خرید تور تابستان

چالش‌های مدیریت بحران در وزارت راه و شهرسازی

فرهاد بنی‌زمان، انصاف نیوز: «مقصود پوریاری» دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی عمران است. از سال 1384 تاکنون در پژوهشکده حمل‌ونقل وزارت راه و شهرسازی اشتغال دارد و در انجام پروژه‌های پژوهشی زیادی همکاری داشته‌. در سمت مدیرگروه بحران و لجستیک فعالیت می‌کند. شما در ادامه مصاحبه مقصود پوریاری با انصاف نیوز را می‌خوانید:

انصاف نیوز: پژوهشکده‌ی حمل و نقل وزارت راه و شهرسازی چه نقشی دارد در زمینه‌ی مدیریت بحران در حوزه‌های کاری همین وزارتخانه دارد، اصلا هدف از تاسیس آن چه بوده است؟

مقصود پوریاری: در حوزه حمل‌ونقل موضوع بحران بسیار مهم است. حداقل از دو جنبه این موضوع حائز اهمیت است. یکی اینکه خود اجزای مختلف بخش حمل‌ونقل در معرض انواع حوادث چه انسان‌ساخت و چه با منشأ طبیعی که بیشتر موضوع صحبت است قرار دارند: مانند انواع مخاطرات شامل سیل، زلزله، رانش، طوفان شن، برف و بهمن و دیگر موارد؛ بنابراین، باتوجه‌به پراکندگی زیاد اجزای حمل‌ونقل در کشور، هر یک از آن‌ها در معرض یکی از انواع این مخاطرات قرار دارند. موضوع مهم دیگر این است که حمل‌ونقل با عنوان بخش لجستیک و سرویس‌دهنده سایر بخش‌ها در شرایط عادی و بحرانی ایفای نقش می‌کند؛ بنابراین از حیث این دو مقوله، موضوع بحران بسیار حیاتی است. از سویی موضوع مدیریت بحران در حمل‌ونقل باتوجه‌به حوادث قبلی و خسارت‌های به بار آمده (به طور متوسط مبلغی در حدود 220 میلیون دلار هرسال فقط به بخش راه و ابنیه (حمل‌ونقل زمینی) خسارت واردشده است)، از اهمیت شایانی برخوردار است.

پس تمرکز شما اصولاً بیشتر بر حمل‌ونقل زمینی هست و هیچ کاری در ارتباط با حمل‌ونقل هوایی دریایی و هوایی ندارید؟

بخش ما که با محوریت لجستیک، مدیریت سیستم‌ها و بحران هست همه بخش‌های حمل‌ونقل را شامل می‌شود، با این‌همه چون بخش‌های به تفکیک مد حمل‌ونقل نیز داریم، کارهای مرتبط با بحران‌های سایر بخش‌ها را در تعامل با آن بخش‌ها مانند بخش حمل‌ونقل ریلی، حمل‌ونقل هوایی و دریایی انجام می‌دهیم. ولی حوزه و دامنه فعالیت ما همه بخش‌های حمل‌ونقل را شامل می‌شود.

باتوجه‌به اهداف گفته‌شده توسط شما، این‌طور به نظر می‌رسد که باتوجه‌به سوابق گذشته، تمرکز اصلی بر مخاطرات طبیعی است. از انواع مخاطراتی که شمردید شامل سیل، زلزله و غیره از بین مخاطرات زمینی و جوی، کدام‌یک بیشتر بر اجزای شبکه راه بیشتر تاکنون تأثیر گذاشته‌اند؟

این خیلی مهم است که توجه کنیم آنچه تاکنون اتفاق افتاده و خسارت‌هایی که براثر وقوع حوادث در بخش حمل‌ونقل داشته‌ایم. دراین‌ارتباط، موضوع سیل بسیار اساسی و مهم در بخش راه و ابنیه حمل‌ونقل زمینی هست و تقریباً 80 تا 90 درصد خسارت سالیانه یعنی رقمی حدود 3 تا 4 هزار میلیارد تومان ناشی از سیل است؛ اگرچه کشور ما در رویارویی با بحران‌های متنوعی قرار دارد؛ اما آنچه در بخش حمل‌ونقل اتفاق می‌افتد بحث مربوط به سیل، ریزش و رانش، طوفان برف، طوفان شن، زلزله و بحث فرونشست زمین در اولویت هستند.

مرکز شما که در درون بدنه وزارت راه و شهرسازی تأسیس‌شده است در کجای ساختار سازمانی و   زارت راه قرار دارد؟ نقش شما در خصوص موضوع بحران در وزارتخانه چیست؟ نقش مطالعه صرف، نظارت، تحقیق توسعه، توسعه و نصب؟ این را به طور شفاف بیان بفرمایید.

ممنون از سؤال بسیار مهم شما. همان‌طور که مستحضرید اینجا یک مرکز تحقیقاتی و مطالعاتی است؛ بنابراین به‌عنوان بازوی فکری وزارت راه و شهرسازی در بخش‌های مختلف می باید ایفای کند.. معیار تصمیم‌گیری برای هر کار اجرایی بحث پژوهش و تحقیقات است؛ یعنی اگر این فرهنگ جا بیفتد که بدون پژوهش، تحقیق و مطالعه کاری اجرایی صورت نگیرد، گشایش‌های زیادی در پروژه‌ها هم به لحاظ هزینه و زمان ایجاد می‌گردد. اما مسئله‌ای که الآن وجود دارد این است که به لحاظ ساختار سازمانی که درواقع یکی از معضلات حوزه مدیریت بحران است، شاهد دستخوش تغییر و تحولات اساسی هستیم. یعنی حداقل در طول 10-15 سال اخیر در خود وزارت راه و شهرسازی باتوجه‌به ادغام‌های صورت‌گرفته، کوچک شدن ساختار سازمانی، کوچک شدن اندازه دولت، تغییرات مداوم قوانین مدیریت بحران، باعث می‌شود جایگاه اثرگذاری ما هم تغییر کند؛ کار ما انجام مطالعات و تحقیقات کاربردی برای بخش اجرایی در قالب تهیه دستورالعمل، آیین‌نامه‌ی راهنما برای بخش اجرایی است تا عوامل اجرایی نقشه راهی برای کار اجرایی در حوزه مدیریت بحران و با نگاه به چرخه مدیریت بحران یعنی در حوزه پیشگیری آمادگی، مقابله و بازسازی داشته باشند. وقتی این تغییرات زیاد است اثرگذاری هم کمتر است.

