باشد. در مورد رد صلاحیتهایی که در اولین انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفته و بنیاد رد صلاحیتهای بعدی و نظارتهای بیقانون استصوابی شد نیز ایشان باید اطلاعرسانی کند. اگر نقدی بر ایشان وارد است از خود انتقاد کند و اگر وارد نیست از خودش و عملکردش دفاع کند و به ابهامها پاسخ دهد. ایشان باید در مورد نامه منتسب به امام خمینی در مورد نهضت آزادی که سالها به ابهاماتی در این زمینه دامن زده توضیح دهد. یکی از دوستان آقای موسوی خوئینیها یعنی آقای محتشمیپور هنوز از اصالت این نامه دفاع میکند. ایشان باید اگر نقشی در این مورد داشته است بگوید و اگر نقشی نداشته است، موضع خودش را بیان کند. در مورد نامه شش فروردین امام به آیت الله منتظری هم باید ایشان موضع خودشان را اعلام کنند. بنابراین من معتقدم که ما باید در درجه اول اگر میخواهیم از کسی انتقاد کنیم، خودمان را هم در معرض انتقاد قرار دهیم. در این صورت مخاطبان مستقیم و غیر مستقیم ما میتوانند انتقادات ما را صادقانه قلمداد کند. در غیر این صورت انتقادات ما به شعارها و تسویه حسابهای جناحی تقلیل مییابد. اگر کسانی مثل مهندس موسوی، آقای کروبی یا خانم رهنورد این انتقادات را مطرح کنند به جاست، چون آنها دستشان از تاثیرگذاری مستقیم کوتاه است و کسی نمیتواند بگوید شما خودتان چه کار کردهاید؟ آنها کار خودشان را کردهاند و هزینهاش را هم پرداختهاند و نزدیک به 10 سال است در حصرند. ولی آقای موسوی خوئینیها که در تمام این 40 سال گذشته، یک بازیگر فعال مبسوط الید بوده، باید مشخص کند خودش چه کرده است.
وجه دیگر ماجرا این است که وقتی ما انتقاد میکنیم باید راهکار ارائه دهیم، وگرنه انتقادمان به سر دادن شعار دادن تنزل مییابد. ایشان باید بگوید که راهکار حل این مشکلات چیست. راهکار برای جلوگیری از تداوم و تعمیق بدبینی مردم نسبت به دین و انقلاب چیست؟ چه باید کرد و اساسا چه میشود کرد؟ صرف مطرح کردن این انتقادات بدون ارائه راهکار، این شائبه را ایجاد میکند که اینها زمینهچینی برای انتخابات 1400 و برای جبران شکستهای انتخاباتی گذشته است! برای مرزبندی با حکومتی است که خودمان بخشی از آن بوده و هنوز هم هستیم.
من نمیدانم این نامه نگاری در هماهنگی با آن بخش اصولگرای حاکمیت است که میخواهند یک بازی الاکلنگی را ادامه دهند و جناح منتقد و معترضی به میدان بیاید که مسئولیت مشکلات کشور به عهدهاش نباشد واز این طریق بتواند آرای مردم را جلب کند، یا اینکه این یک بازی یک طرفه و تک جناحی است که درواقع آقای موسوی خوئینیها و جناح همسو با ایشان میخواهند الان که در افکار عمومی دولت و کل حکومت مسئول بسیاری از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سیاسی و امنیتی به شمار می آید، خرج خودشان را از این حکومت و حتی از رئیس جمهوری که از او حمایت کردهاند جدا کنند و برای انتخابات 1400 با یک موضع انتقادی و اعتراضی آماده شوند.
