«قدسی تقدسزداییشده» و «مستضعفین بیرسانه»
آرمان ذاکری در یادداشتی تلگرامی با عنوان ««قدسی تقدسزداییشده» و «مستضعفین بیرسانه»: در نسبت اخلاق و مناسک در محرم کرونایی» نوشت:
1- «قدسی تقدسزدایی شده» شرح موقعیت دین در جامعه امروز ایران است. قدسیای که هست، ای بسا پر و شور و پر رونق، اما حریم و حرمت ندارد و بازدارنده نیست. قدسیای که بر حسین میگرید اما نسبتی با «ظلمی» که بر اهالی روستای «ابوالفضل» میرود ندارد، شیعیان را از اقدام برای تخریب خانههای مستضعفین باز نمیدارد و در خدمت «به تمامیت رساندن مکارم اخلاق» نیست. قدسی تقدسزدایی شده شرح گسست دین و اخلاق در جامعه امروز ایران است؛ شرح جدایی هدف بعثت از نتایج آن؛ شرح قدسیای که صدای «مستضعفین بیرسانه» نیست؛ شرح مناسکی که هست، اما حیات اجتماعی را اخلاقی نمیکند.
2- گفتهاند عزاداریها هویت و رسانه شیعهاند. در دهه گذشته زیارت و عزاداری در جامعه ایران گسترش یافته است، به گونهای که جامعهشناسان دین از «احیاء دین عامه»(سارا شریعتی، 1396) و «فربهی مناسکی»(محسن حسام مظاهری، 1398) سخن گفتهاند. جامعهشناسان دین اشاره کردهاند که مناسک عزاداری محرم، «رسانه شیعه» و از مهمترین مناسک هویتبخش در جامعه شیعی است.(محسن حسام مظاهری، 1388؛ جبار رحمانی، 1395) به همین دلیل برای مطالعه اجتماعی تحول دین، نباید فقط با آموزههای فقهی شروع کرد، بلکه باید به تاریخ اجتماعی دین هم رجوع کنیم. مطابق آموزههای فقهی، عزاداری و زیارت فقط دو عمل مستحباند، اما تاریخ اجتماعی و مقدساتی که در این تاریخ -در دین زیسته مردم- تکوین پیدا کرده است نشان میدهد، اهمیت عزاداری و زیارت از بسیاری واجبات دینی بیشتر بوده است. آموزههای کلامی شیعه در باب «امامت» چنین اهمیتی را تایید میکند. اهمیت عزاداریها به کنار؛ باید پرسید عزاداریها هویت و رسانه کدام شیعهاند؟
3- جامعه شیعه مفتون رشد عزاداریهاست. در چند سال گذشته بخش بزرگی از جامعه شیعه، از حضور پر جمعیت زائران در راهپیمایی اربعین و گسترش عزاداریها چنان به شوق آمد که بدون توجه به تفکیکهای مهمی چون «تشیع ایرانی» و «تشیع عراقی» -و با بیاعتنایی به منطق اجتماعی متفاوت تحول هر یک از آنها- قدرتنمایی دین در عرصه عمومی را جشن گرفت. شکست نظریههایی که از افول اقتدار اجتماعی دین سخن میگفتند اعلام شد. شکوه اربعین با اقتدار تشیع یکی انگاشته شد. تشیع سیاسی، تشیع سنتی و تشیع عامهپسند همگی چنین اقتداری را جشن گرفتند. پرسش از اخلاق در نسبت با مناسکِ روز به روز فربهشونده به حاشیه رفت. صورتِ دین، غایتش را پوشاند.
4- بیماری کرونا نتوانست در عزاداری شیعیان خللی جدی ایجاد کند. به رغم شرایط کرونایی مناسک مذهبی با انواع و اقسام ابتکارهای جدید در حال انجام است. از عزاداریهای مجازی گرفته تا مداحان کوچهگرد و روضههای ماشینی و … جامعه شیعه، همه همت خود را مصروف برگزاری هر چه باشکوهتر محرم امسال کرده است. محرم امسال نیز از حیث شور فرقی با سالهای گذشته ندارد. هیئتهای سنتی، سیاسی و عامهپسند(مدرن-سبک جدید) با وجود همه اختلافاتشان در این شورآفرینی سهیماند. شیعه و محرم ناگسستنیاند. مسئله اصلی نسبت محرم و کرونا نیست. نسبت محرم و اخلاق است.
