حاشیهای بر لطیفههای بیجا
علیرضا عالم زاده در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «حاشیهای بر لطیفههای بیجا» نوشت:
تا سن هفده هیجده سالگی که درشهر خودم اصفهان زندگی میکردم، و فقط مسافرتهای کوتاه خانوادگی به شهرهای دیگر داشتم، به یاد نمیآورم که لطیفههایی راجع به دیگر اقوام ایرانی شنیده باشم.
در اصفهان با آن همه معروفیتش در زمیینه لطیفه و مزاح جایی برای این گونه شوخیها وجود نداشت و در این نوشته میخواهم اشاره کنم که زمینههای آن نیز مهیا نبود.
به هر شکل با آمد و شد بیشتر به تهران و آشنایی با تهرانیها (یا بزرگشدگان در تهران) با سیلی از این لطیفهها آشنا شدم. و ابعاد مخرب آن را حتی در محیطها و محافل روشنفکری دریافتم. آن زمان آنقدر به ریشهها و دلایل این گونه لطیفهها توجهی نداشتم، چون حل مسئله در حلل المسایل ایدئولوژیک من داده شده بود: “فارسها با ساختن این گونه لطایف و با تحقیر اقوام دیگر، پایههای حکومت و هژمونی خود را تقویت مینمایند.”
اما این فارسها چه کسانی هستند، یا مرکز هدایت آنها کدام ارگان است یا چرا در اصفهان به این بزرگی با جوکهای رشتی و لری زمینههای تسلط فارسها تقویت نمیشد؟ موضوع فکری من نبود.
از سوی دیگر زمانی که در دانشگاه تبریز به تحصیل مشغول بودم، متوجه شدم به عنوان اصفهانی کمتر از تهرانیها مورد کم لطفی هستم و بارها شنیدم که وقتی آنها بدی فارسها را میگویند منظورشان تهرانیهاست.
از بد حادثه من هم به مهاجرت به خارج ازایران وادار شدم، و بلافاصله متوجه شدم (و تقریبا همه مهاجرین این تجارب را دارند) که سوء تفاهمهای روزمره در درک زبان، زمینههای چه لطایفی میشود. من شخصا اینگونه لطیفهها را از آلمانیها نشنیدهام اما بین خود ما راجع به آن زیاد صحبت میکنیم . موضوع دیگری که متوجه شدم ایناست که میزبانان چون به زبان مادریشان تخصص دارند، حق خودشان میدانند در همه چیز از تو سر باشند. حتی در رشتهای که تو متخصص هستی، و وقتی با زور عکس آن را ثابت کردی، با فاصله با تو رابطه برقرار میکنند.
خلاصه مدتهاست که با توجیه شخصی خودم از این پدیدهها دست به گریبانم و به نتایجی رسیدهام که بهعنوان حاشیه در این جا به نگارش میآورم.
بدون اینکه اصرار زیادی داشته باشم، معتقدم لطیفههای ساخته شده در مورد اقوام مختلف ایرانی در آغاز ریشه در رقابتهای اقتصادی −شغلی در تهران دارد. تهران پایتخت و جاذب زرنگترین و فعالترین ایرانیان، در سده اخیر بوده است، که هر کدام از باران نعمت بودجههای بیکران دولتی که در این شهر با دست و دلبازی فراوان هزینه میشود، سهم بیشتری را برای خود میخواستهاند. در این میان “تهرانیها” ترکهای زرنگ و فعال را با لطیفههای ریشه گرفته از سوء تفاهمهای زبانی به بازی گرفتهاند، اشتراک مساعی زن و شوهرهای شمالی به خصوص گیلانی در امور اقتصاد و اقتصاد خانواده که ریشه در شکل تولید شمال ایران دارد را “بی غیرتی” خوانده، از این طریق حریف را تحقیر کردهاند. و یا توان سازندگی و تخصص اصفهانیها در اقتصاد خانواده را با مهر خساست، دلیری − شجاعت ویکرنگی لرها و کردها را به سادگی و…. تعبیر و تحقیر کردهاند.
همانطور که میبینیم این لطایف فقط به اقلیتهای زبانی خلاصه نمیشود. علاوه بر آن خیلیها تلاش میکنند خود را تهرانی جا بزنند. و برای اثبات تهرانی بودن خود در این بازی شریک میشوند. به همین دلیل همه ما شاهد مثلا ترکهایی بودهایم که یا به خاطرفرار به جلو، یا برای بی تفاوت نشان دادن خود و یا به خاطر نمایش تهرانی شدنشان! در این زمینه دستی دراز دارند. به تجربه خودم میتوانم بگویم در عرصه لطایف ناشی از بد فهمی یا اشتباه در درک زبان غیر مادری برای مثال فارسی در کشور ما، این گروه از همه موفقترند. مهمانیهای دوستانه ما در آلمان و تعریف آنچه برای ما در رابطه با کم یا بد فهمی زبان آلمانی، روی داده و آتشفشان خندههای ناشی از آن نمونه خوبیست برای اثبات این نظر. هر چند من مطمئن نیستم که آلمانیها دارای چنین طبعی باشند که مثل ما ببینند و بخندند.
در هر حال با این نظریه به این نتیجه میرسم که، چون در اصفهان آن روز اقلیتهای ترک، شمالی یا… وجود نداشتند، لطیفه های ترکی، رشتی و،… هم مطرح نبودند، علیرغم اینکه این شهر به نظر اقتصادی و سیاسی میبایست در تضمین برتری فارسها نقش مهمی ایفا میکرد.