البته این حق را دارند که مانند خیلی از کنشگران سیاسی در آستانه انتخابات شعار بدهند و انتقاد کنند و مطالباتی را مطرح کنند. موضع اپوزیسیون بگیرند و مسئولیت مشکلات را متوجه جریان حاکم کنند. ولی به نظرم برای کسی مثل آقای موسوی خوئینیها شایسته نیست که با رندی سیاسی وارد چنین بازیها و ماجراهایی بشود و مثلا بخواهد با دولتی که خودش از آن حمایت کرده مرزبندی کند. ایشان 3 سال پیش از عملکرد شهرداری مثل آقای قالیباف دفاع کرد که پروندههای بسیار زیاد اقتصادی مجموعهی تحت مدیریتش صدای اصولگرایان را هم بلند کرده بود. وی را تطهیر کرد و از دوستانش خواست انتقادات به آقای قالیباف را ادامه ندهند. ایشان با آقای سید حسن خمینی در مراسم تودیع آقای قالیباف از وی به عنوان یک شهردار موفق سخن گفتند. حالا چگونه میخواهند از شرایط موجود انتقاد رادیکال کنند؟
ایشان در دولت و حکومت و مجلس و قوه قضائیه و غیره نمیتوانستند تاثیرگذار باشند، در مجمع روحانیون مبارز چه کردهاند؟ چه تحولاتی در این حزب به وجود آوردند تا یک حزب روزآمد شود؟ یا در جبهه اصلاحات ایشان به عنوان یک نیروی تاثیرگذار و رهبر معنوی بخش مهمی از اصلاح طلبان چه کردهاند؟ ایشان باید در مسئله شورای هماهنگی اصلاحات پاسخگو باشند. برای بازسازی ساختار مدیریتی جبهه اصلاحات چه کردهاند؟ برای جذب و سازماندهی آن نیروی اجتماعی که از حکومت دلسرد شده است چه کردهاند؟
اگر خودمان مسئولیت پذیریم، از مسئولیت نگریزیم و مسئولیت را متوجه دیگران نکنیم. در مجموع سیستم بد عمل کرده و حرمت مردم را به عنوان ولی نعمت نگه نداشته و از حقوقشان دفاع نکرده، به زندگی مستمندان رسیدگی نکرده است. شکاف طبقاتی، زندگی بسیاری از تهی دستان را متلاشی کرده است و بخش مهمی از طبقه متوسط را به سمت تهی دستان سرازیر کرده است. طرح انتقادات کلی آن هم در آستانهی انتخابات 1400 دردی را از هیچکس دوا نمیکند. رضا پهلوی و سازمان مجاهدین خلق هم همین انتقادات را میکنند. آقای احمدی نژاد هم همین انتقادات را مطرح میکند. به نظرم هیچکدام از اینها آداب انتقاد را رعایت نمیکنند. اولا انتقادشان منصفانه نیست، ثانیا از خودشان انتقاد نمیکنند وثالثا راهکار ارائه نمیدهند. بنابراین معتقدم صحبتهای آقای خوئینی ها سخنان رایگانی است که گفته شده و هیچ تاثیری در آینده نخواهد داشت. آقای خوئینیها اگر تاثیرگذار بود، در جبهه اصلاحات میبایست تاثیرگذار باشد که متاسفانه نبوده و اگر این گونه در برابر مردم از صداقت سیاسی فاصله بگیریم، روز به روز موقعیت بدتری در نگاه و قضاوت مردم نسبت به خودمان خواهیم داشت.
انصاف نیوز: در طول این سالها تعدادی از شخصیت های سیاسی مهم به رهبری نامه نوشته اند. شما این نامه نگاریها را چقدر در آینده تصمیمات رهبری تاثیرگذار می دانید؟
رضوی فقیه: اگر قصدمان از نامه نوشتن، تاثیرگذاری باشد، یعنی بخواهیم مخاطب نامه را بخواند و در مضامین و مطالب آن تامل کند و به آن ترتیب اثر دهد، میتوانیم نامه را خصوصی ارسال کنیم. البته اگر کسی هیچ راهی برای ارسال نامه به صورت خصوصی ندارد، میتواند نامه را به شکل عمومی منتشر کند تا به گوش مخاطب خاص نامه هم برسد. همچنین گاهی نویسنده نامه را برای اطلاع عموم و به شهادت گرفتن افکار عمومی به صورت سرگشاده مینویسد و منتشر میکند، که مردم هم بدانند این حرف ها زده شده است. این هم مربوط به زمانی است که نویسنده نامه چارهای جز اینکه افکار عمومی را در جریان ارسال این نامه قرار بدهد ندارد. مثل نامهی مرحوم دکتر سحابی به رهبری. ولی اگر این ضرورتها وجود نداشته باشد و کسی فقط هدفش این باشد که نصیحت دلسوزانه و حتی هشدار دلسوزانه یا تهدیدآمیزی به مخاطبش برساند، میتواند این نامه را خصوصی بفرستد.
