تقدیس اراذل
امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در انتقاد به تقدیس یکی از چهرههای خطرناک بختیاری -که در زمان پهلوی تیرباران شده است- در روزنامهی جوان، نوشت:
پدرم همچون بسیاری از دیگر روستاییان، مدتی نوکری خان روستا را کرده. سال 1344 بود و پدرم خدمتکار «آ منوچهر» (در بختیاری به خانها پیشوند آ میدهند که همان چکیده آقا است). یک روز عصر، «علیمراد حاج ممقلی [محمدقلی]» سرزده از راه رسید. علیمراد همین که پایش به روستایی باز میشد، همه اهالی آن روستا لرزه به اندامشان میافتاد. یک یاغی تمامعیار بود و چند سالی فراری از دست ماموران حکومت. دلیل فرارش، قتل همسر و پدرزنش به بدترین روش ممکن بود. داستان از اینجا آغاز میشود که پسرخاله زنش از کویت بازمیگردد و برای بسیاری از خویشاوندان، سوغاتی میآورد. از جمله برای دخترخالهاش که زن علیمراد باشد. وقتی علیمراد داستان را از زبان زنش میشنود، میگوید حتما ارتباطی میانشان بوده که برایش سوغاتی آورده. بنابراین دو سیخ کُلُفت را روی شعلههای آتش میگذارد تا سرخ و گداخته میشوند، سپس آنها را روی آلت جنسی جلو و پشت زنش میگذارد که باعث مرگ وی میشود. در همین لحظه، پدرزنش که خانهاش نزدیک بوده و صدای جیغ دخترش را میشنود، وارد حیاط خانه آنها میشود که علیمراد با کلتی که همیشه همراه داشته، به او شلیک کرده و او را نیز میکشد. از آن پس ماموران در پی او بودند و او سرگردان روستاها و چادرهای عشایر مختلف. به هر کجا وارد میشده، نه تنها باید اسباب خواب و خوراکش را آماده میکردند، بلکه از هر زنی هم که خوشش میآمده، به او دستدرازی میکرده.
با این اوصاف، طبیعی است که وقتی وارد روستای ما (جُغدان، چهارمحال و بختیاری) شد، دیگر زنان از خانههایشان بیرون نیایند و هر کسی به خانهاش رفته و در را از پشت چفت کند. از جمله زن و فرزندان آ منوچهر نیز خودشان را در اتاقها حبس کردند. آ منوچهر چارهای جز پذیرایی از او نمیدید. آ منوچهر اسب سیاه عربی تیزپایی داشته که همان موقع علیمراد آنرا میبیند و خوشش میآید. به آ منوچهر میگوید این اسب را من میخواهم. یا خودت میدهی و پولش را میگیری، یا خودم میبرم. و آ منوچهر هم چارهای جز دادن اسب نداشته؛ هرچند علیمراد پولی کمتر از ارزش واقعی اسب میپردازد و خان هم سکوت میکند. شب هنگام، آ منوچهر به پدرم سفارش میکند برای او در جایی از روستا رختخواب بیندازد که مزاحم دیگران نشود. و پدرم ایوان خلوتی را پیدا میکند و رختخواب علیمراد را آنجا میاندازد. علیمراد شب آنجا میخوابد، اما نیمهشب از خواب بیدار شده، اسب عربی خان را برداشته و از روستایمان میرود. گویا همیشه چنین روشی داشته تا اگر کسی حضور او را به ماموران گزارش داد، پیش از سپیدهدم و رسیدن ماموران، از آنجا دور شده باشد.
پدرم میگوید فردا اهالی خانههایی که نزدیک آن ایوان بودند، به او اعتراض میکنند که چرا رختخواب چنین یاغی متجاوز به نوامیس مردم را نزدیک خانه آنها انداخته بود؟
علیمراد یکبار هم چشم طمع به یکی از زنان نزدیک فامیل خود میدوزد و مایه آزار او میشود. او هم به شوهرش خبر میدهد. شوهرش نیز با ماموران هماهنگ کرده و یک روز علیمراد را برای شکار و تفریح به کوه میبرد. و بالاخره پس از شش سال گریز از چنگ قانون، در سال 1348 در آنجا دستگیر شده و به زندان میرود. چندی بعد هم تیرباران میشود.