5- «عدالت اقتصادی» و «فقر» و «نابرابری» مضمون هیچ یک از جریانهای اصلی هیئتهای عزادار نیست. در حالی که برای بیش از یک دهه به گواه پژوهشهای اجتماعی، مهمترین مسائل جامعه همینهاست. تا جایی که به هیئتهای متاثر از گفتار «انقلاب اسلامی» باز میگردد مضمون محوری عزاداریها همچنان «تبعیت از ولایت» در دو قطبی «ولایتمداران» و «دشمنان ولایت» است. ای بسا طعن به «عدالتخواهی بیولایت» نیز در آنها جاری باشد. در هیئتهای سنتی و هیئتهای عامهپسند مفاهیم «محبت» و «عشق» جایگاهی محوری دارد. در هیئتهای سنتی بیشتر اشاره به مظلومیت اهل بیت است و در هیئتهای جدید بیشتر اشاره به گنهکاری عزادار.(نجاتیحسینی، و صفا، 1390) دو مفهوم محبت و عشق به خصوص در هیئتهای عامهپسند با «دیوانگی» همراه میشود و با ادبیاتی غالیانه رابطه «ارباب» و «نوکری» میان امام و ماموم را به نهایت خود میرساند. مضامینی که همراه شدن آنها با استفاده بیشتر از تکنولوژیهای صوتی و خلق فرمهای نوین مداحی متاثر از موسیقی پاپ و حتی راک، اقبال به هیئتهای سبک جدید را بیشتر کرده است.(رحمانی و فیض، 1385)
6- «اسلام انقلابی» امروز در حاشیه است. «انقلاب اسلامی»، «اسلام سنتی» و «اسلام عامهپسند»، «اسلام انقلابی» را به حاشیه راندهاند. گفتارهایی که مضامین «ظلم»، «فقر»، «مستضعف»، «عدالت»، «قیام» و «شهادت» را در ایام عاشورا در پیوند با یکدیگر طرح میکردند – مضامین گفتار «اسلام انقلابی» – هرگز نتوانستند در جامعه پایگاهِ نهادیِ مستقلِ قدرتمندی پیدا کنند. چرخش گفتمانیِ راستگرایانه جریان روشنفکریِ دینیِ پس از انقلاب، به حاشیه رفتنِ گفتارِ «اسلامِ انقلابی» پیش از انقلاب را تشدید کرد و رابطه میان روشنفکران دینی و مستضعفین را به طور کلی گسست. در برابر، سه گفتار «انقلاب اسلامی»، «اسلام سنتی» و «اسلام عامهپسند» همگی به دلایل مختلف، در جامعه صاحب پایگاههای نهادیاند و در برابرِ پیوندِ مضامینی چون ظلم و فقر و مستضعف و قیام و عدالت و شهادت و دین مقاومت میکنند. روایتی که «منهای فقر»(حکیمی، 1397) را هدف اصلی قیام حسین و از آن مهمتر هدف اصلی دین و «درسهای منهای فقر»(سارا شریعتی، 1399) را مهمترین درس برای دینداران جامعه امروز میداند، امروز در جامعه مذهبی مهجور است، به رغم اینکه فقر و بیعدالتی و نابرابری جامعه را در برگرفته است.
7- مستضعفین، رسانه ندارند. عزاداریها بر خلاف آنچه محسن حسام مظاهری گفته است، لااقل این روزها «رسانه شیعه» نیستند. در شرایطی که بحران اقتصادی بخش بزرگی از جامعه را به استضعاف کشانده است، اغلب عزاداریها نسبت محتوایی با بحران اقتصادی نیافتهاند. آنها شاید رسانه اقشار یا طبقات خاصی از شیعیان باشند، شاید حتی پناه بیپناهان باشند، اما صدای مستضعفین جامعه نیستند. نه فقط رسانه مستضعفین جامعه نیستند که رسانه مستضعفین شیعه هم نیستند. شاید حتی صدادار شدن آنها را به تاخیر بیندازند. آنها حتی به ما نمیگویند چرا شیعه در تاریخ مظلوم شد؟ مطالعه نسبت عزاداریها و نظامها و گفتارهای قدرت، در دورههای مختلف میتواند نشان دهد عزاداریها در هر زمان رسانه کدام گروه و طبقه از شیعیان بودهاند؟ محسن حسام مظاهری چرخشهای صورتگرفته در گفتارهای عزاداری در دوره معاصر را به خوبی مطالعه کرده است، اما در نهایت با برساخت کلیتی به نام «شیعه» که گویی همه اشکال عزاداری، درون آن کلیتاند و هیچ شیعهای از آن کلیت بیرون نیست، از تعمیق پرسش «عزاداری رسانه کدام تشیع؟» بازمانده است. او منطقِ طردکنندهِ درونشیعیِ نظامهای گفتاری حاکم بر اشکال مختلف عزاداریها را دست کم گرفته است. از این حیث مطالعه جامعهشناسانه نسبت مناسک، گروههای اجتماعی و نظامهای قدرت در دورههای مختلف تاریخی را میتوان در ابتدای راه خود دانست.
8- مستضعفین صاحبان اذناند. در هفتههای گذشته وقتی سخن از تملک املاک مستعفان به دست برخی نهادها و افراد آمد، کسانی به اذنهایی اشاره کردند که برای خدمت به این بخش و آن بخش از مملکت دریافت کردهاند. حتی اگر قرار به اذنآوری باشد که نباید باشد، شاید اگر مستضعفین رسانهای میداشتند میتوانستند دست کم در یک ارجاع درون گفتمانی برای آقای فتاح فیلمی پر کنند یا بیانیهای بدهند و به برخی اذنهایی اشاره کنند که به طور مشخص برای مستضعفین صادر شده است. ارجاعات فراواناند. فقط برای نمونه در 21 فروردین 1358 از آیتالله خمینی چنین نقل شده است:
«… در رژيم منفور پهلوى مسئله مسكن يكى از مصيبتبارترين مشكلات اجتماعى مردم ما بود. بسيارى از مردم در اسارت تهيه يك قطعه زمين و داشتن يك لانه بودند، و چه بسا تمام عمرشان را زير بار بانكها و سودجويان و غارتگران به سر مىبردند تا بتوانند پناهگاهى را براى خود و فرزندانشان دست و پا كنند. قشر عظيمى از مستضعفان جامعه هم بكلى از داشتن خانه محروم بودند و در زواياى بيغولهها و اتاقكهاى تنگ و تاريك و خرابهها به سر مىبردند؛ و چه بسا قسمت مهمى از درآمد ناچيزشان را بايستى براى اجاره آن بپردازند؛ و اين ميراث شوم براى ملت ما باقى مانده و اكنون جامعه ما با چنين مصيبتى دست به گريبان است. نظام اسلام چنين ظلم و تبعيضى را تحمل نخواهد كرد؛ و اين از حد اقل [حقوق] هر فرد است كه بايد مسكن داشته باشد. مشكل زمين بايد حل شود و همه بندگان محروم خدا بايد از اين موهبت الهى استفاده كنند. همه محرومان بايد خانه داشته باشند. هيچ كسى در هيچ گوشه مملكت نبايد از داشتن خانه محروم باشد. بر دولت اسلامى است كه براى اين مسئله مهم چارهاى بينديشد، و بر همه مردم است كه در اين مورد همكارى كنند…. من اميدوارم همه كسانى كه زمينهاى وسيعى در اختيار دارند به اين امر مهم اسلامى- انسانى كمك كنند، و زمينها را در مناطق مرغوب قابل سكونت در اختيار اين طرح بگذارند. و نيز هر كس كه توانايى دارد، در تأمين انواع مصالح ساختمانى به اين خدمت اسلامى كمك و نيروى كار و كارگرى به طور وسيع به كار افتد، و دولت نيز تصميمات لازم را در تأمين آب و برق و اسفالت و وسايل اياب و ذهاب و مدرسه و درمانگاه و ديگر نيازمنديهاى عمومى فراهم سازد. بنياد مستضعفين نيز بايد به كمك اين طرح بشتابد و از اموال مصادرهشده خاندان پهلوى و اطرافيانش در اين طرح استفاده شود. و نيز دولت بايد در طرحهاى اساسى و دراز مدت خود براى حل اين مشكل در سطح عموم طرحهايى تهيه كند.»(صحیفه امام، جلد 6، ص 519)
میشود خیالات کرد، آقای فتاح با دیدن چنین اذنی، هم از مستضعفین عذرخواهی کند و هم «زمینهای مرغوب» بنیاد مستضعفان را در اختیار «مستضعفان» روستای ابوالفضل قرار دهد. کسی چه میداند؟ شاید همان زمینهای خیابان هروی و فرشته را … .
9- باید به آموزهها بازگشت. از پیامبر اسلام نقل شده است: «ان الله جعل ارزاق الفقراء فی اموال الاغنیاء فان جاعوا و عروا فبذنب الاغنیاء»(خداوند – به طور قطع روزی (و امکانات زندگی) مستمندان را در میان اموال توانگران و اغنیاء قرار داده است. پس اگر محرومان گرسنه و برهنه بمانند و دارای هرگونه کمبود باشند، این از گناه (و مسئولیتناپذیری) توانگران و ثروتمندان است.)(درسهای منهای فقر، ص 71، منهای فقر، ص 20، مستدرک الوسائل، ص 509) و از امام علی نقل شده است: «فما جاع فقیر بما منع غنی والله – تعالی جده- سائلهم عن ذالک»(هر جا فقیری دیدید، حق او را غنی و توانگری خورده است و خدای بزرگ اغنیا و توانگران را (به خاطر ظلم بزرگی که به طبقات محروم کردهاند و به آنان نرسیدهاند و حق آنان را خوردهاند و زالوصفت خون آنها را مکیدهاند … ) در روز قیامت مواخذه خواهد کرد.(درسهای منهای فقر، ص 72، منهای فقر ص 22 و نهجالبلاغه: 1242)). و از امام حسین نقل شده است «انی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما»(من مرگ را جز سعادت و حیات با ظالمین را جز خسران نمیبینم.(مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص 68)
بازگشت به آموزهها در تمامیت آن این امکان را فراهم میکند تا بپرسیم تحت کدام مناسباتِ قدرت، پیوند میان «فقر»، «ظلم»، «عدالت»، «قیام» و «شهادت» در گفتار شیعه از هم گسست؟ دستکم میتوان پرسید چرا چنین گفتارهایی اغلب به حاشیه رفتهاند و جایی در رای و نظر فقیهان و عارفان و حتی متکلمین شیعه نیافتهاند؟
انتهای پیام