اما گاهی اوقات مخاطب اصلی یک نوشتار و گفتار همان مخاطب اسمی و رسمی نیست. بنابراین به نظرم مثل بسیاری از گفتارها و نوشتارهای آقای احمدی نژاد که چه در تریبونهای داخلی و چه در تریبونهای خارجی به در میگفت تا دیوار بشنود، مخاطب اصلی این گونه نامهها هم خود رهبری نیست بلکه برای عموم خوانندگان پیامرسانی میکند. از این منظر معتقدم این نامه تاثیرگذاری مندرج در متن نامه را نخواهد داشت بلکه اتفاقا ممکن است نتیجهای عکس آن در پی داشته باشد. مثلا رهبری با خود میگوید اگر نویسندهی این نامه واقعا دلسوز کشور و نگران مشکلات و بحرانهای ملی است، چرا از طریق یک واسطهی قابل اعتماد و یک دوست مشترک این تذکرات را همراه با راه حلهایی برای برون رفت از بن بستها مطرح نکرده و نخواسته که در حل مشکلات مشارکت داشته باشد. مشکلاتی که بنا به مسیر تحولات پس از انقلاب به هردو مربوط است و هردو در آن دخالت داشته و در مسئولیتش باهم شریکند. پس نیازی نبوده که این نامه علنی شود. بنابرین رهبری هم احتمال میدهند مخاطب نامه خودش نیست بلکه افکار عمومی است و این نامه نوشته و منتشر شده تا این پیام به افکار عمومی برسد که آقای موسوی خوئینیها نسبت به شرایط موجود انتقاد و اعتراض دارد پس در برابر آن مسئولیتی ندارد و برای ثبت در تاریخ از نحوهی مدیریت کلان کشور اعلام برائت و با مدیران کلان کشور هم اتمام حجت کردهاند.
مهدیان: سراسر طعنه و کنایه است
همچنین محسن مهدیان خبرنگار اصولگرای خبرگزاری فارس دربارهی نامهی موسوی خوئینیها به انصاف نیوز میگوید: نامه چند ویژگی مهم دارد. اول اینکه برخلاف ظاهرش نویسنده با رندی نامهای سراسر طعنه و کنایه نوشته است.
دوم اینکه تلاش و قصد کرده مشکلات و هزینههای فعلی این دولت را به پای رهبری بنویسد. به این هم البته اکتفا نکرده است و لذا مشکلات جاری کشور را حواله به مدیریت 40 سالهی انقلاب کرده است. حواله مشکلات به مدیریت 40 ساله سومین ویژگی این نامه است. چهارم اینکه تلاش کرده سفرهی اصلاحطلبان را از این دولت جدا کند. به این نیز اکتفا نکرده و میگوید این اصلاح طلبان نه تنها سفرهشان جداست بلکه منتقد وضع موجودند. باز به این هم اکتفا نکرده و میگوید نه تنها سفره شان جداست و منتقد وضع موجودند بلکه آزادی نقد هم ندارند. جل الخالق!
پنجم؛ تیر اخر نامه در انتهای بند پایانی است. نویسندهی نامه قصد کرده است بگوید که مدیریت کشور و مدل حکمرانی موجود خلاف منطق مرسوم است و لذا نقدگریزی را فرض گرفته است تا بگوید مدل مدیریت کشور در این سالها بیمبنا و توهم آلود بوده است. همانطور که عرض کردم نامه سراسر توهین و طعنه و کنایه و البته نعل وارونهای شاذ و بیتناسب است.