آیا شما (شاکله پژوهشکده حمل‌ونقل) را قبول دارند در این کار و این راه؟ به‌عبارت‌دیگر تا الآن دستورالعمل‌های زیادی در اینجا چاپ‌شده است و کارهای بسیار خوبی در اینجا به تدوین رسیده است. چقدر از آن‌ها استفاده‌شده؟ آیا مدیران وزارت راه و شهرسازی که عموماً تا الآن کسانی بوده‌اند که به لحاظ دانشگاهی جایگاه بالایی نداشته‌اند و عموماً از طریق آموزشکده وزارت راه تحصیلات خود را انجام داده‌اند. (نسل‌های جدید وضعیت بهتر شده است) و در بدنه اجرایی هستند درحالی‌که پژوهشکده از طبیعتی دانشگاهی برخوردار است و دستورالعمل‌هایی که تهیه می‌کنند از کیفیتی در حد دانشگاهی برخوردار هستند. با این مقدمات، آیا دستورالعمل‌ها زبان مشترکی ایجاد می‌کنند یا قرار است ایجاد شود؟

اگر بخواهیم آسیب‌شناسی بکنیم به طور کلان این مشکل وجود دارد که فاصله بین دانشگاه و مراکز تحقیقاتی با صنعت زیاد است. این مشکل متأسفانه در بیشتر موضوعات وجود دارد منتهی خوشبختانه به دلیل اینکه ما یک سازمان تحقیقاتی وابسته به وزارت راه و شهرسازی هستیم و هدف اصلی ما این است که بتوانیم این فاصله را کم کنیم، حتی‌المقدور در تدوین آیین‌نامه‌های خود از بخش اجرایی که همان سازمان‌های ذی‌ربط و بهره‌بردار هستند استفاده کرده‌ایم؛ یعنی بدون استثنا یکی از اعضای گروه ناظر و راهبر پروژه‌های تحقیقاتی کسانی بودند که یا خود دست‌اندرکار بودند یا در دستگاه و بخش مربوطه کار اجرایی انجام می‌دادند؛ بنابراین تمام تلاشمان را کردیم که این فاصله را کم کنیم ولی به دلیل موضوع اشاره‌شده در جواب سؤال قبلی، تغییر مداوم ساختار، قوانین، مدیریت‌ها که متأسفانه عمر مدیریتی آن‌ها بسیار کوتاه است، عدم آشنایی مدیرانی که به کار گرفته می‌شوند در پست‌های تخصصی، این مشکل کمابیش وجود دارد. مستحضرید مدیران بحران در بخش‌های اجرایی حتماً باید آشنایی، تخصص و تجربه لازم را داشته باشند و نه صرفاً چون یک پست ایجاد شده هرکس بتواند به دلایلی برای نمونه سال‌های آخر کاری و غیره در آن بکار گرفته شود. از سویی به زبان ساده شاهد جزیره‌ای عمل‌کردن افراد و بخش‌ها نیز هم در تحقیقات و هم در اجرا هستیم. موضوع بحران یک مشکل فرابخشی و فراسازمانی است و به دلیل ماهیت پیچیده آن باید سازمان‌های مختلف باهم تعامل و همکاری داشته باشند. اما در دستگاه اجرایی یعنی وزارت راه و شهرسازی نیز بین زیر بخش‌ها این تعامل و هماهنگی در حد مطلوب نیست. این دلایل درواقع از مواردی هستند که این باعث می‌شود آنچه ما در اینجا به‌عنوان یک محصول تولید می‌کنیم اثربخشی لازم را درنهایت نداشته باشد. اما نقطه قوت اینجاست که خوشبختانه روزبه‌روز موضوع مدیریت بحران و دانش آن در بین مدیران در حال افزایش است، نیازها بیشتر خود را نشان می‌دهد، جوانان علاقه‌مند و تحصیل‌کرده در دستگاه‌های اجرایی به کار گرفته‌شده‌اند لذا امیدوارم روزبه‌روز این فاصله کمتر شد و ما اثربخشی فعالیت‌های تحقیقاتی خودمان را در دستگاه‌های اجرایی ببینیم.

به‌خاطر شفاف‌سازی بعضی موضوع‌ها، بعضی سؤالات را به شکلی دیگر تکرار می‌کنم. مطابق صحبت‌های پیشین شما، بحران یک موضوع فرابخشی است و در وزارت راه، عملکرد مؤلفه‌ها به‌صورت جزیره‌ای وجود دارد. شما این موضوع را تأیید می‌کنید؟

بله

و هم‌اکنون همچنان انجام همکاری‌های بین بخشی در وزارت راه ناقص است. درست است؟

همین‌طور است. این همکاری‌ها متأسفانه هنوز کامل شکل نگرفته، آن‌هم به دلیل فرهنگ سازمانی هست که هنوز آن فرهنگی که باید کار تیمی را درواقع در هر سازمان و هر بخشی بتوانیم نهادینه کنیم شکل نگرفته وگرنه مقصر را نباید در یک سازمان یا یک بخش دید. این فرهنگ سازمانی، کار تیمی و همکاری و تعامل بین بخشی را باید در کشور نهادینه کنیم تا بخش متولی مدیریت بحران بتواند باتوجه‌به تبعات فراوان آن بیشترین استفاده را از این فرهنگ داشته باشد.

یک موضوع دیگر هم در خلال صحبت‌هایتان فرمودید، اینکه از سال 90 شروع به کوچک شدن سازمان و ادغام کردن آن یک‌بار به دانشگاه علم و صنعت و درنهایت به مرکز تحقیقات ساختمان که جایگاهی مناسب و به‌مراتب از جایگاه پیشین آن بهتر است. در خصوص کوچک کردن این سازمان، به یاد دارم زمانی اینجا نیروی انسانی بیشتری داشت، متمرکزتر بود و پروژه‌های بیشتری در اینجا انجام می‌شد و برون‌سپاری می‌شد. این وضعیت در طول زمان دستخوش تغییراتی شد که به کوچک شدن این سازمان انجامید و درنهایت به این انجامید که بخش تحقیق و توسعه وزارت راه بااین‌همه مشکلات کوچک‌شده و کمیت کارهایش هم محدودشده است. آیا وقوع این حالت در راستای اهدافی که در ابتدا گفته شدند که بهبود روند مدیریت بحران چگونه تأثیر گذاشته؟ آیا در حال حاضر روند جدیدی شروع‌شده است یا تقویت‌شده‌اید یا به سمت تقویت شدن هستید؟ در کل چه دورنمایی دراین‌خصوص می‌بینید؟

