«ستایش» یا مذمت اخلاق پلیسی؟
محمدصالح نقرهکار، حقوقدان عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت:
تقارن خبر تلخ جنایت علیه «ستایش» خردسال و تشکیل لشکر 7000 نفرهی امنیت اخلاقی نامحسوس یک پیام مهم دارد که باید مدنظر داشت. اخلاق و انسانیت با برخورد پلیسی مستقر نمیشود. همهی ما در مصیبت خانوادهی افغانتبار «ستایش» رنجوریم و در عین دغدغه برای اصلاح و بهبود اخلاقی جامعه حسرتهای فراوانی در دل داریم. غرض از این نوشته هم، بدگویی و خردهگیری از کسی نیست. باید خیلی واقع بینانه و مبتنی بر یک منطق حساب شده و مستظهر به تجارب مکتسبه، به تحلیل و علتیابی بحرانهای اجتماعی پرداخت و برای آن راه حل مناسب و موثر طراحی و اجرا کرد.
در این باره، موارد زیر قابل ذکر است:
1: فرهنگ و اخلاق، دستوری و بخشنامهای نیست. درست است که انقلاب اسلامی بیش از هر چیز فرهنگی و ارزشی است اما راه انتقال ارزش و تبادل باورها، مکانیکی و دستوری نیست، بلکه از جنس نرم و نیازمند اقدامات ترویجی و آموزشی و تبلیغی است. باید از تجربهی سرک کشیدنهای بیمبنا به حریم خصوصی و اجبارگریهای مداخله گرانه درس بگیریم و به دنبال اقدامات انتظامی و پلیسی بی حاصلی نباشیم که واکنشهای غیر همسویانهی اجتماعی را در پی دارد.
2: مردم ما طی یک حس اخلاقی مشترک به هم پیوند مییابند؛ وقتی برای بم زلزلهای مصیبتبار پیش میآید شرایط را درک کرده و به کمک هم میشتابند. در شرایط حاد نیاز چون جشن نیکوکاری و عاطفهها و گلریزان به داد هم میرسند. حس نوع دوستی و وقف و ایثار و خدمت عمومی در ما کم نیست. آموزههای قویم و رحمانی اسلامی در مکتب قران و عترت سرشار است اما یک اقدام منسجم و قوامبخش فرهنگی برای استفاده از این فرصتها به منظور ارتقای سطح اخلاقی جامعه نداریم؛ برنامهای برای ترویج زمان فهم و قاعدهمند این آموزهها نداریم.
3: بیتعهدی و سرد شدن مردم نسبت به برخی بحرانها یک خطر جدی است. گاهی نگاه مردم به فقر و فلاکت و گرفتاری دیگران آنقدر سرد و خشن است که قبح بحران را نمیرساند. ساختارهای اقتصادی نامطلوبی که به بروز نابرابریهای بزرگ میانجامد و یا بیعدالتیهای نهادینه شده و نارضایتی و نابسامانی عمومی چنان دل جامعه را سنگ میکند که حسی برای بهبود و غیرت اجتماعی برنمیانگیزد و این، مغایر با آموزههای دینی و ایرانی ماست.
4: خشونت پرهیزی و اخلاق سالاری و نگاه انسانی به همنوعان نیازمند یک بهسازی فرهنگی است. در حوزههای مختلف نظیر مسکن، بهداشت و بیکاری، بزهکاری، ارتکاب جرم، اعتیاد، بیبندوباری اخلاقی، طلاق، صدمه به محیط زیست و فساد، درجاتی از بحران پدیدار می شود که باید برای حل و فصل آن برنامه داشت. گاهی ضریب اعتماد مردم به یکدیگر و یا میزان ادراک صدق و راستی نسبت به یکدیگر آنقدر پایین است که نمیتوان در سایهی آن امنیت اخلاقی و آسایش اجتماعی را محقق کرد.
5: نابرابري توزيع درآمد، تورم، بيكاري و عدم رشد توليد ناخالص داخلی مهمترين شاخصهاي اقتصادي موثر بر ساختار اجتماعي است. رابطهی بحران اقتصادی با رشد جرم و جنایت محرز است و این مخاطرات قابل سانسور نیست. باید به فکر اصلاح وضعیت اقتصادی به تبع اقدامات نرم افزاری و فرهنگی بود.
6: بحران اجتماعی و اخلاقی را از بروز بیرونی آن به ویژه در محاکم نیز میتوان تحلیل کرد. در كشور ما با 75 ميليون نفر جمعيت، سالی 13 ملیون پرونده تشکیل میشود. حال آنکه در ژاپن با 130 ميليون جمعيت سالانه 250 هزار پروندهی قضايي مفتوح میشود. تعداد زياد زندانيان مربوط به جرايم هم به خودي خود براي دولت يك بحران اقتصادي ايجاد كرده است؛ رشد 20 درصدی سرقت در سال گذشته و افزایش 18 درصدی جرایم خشن نیز گواه اینست که مشکل اجتماعی صدرنشین است. معیشت و منزلت هر دو نقطهی آسیب است اما انتقال ارزشها و آموزهها از هر دو مهم ترست و ما این انتقال را خوب انجام ندادهایم.
7: ارزش انسانیت در کشور ما بالا نیست؛ از بیتوجهی به حقوق هم حساس نمیشویم. نسبت به مهاجرین و به ویژه افغانها حساسیت و غیرت انسانی لازم را بروز نمیدهیم. باید ارزش انسانیت در کشور بالا برود. از خبر بخیهی کشیده از صورت کودک فقیر تا شکنجهی ناپدری تا فجایع دیگر جامه نمیدریم، آه شهروندی نمیکشیم، مجتمع نمیشویم. گاهی لاپوشانی و کتمان و آبروداریهای غیر حساب شده نتیجهی نامطلوب دارد .مردم باید حساس شوند و حساسیت خود را بروز دهند. رسانهها و گروههای مرجع و مراجع و دانشگاهها و حوزهها و کانون وکلا مایه برای این مسایل نمیگذارند. انگار شان خود را بالاتر میدانند و مسایل کلی را اولیتر تشخیص میدهند.حال آنکه زندگی و شهروندی همین اتفاقات خرد است و همین کوچکهاست که سیمای یک جامعه را میسازد. بایدی به خود آییم و اخلاقیتر شویم.
انتهای پیام