همکاری 25 ساله؛ بازی برد و باخت
هادی حق پرست، کارشناس ارشد روابط بین الملل، در یادداشتی برای انصاف نیوز به بهانهی برنامهی جامع ایران و چین نوشت:
در میان جنجالهای سیاسی و جناحی، واقع بینی با عینک منافع ملی به مقوله سیاست خارجی و مشخصاً مسئله برنامه همکاری 25 ساله میان ایران و چین، به دور از حواشی و در نقطهای امن و منطقی ضروری به نظر میآید. چین چه امروز و چه دیروز کشوری نیست که بتوان در مورد آن بی گدار به آب زد و چنین تعهدهای بلندمدتی را متضمن شد. ایران نیز در جهان به خوش نامی در تعهدات بین المللی خود مشهور است که در طول قرن اخیر خلاف آن ثابت نشده است.
برای بررسی هر مسئله سیاسی یا بین المللی در نظر گرفتن شرایط و موقعیت آن مقطع از زمان بسیار مهم است و بدون در نظر داشتن این مهم هر تحلیلی یک خطای بزرگ محصوب میگردد و بدیهی است که ایران عزیز با قرار گرفتن در میان انبوهی از هجمههای سیاسی، رسانهای و تحریمهای اقتصادی هرچند به دور از انصاف، شرایط و موقعیت مطلوبی در سیاست بین الملل کنونی ندارد.
و چین اما امروز یک ابرقدرت اقتصادی است که یک سوم ذخیره ارزی جهان را در اختیار دارد و برای تبدیل شدن به یک قدرت برتر سیاسی نیازمند یاری کشورهای مهمی چون ایران است، اما چین درعین حال به دلیل آن هجمههای غیرمنصفانه به ایران نمیتواند بیش از اندازه تحرکات و اقدامات سیاسی خود را در منطقه و جهان به ایران گره بزند. چرا که در طول سالهای اخیر نشان داده است که حاضر به پرداختن هزینهای بیش از فایده ایران برای خود در جهت اتهام همکاری با ایران نیست. ایران همانطور که در متن توافق نامه آمده است، ایران منبع مهمی از تأمین انرژی سیری ناپذیر چین بوده و بس!
در مورد متن تفاهم نامه، در بند دوم چند نکته آمده است که جای تأمل دارد. مثلاً گسترش همکاریهای دوجانبه اقتصادی و تجاری! پرسش مهمی به ذهن متبادر میگردد که ما در ایران با توان صنعتی و تولید حال حاضر خود چه همکاری اقتصادی و تجاری با چین میتوانیم داشته باشیم؟ تراز تجاری ما با چند کشور در جهان مثبت است؟ در حال حاضر نسبت صادرات و واردات ما با چین چگونه است؟ آیا ما هم مانند چین در این همکاری برنده خواهیم بود؟ یا به قول متن تفاهم نامه بازی برد برد هست؟
روابط خارجی مرحله کاشت سیاستهای کلان کشور نیست، سیاست خارجی مرحله و بستر برداشت سیاستها و تلاشهای داخلی کشور است. ما امروز هیچ راهی جز اقتصاد مقاومتی و تمرکز به صنعت و توان و تولید داخلی با رویکرد کیفیت محور نداریم. البته که نگاه باید به بیرون از مرزها دوخته باشد، اما تکیه قطعاً به درون است. ما تا نتوانیم با مدیریت صحیح از ظرفیتهای داخلی استفاده کنیم، غیرممکن است که توان بهره برداری از روابط بین الملل را پیدا کنیم و همواره بازی برد برد تنها در عنوان مطرح شده و به ضرر ما تمام خواهد شد.
یا مثال دوم، حمایت از مواضع یکدیگر و همکاری در مجامع بین المللی و سازمانهای بین المللی! پرسش این است که مواضع چین در مورد مهمترین چالش جمهوری اسلامی ایران در نظام بین الملل که مسئله هستهای بوده، چه بود؟ چطور میتوان از مواضع چین حمایت کرد؟ یا چین چطور نسبت به مواضع ما علیه اسرائیل که مهمترین دشمن و سد سیاستهای ایران در منطقه است، از ما حمایت خواهد کرد؟ یا احیاناً از نگاه و سیاستهای عربستان علیه ما؟ چگونه ممکن است که مواضع چین و ایران به هم نزدیک شود؟ آیا منبع تهدید یا فرصت برای دو کشور مشترک است؟ آیا اختلافات چین با ایالات متحده مبنای ایدئولوژیک دارد یا سیاسی و اقتصادی است؟
در مثال سوم، تقویت اجرای قانون و همکاریهای امنیتی در حوزه مختلف از جمله تروریسم!