ببینید از بدو تاسیس پژوهشکده حمل‌ونقل، موضوع پژوهش به‌صورت مدیریت پژوهش بوده است. این حسن وجود داشت که بتوانیم از ظرفیت تحقیقاتی بیرون سازمان استفاده بیشتری بکنیم و بر اساس بودجه‌ای که اختصاص داده می‌شد روند تعریف پروژه به نحوی بود که حتماً بخش قابل‌توجهی از پروژه‌ها را برون‌سپاری و مدیریت می‌کردیم و در این راستا از ظرفیت بخش خصوصی، مهندسین مشاور، دانشگاه‌ها و دیگر بخش‌های تحقیقاتی استفاده می‌شد و باعث شد با تمام بخش‌ها و زیر بخش‌ها همکاری کنیم. منتهی مشکلی که در ادامه به وجود آمد و تأثیرگذار بود. متأسفانه بودجه اختصاص‌داده‌شده به بخش تحقیقات بسیار ناچیز بود و بخش‌های تحقیقاتی موظف به درآمدزایی شدند واقعاً با عدم تخصیص بودجه کافی برای بخش تحقیقات جفای بزرگی صورت‌گرفته است به‌عنوان‌مثال، در حال حاضر، خسارت ناشی از بحران که در هرسال پرداخت می‌شود عدد بسیار بزرگی است و بودجه اختصاص‌یافته به تحقیقات حتی یک هزارم آن نیست. درصورتی‌که با صرف اندک هزینه برای تحقیقات اقدامات پیشگیرانه مفیدی می‌توان صورت گرفت و خسارات را کاهش داد. با اجبار شدن دستگاه‌ها برای این‌که بروند برای خود درآمد اختصاصی تعریف بکنند قطعاً از اینکه بتوان از تمام ظرفیت‌ها بخش‌های بیرون سازمانی استفاده شود محقق نمی‌شود.

آیا ناکام مانده‌ایم؟

برای اینکه به مسیر درست برگردیم به زمان نیاز داریم؛ اما حرکت، روبه‌جلو است

پس در کل جفایی انجام شد در حق مجموعه‌ای که اهدافی داشت و قرار بود که در کنار یک بخش اجرایی یک نقش مشاور داشته باشد؟

در هر تغییر و تحولی ممکن است این اتفاق بیفتد. امیدوارم با پوست‌اندازی مجدد و با حمایت‌هایی که از سوی مدیران مرکز صورت خواهد گرفت دوباره کارکرد اصلی خود را به دست آورد.

یک سؤال خیلی راحت: تا الآن در حوزه بحران، آیا تاکنون کتاب‌ها و دستورالعمل‌های تألیف شده در حوزه بحران که در پژوهشکده به تألیف رسیده است، توسط مدیران بحران در وزارت راه و شهرسازی و بخش‌های عملیاتی به‌عنوان راهنما مورداستفاده قرار گرفته است؟ یا هنوز از دانش بومی و تجربیات خود استفاده می‌کنند؟

دراین‌خصوص مشکلاتی وجود دارد. استفاده از آن هنوز ناقص است یعنی دستورالعملی که با کمک خود دستگاه اجرایی با زحمت زیاد، صرف هزینه و وقت زیاد آماده شده یا به‌درستی مورداستفاده قرار نگرفته و یا بازخوردی نمی‌بینیم. یکی از دلایل، تغییر مداوم ساختارها است مستحضر هستید دو وزارت‌خانه راه و شهرسازی در هم ادغام شدند و یک وزارتخانه جدید ایجادشده، اداره‌های کل ما هم در استان‌ها تغییر کرده؛ یعنی ما دو اداره کل داریم، راه و شهرسازی، راهداری و حمل‌ونقل جاده‌ای. هنوز اینکه متولی و ساختار بحران در استان‌ها به چه صورت در حوزه حمل‌ونقل باشد به‌درستی تعریف و عملیاتی نشده است؛ لذا، قطعاً باتوجه‌به اینکه ساختار درست شکل نگرفته نیروی انسانی درست در هر ساختار چیده نشده است، انتظار استفاده از این دستورالعمل‌ها هم قطعاً راه به‌جایی نمی‌برد. نکته مهم دیگر برای اینکه این دستورالعمل‌ها اجرایی شود آموزش‌های لازم است. یعنی آموزش‌ها ارائه شود و سپس اجرای آن پایش بشود بازخورد گرفته شود و در ادامه بخش اجرایی از ما نواقص کار را مطالبه کند یعنی به‌عنوان‌مثال وقتی‌که ما یک طرح عملیاتی برای یک حادثه برای نمونه طوفان شن تهیه کردیم، انتظار داریم که این طرح برود در استان‌هایی که درگیر هستند اجرا بشود، بازخورد گرفته شود نواقص کار گزارش شود و در ادامه ما بتوانیم موارد مربوط به نواقص طرح را در تحقیقات بعدی مرتفع کنیم؛ بنابراین تا زمانی که این چرخه دنبال نشود یعنی مسئله انجام پایش و بازخورد و دوباره اصلاح، روند مربوط به عدم اجرای دستورالعمل‌ها را در دستگاه‌های اجرایی شاهد هستیم.

این روند دنبال نمی‌شود این‌طور که می‌فرمایید. منتهی آیا این دستورالعمل‌ها که زحمت می‌کشید تهیه می‌کنید، آیا ابلاغ می‌کنند به دستگاه‌های اجرایی و اگر ابلاغ می‌کنند به مصرف‌کنندگان، چرا استفاده نمی‌کنند؟

ما دستورالعمل‌های ابلاغی زیادی داریم. منتهی ازلحاظ ضمانت اجرایی، بعضی‌ها در رسته بخشنامه ابلاغی شورای‌عالی فنی وزارتخانه، بخشی از آن‌ها جزو ضوابط برنامه‌وبودجه قرار می‌گیرند، بخشی از آن‌ها به‌صورت کتاب چاپ شده و برای استفاده محققین جوان سند مناسبی برای تحقیقات آینده آنها است

چه کسی باید نظارت بکند بر دستورالعمل‌ها و خروجی‌های شما. آیا نهاد ناظر کس دیگری باید باشد؟

من فکر می‌کنم اگر یک ستاد قوی مدیریت بحران در بخش حمل‌ونقل که به لحاظ قانونی این وظیفه برعهده معاون حمل‌ونقل وزارت راه و شهرسازی است، صورت بگیرد و این تقسیم‌کار یعنی اعلام نیاز از طرف این ستاد به مرکز تحقیقات و سپس تحویل و بازخورد آن به دستگاه اجرایی ذی‌ربط صورت بگیرد ما می‌توانیم شاهد اثربخشی بیشتر این تحقیقات در بخش‌های اجرایی باشیم.

