مسالهی ارتباطی حادثهی سراوان
فاطمه کریمخان، روزنامهنگار در صفحهی توییتر خود نوشت:
اساس مسألهای مثل مسأله سراوان، ارتباطی و منحصر به اطلاع رسانی نیست، اما اطلاعرسانی و ارتباطات بخش مهمی از مسأله است
اینجا صرفا چند مورد مختصر که به رسانه مربوط میشود، و بخشی از مسالهی ارتباطی حادثه است را مرور کنیم:
۱. سوختکشی مسالهی امروز و دیروز نیست ولی در اولویت رسانه هم نبوده، چرا؟ چون رسانهها نه اراده، و آزادی پوشش مسأله را دارند، نه به منطقه دسترسی دارند، بنا بر این در حالی که گفته میشود هر هفته در مرز با پاکستان کسانی حین سوختکشی کشته میشوند، رد پا و صدایی از این افراد، خانوادههایشان، ماموران مرزی و سیستم بهداشت درگیر با موضوع در رسانهها پیدا نمیشود
۲. تلاش برای ساماندهی سوختکشی که گفته میشود در ماههای اخیر انجام شده، هیچ انعکاسی در رسانهها نداشته
۳. حوادث آن طرف مرز ایران و پاکستان، که برای مسئولان امنیتی در اولویت است، مطلقا در هیچ رسانهای حتی خطی به خودش اختصاص نداده، مسأله فقط این نیست که کارشناس و آدم مسلط به منطقه و خبرنگار اعزامی و بومی آن طرف مرز نداریم، مسأله این است که اگر بنویسید هم برای کسی مهم نیست، مهم نیست تا ختم به فاجعه شود
۴. تلاش برای ساماندهی مرز به دلیل حوادثی که در خاک پاکستان در حال وقوع بوده هم در هیچ رسانهای منتشر نشده، در حالی که انتشار آن همزمان با پرسیدن نظرات موافق و مخالف، و افراد محلی که توان پیشبینی چنین تجمعی را داشتند میتوانست از فاجعه جلوگیری کند
۵. روز حادثه، تجمع از ساعتی قبل از تیراندازی و حمله به پایگاه شروع شده، باز نه صدایی در رسانه هست، نه خبرنگار و دوربینی به منطقه میرود، احتمالا چند تلفن بین سه چهار نفر نیروهای مسئول رد و بدل شده و تمام! در صورتی که پوشش حادثه از همان ساعتهای اول، فشاری که به مردم وارد شده را کم میکرد، به کنترل هیجانها کمک میکرد و موج را برای سواری معارضان کوتاهتر میکرد
۶. بعد از حرکت مردم به سمت پاسگاه، در حالی که در روایت رسمی گفته میشود از طرف پاکستان به شهروندان ایرانی شلیک شده، مطلقا شاهد هیچ پوشش رسانهای در مورد اعتراض اقلا به نمایندگان دولت پاکستان در همان منطقه سیستان و بلوچستان هم نیستیم، چطور انتظار دارید مردم این روایت را بپذیرند؟
۷. یک روز بعد از حوادث گذرگاه مرزی، صبح دیروز، برخی حسابهای خاص خبر از تحرکات در سیستان و بلوچستان میدهند ولی ماجرا تا حوالی ظهر، مطلقا بدون هیچ اطلاع رسانی رسمی مسکوت باقی میماند، تا در نهایت چند تکه فیلم و روایتی بدون منبع شروع به دست به دست شدن میکند، تازه در خبر ظهر است که معاون امنیتی استاندارد با آن چهره و لحن ترس خورده در فایلی تصویری توضیحی مختصری در مورد حادثه ارائه میدهد که بیشتر کار بنزین روی آتش موج بلند شدهی استفاده هدفمند از حوادث را انجام میدهد تا آرام کردن اوضاع
۸. تازه از ظهر دیروز یعنی حدود ۲۴ ساعت بعد از وقوع حادثه برخی روزنامهنگاران کمتر احساساتی صرفا با اتکا به ارتباطات شخصی مشغول انتشار اطلاعاتی میشوند که حرکت خلاف جریان آب است و بیشتر از همه چیز موجی از اتهام و فحاشی علیه آنها به دنبال دارد، همچنان صدایی از مقامات مسئول به گوش نمیرسد.
حالا که در این خلا چند ده ساعته حسابهای سازمانی روی ماجرا سوار شدند آقایان یادشان افتاده برای کاربران در دسترس خط و نشان بکشند!
خودتان بشمارید ببنید اگر عقلی بود، در چند تا از این پیچها میشد درست و منطقی وارد شد و جلوی فاجعه را گرفت؟!
سوال این است که چه چیزی باعث میشود گوشی برای شنیدن این عقلانیت دو دو تا چهار تا وجود نداشته باشد؟ غیر از این که افکار عمومی «مهم نیست»؟
انتهای پیام