آیا تجربه دو دهه اخیر در عراق، سوریه، یمن و لبنان نشان داده است که مواضع چین در تشخیص تروریسم با ایران نزدیک است؟ آیا چین در این باره اساساً دغدغهای دارد؟ آیا چین بعضی از اقدامات ایران را در قبال مبارزه با تروریسم، اقدام تروریستی نمیخواند؟ مخالفت چین برای حضور ایران در سازمان همکاریهای شانگهای که یکی از اهدافش مبارزه با تروریسم است چه بود؟
خلاصه کلام: تفاهم نامه همکاری بلند مدت با چین همان قدر خطا است که نشستن پای مذاکره با آمریکا و برجام در این شرایط اشتباه بود. ثمره این همکاری چیزی جز تضعیف توان داخلی و ظرفیعت های ما نیست.
انتهای پیام
سلام جناب هادی حق پرست، کارشناس ارشد روابط بین الملل
بنظرم منطقی ترین نوشته شما این پاراگراف است که:
« برای بررسی هر مسئله سیاسی یا بین المللی در نظر گرفتن شرایط و موقعیت آن مقطع از زمان بسیار مهم است و بدون در نظر داشتن این مهم هر تحلیلی یک خطای بزرگ محصوب میگردد و بدیهی است که ایران عزیز با قرار گرفتن در میان انبوهی از هجمههای سیاسی، رسانهای و تحریمهای اقتصادی هرچند به دور از انصاف، شرایط و موقعیت مطلوبی در سیاست بین الملل کنونی ندارد.»
با این برداشت کاملا درست انتظار عقد چه نوع قراردادی نه تنها با ابرقدرتی مثل چین ، بلکه با عراق و ترکیه دارید؟ عراقی که پول برق و گاز ایران را با مذاکراه و مباحثه پس می دهد .
بقیه نوشتار شما کلی گویی و مبهم نویسی است . پرسش هایی نموده اید که شما کارشناس باید جواب بدهید نه خواننده غیر متخصص . چرا انتظار دارید چین و یا سایر کشورها مواضع ما را در قبال آمریکا و عربستان و اسرائیل دربست قبول کنند؟
چرا فکر می کنید مذاکره با امریکا و برجام بد است؟ مگر هشت سال جنگ با عراق با مذاکره تمام نشد؟
کسی انتظار ندارد که چین مواضع ما را دربست بپذیرد. انتظار است که دستگاه سیاست خارجی یا از مواضع کوتاه بیاید، یا چین را همراه خود کند، یا متن قرارداد را اصلاح کند.
در مورد مذاکره هرگز مخالف نیستم، اما موضع ما در حال حاضر ضعف در اقتصاد است و مبنای قدرت در جهان امروز نیز قدرت اقتصادی است، پس با این شرایط با ابرقدرت ها مذاکره کردن یعنی بدون تفنگ به جنگ رفتن!
پس باید ابتدا خود و درون جامعه خود را سامان داد سپس به دنبال پیش بردن سیاست بین الملل با مذاکره بود….مانند مثال شما در جنگ ما با عراق که دست برتر با ما بود و عراق پی از ما درخواست مذاکره و توافق داشت…
بزرگوار ، متاسفانه تحلیل درست را با مثال نادرست خراب می کنید . کسی نمی گوید بدون تفنگ به جنگ برو . بحث بر سرداشتن تفنگ یا پول آن است. خیلی عالی بیان نمودید مبنای قدرت در جهان قدرت اقتصادی است ، اما این قدرت اقتصادی با برنامه ریزی و قردادها بدست می آید ، نه به چیز دیگر ، و نه یک شبه . بحثم اینکه به عنوان کارشناس ارشد ، متن قرارداد و بندهای آن را مورد انتقاد قرار دهید و پیشنهاد بفرماید. وگرنه هر غیر متخصص دیگری هم می تواند بگوید قراداد بد است جمع شود . موفق باشید. بیش از این دردسرت ندهم . متشکرم
کلامی در باب پیش نویس قرارداد همکاری ایران و چین
فارغ از بحث ضرر و فایده قرارداد همکاری ایران و چین که میبایست پس از مشخص شدن دقیق مفاد آن اظهار نظر کرد ، با نگاهی به متن منتشره بسادگی مشخص می شود که تنظیم کنندگان آن صرفا با ایده ” حفظ نظام اوجب واجبات است ” به تهیه و تنظیم آن اقدام نموده اند.
در نهایت تاسف تنظیم کنندگان این متن یا هیچگونه اطلاعی از مزیت های کشور در مسیر توسعه آگاهی ندارند که خیلی بعید است و یا نه تنها هیچ علاقه ای به توسعه کشور و ارتباطات داخلی و بین المللی ندارند بلکه آن را برخلاف اهداف خود نیز می دانند.