در حال حاضر در بدنه وزارت راه، در راهداری‌ها، استان‌ها، اداره‌های راهداری و حمل‌ونقل جاده‌ای کسانی که متولی امر بحران هستند را به لحاظ کیفیت و تجربه و دیدگاه چگونه می‌بینید؟ قطعاً دستورالعمل‌های ابلاغی شما برای آن‌ها الزام‌آور است منتهی تمکین کردن، اعتماد داشتن، تخصص داشتن و استفاده آن‌ها از این دستورالعمل‌ها مهم است؛ یعنی آن بخشی که فرمودید که آموزش باید این گپ را پر کند، کسانی که در این سمت‌ها هستند، در سمت‌های مدیریت بحران در دستگاه‌های اجرایی، آیا نظری دراین‌خصوص دارید؟ آیا نقصی در این‌ها هم وجود دارد که نمی‌توانند از این دستورالعمل‌ها استفاده کنند؟ و در دستگاه متبوع خود نهادینه کنند؟

اتفاقی که می‌افتد این است که هر سازمانی از نیروهای موجود در تصدی پست‌های سازمانی استفاده می‌کند. این اولویت است؛ یعنی به‌جای اینکه برای پستی مانند مدیریت بحران شرایطی گذاشته شود که یک نیروی متخصص به‌کارگیری شود وجود ندارد و این به محدودیت‌هایی سازمانی برمی‌گردد. موضوع تخصصی با ماهیت بحران که به شدت پویا است و نیاز علم و آموزش روز دارد، نیاز به استفاده از فناوری‌های روز دارد، تغییرات گسترده در ماهیت آن روزبه‌روز ازجمله تغییرات آب‌وهوایی اتفاق می‌افتد، مستلزم استفاده از نیروهای کیفی و با دانش لازم است و به‌کارگیری نیروها صرف اتکا به تجربه برای تصدی این پست کافی نیست. درمجموع با شناختی که از وزارت راه و شهرسازی دارم و نیروهای متخصصی که در بدنه آن‌ها به‌کارگرفته‌شده، این پتانسیل و توانمندی در آن‌ها وجود دارد منتهی متأسفانه اشکالی که وجود دارد این است که در اختصاص این پست‌ها به افراد متخصص ممکن است سلیقه‌های مختلف فردی و تنگناهای اداری باشد.

یعنی به عبارتی پست‌ها با آن چیزی که تحقق پست‌ها هست به لحاظ تخصص و تجربه، فاصله‌دارند؟

قطعاً، نه‌تنها در این حوزه بلکه در سایر حوزه‌ها، یعنی یک اشکال اساسی مدیریتی وجود دارد که وقتی یک پست مدیرکلی به یک فردی اختصاص می‌دهند نمی‌پرسند که آیا از عهده این کار برمی‌آیی، تجربه و توانایی این کار را داری؟ به‌ندرت پیش می‌آید که یک نفر بگوید که من نمی‌توانم انجام دهم، تجربه یا تخصص این کار را ندارم.

و شما این را به‌روشنی می‌بینید؟

این موضوع نه‌تنها در حوزه مدیریت بحران بلکه متأسفانه در اکثر حوزه‌ها این اتفاق می‌افتد. خوشبختانه در جاهایی دیده‌ام که برای بعضی از دستگاه‌ها برای تصدی یک پست آگهی جذب می‌دهند. اگر این اتفاق بیفتد و اعمال سلیقه‌های فردی، محلی و سیاسی اتفاق نیفتد این کاری ایده‌آل و آرمانی است؛ و می‌توان انتظار داشت که بسیاری از مسائل ما حل می‌شود. نباید فراموش کرد که موضوع مدیریت بحران با موضوع شرایط عادی بسیار ارتباط تنگاتنگی دارد؛ یعنی اگر دیدیم در شرایط عادی تصدی یک پست و شغل بر مبنای شایستگی فرد است تا بر مبنای ضوابط دیگر قطعاً می‌توانیم انتظار داشته باشیم که در شرایط بحران هم این اتفاق می‌تواند بیفتد؛ لذا چون این شرایط متأسفانه اتفاق نمی‌افتد درنتیجه در شرایط بحران هم متوجه هستیم که چقدر مسائل مدیریتی گریبان‌گیر مدیریت بحران هست.

آخرین پرسشی که در حیطه سازمانی و شرح وظایف شما در بدنه پژوهشکده حمل‌ونقل دارم این است که چه تیپ پروژه‌هایی رو در حیطه مدیریت بحران تاکنون تعریف کرده‌اید.

یکی از نیازهایی که ما شناسایی کرده‌ایم آن‌هم به کمک دستگاه‌های اجرایی، بحث مربوط به طرح عملیاتی، برنامه عملیاتی یا اکشن پلان[1] در حوادث مرتبط با حمل‌ونقل هست. به‌عنوان‌مثال طرح عملیاتی طوفان شن را در سال 1386 به اتمام رساندیم. طرح عملیاتی حادثه ریزش و رانش در بخش حمل‌ونقل ریلی را در سال 1390 انجام دادیم. طرح عملیاتی سیلاب را در بخش حمل‌ونقل ریلی انجام دادیم. یکی از پروژه‌ها بسیار مهم ما بحث مستندسازی بود در حمل‌ونقل زمینی (هم بخش ریلی هم جاده‌ای) برای آن حادثه مهم و اثرگذار یعنی سیلاب تهیه‌شده است. پروژه‌های دیگری هم در راستای ساختار سازمانی، بحث پدافند غیرعامل، تعیین خطرپذیری در بخش حمل‌ونقل جاده‌ای و استفاده از سامانه‌های هوشمند در شرایط بحران را انجام دادیم و البته پروژه‌های بسیار مهم دیگری را در حوزه لجستیک و حمل‌ونقل، استفاده از فناوری‌های نوین در مدیریت بحران، در دستور کار خودمان خواهیم داشت.

اشاره داشتید به نیازسنجی پروژه‌ها؛ در بخش اجرایی وزارت راه یک نیازسنجی انجام می‌شود. این نیازسنجی چگونه انجام می‌شود؟ آیا شما انجام می‌دهید یا اینکه دستگاه‌های اجرایی اعلام نیاز می‌کنند؟ آیا شما برای تشخیص نیازهایشان به آن‌ها کمک می‌کنید؟ این موضوع اهمیت زیادی دارد در تعریف پروژه‌ها.

