در تحلیل تتلیتیها اغراق نکنیم
محمدرضا جلائیپور، جامعه شناس، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «در تحلیل تتلیتیها اغراق نکنیم» نوشت:
ثبت رکورد ۱۸ میلیون کامنتِ تتلیتیها (علاقمندان تتلو) زیر یکی از پستهای اینستاگرامی تتلو به انتشار موجی از تحلیلهای «نگران» در طیف گستردهای از رسانههای ایران انجامید. توجه به چند نکته شاید از ابعاد نگرانیِ ناظران و اغراقهای توصیفی و تحلیلی در این زمینه بکاهد:
۱. ۱۸ میلیون کامنت به معنای ۱۸ میلیون حامی نیست. بسیاری از کامنتگذاران صدها و حتی بیش از هزار کامنت زیر پست او گذاشتهاند و اگر چنانکه با مرور کامنتها برآورد تقریبی کردم به طور میانگین هر حامی تتلو حدود ۵۰ کامنت گذاشته باشد، این کامنتها را حدود ۳۶۰ هزار حامی تتلو گذاشتهاند.
۲. ۳۶۰ هزار علاقمند پرشوری که حاضرند بیش از ۵۰ کامنت در اجابت دعوت کسی بگذارند هم عدد کمی نیست. صفحهی تتلو قبل از اینکه اخیرا توسط اینستاگرام بسته شود حدود دو میلیون دنبالکننده داشت و کانال تلگرامیاش هم بیش از ۷۰۰ هزار عضو دارد. این اعداد قابل توجهاند، اما نه در حدی که بعضی ناظران تصویر میکنند. همهی ۲ میلیون دنبالکنندهی تتلو هم مؤید همهی رفتارهای او نیستند. گروهی شیفتهاند، گروهی صرفا کنجکاو و ناظر اند، گروهی صرفا به موسیقی و صدای او علاقهمندند و گروهی شوریده علیه فرهنگ مسلطاند.
۳. برای معنادار شدن این اعداد باید آن را با بقیهی سلبریتیها در ایران و سایر خوانندگانِ این سبک در سایر کشورها مقایسه کنیم و ببینیم این پدیده نه اختصاصی به ایران دارد و نه در خود ایران مختص تتلو است. بر اساس نظرسنجی ایسپا حدود ۴۰ درصد ایرانیان عضو اینستاگرام اند و دهها سلبریتی بیش از تتلو دنبالکننده دارند (مثلا حسین ریوندی و مهناز افشار و رامبد جوان حدود ۹ میلیون و بهنوش بختیاری حدود ۸ میلیون نفر).
۴. در سایر کشورهایی که رسانههای نو و ارتباطات جدید فراگیر شدهاند هم تعدادی از خوانندگان پاپ و چهرههای عامهپسند دهها برابر تتلو علاقمند و شیفته دارند. در همین اینستاگرامی که تتلو حدود ۲ میلیون دنبالکننده دارد، کیمکارداشیان (که مصداق تام و تمام سلبریتی مبتذل در آمریکا است) ۱۴۹ میلیون و جاستین بیبر (خوانندهی نوجوانپسندِ کانادایی) ۱۱۹ میلیون دنبالکننده دارند که حتی با لحاظ جمعیت بیشتر انگلیسیزبانها همچنان ارقام قابل توجهیاند.
به تعبیر دیگر، محبوبیت تتلو، به ویژه در میان بخشی از دهه هشتادیها، قابل توجه است، اما محبوبیت چنین کاراکتری در میان جوانان و نوجوانان اختصاصی به ایران ندارد و پدیدهی مشترک همهی جوامعی است که صنعت فرهنگ سلبریتیمحور و رسانههای اجتماعی در آن فراگیر شدهاند. در واقع برای آسیبشناسی پدیدهی تتلو، جز اینکه نباید اغراق کرد، باید به تاثیر عواملی که اختصاصا ایرانی نیستند هم توجه داشت. در امریکا هم متاسفانه تاثیر فرهنگی کارداشیانها بیش از چامسکیهاست.
۵. نسل جدید بیش از نسلهای قبل تحت تاثیر امواج فرهنگی جهانی و اقتضائات گسترش رسانههای نوی اجتماعی است. در حدی که در میان نوجوانان ایرانی میلیونها شیفتهی موسیقی پاپ کرهای (از جمله گروههای BTS و ٍEXO و Black Pink) کمتر از شیفتگان تتلو نیستند. به عبارت دیگر، اشتراکات سبک زندگی و ذائقهی فرهنگی نوجوانان امروز در تهران با نوجوانان استانبول، قاهره، سئول و حتی لندن و پاریس و نیویورک بعضا بیشتر از اشتراکاتشان با نسل پدربزرگومادربزرگهایشان در ایران است. برای تبیین پدیدهی تتلو صرفا نباید به آنچه بعد از انقلاب ۵۷ در سیاست رسمی ایران اتفاق افتاد توجه کرد.
۶. واژههای رکیک و ادبیات تتلو اگر به انگلیسی ترجمه شود، نسبت به ادبیات بسیاری از رپرها و خوانندگان پاپ آمریکایی و چینی و کرهای بیادبانهتر نیست. رفتار و گفتارش هم نهتنها نسبت به موسیقی معترض و عصیانگر و ضد فرهنگ رسمی در جوامع دیگر پیشرو نیست، بلکه حاوی عناصر آشکار مردسالار و واپسمانده است.
حامیان تتلو نه تعدادشان بیش از علاقمندان ستارههای این نوع موسیقی در جوامع دیگر است، نه شاخ و دم دارند، نه از آنها بیادبترند و نه بیش از آنها «گل» میکشند. اغلبشان جوانان و نوجوانانیاند که مثل بسیاری از همسنهایشان در جوامع دیگر به این سبک آثار علاقمندند و معمولا با افزایش سن رفتار و سلایقشان هم تغییر میکند.
۷. سیاستگذاران فرهنگی در ایران که رخصت آموزش باکیفیتِ موسیقی در مدارس دولتی را نمیدهند، در صداوسیما موسیقی نازل حامد زمانی را به صدای محمدرضا شجریان ترجیح میدهند و ساز نشان نمیدهند، و با بیش از سی دستگاه عریض و طویل و پرهزینهی فرهنگی دولتی سودای خام یکپارچهسازی فرهنگ و سبک زندگی ایرانیان را در سر میپرورند و به جای تبلیغ عملا زدگی بیشتر ایجاد میکنند هم بهتر است خودشان را به پدیدههایی از این جنس عادت دهند.
انتهای پیام