واضح و مبرهن است که از نعم خدادادی این آب و خاک ، موقعیت جغرافیائی آن و واقع شدن در چهارراه ارتباطات جهانی است. فراهم نمودن امکانات ترانزیت و ترابری کالا ،اطلاعات ، انرژی و مسافر از مواردی است که میتواند ضمن ارتقاء مصونیت و امنیت کشور ، بخش عمده ای از هزینه های جاری کشور را نیز تامین و اشتغال نیروی انسانی فوق العاده ای را به همراه آورد.
متاسفانه در بحث ترانزیت انرژی، این فرصت بادآورده با بی تدبیری مسئولین از دست رفت و همسایگان رند با دور اندیشی و با پروژه هائی مانند خط لوله باکو – جیحان و یا خط لوله گازی پاکستان – افغانستان-ترکمنستان این فرصت و درآمد هنگفت را کف ایران ربودند.
از طرف دیگر براساس تمامی الگوهای توسعه ، پیش نیاز توسعه هر کشور و جامعه ای ، توسعه و تکمیل زیرساخت های آن کشور است. از مهمترین زیر ساخت های کشور ، توسعه راه های ترانزیتی ، فرودگاه و صد البته سیستم حمل و نقل ریلی سریع است . عقب ماندگی کشور ایران در این بخش چنان واضع و آشکار است که نه بر کسی پوشیده است و نه نیازی به توضیح دارد. کافی است میزان تلفات جاده ای ، سوخت مصرفی ، استهلاک لوازم یدکی و اتلاف وقت در این مورد را در نظر گرفته و محاسبه نماییم که بدون شک با ارقام نجومی و غیر قابل باوری مواجه خواهیم شد. از نکات بسیار جالب این است که امکان همکاری در توسعه این بخش از بزرگترین مزیت های کشور چین بحساب می آید و انجام پروژه های عظیمی در حد و اندازه مگا پروژه در چین و در زمان های بسیار کوتاه و غیر قابل باور از ویژه گی های کشور چین می باشد.
حال با توجه به اینکه هیچگونه نشانه ای از توجه به این بخش در پیش نویس برنامه همکاری جامع ایران و چین دیده نمیشود این سوال مطرح می گردد :
آیا تنظیم کنندگان این برنامه اصلا آگاهی در این خصوص داشته اند؟ اگر جواب منفی است، چگونه می توان انتظار داشت این افراد نسبت به دیگر موارد آگاه بوده باشند؟ و اگر جواب مثبت است وقتی ابتدائی ترین اصول توسعه نادیده انگاشته می شود چگونه میتوان امیدوار بود که هدف تنظیم کنندگان این برنامه ، رشد ، توسعه و اعتلا کشور ایران باشد؟
نباید با پیش فرض آگاهی از نادانی افراد به یک بحث ملی و میهنی دامن زد. اصل مسئله در نوشته نویسنده به نظر من بسیار موجه و قابل تامل است که بدون الویت بخشی به نحوه مدیریت کشور نمیتوان در هیچ قرارداد بین المللی متضمن منافع ملی دراز مدت ملت شد و این نکته گرهی تمام ایرانیان بدون در نظر گیری نقطه نظرات شخصی ما در قبال اصلاح و تحول در این زمینه است و قدر مسلم آنکه نیروهای حافظ نظم کنونی و اقشار صاحب امتیاز و ذینفع هم در این مورد تاثیر گزار خواهند بود. مهم آغاز دیالوگ و گفتگوی ملی با روحیه ای مثبت در این زمینه و پذیرش واقعیت های موجود است که شاید خارج از اراده و تمایل ما در حال شکل گیریست. اشاره نویسنده به آرایش نیروها در منطقه در سایه جنگ سرد جهانی دوم که ایالات متحده آمریکا به آن شتاب نگران کننده ای بخشیده است هم برای ما خصوصا اگر موقعیت ایران در منطقه را در نظر بگیریم از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. نگرانی حضور یکباره چین در خاورمیانه و منطقه استراتژیک خلیج فارس چیزی نیست که آمریکا بخواهد به راحتی از آن چشم پوشی نماید و در نتیجه میتوان از دولت فعلی آمریکا انتظار داشت که تمام انرژی خود را حداقل تا انتخابات آتی برای ایجاد ناامنی و اغتشاش از طریق حملات مستقیم و غیر مستقیم و اقدامات تروریستی شدت ببخشد. در نظر داشته باشیم که خروج غیرقانونی از برجام و اعمال فشار حداکثری ممکن است که با سکوت و یا حمایت خاموش غرب همراه شود ولی پیوستن ایران به جبهه شرق برای اولین بار در تاریخ چیزی نیست که رای دهندگان آمریکایی به سادگی و بدون تنبیه مسئولان از آن بگذرند که بیانگر یک شکست عظیم دیگر برای غرب از زمان سقوط سلطنت پهلوی به شمار خواهد رفت.
بله پس دم خروس زد بیرون از همون جایی که باید می زد. رنج ملت ایران از کرونا اولین دستاورد معاهده بی هدف با چین است.