ببینید این بحث نیازسنجی با کمک بخش‌های اجرایی و هر زیر بخشی که در وزارت راه هست انجام می‌شود

یعنی مشکل در بودجه است؛ یعنی مدیری که مشکلی دارد و به دنبال رفع آن از طریق تحقیقات است باید فکر بودجه‌اش را هم کرده باشد.

این اتفاق باید به این صورت حل شود که منابعی را برای تحقیقات اختصاص دهند که در بخش‌های مختلف ازجمله بحث مربوط به تعریف پروژه‌ها، اعلام نیازها و سایر گام‌هایی که برای تحقیقات برداشته می‌شود به‌درستی تخصیص داده شود.

یعنی به عبارتی چون دغدغه مالی دارند، این موضوع تأثیر می‌گذارد بر اینکه نیاز خود را اعلام کنند.

10 دستگاه‌های اجرایی محدودیت‌های خودشان را دارند. وقتی می‌گویند ازلحاظ اجرایی با بحران سرکار دارند، ازلحاظ ماشین‌آلات، نیروی انسانی، ابزار و تجهیزات و به‌طورکلی منابع مشکل‌دارند و حل مسائل مشابه در اولویت آن‌هاست قطعاً دغدغه‌ای برای تحقیقات و پژوهش نخواهند داشت. به‌عبارت‌دیگر چون تمام تمرکزشان روی موضوع واکنش است لذا برای بحث پیشگیری و آمادگی که یکی از عناصر مهم آن تحقیقات و دستورالعمل‌های مربوطه است، کمترین بودجه را قایل می‌شوند.

باتوجه‌به صحبت‌های پیشین شما مبنی‌بر اینکه بسیاری از مدیران اجرایی دارای مشغله‌های زیادی در رویارویی با سوانح، رفع خسارت‌های ناشی از آن‌ها در حوزه راه و ابنیه، خرابی و تعمیر ماشین‌آلات و مسائلی ازاین‌دست هستند. سؤال من این است که مدل مورداستفاده برای مدیریت بحران اصلاً در سطح وزارت راه وجود دارد؟ در پی پرسش دکتر پوریاری در خصوص ارائه توضیح بیشتر در این زمینه توضیحات بیشتر داده شد: در مدل سنتی در ایران که همچنان تبدیل نشد است به یک مدل پیشرفته، نوع عملکرد، عمل پس از وقوع هست. در مدل‌های پیشرفته، همان گونه که مطلعید از پیشگیری شروع‌شده، آمادگی و پاسخ که در آن زمینه پاسخ‌دهی از قبل فراهم‌شده. با این توضیحات مدل موجود مدیریت بحران وزارت راه از چه جنسی است؟

قطعاً هنوز متأسفانه مدل و نگاه سنتی با تمرکز بر واکنش و بازسازی، نگاه غالب مدیریت بحران در وزارت راه است. متأسفانه برخلاف اینکه در شعار بسیاری از مدیران به چرخه مدیریت بحران اشاره دارند ولی در عمل شاهد همان رفتار سنتی یعنی نگاه واکنشی و نگاه بازسازی در برنامه دیده می‌شود تا نگاه پیشگیرانه و مبتنی بر مدیریت ریسک؛ لذا، باید بگویم که هنوز این تغییر رفتار مبتنی بر اینکه باید نگاه پیشگیرانه که آموزش، پژوهش و مطالعه که بخش لاینفک آن است، در بخش اجرایی یا نداریم یا بسیار کم‌رنگ است.

حتی بعضی نگاه‌ها واکنشی هم نیست؛ یعنی از واکنش هم می‌گذرد و رویارو می‌شویم با یک سری خسارت‌ها که باید آن‌ها را بازسازی کنیم. با این حساب می‌شود گفت که رویکرد غالب در بدنه وزارت راه این است. تأیید می‌فرمایید؟

بله، نه‌تنها در وزارت راه بلکه حتی در سازمان مدیریت بحران هم که سازمان بالادستی و متولی مدیریت بحران است هنوز این نگاه غالب است. این انتظار راداریم که با تغییر قانون مدیریت بحران که در سال 98 ابلاغ‌شده است این نگاه مدیریت ریسک نهادینه شود امیدوار هستیم که این اتفاق بیفتد هرچند که بازهم در عمل شاهد آن هستیم این تغییر سازمانی نیاز به نگرش بسیار اساسی دارد که بر اساس تجربه چندین سال‌های که بنده در این حوزه دارم خیلی فاصله‌داریم تا این نگاه اصلاح شود و منجر به تغییر رفتار شود.

اشاره‌ای داشتید به سازمان مدیریت بحران کشور. ارتباط دفتر مدیریت بحران وزارت راه با سازمان مدیریت بحران کشور چگونه است؟ آیا باتوجه‌به وجود حالت کارگروهی، دفتر مدیریت بحران وزارت راه و شهرسازی چقدر نسبت به ابلاغیه‌های سازمان مدیریت بحران تمکین می‌کند؟ و آیا این رابطه به‌خوبی تعریف‌شده و در قانون دیده‌شده است؟

به نظر من الآن در قانون جدید این موضوع شفاف‌تر و مشخص‌تر بیان‌شده است. ارتباط سازمانی بین دستگاه‌های اجرایی ازجمله وزارت راه و شهرسازی و تعامل بین سازمانی در قانون جدید مشخص‌شده است. اما نگرانی که وجود دارد مثل بسیاری از قوانینی که از قبل وجود داشته است، عدم اجرای آن است؛ امیدوارم دیگر نیاز نباشد که نیازمند بازنگری در قوانین باشیم. شما ملاحظه می‌فرمایید در کشور ژاپن بحث مدیریت سیلاب 120 سال پیش شکل‌گرفته است و تغییراتی که در طول این سیل‌ها در این قانون اتفاق افتاده است، استفاده‌های بیشتر از این قانون است مثل استفاده از مدیریت و بهره‌برداری آب حدود 50 سال بعد، و توجه به محیط‌زیست یا توسعه پایدار به مدیریت سیلاب حدود 90 سال بعد. آن‌ها نیامدند قوانین را تغییر بدهند. با تغییر قوانین می‌توانیم به وقوع اتفاقات مثبت امیدوار باشیم اما آنچه مشکل ما در مدیریت بحران است در عمل و اجرا است و اینکه یک باور قوی و حرفه‌ای به موضوع مدیریت بحران باید در عوامل ذی‌ربط به وجود بیاید.