به نظر من پدیده لطیفهها در حال حاضر ابعاد گستردهتری به خود گرفتهاست، و با بهره گیری از تکنیک جدید، اینترنت و SMS به یک تخصص، با جوکنویسهای ماهر، با مترجمین فعال، وبا طیف گستردهای از طرفداران تبدیل شده است، که متاسفانه به دلایل گوناگون بین ایرانیان با سرعت سرسامآوری در حال رشد است. به شکلی که اگر در اقصا نقاط دنیا لطیفهای در مورد شخصی یا گروهی ساخته شده باشد، در کوتاهترین زمان شاهد بازپرداخت ایرانی آن خواهیم بود، و در زنجیره ارتباطات اینترنتی یا SMS پراکنده شدن آن را در سراسر جهان میبینیم. در برخی از تحلیلها گفته میشود پول و رابطهی جنسی وجدان اجتماعی برخی اقشار جامعه امروز ایران را به نمایش میگذارد، شاید جای آن باشد که لودگی را نیز به این دو خصلت اضافه کنیم. اگر مثلا در اروپا یا آمریکا فقط کابارتیستها هستند که وظیفه خنداندن مردم با طنزهای سیاسی اجتماعی را به عهده دارند، بین ما ایرانیان بخشی از مردم با بی توجهی به حد و حدود طنز و تحمل دیگر هموطنان ، به کدر کردن روابط اجتماعی و مناسبات بین اقوام مختلف میپردازند. و این ویژگی بطور خاص در همان اقشار مبتلا به عارضههای بالا خود را به نمایش میگذارد.
فکر میکنم تقویت اعتماد به نفس در بین همه ایرانیان، تاکید و شناساندن نقش و اهمیت آنها در وجود و بقای ایران تنها راهی است که تحمل اجتماعی در مقابل این پدیده را افزایش داده، میدان را بر دلقکهای اجتماع تنگ میکند.
برای مثال نکتهای به نظرم میرسد که اشاره به آن بیجا نیست. با سابقه تاریخی آلمان و ترس مردم این کشور از رشد مجدد شوینیسم در این کشور، هر صحبت یا موضع تندی در این زمینه با حساسیت ویژهای مورد توجه قرار گرفته معمولا بحثهای سازندهای درگیر میشود.
دو یا سه سال پیش این بحثها حول اصرار محافظهکاران بر سر قبولاندن یا تعریف یک فرهنگ آلمانی به عنوان اصلی غیر قابل تغییر در رابطه با خارجیها داغ شد. در دنباله این بحثها این سؤال طرح شد که آیا یک آلمانی میتواند به آلمانی بودن خود افتخار کند؟
طبیعتا جواب این سؤال از طرف بلوکهای سیاسی و نظری موجود متفاوت بود. جوابی که مرا بیشتر از همه تحت تاثیر قرارداد جواب یوهانس راو رئیس جمهور فقید آلمان در آن زمان بود. او گفت آدم نمیتواند به آلمانی بودن خود افتخار کند چون در اینکه بهعنوان یک آلمانی در این کشور متولد شده، نقشی نداشته است. اما میتواند به آنچه برای ساختن، یا تداوم بقای آلمان انجام داده، افتخار کند.
حال اگر به کشور خودمان باز گردیم و بقای این کشور کهنسال را در نظر بگیریم چه کسی بیشترین نقش در حفظ تمامیت ارضی این کشوررا داشته است؟ و چه کسی باید مفتخر باشد که ایران امروز وجود دارد؟
جواب این سؤال به نظر من آشکار است. آذریها، کردها، لرها، عربها، گیلانیها، مازندرانیها، بلوچها، ترکمنها، خراسانیها، تنگستانیها و خلاصه همه مرزنشینان این خاک و بوم آنهائی هستند که به حق میتوانند به ایران امروز افتخار کنند. و دست در دست دیگر هموطنان خود در راه ساختن ایرانی هر روز بهتر و دموکراتتر از روز قبل تلاش نمایند.
انتهای پیام
اولا چگونه به این جمع بندی رسیده اند که تهرانی ها علیه سایرین جک می سازند؟ من از هرکس که می شناسم این سوال را مطرح می کنم که تا حالا چند جوک ساخته ای؟ کسی را پیدا نکرده ام. اتفاقا تهرانی ها از جمله شهروندان ایرانی هستند که کمترین زمان را برای تلف کردن زمان جهت ساخت جک دارند. اگر قبول ندارید، خب یک تحقیق جامع انجام دهید.
دوم به موج سازی ها در ساخت جک ها توجه کرده اید؟ مثلا یک دوره جک فقط برای رشتی ها بود و یک دوره شده بود یک ترکه و برای یک دوره در همین سال های اخیر شیفت شد بر روی لرها ! راستی دقت کرده اید چرا به شکل دوره ای است؟ در واقع این امر نشان می دهد که یک سازماندهی مشخص پشت این جک هاست که قطعا بدون پول و سرمایه نمی تواند باشد.
در یک کلام ؛ این جریانی است که تجزیه و فروپاشی ایران را دنبال می کند؛ شک نکنید!
عزیز جان این رشته سر دراز دارد شما را ارجاع میدهم به شهر الا تهرانیا انصاف می کن مرحوم شهریار
ایران برای ایرانیان….