عملکرد این دولت در ناکارآمدی تودرتو و عمیق موجود روشن است و اصلاح طلبان نیز نمیتوانند حسابشان را از این دولت جدا کنند. چه آنکه این رفتار نیز خلاف اخلاق سیاسی است. این ناکارآمدی نتیجهی تکرار میکنمهای پیاپی و دعوت به رای با چشمان بسته است.
مهدیان دربارهی تاثیرگذاری نوشتن نامه به رهبری در تصمیمات ایشان برای آینده کشور هم میگوید: نامه نوشتن به رهبری مرسوم بوده است. اتفاقا رهبری نیز از این نامهها استقبال میکنند. نمونههای بسیاری از این دست بوده است. البته نامهی دلسوزانه اغلب بدور از هیاهوی رسانهای نوشته میشود و نامهی سرگشاده خودش محل سوال است.
انتهای پیام
آینه چون نقش تو بنمود راست،
خود شکن؛ آیینه شکستن خطاست
آیینه ی مردم، وضع موجود را بازتاب می دهد ، ولی به چشم مسئولان نمی آید. تصویر در آینه ای آشکارتر بازتاب می یابد تا پرنورتر به چشم مسئولان برسد . اگر برسد !
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
چون که شاهنشاه عادل را رعیت لشگر است
مردم رو گفتم نه شما ، آقازاده و … منفی دهنده عزیز
آقای رضوی فقیه مردم ناشناس ، اون ده سال 30 سال هم ازش گذشته. یا الان ما رو دریاب یا خموش !!!
آقای رضوی فقیه من هم مثل شما مو ندارم . حالا شما می فرمایید چون خودم هم مو ندارم ، اگر به شما بگویم مو ندارید ، اشتباه است ؟!
دکتر زیدآبادی را اگر استثنا قایل شویم بقیه به جاهایی وصل هستند و پست هایی دارند لذا با ملاحظه کاری سعی می کنند طوری اظهارنظر کنند که کوچکترین اصطکاکی با رهبری نداشته باشد. به عبارتی آن چه در دل دارند بر زبان نمی آورند. البته همانطور که اشاره کردم زیدآبادی را باید سوای اینها در نظر بگیریم.
تجسم کنید مثلا مهدیان اندکی و ذره ای به خویینی ها حق بدن …. بیکار مبشن. ببینید فعلا نون در حمایت تمام قد از رهبری است. فقط باید جسارت خویینی را تحسین کنیم …
رضوی فقیه که تو دهه پیش همه اش زندانی بوده به کجا وصله پروفسور؟!!
اتفاقا الان نون تو اینه که بگی ضدرهبری. موافق رهبر مال ده سال پیشه. بعدشم اصولگراها خودشون بارهبرن دلی .البته افراطیونو و اونایی که دنبال یه لقمه نونن بحثشون جدابوده همیشه اینا عملکردشونم نگا کنی میفهمی کاسه لیس ودروغگون
چراعده ای ازنوشتن حقیقت برنمی تابند وتحمل حرف حق راندارند
خب..باید جریان اصلاحات صراحت داشته باشد…روحانی همان روحانی بود..توانست با چند شعار بی پایه وسطحی همه را فریب دهد….ضمن اینکه دراین بازار جنس بهتری هم نبود…..ولی…حقارت هتاکان ان است که مثلا درباره فلان تفسیر در فلان مسجد که اتفاقا یکی از مستمعین اکبر گودرزی بودنابکارانه بپردازند….
۱-قدرت با کیست؟
۲- ثروت با کیست؟
۳-منبر و رسانه با کیست؟
۴ سیاست خارجی و…با کیست ؟
۵-…و……
فقط نماینده مردم مقداری شاید ترسو یا مصلخت اندیش و…است.