در خلال صحبت‌هایتان به بیشتر بودن وزن در بین دیگر سوانح و تأثیرات آن روی ابنیه راه اشاره داشتید و همچنین پدیده تغییر اقلیم. امکان دارد تأثیرات و خسارت‌های ناشی از پدیده تغییر اقلیم بر راه را به طور خلاصه توضیح بفرمایید؟

این پدیده تغییرات اقلیم یک مشکل جهانی است. در دیگر کشورهای دنیا هم یک دغدغه است و غالب کشورها روی این موضوع تأکید می‌کنند. برایش برنامه دارند، نشست تخصصی برگزار می‌کنند. کشور ما یک کشور نیمه‌خشک و خشک است؛ بنابراین از یک سمت معضل کم‌آبی را داریم که باعث شده است که برداشت بی‌رویه از محل آب‌های زیرزمینی از حد نرمال فراتر برود و معضلی به‌عنوان فرونشست ایجاد بشود که این معضل به شدت بر زیرساخت‌های حمل‌ونقل اثرگذار است. از طرف دیگر، با بارش‌های موضعی ما دچار گرفتگی معابر و تخریب ابنیه خواهیم شد که نمونه بارز آن سیل‌های سال 1398 است که در حدود 3500 میلیارد تومان به راه و ابنیه فنی زمینی خسارت وارد شد. پس ملاحظه می‌کنید که این موضوع اساسی‌ترین موضوع ما هست که با آن مواجه هستیم و بنابراین این را اگر بگزاریم در کنار دیگر سوانح مانند زلزله و رانش و غیره مشاهده می‌شود که از سهم قابل‌توجهی برخوردار خواهد بود.

آیا کمیته‌ای را برای این موضوع ایجاد کرده‌اید یا عضویتی در کمیته خاصی دارید؟

طبق قانون جدید مدیریت بحران، مرکز تحقیقات نسبت به تأسیس یک کمیته تخصصی با موضوع مدیریت بحران متشکل از همه بخش‌ها به‌نحوی‌که تعامل بین بخشی و کار تیمی را توسعه دهد ایجاد کرده و در آن کمیته‌های تخصصی شامل حمل‌ونقل، شریان‌های حیاتی و غیره را با حضور متخصصان مختلف از دانشگاه و بخش خصوصی تشکیل داده است که بسیار امیدوار هستیم خروجی این کمیته‌ها در تعریف و انجام پروژه‌های کاربردی مؤثر باشد. این نکته را لازم است اضافه کنم، مدیران ارشد مرکز برای کادرسازی فعالیت تیمی و نهادسازی فعالیت حرفه‌ای سازمانی همتی زیاد به خرج داده‌اند.

سؤال من منحصراً محدود به تغییر اقلیم است. آیا اقداماتی در جهت کاهش آثار تغییر اقلیم در وزارت راه انجام‌شده است یا کمیته‌ای صرفاً به این نام (همان‌طور که در شماری از دیگر وزارتخانه‌ها به وجود آمده است) در وزارت راه و شهرسازی تأسیس‌شده است؟

بحث سیلاب به‌طورجدی دنبال می‌شود. این موضوع دغدغه اصلی ریاست محترم مرکز تحقیقات راه و مسکن هست و مقررشده است که به کمک سازمان‌های دیگر درگیر ازجمله سازمان راهداری و شرکت راه‌آهن ج.ا کمیته‌ای تشکیل شود و موضوع سیلاب به طور ویژه رسیدگی شود به‌نحوی‌که موضوعات مربوط به کمبودها و نواقص آیین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌های مربوط به سیلاب، ارزیابی خسارت‌های سیلاب، مستندسازی سیلاب و دیگر مسائل مختلف مرتبط با سیلاب در آن مورد کمیته مورد بررسی قرار گیرند که این تصمیمی است که به دنبال همایشی که در مرکز تحقیقات به دنبال سیلاب‌های 1398 کشور برگزار شد و طی آن متخصصان و مدیران مختلف بخشی نظرات خود را بیان کردند این تصمیم قرار است که عملی شود. این موضوع با گزارش‌های تهیه شده هیات سیلاب و تعیین محورهای اقدام برای هر وزارت‌خانه به دستور رئیس‌جمهور با جدیت بیشتری دنبال می‌شود. امیدوارم عمر مدیریتی مدیران بحران به نحوی باشد که فرصت و تمرکز لازم برای اجرای آن باشد.

این خبر جدیدی است. موضوع دیگر این است که نسبت به گذشته داریم برگشت به عقب می‌کنیم؛ یعنی میزان خسارت‌هایی که داریم می‌بینیم از سوانح با منشأ طبیعی نسبت به گذشته در حال افزایش است. بااینکه تفکرات و تمرکز ما در این زمینه بیشتر شده است اما ازآن‌جهت داریم معکوس نتیجه می‌گیریم. برگشت به عقب می‌کنیم. آیا این موضوع برگشت به عقب کردن را قبول دارید؟

من فکر می‌کنم این فقط مربوط به کشور ما نیست. در تمام جوامع حتی کشورهای پیشرفته هم روزبه‌روز میزان خسارتشان ناشی از حوادث و سوانح بیشتر است. چون‌که تغییرات اقلیم و پدیده‌ای دیگر در حال تغییر و تشدید هستند؛ بنابراین برداشت من این است که در این زمینه آمار دقیق مقایسه‌ای ندارم که ببینم آیا ما به طور خاص به‌عنوان یک کشور درحال‌توسعه باتوجه‌به در معرض سوانح و پتانسیلمان، آیا داریم وضعیت بدتری را تجربه می‌کنیم یا خیر. این نیازمند آمار و اطلاعات بیشتری است که من فعلاً در این زمینه اظهارنظر نمی‌کنم.

باتوجه‌به اینکه در بخش پژوهش فعالیت می‌کنید قطعاً آمار زیردست شما هست؛ یعنی مقایسه خسارت‌ها و مواردی ازاین‌دست. منظور من تعداد وقوع سوانح نیست. چرا که روند افزایش آن‌ها در دنیا از روند افزایشی نسبتاً مشابهی برخوردار است و ما تابع آن هستیم. منتهی منظور من خلاصه می‌شود در میزان آمادگی ما و میزان راهکارهای اصلاحی، مقابله و پاسخ ما. چیزی که مشاهده می‌شود این است که ما نسبت به گذشته بیشتر متأثر می‌شویم و بیشتر خسارت می‌بینیم. دراین‌خصوص قطعاً آماری در اختیاردارید و می‌توانید بر اساس آمار در این مورد صحبت کنید.

بر اساس بررسی که از آمار ده سال گذشته دارم مشاهده می‌کنیم که خسارت روزبه‌روز در حال افزایش است. ولی اینکه سهم شدت حوادث چقدر است و سهم مدیریت ما در حوزه بحران چقدر هست به ظن خودم سهم مدیریت ما بیشتر از سهم شدت حوادث است. چون در خصوص سهم شدت حوادث، ما کمابیش در 40 یا 50 سال گذشته هم سیلاب‌های مهیب داشته‌ایم. گزارش آن‌ها موجود است. همین‌طور برای زلزله؛ بنابراین من حرف شمارا تابید می‌کنم که ما هنوز به اینکه به لحاظ مدیریتی، فنی، ابزاری و تجهیزاتی، به لحاظ سازمان یافتن نیروی انسانی، به لحاظ سیستم اطلاع‌رسانی و مخابراتی هنوز در مرحله‌ای نیستیم که توانسته باشیم پاسخ قانع‌کننده‌ای در قبال کاهش خسارت ناشی از سوانح داشته باشیم.

آقای دکتر، الآن موضوعی که مشخص است این است که بسیاری از ابنیه ما در معرض سیل هستند. از نقشه‌های می‌توان این موضوع را مشاهده کرد. مرتب هرچند سال یک‌بار سوانح مشابه اتفاق می‌افتند. دوباره همان آش همان کاسه، همان پل‌ها و ابنیه در معرض قرار می‌گیرند. خراب می‌شوند. دوباره همان‌ها بازسازی می‌شوند بدون اینکه بهتر از قبل ساخته و بازسازی شوند و ریسکشان پایین بیاید. این روند در حال تکرار است. این تکرار شدن روند هنوز کسی نتوانسته است وزارت راه را متوجه و متقاعد کند که این روند در حال تکرار است؟ و اگر کسی نتوانسته است کسی نبوده است؟ یا چرا نتوانسته است متقاعد کند به ساخت مسیرهای جدید و گزینه‌های جدید؟

من کاملاً این حرف شمارا تأیید می‌کنم. متأسفانه در همین سیلاب اخیر، ما مواردی داشتیم که پلی بعد از سیل سال 98 ساخته‌شده و در سیل بعدی دچار تخریب‌شده است. این اتفاق مربوط به دو سیل اخیر است و لازم نیست به زمان‌های خیلی گذشته برگردیم. به‌عبارتی‌دیگر اگر رصد حوادث و آثار آن‌ها رصد شود این واقعیت تأیید می‌شود. افراد چون دائماً تغییر موقعیت می‌دهند و ساختارهای دائماً تغییر می‌کنند این پایش فراموش می‌شود و بسیاری از کارها و پروژه‌ها تکرارمی شود. درحالی‌که آنچه از قبل تعریف‌شده بود باقدرت ادامه پیدا می‌کرد و اگر که این پروژه‌ها به‌موقع تحویل گرفت می‌شد و بازخورد لازم ارائه می‌شد، این مشکل کمتر می‌شد.

الآن این سؤال من مقداری برمی‌گردد به سؤال‌های سازمانی. جایگاه شما آن جایگاه که باید باشد نیست. شما این را قبول دارید؟ شما در اینجا به‌عنوان یک مرکز بیرون از حوزه اجرا هستید و چنانچه سازوکار رصد و پایش و پیگیری و تداوم این قبیل پروژه‌ها و بررسی‌های شما وجود داشته باشد خیل از مشکلاتی که برشمردید کم می‌شود. شما به نظر من آن جایگاهی که باید داشته باشید را واقعاً پیدا نکرده‌اید. آیا این را یک‌بار دیگر تأیید می‌کنید؟ به عبارتی من این نقش را برای سازمان شما قائل هستم که بر اساس تعریف سازمان شما، این نقش به شما برمی‌گردد.

جواب سؤال شمارا به این شکل می‌دهم که متأسفانه فرهنگ مربوط به اینکه ما چه مقدار به علم و مدیریت علمی اعتقاد داریم و البته باید اذعان کرد که سهم قصور افراد علمی، دانشگاهی و تحقیقاتی هم کم نیست. می‌توان این سؤال را از دانشگاه‌ها پرسید که امروز چه مقدار توانسته است از مشکلات صنعت را حل کند. این مشکل متأسفانه وجود دارد. یکی از دلایل اصلی آن‌هم برمی‌گردد به اینکه سهم تحقیقات ما، اعتبار و پول ما از تحقیقات بسیار ناچیز است. به‌عنوان‌مثال همان گونه که عرض کردم، مرکز تحقیقات راه مسکن و شهرسازی بازوی فکری یک وزارتخانه بزرگ زیرساختی هست ولی بودجه‌ای که برای تحقیقات به آن اختصاص‌داده‌شده است به‌اندازه یک هزارم یک دستگاه اجرایی نیست. این قطعاً نقش یک مرکز تحقیقاتی را در بحث مربوط به تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم سازی‌های کلان و مدیریتی کم‌رنگ می‌کند. هر جا این پذیرش نگاه علمی و حمایت اتفاق بیفتد مرکز توانسته ایفای نقش کند به‌عنوان‌مثال در مقررات ملی ساختمان ما توانسته‌ایم نقش اساسی را ایفا کنیم.

اصولاً برنامه عملیاتی سطح کشور در وزارت راه برای رویارویی با سوانح وجود دارد؟

به‌صورت فرآیندی، سامانمند و نظام‌مند خیر. منتهی هر جا یک فرد توانمند، مدیر و فردی باتجربه در برخی از مناطق با اتکا به تجربه خودش ممکن است در حادثه‌ای موفق عمل کند که تعدادشان هم کم نیست. ولی اینکه این موضوع به‌صورت سیستماتیک وجود داشته باشد و برای هر حادثه‌ای یک برنامه مدون داشته باشیم که آن را در طول سال به اجرا بگذاریم، برای آن مانور برقرار کنیم، سناریو تعریف کنیم و بازخورد بدهیم، خیر این قسمت کار وجود ندارد.

این رویکرد بر اساس آنچه از صحبت‌های شما برداشت کردم قرار است تغییر کند.

امیدوارم همچنین به پروژه‌هایی در خصوص برنامه عملیاتی اشاره داشتید

موضوع این است چون روزبه‌روز دامنه خسارت‌ها دارد بیشتر می‌شود مدیران جوان و باانگیزه در عرصه تصمیم‌گیری ورود پیدا می‌کنند، از طرفی اسناد بالادستی ما نظیر قانون برنامه توسعه، چشم‌انداز، سیاست‌های ابلاغی مقام معظم رهبری و قانون مدیریت بحران دال بر اهمیت موضوع می‌دهد، این امیدواری وجود دارد و از همه مهم‌تر، دانش بومی و تخصصی مربوط به نیروی انسانی این نوید را می‌دهد که ما بتوانیم در مسیر درستی قرار بگیریم.

شما واقعاً امیدوار هستید؟

بله من امیدوار هستم. و پیشرفت‌هایی که در خیلی از عرصه‌ها صورت گرفته می‌تواند شاهدی باشد بر صحبت‌های من.

یعنی شما این امیدتان بر اساس این ظرفیتی که مشاهده کرده‌اید هست؟

من یک مثال ملموس می‌زنم برای شما. ما برای بحث کرونا به‌عنوان‌مثال، برای درمان و پیشگیری آن، هر جا توانسته‌ایم با همدلی عمل کنیم در موضوع پیشگیری موفق بوده‌ایم. در خصوص دانش تولید دارو و واکسن آن‌هم بالاخره در زمره کشورهای پیشرو اگر نباشیم در حدود و اندازه آن‌ها داریم حرکت می‌کنیم. سایر بحران‌ها هم همین‌طور؛ بنابراین بحرانی نیست که مانتوانیم با پتانسیلی که وجود دارد از عهده آن برنیاییم. اما شرط اساسی داشتن باور، همدلی و نگاه مسئولانه به موضوع است؛ و نگاه حرفه‌ای که موضوع مهمی است؛ یعنی طرف امروز نیاید مدیرکل بحران شود و فردا برود مدیرکل بودجه شود، پس‌فردا مدیرکل یک سازمان دیگر بشود. کسی که در پست‌های کلیدی قرار است بماند باید سال‌های سال باید تجربه و برنامه مربوط به این موضوع را دنبال کند. ما نباید در سیاست‌ها و راهبردهایمان دچار خطا شویم. این را نباید با آمدن و نیامدن یک نفر دستخوش تغییرات کنیم.

سؤال پایانی من به طور مشخص؛ برای این امیدی که دارید به بهبودی وضعیت مدیریت بحران در وزارت راه و شهرسازی، چه سازوکاری را می‌بینید که در حال انجام است؟ چه رویکردهای جدیدی قابل‌مشاهده هستند؟ رویکردهای آینده وزارت راه و شهرسازی و شما در جهت کاهش آثار بلایا چه هستند؟ که این امید را در شما ایجاد می‌کنند؟

اتفاقی که قرار است بیفتد این است که نگاه به مدیریت بحران به‌عنوان یک بخش جداناپذیر از برنامه توسعه کشور قلمداد شود.

باید بشود؟

بله باید بشود. این نگاه برای این‌که جا بیفتد به زمان نیاز دارد ولی روند جا افتادنش روند امیدوارکننده‌ای است. دلیل آن، این است که هم در دانشگاه‌های ما و هم در جامعه ما صحبت از مدیریت بحران روزبه‌روز بیشتر می‌شود. تغییر نگرش از مدیریت بحران به مدیریت ریسک روزبه‌روز در حال افزایش است. همین‌که این مفهوم در فرهنگ ما در حال جا افتادن موضوع مهمی است. موضوع تاب‌آوری که یکی از مقولات مهم است روزبه‌روز دارد نسبت به گذشته جایگاهش را در ادبیات فنی ما پیدا می‌کند. موضوع مهم دیگر به بخش برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری برمی‌گردد که نگاه مدیریت بحران باید منطبق بر سیاست کلان، جامع‌نگر، منطبق بر آمایش سرزمینی، برنامه محور باشد نه اینکه بر اساس دیدگاه‌های فردی و برحسب معضل منطقه‌ای باشد.

من درواقع این‌طور برداشت می‌کنم که این صحبت‌ها شعارهایی هستند که باید تحقق پیدا کنند. (با استفاده از لفظ باید بشوند) چیزی که در حال تلاش برای متوجه شدنش هستم این است که آیا پتانسیل این تغییرات و شعارها را شما اعتقاد دارید که حداقل گامی برداشته‌شده در این راه؟ و نه لزوماً از طرف شما (با علم به اینکه شما با آنچه در توان دارید، با تشکیل کمیته‌ها، بازدیدها، تعریف پروژه‌های مؤثر، آسیب‌شناسی و غیره) موضوعی که مهم است این است که محصولات حرفه‌ای تولیدی شما را تأثیر بدهند در کارهایی که دارند در بخش اجرایی انجام می‌دهند.

بخشی از دلایلی که گفتم بر اساس شواهد، مانند قانون جدید مدیریت بحران، یک تغییر بهتری نسبت به قبل داشت، البته ضعف‌های زیادی دارد ازجمله اینکه در موضوع سیلاب به وزارت راه و شهرسازی کمتر پرداخته شده است. ه این موضوع واقعاً باتوجه‌به پتانسیل نیروی انسانی که وجود دارد من امیدوار هستم که روزبه‌روز بهتر شود. به‌هرحال همه ما با امید زنده هستیم. این مشکل را در ورزش هم می‌بینید و همین‌طور در ساختارهای فرهنگی و اقتصادی هم قابل‌مشاهده است؛ بنابراین این موضوع‌ها جدای از هم نیستند و برای اینکه یک تغییر اساسی اتفاق بیفتد همه ما باید مسئولانه تلاش بکنیم.

من در پایان از شما می‌خواهم اگر پیامی کلیدی دارید و فکر می‌کنید که آن پیام باعث تحریک به ایجاد فرهنگ یا حرکتی می‌شود در راستای افزایش تغییر نگرش به سمت تاب‌آوری به‌خصوص، بفرمایید.

پیام اساسی من این است که فقدان کار تیمی، حبس اطلاعات، انجام کارهای نمایشی و تغییر اولویت‌ها و تعریف کارهای دارای اولویت کم را در بحث مربوط به مدیریت بحران حذف کنیم. باید موضوع بحران را تبدیل به یک فرهنگ و مطالبه‌گری در سطح تمامی لایه اجتماع داشته باشیم. بدون مشارکت فراگیر مردم مدیریت بحران معنی ندارد؛ لذا باید آموزش‌های فراگیر را در سطوح مختلف جامعه به کمک تمامی ظرفیت‌ها داشته باشیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا