فتنهی آب
امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، در یادداشتی دربارهی وضعیت آب در کشور نوشت:
«اهالی روستای جُغدان؛ اگر ذرهای غیرت دارید، اجازه ندهید ناغانیها حقتان را بخورند». صدا از بلندگوی مسجد روستا میآمد. یکی دو جین جمله تحریکآمیز دیگر هم گفت که درست یادم نمیآید. به گمانم تابستان سال 1373 بود و من نوجوانی 13 ساله. با شنیدن همان جمله نخست، از خانه بیرون پریدم و خودم را به میدان روستا رساندم. 50-40 نفر از مردان روستا چوب و چماق به دست ایستاده بودند. چند نفری هم تفنگ بر دوش یا در دست، خود را آماده نبرد با ناغانیها کرده بودند. ناغان، شهرک یا در واقع روستای بزرگ کنار روستای ما و مرکز بخش است. شش کیلومتر میانمان فاصله است. یک تنگه سختگذر و صعبالعبور میانمان هست که چشمه آبی از آنجا برای آبیاری بخشی از زمینهای کشاورزی روستایمان میآید. در آن سال ناغانیها میخواستند آب آن چشمه را برای خودشان ببرند. بنابراین همولایتیهای من برای پیشگیری از این کار، آماده نبرد با ناغانیها شده بودند.
«آ فرهاد» واپسین خان روستا (که البته سالها بود دیگر قدرت رسمی نداشت) با تفنگ پنجتیر بلژیکی معروفش آمد و به اهالی پیشنهاد داد: «یا من با این پنجتیر میروم کنار چشمه سنگر میگیرم و هر ناغانیای که خواست بیاید را میزنم، و شما در روستا بمانید برای نگهبانی از خانوادهها؛ یا من با پنجتیرم در روستا میمانم و شما همگی بروید سر چشمه و به ناغانیها اجازه ندهید نزدیک شوند». شور و هیجان و عصبانیت فراوانی در میان اهالی روستا میدیدم. بختیاریها از قدیمالایام هنگامی که میخواستند با طایفه یا روستای دیگری جنگ و نبرد کنند، ابتدا کلی سخنان تهییجآمیز میگفتند و در بسیاری موارد شاهنامهخوانی میکردند تا جوانان و مردان از نظر ذهنی آماده شوند؛ و سپس نبرد یا به قول خودشان جنگ آغاز میشد. این فرایند تهییج را داشتم از نزدیک میدیدم. همچنین با تلفن به همه جُغدانیهایی که در دیگر شهرها (بهویژه استان اصفهان) بودند خبر میدادند و آنها هم با یا بدون اسلحه راهی روستا میشدند تا از حقآبه روستا دفاع کنند.
اما واقعیت آن بود که ناغانیها به دلایل بسیار دست بالا را داشتند. هم جمعیتشان بیش از 10 برابر جمعیت روستای ما بود؛ هم تنها راه دسترسی روستای ما به جاده اصلی، گذر از میان ناغان بود (به جز راه سختگذر دیگری که از میان منطقه حفاظتشده سبزکوه میگذشت که هم بسیار طولانی بود و هم آن موقع ماشینرو نبود)؛ و هم اینکه ما جُغدانیها مایحتاجمان را از ناغان تهیه میکنیم. دورادور میشنیدم که ناغانیها هم دارند خود را آماده میکنند که هر طور شده چشمه را از آنِ خود کنند.
در این میان، رویدادی رخ داد که کفه شاخ و شانهکشی را به سود روستای ما سنگین کرد. چند تن از بزرگان «مشایخ» از روستاهای دیگر منطقه مشایخ سوار بر اسب و در حالیکه تفنگ بر دوش و قطار فشنگ دور خود بسته بودند، راه افتاده و خود را به ناغان رساندند و برای ناغانیها رجزخوانی کردند که اگر میان جُغدان و ناغان جنگ در گیرد، آنان هم به ناغان حمله خواهند کرد. در بختیاری به سادات سیدصالح (امامزادهای مدفون در نزدیکی ایذه) مشایخ میگویند که همیشه به هواخواهی یکدیگر برمیخیزند. بخش زیادی از اهالی روستای ما (از جمله خود ما) هم جزو مشایخ هستیم.
کار واقعا بالا گرفته و پیچیده شده بود که بالاخره حکومت دخالت کرد و پیش از آغاز درگیریهای جدی، با اعزام نیروهای نظامی و کارشناس و…، از یکسو مالکیت روستای ما بر این چشمه را تایید کرد و از سوی دیگر با میانجیگری، از درگیریها پیشگیری نمود.