حالا مفصر کیست؟
با اولین مقام
نامه مهم خطاب به اصلاح طلبانی که در انتخابات مجلس یازدهم شرکت کردند
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به عدم امکان حضور طیف مشارکتی و دوم خردادی و خط قرمز بودن آنان از سوی نهادهای امنیتی کشور برای حضور در انتخابات 1400 از اعضای لیست یاران هاشمی یا لیست ائتلاف 8 حزب اصلاح طلب برای ایران می خواهم که جذب رای مشارکتی و دوم خردادی را به شکل دکتر روحانی و تیمش برعهده بگیرند یعنی شعار منفعل نه غزه نه لبنان را به برجام و معامله تقلیل دهند
یعنی حفظ دستاوردهای انقلاب از روش اعتدال و معامله
یعنی در مناظره کرباسچی و تاج زاده از این پس به جای تاج زاده یک تاج زاده فیک و تقلبی مثلا آقای مجید انصاری بنشیند
یعنی مشارکت و دوم خردادی کاری به لیبرالیسم و مبانی روز ندارند میخواهند شعار نه به هاشمی و روحانی بدهند در صورتی که حاکمیت به اینها مجال حضور در قدرت را نمی دهد . جریان اقای هاشمی و ایشان بنیانگذار لیبرالیسم اسلامی است. لذا میخواهم بگویم که با اذن مقام معظم رهبری پروژه ی اینها یعنی سوسیالیسم انسانی و اسلام رحمانی را به سوسیالیسم انسانی و اسلام اعتدالی تقلیل داده و از سوی جمعی از جریان یاران هاشمی و روحانی پیگیری شود !
یعنی یک جور مخالفت فیک و تقلبی و نرم با تفکر هاشمی و روحانی که به جای جریان دوم خردادی و مشارکت بنشیند و خط قرمز حاکمیت و جاهای دیگر نشود .
اعضای لیست یاران هاشمی و لیست ائتلاف 8 اصلاح طلب دیگر و لیست ائتلاف امید با هم یک جلسه بگذارند و این مسئله را مطرح کنند که اصلاح طلبانی که مجال حضور در قدرت را دارند حداقل دو شقه و دو گروه بشوند و توریه کنند و حداقل دروغ مصلحتی بگویند با نقد نرم هاشمی و روحانی برای انتخابات 1400 و با چهره ی دکتر محمدرضا عارف یا دکتر لاریجانی وارد انتخابات شوند با رنگ فیروزه ای آبی و شعار به یاد آور و یک وزارت خانه مثل وزارت ورزش و جوانان را به ایشان بدهند
ائتلاف 92 عارف و روحانی با ائتلاف 1400 عارف و لاریجانی و جهانگیری ادامه بیابد و همه هر جور حرف و وعده و اقناع است بگویند و در ستادها بگویند حتی اتحاد ملتی ها ( مشارکتی ها ) و تاج زاده ها و موسوی خوئینی ها و خاتمی ها و فتنه گرها و … در نهایت بگویند به دکتر علی لاریجانی رای بدهید که حداقل بتوانیم با آمریکا و غرب مذاکره کنیم یا اگر هم نشد یک وزارت ورزش و جوانان در دولت بعد بگیریم
دولت به تفکر احمدی نژاد و به تفکر مصباح یزدی ها ندهید
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
نامه مهم به مبشران سکولاریسم و مبشران حکومت دینی
بسم الله الرحمن الرحیم
احکام عبادی – عقود – ایقاع – معاملات و سیاسات و قضاوت و .. در اسلام از سوی شخص رعایت می شود نه مثلا دستاورد روز مثل شرکت ماشین سازی و دفتر ریاست جمهوری یا ماشین سمند و .. که روحانیت از آن استفاده می کنند و اینها دستاورد همان لیبرالیسم و سوسیالیسم و.. غربی است
به غیر از مسجد و نهادهایی که در نامه امام علی به مالک اشتر آمده است نهاد اسلامی دیگری علما از صدر اسلام سراغ دارند ؟
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
نامه مهم به دکتر روحانی : دولت 1400 را اگر میخواهید به اصولگرا تحویل دهید به یک مخالف فیک و تقلبی از جنس اصولگرایی تحویل دهید
بسم الله الرحمن الرحیم
نامه مهم به دکتر روحانی : دولت 1400 را اگر میخواهید به اصولگرا تحویل دهید به یک مخالف فیک و تقلبی از جنس اصولگرایی تحویل دهید
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته