کدام تحریم؟
محمدرضا نیکوکلام در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز دربارهی تحریمها نوشت:
حدود چهل سال است که ایران با معضلی به نام تحریم دست و پنجه نرم میکند. تحریمهایی یک جانبه یا چند جانبه که همچون موج سینوسی شکل کم و زیاد شده ولی از بین نمیروند.
در رسانهها و عالم سیاست معمولا واژه تحریم را اعمال محدودیت بر ضد دولتها تفسیر میکنند ولی باید دید در عالم واقعیت چه کسانی از آن متاثر میگردند.
از تحریمهای تسلیحاتی٬ علمی و تجاری یک جانبه توسط آمریکا و برخی دیگر از کشورها در دوران جنگ و پس از آن که بگذریم میرسیم به اوایل دهه هشتاد شمسی. اگرچه در آن دوران وسعت تحریمهای خارجی به مراتب کمتر از امروز بود ولی قابل توجه بودند. برای نمونه٬ شرکت در برخی امتحانات بین المللی منوط به داشتن مجوز اقامت موقت یا دایمی در کشورهای دیگر بود و با پاسپورت ایرانی محدودیتهایی وجود داشت. به همین ترتیب اگر شرکتی قصد خرید قطعات صنعتی یا تجهیزات آزمایشگاهی مدرن و به روز دنیا را داشت٬ گاهی با یک یا دو واسطه اقدام به تهیه وسایل مورد نیاز میکرد و در مجموع غلبه بر این قبیل موانع برای صاحبان کسب و کار یا مردم عادی گرچه سخت و گران بود ولی دور از دسترس نبود.
تا اینکه از اواسط دهه هشتاد به بعد٬ تحریمها رنگ و بوی دیگری گرفتند و چنان کار به جای باریک کشید که صدای فعالان حقوق بشر نیز درآمد.
چشمان پر از اشک و خون افتادهی مادران کودکان سرطانی در بیمارستان مفید از صحنههای فراموش نشدنی آن دوران است. چرا که تهیهی برخی از داروهای خاص به دلیل شدت گرفتن تحریمها یا میسر نبود و یا گران بود و نیز در غیاب سازمانهای بیمهگر٬ هزینههای نجومی درمان رهآوردی جز فقر یک شبه برای خانوادهی بیماران خاص در پی نداشت و اگر NGO های صاحبنام و قدرتمند نبودند معلوم نبود چه بر سر بیماران سرطانی و خانوادههایشان میآمد.
از طرف دیگر سختگیری و کارشکنی سفارتخانههای خارجی نیز برای مسافران ایرانی شدت بخشید و البته برخی کشورها چون کانادا به همین سختگیریها بسنده نکرده و با موجسواری بر روی بی تدبیریهای داخلی اقدام به تعطیلی سفارت خود در ایران کرده و موجب سرازیر شدن هزاران شهروند ایرانی مقیم یا مسافر آن کشور به کشورهای ثالث شدند و البته همهی این سختیها و مشکلات باز هم نتوانست جلوی خیل عظیم مهاجرت جوانان و خانوادههای ایرانی را بگیرد.
همچنین٬ بستن خطوط اعتبار بین بانکی برای تجار و اعمال محدودیتهای بیشتر سبب گردید تا واسطههای داخلی و خارجی بیشتری وارد کارزار شوند که نتیجه آن ظهور رانتهای اقتصادی بر بستر آشفتگی مالی و نیز پدیدهای به اسم «کاسبان تحریم گردید» و در ادامه افزایش نجومی قیمتها شدت گرفت و همین روند ادامه داشت تا جایی که به خاطر دارم برخی از همکاران و آشنایان از روی حس ترس نسبت به بروز جنگ یا قحطی احتمالی اقدام به خرید مایحتاج زندگی و ذخیره آن در منزل میکردند و یا دیدن صحنهی کشیدن بستهی ماکارونی بین دو شهروند در هایپراستار تهران و غارت آن فروشگاه در بهمن ماه سال ۱۳۹۰ آینده ای ترسناک از ایران را به نمایش میگذاشت.
البته نقش پر رنگ عوامل بی ثبات کننده داخلی را نیز نباید از خاطر برد. رشد نامتعارف نقدینگی و از بین رفتن ثبات سیاسی و اقتصادی در داخل کشور به مثابه ریختن بنزین بر روی شعلههای تحریم بودند. و حتی نفت صد دلاری و رکورد درآمد نفتی ۶۱۸ میلیارد دلاری آن برهه از تاریخ ایران هم نتوانست راهگشای وضع پیش آمده باشد.
تا اینکه همزمان با برگزاری انتخابات ایران و به تبع آن آغاز مذاکرات و رفع بخشی از تحریمها٬ بارقه ای از امید پیدا شد ولی دیری نپایید که با فرصتسوزی و تعللهای داخلی و نفاق و بد عهدی طرفهای خارجی آن نیز به سرابی مبدل گشت و با استراتژی کینهتوزانهی اولین و بزرگترین اقتصاد دنیا بر ضد ایران٬ دوره جدیدی از تورم و کمبودها با شدتی بیسابقه و بسیار بیشتر از گذشته پدیدار گشت. و البته کم نبودند اپوزیسیونهای خارج نشین و بی دردان داخلی که با آغوش باز به استقبال تحریمها رفتند.
اگرچه روابط خارجی بین دولتها ظرافت خاص خودش را دارد و به طور حتم از حوزه شناخت و فهم این نگارنده خارج است و نیز گرچه تاثیرات مثبت تحریم بر خودکفایی داخلی را نمیتوان کتمان کرد ولی به تجربه مشخص شده است که برخلاف ادعاهای واهی٬ هدف تحریمها مستقیما متوجه مردم بوده و بار سنگین تحریمها بیش از همه بر دوش مردم عادی میباشد و صدمات گاها جبران ناپذیر آن را نیز مردم متحمل خواهند شد.
انتهای پیام