البته اختلافات بر سر آب نه در روستای ما به پایان رسید و نه در دیگر نقاط استان چهارمحال و بختیاری. در سالهای اخیر بارها درگیریهای مرگبار بر سر آب در این استان رخ داده است (برای نمونه این یادداشت پنج سال پیشم را بخوانید).
همین چند روز پیش، اهالی شهرستان بن، مانع از انتقال آب به شهرستان بروجن (هر دو در استان چهارمحال و بختیاری) شدند و خودروها را به آتش کشیدند. [لینک]
از سوی دیگر، بحث تونل بهشتآباد هم که قرار است بخش دیگری از آب این استان را به اصفهان بکشاند، سالهاست محل اختلاف میان مسئولین و مردم دو استان شده است.
اصفهانیها از یکسو به درستی استدلال میکنند که بخش قابل توجهی از جمعیت شهر و استان اصفهان را بختیاریها تشکیل میدهند (برآورد میشود حدود یک سوم از جمعیت شهر اصفهان و شهرهایی همچون زرینشهر، ورنامخواست، چمگردان، فولادشهر، شاهینشهر، ملکشهر و… اصالتا بختیاری باشند) و بنابراین بخشی از آب اصفهان را همینها مصرف میکنند. از سوی دیگر بختیاریها هم به درستی استدلال میکنند که بسیاری از مناطق استان چهارمحال و بختیاری که فعالیت اصلی ساکنانش کشاورزی است، با کمبود آب روبرو است و بنابراین اولویت با خودشان است و سپس استانهای همجوار.
اما واقعیت اینست که هر دو گروه، تنها بخشی از داستان را بازگو میکنند و نه همه آنرا. از یکسو بخش زیادی از آب زایندهرود به مصرف کارخانههای آببری همچون ذوبآهن، فولاد مبارکه، سیمان سپاهان، صنایع دفاع، پلی اکریل و… میرسد که واقعا جایگاه این همه کارخانه در منطقه خشک و کویری اصفهان، توجیهی ندارد. از سوی دیگر الگوهای کشت و آبیاری در بیشتر نقاط چهارمحال و بختیاری همچنان سنتی و همراه با هدر رفت بالاست. در هر دو استان هم محصولات پر آبی همچون برنج در مقیاس گسترده کشت میشود که واقعا مناسب این مناطق نیست.
دیروز هم مقاله ای در نیچر [لینک] منتشر شده که نویسندگان به بحران جدی برداشت آبهای زیرزمینی در ایران اشاره کرده و هشدار دادهاند پیامدهای این پدیده، بسیار فراتر از بحرانهای زیست محیطی است و مسائل اجتماعی فراوانی نیز در پی دارد. یادم می آید تنها در یکی از سفرهای استانی احمدی نژاد، مجوز حفر 2500 حلقه چاه در استان داده شد که هرچه کارشناسان فریاد زدند این میزان بسیار فراتر از توان سفره های زیرزمینی استان است، کسی گوش نداد.
چندین سال است درباره بحرانها و درگیریها بر سر آب در استانمان (که سرچشمه دو رودخانه بزرگ کشور، یعنی کارون و زایندهرود است) یا در رسانهها مینویسم یا با مدیران و مسئولان گفتگو میکنم. مدیران یا توجهی به این هشدارها نمیکنند یا آنها که گوش شنوا دارند، اذعان میکنند که آنها تصمیمگیر اصلی و نهایی نیستند و خودشان هم منتقد وضع موجودند. آنچه من (بهعنوان یک بختیاری متولد و بزرگشده استان اصفهان و ساکن فعلی منطقه بختیاری) میبینم و میدانم، اینست که با وضع موجود و در آیندهای بسیار نزدیک، درگیریهای دامنهدار میان خودِ بختیاریها از یکسو و بختیاریها و اصفهانیها از سوی دیگر شعلهور خواهد شد که آنگاه دیگر به سادگی خاموششدنی نیست.
انتهای پیام
این همه نوشت که فقط احمدی نژاد رو تخریب کنه. خودتی برادر
اینکه همچنان فکر یا ادعا می کنید احمدی نژاد با آن کارنامه اش نیاز به تخریب دارد، اسف بار است.
با سلام
در این گزارش گفته شده که اهالی شهرستان بن خودرو ها را به آتش کشدیدند این مطلب صحت ندارد
اولا اگر در گزارش های قبلی دقت کنید کار مردم اصفهان است نه بن
دوما فقط یک خودرو آتش زده شده نه خودرو ها !
با درود و سلام
سپاسگزارم برای یادآوری این نکات. از سردبیر خواهش خواهم کرد در صورت امکان این نکات را در یادداشت ویرایش کنند.