امامان عاشقساز
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «امامان عاشقساز» نوشت:
پیامبر و اهل بیتش(علیهم السلام) مظاهر صفات حسنای خدا و در اوج جمال و زیبایی معنوی بودند از این رو هر کس توفیق خدمت آنان را یافت، عاشق شد و از دل و جان خدمت کرد و مصداق این شعر حضرت حافظ گردید: « امید خواجگیم بود، بندگی تو جُستم // هوای سلطنتم بود، خدمت تو گُزیدم»
نمونهاش زید پسرخوانده پیامبر که قبل از رسالت از طرف بانویش خدیجه(سلام خدا بر او) به پیامبر بخشیده شد و به خدمت پیامبر درآمد. پدر و خانوادهاش از مکان او مطلع شدند و برای آزاد ساختن فرزندشان به مکه آمدند. پیامبر از آنان خواست زید را آزاد بگذارند تا ماندن نزد وی یا همراه شدن با آنان را خود اختیار کند و آنان پذیرفتند و زید حاضر نشد آزادی و همراهی با پدر و خویشاوندان را بر غلامی پیامبر ترجیح دهد و بعد از رسالت هم جزو اولین ایمان آورندگان به حضرت بود. در ادامه نمونهای از مهر امامان به خادمانشان را بازگو میکنیم تا شاید عشق به اهل بیت در ما هم شکوفاتر گردد.
امام صادق را غلامی بود که هر گاه به مسجد تشریف میبرد، افسار مرکبش را به آن غلام میسپرد. روزی مردی از خراسان که حامل نامهای برای امام بود، وارد مدینه شد و درب مسجد غلامی را دید که با استفسار متوجه شد غلام امام صادق است. مرد خراسانی که عاشق خدمت و ملازمت امام بود، از وجنات غلام متوجه عدم رضایتش از خدمتگزاری گردید و به او پیشنهاد داد: بیا جایمان را عوض کنیم. من از زمینداران و ثروتمندان خراسان هستم. برای تو مینویسم تا تو بروی و صاحب آنها بشوی و من به جای تو غلامی امام کنم. غلام که جدیت او را در پیشنهاد دید، گفت اجازه بده از مولایم اجازه بگیرم، بعد خدمت امام رسید و عرض کرد: «آقای من، میدانید که مدتی طولانی است خدمت شما کردهام حالا اگر خدا خیری به سوی من روانه کرده باشد، اجازه بهرهمندی میدهید؟»
امام فرمود: حاشا که مانع شوم. هم خودم حاضرم بهرهمندت کنم و هم هر نوع بهرهمندی دیگر را برایت خواهانم. غلام با خیال راحت داستانش با مرد خراسانی را تعریف کرد و از امام اجازه مرخصی و رفتن به خراسان طلبید. امام فرمود: اگر به خدمت ما بیرغبت شدهای و به غیر ما متمایل گشتهای، مانعی ندارد. غلام با خیال راحت و شاد برگشت که از خدمت امام مرخّص شود و به خراسان برود که امام دوباره او را صدا زد و فرمود:
«به جهت خدمت طولانیات، بر من حقی داری که در راستای ادای آن تو را نصیحتی میکنم و اختیار را به خودت میسپارم. بدان در قیامت پیامبر، علی، فاطمه و ما امامان اهل بیت دست به دامن نور خداییم و شیعیان ما، دست به دامن ما و همگی به بهشت ما وارد میشویم و شیعیان ما آنجا همراه و همنشین ما خواهند بود.[حال خود دانی، میخواهی همراهی ما را برگزین یا از ما جدا شو!].
غلام که گویی تازه از خواب بیدار شده بود، عرض کرد: مولای من، در دنیا و آخرت در خدمت شما خواهم بود و هرگز از شما جدا نخواهم شد. بعد از آن خدمت مرد خراسانی بازگشت. مرد خراسانی تا او را دید، گفت: از لحاظ روحی منقلب شده و غیر از فردی هستی که از من جدا شدی! غلام شادمانه سخن امام را بازگو کرد و انصراف خودش را اعلام نمود. بعد هم با اجازه امام همراه با مرد خراسانی بر امام وارد شدند. امام همان وقت هزار درهم به غلام عطا کرد و فرمود: این از همه اموال خراسانی برای تو بهتر است و از ولایتمداری فرد خراسانی هم قدردانی کرد و مقداری پارچه به او هدیه داد و فرمود: اموال تو را در بین راه میدزدند و با فروش اینها، به شهرت میرسی. (مدينة معاجز الأئمة 7/414- 415).
خدایا ارزش محبت و ولایت رسول خدا و اهل بیتش را به ما بفهمان و توفیق خدمت آنان را به ما عطا کن تا در رکاب آنان، به بهشت لقای تو درآییم.
انتهای پیام