اما شگفتی داستان اینجاست که در روایتهای رسمی جمهوری اسلامی، دارند از این علیمراد، با آن پرونده سیاه قتل و تجاوز و غارتگری، قهرمانسازی میکنند. برای نمونه، روزنامه جوان (منتسب به سپاه پاسداران) در تاریخ 18 بهمن 1394 مقالهای با نام «خیانت بزرگ پهلوی به قوم لر و بختیاری» منتشر کرد که در آنجا علیمراد حاج ممقلی را «ناراضی سیاسی» توصیف کرده و دستگیری و اعدام وی را یکی از مصادیق خیانت پهلوی به بختیاریها دانست. بسیاری از دیگر موارد ذکرشده در مقاله یادشده نیز به همین میزان نادرست، کذب و سست است.[لینک]
حالا چه شد که این داستان یادم آمد؟ چندی پیش شبکه چهار صدا و سیما، از کسی دعوت میکند تا در دفاع از شیخ خزعل (که پس از قتل فجیع برادرش، به پشتوانه انگلستان میخواست خوزستان را از ایران جدا سازد) و تطهیر او صحبت کند. و البته این نه نخستین بار است و نه واپسین بار. کلا سیاست رسمی بر اینست که هر کسی که در دوره پهلوی مشکل داشته، حتما آدم خوبی بوده و باید تطهیر شود.
شروین وکیلی در کتاب «کوروش رهاییبخش» توضیح میدهد که یکی از اصلیترین دلایل مخالفت جمهوری اسلامی با شخصیت کوروش هخامنشی و بهطور کلی تاریخ ایران باستان، تاکید حکومت پهلوی بر آنهاست. یعنی گونهای لجاجت، که چون پهلوی از اینها پشتیبانی میکرده، پس ما باید مخالفت کنیم. به نظر میآید این دیدگاه وکیلی قابلیت تعمیم به همه مسائل را داشته باشد. چه مخالفت با هر طرح و سیاست توسعهای در دوره پهلوی یا مخالفت با شرکای آن دوره ایران، و چه تبرئه و تقدیس یاغیان و متجاوزان و تجزیهطلبان و…
انتهای پیام
انصاف گرامی ازاین نمونه آدمها خیلی داریم که قبل ازانقلاب هرجنایتی که خواستن کردن وبعدازانقلاب خودرا انقلابی جازدن وتا نمایندگی مجلس ووزارت کشورهم رسیدند.
من بختیاریم ،چهارلنگم ،متاسفانه در تا ریخ معاصر مصادره به مطلوب های فراوان،وارونه نمایی ،جانب داری بسیاری صورت گرفته ، حالا چرا از علی مرادبه نیکی یاد می کنند ولی از سردار اسعد ، که یک فرد باسواد و از عوامل اصلی مشروطه بود حرفی نمی زنند جای تعجب دارد ،
این داستانها ومزاحمت نوامیس در مورد علیمراد دردغ است چون مخالف پهلوی بود علیه وی شایعه پراکنی کردند.
شما وقتی از چیزی اطلاع نداری نباید نظربدی دوست عزیز.معلومه اسم این یارو رو حتی تا بحال نشنیدی همینطوری خواستی یچیزی بگی.طرف به اسم متجاوز ناموس بین اقوام بختیاری معروفه بعد تومیگی دروغه
آقای داریوش من خودم بختیاری ام و این حرف هه هم دروغ نیست البته طبق شنیده ها از افرد کهن سال
سلام این اقا پسر عموی پدر بنده است چنین روایتی دروغ و کذب است و قتل همسر علیمراد اینگونه نبوده و این روایت اشتباه است تجاوز زن دوستی اصلا در وجود این اقا نبوده
از اینکه علیمرادامامی ملعون قاتل ویاغی تمام عیاربود,هیچگونه تردیدی وجود ندارد.
اولین مقتولان هم همسروپدرهمسرش بودند.روایاتی هم که ازاوشده از زبان مردم ایلات و عشایر بوده ومستقیماشاهدجنایات واعمال کذب وغیرانسانی اوبودند.یک جنایت پیشه وجانی تمام عیاربود که عاقبت به سزای اعمالش رسید.
مطمئنااگرالان هم کسی یک صدم اعمال اورا انجام دهد,کمترین حکم صادره برایش اعدام خواهد بود.