آیندهٔ اصلاحات
حبیب رضازاده، دکتری علوم سیاسی -گرایش مسائل ایران از دانشگاه تربیت مدرس در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «آینده اصلاحات» نوشت:
۱. چندی میشود که اصلاحات زیر شدیدترین انتقادات قرار گرفته است، بسیاری از این انتقادات اصلاحات را ناتوان از پاسخگویی به نیازها و تحولات امروز جامعه اعلام میکنند. ابدا قصد برشمردن اشتباهات اصلاحات نداریم که اگر این اشتباهات وجود نداشت، مطمنا امروز نه وضعیت کشور اینگونه بود نه وضعیت اصلاحات و اصلاحطلبان؛ بلکه سعی داریم سرانجام اصلاحات را با بهرهگیری از نظریه «چگونگی شکلگیری پارادایمهای علمی» توماس کوهن، بررسی کنیم. چرا که اصلاحات که با داعیه پاسخگویی به بحرانهای موجود جامعه توانست پارادایم غالب آن زمان را از مقبولیت بیاندازد و بسیاری را متقاعد کند که از دریچه پارادایم اصلاحات مسائل را تجزیه و تحلیل کنند، امروزه ناتوان از پاسخگویی به مسائل جامعه بوده و خود دچار بحران گردیده است و میرود که مقبولیتش را کاملا از دست دهد و با پارادایم دیگری جایگزین شود.
اما پارادایمها چیستند و چگونه شکل میگیرند؟
۲. پارادایم، سرمشق و الگوی مسلط و چارچوب فکری و فرهنگی است که مجموعهای از الگوها و نظریهها را برای یک گروه یا یک جامعه شکل میدهد. هر گروه یا جامعه، «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب پارادایمی که به آن عادت کرده تحلیل و توصیف میکند. در رابطه با اینکه یک پارادایم چگونه شکل میگیرد و مورد قبول دیگران واقع میشود، اختلافنظر وجود دارد؛ اما از نظر توماس کوهن، تاریخ علم، تاریخ جایگزینی پارادایمهاست. به باور وی، پارادایم دانشمند را در مسیری هدایت میکند که تنها قواعد، روشها و حتی مسائلی را که درون پارادایم قابل طرح هستند، همه واقعیت میپندارد. گویی بیرون از پارادایم، هستی جریان ندارد و موضوع قابل طرح شدن وجود ندارد. همان اتفاقی که در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ برای پارادایم اصلاحات رخ داد و چون توان تحلیل اعتراضات در پارادایم اصلاحات ممکن نگردید، به انکار و تحریف آن متوسل گردیدند! و از همان زمان نیز بر شدت بحران پارادایم اصلاحات افزوده شد.
بههر حال، تأثیرگذارترین ویژگی پارادایم این است که دانشمندان و جامعه علمی باور میکنند که به علم واقعی و همواره درست، دست پیدا کردهاند و از آن پیروی میکنند. این باور تا زمان اوجگیری بحران و جایگزین شدن پارادایم جدید، ادامه پیدا میکند. کوهن میگوید، مواردی که پارادایم قادر به توضیح آنها نباشد، غالباً هرگز دیده نمیشوند. به باور کوهن، علم در قالب پارادایم، جامعه علمی محافظهکار و دانشمندان متوسط به وجود میآورد. این دانشمندان قواعد و روش پژوهش در قالب پارادایم را در دانشگاهها و مراکز علمی از طریق کتابها و استادان، آموزش میبینند و فرا میگیرند.
۳. اصلاحطلبان که پیش از غلبه پارادایم اصلاحات، بسیار فعالتر و جسورتر بودند؛ به مرور و با غلبه پارادایم اصلاحات و اندیشیدن در قالب این پارادایم، بسیاری از کنشها و اندیشههای خارج از این پارادیم را اصلا شایسته توجه ندانسته و بهمرور اکثریت معتقدین به این پارادایم به افرادی محافظهکار بدل شدند؛ اتفاقی که در ادبیات مخالفین و منتقدین پارادایم اصلاحات به «استمرارطلب» معنا گردید.
۴. کوهن مدعی است که ادامه سنت برای به اکمال رساندن خود، راه را برای تغییر خودِ آن هموار میسازد. تا زمان اوجگیری بحران، حداکثر تلاش دانشمندان، بهبود ابزار پژوهش در درون پارادایم و با هدف توسعه آن است. اتفاقی که در پارادایم اصلاحات با ابزار انتخابات سعی در پاسخگویی به بحرانها داشتند، اما تکیه بیش از حد بر ابزار انتخابات بدون توجه به نتایج آن موجب تعمیق بحران در پارادایم اصلاحات گردید. از آنجا که هیچ پارادایم کاملی وجود ندارد که قادر به توضیح همه واقعیتها باشد، بنابراین در برابر مسائل و مشکلات حل ناشده، دچار بحران میشود و تدریجاً از میان خواهد رفت. این نابودی تا حدی نتیجه معتقد شدن اعضای گروه به پارادایم جدید است. این جایگزینی، در واقع انقلاب علمی است، زیرا پارادایمها بهتمامی، جایگزین یکدیگر میشوند.
۵. اگر بنا باشد پارادایمی بر رقیب خود پیروز شود، میبایست نخست چند هواخواه پیدا کند. این گروه معدود، آن پارادایم را بهسوی تکمیل شدن هدایت میکنند تا به مرحلهای برسد که بتواند دلایل قوی برای تثبیت خود بهدست آورد. بهتدریج، دانشمندان بیشتری تغییر مذهب میدهند و اکتشافات پارادایم جدید ادامه پیدا میکند تا سرانجام تنها تعداد اندکی از سالخوردگان خود را بیرون از معرکه نگاه میدارند. توماس کوهن و کتاب ارجمندش «ساختار انقلابهای علمی» به ما میآموزند که پارادایمها، واجد زمان و مکان هستند؛ آموزهای که اکنون کمتر مورد شک و تردید قرار میگیرد.
۶. سرنوشت پارادایم اصلاحات
با توجه به مطالب بیان شده در خصوص کارکرد پارادایمها و چگونگی ایجادشان، میتوان بیان کرد که پارادایم اصلاحات که تقریبا یک دهه پارادایم مسلط سپهر سیاسی ایران بوده و بسیاری از دریچه این پارادایم واقعیت را نگریسته و تفسیر و تحلیل میکردند، در پی چندین اتفاق (عدم موفقیت در تحقق اهداف و شعارهای خود، شکستهای انتخاباتی … و اتفاقات دی ۹۶ و آبان ۹۸ که نقطه عطف تشکیک در کارآمدی پارادایم اصلاحات میباشد)، اکنون دچار بحران شده است و بهمرور نیز بر تعداد منتقدان آن افزوده میشود و متاسفانه تاکنون باورمندان به این پارادایم نتوانستهاند برای پرسشها و مسائل جدید، راهحلهای کارآمد و مورد قبول ارائه دهند و به بیان کوهنی «در برابر مسائل و مشکلات حل ناشده، دچار بحران» گردیده است.
۷. اما بازهم با بهرهگیری از نظریه کوهن در خصوص چگونگی شکلگیری پارادیمها، باید اعلام کرد که فعلا هیچ پارادایم جدید و جدی که بتواند برای حل مسائل مبتلا به جامعه که پارادایم اصلاحات ناتوان از پاسخگویی و حل آنها بوده است، ایجاد نشده که مورد اجماع تعداد کثیری از مخالفین پارادایم اصلاحات قرار گیرد. پارادیم اصولگرایی، انقلاب، مشروطه، پادشاهی و… فعلا برای مسائل جاری راهحلهای مورد قبول اکثریت ارائه ندادهاند و لذا باید قبول کرد که پارادایم اصلاحات بهرغم دچار بحران شدن، همچنان پارادایمی زنده بوده و تعداد بیشتری را بر گِرد خود گِرد آورده است – هرچند که با ادامه بحرانِ ناتوانی از ارائه راهحل برای مسائل و پرسشهای جدید، از معتقدین آن کاسته و بر منتقدین و مخالفین آن افزوده خواهد شد و دیر زمانی نخواهد بود که تنها سالخوردگانی بدان معتقد بمانند – لذا میتوان پیشبینی کرد که پارادایم اصلاحات توسط باورمندن منتقد به این پارادایم بازآفرینی شده و شاهد نئواصلاحاتی که توان پاسخگویی به مسائل و بحرانهای جدید را داشته باشد، خواهیم بود.
البته این بدان معنا نیست که هر فردی بهصرف ادعای طرح نظریه نئواصلاحات بایست متوقع باشد که نظریهاش از جانب اجتماع سیاسی پذیرفته شود؛ همانگونه که بیان گردید، پارادایمهای جدید باید بتوانند به مسائلی که پارادایم حاضر ناتوان از پاسخگویی به آنها است، پاسخ دهد و در این صورت است که بهتدریج مورد اقبال قرار میگیرد و موجب کنار گذاشتن پارادایم سابق میگردد. لذا اگر فردی نیز نظریهای مطرح کرد، باید توضیح دهد که این نظریه چه مسائلی را و چگونه پاسخ میدهد و اگر بتواند دیگران را قانع کند، در واقع حمایت آنان را نیز کسب کرده و میتواند امیدوار باشد که نظریهاش ضمن پاسخگویی به برخی مسائل از مقبولیت نیز برخوردار است.
انتهای پیام
جبهه اصلاحات ایران یعنی جبهه نجات ایران و ایرانی
باید بساط اصولگرایی جمع شود
نه به اصولگرایی!