وعدههای جذّابی که به فراموشی سپرده شد!
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «وعدههای جذّابی که به فراموشی سپرده شد!» نوشت:
بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر که با شرکت 48 درصد واجدان شرایط برگزار شد و 12 درصد شرکت کنندگان هم رأی باطله دادند و آقای رئیسی با 30درصد آراء واجدان شرایط به مسند ریاست جمهوری رسید، کلیپی از مقام رهبری پخش شد که ایشان در سال 80 شرکت کمتر از 50 درصد واجدان شرایط در انتخابات بعضی کشورهای مدعی دموکراسی را تقبیح میکند و میگوید: «ننگ است برای ملتی که در انتخابات ریاست جمهوریاش، ۳۵ یا ۴۰ درصد حائزان شرایط شرکت کنند. پیداست مردم به نظام سیاسی خود نه اعتماد و امید دارند، نه اعتنا میکنند». حالا بعد از دو دهه و با مهندسی شورای نگهبان چنان اعتماد و امید از بین میرود و مردم شرکت در انتخابات را بیفایده و غیرمؤثر میبینند که با همه بسیجها و حتی بسیج اصلاحطلبان و با تمدید رأیگیری تا ساعت 2 بعد از نیمه شب، 52 درصد شرکت نکردند و 12 درصد هم رأی باطله دادند[یعنی 64 درصد رأی ندادند] اما درباره انتخابات اخیر که همان خصوصیات را دارد، گفته میشود حضور حماسی.
بد نیست خاطرهای را یاد کنم. بعد از دوم خرداد 76، مرحوم مصباح یزدی ایدئولوگ سپاه شد و فرماندهان و هادیان سیاسی و… را برای خوشهچینی به محضر ایشان میبردند. در این مقطع این جانب که عضو رسمی سپاه بودم، به جهت تفکراتم که با افکار مرحوم مصباح همخوانی نداشت، از مدیر گروهی عزل شدم. یکی از دوستان که زمان مدیر گروهی زیر مجموعهام بود و مروّج تفکر مرحوم مصباح، مقالهای در انتصابی بودن ولایت فقیه نوشت و با این که میدید من مخالف فکر او هستم، خواست آن را ببینم که با اصرار، مقاله را دیدم و نظرات خود را با مداد در حاشیهاش نوشتم و امضا کردم. ایشان مقاله را به مسئول مجله حکومت اسلامی دبیرخانه خبرگان برای چاپ داد و مسئول مجله حاشیههای بنده را شناخت و از من خواست آنها را به صورت مقالهای تنظیم کنم تا در کنار مقاله دوستم منتشر کند.(ر.ک: مجله حکومت اسلامی، سال 1379، شماره 16و 15، ولايت فقيه ولايت الهي-مردمي).
چاپ این دو مقاله در کنار هم توجه دوستان همکار را جلب کرد از این رو در محل کار، ما را به عنوان نماینده دو تفکر مخالف میشناختند. روزی یکی از دوستان گروه، کتاب «حکومت در اسلام» [مجموع مقالات دومین کنفرانس اندیشه اسلامی در سال 62] را تورّق میکرد که سخنان مقام رهبری در مقدمه آن کتاب، توجه ایشان را جلب میکند. در سخنرانی افتتاحیه، ایشان که آن موقع رئیس جمهور بودند، تصریح میکند: «آن کسى که از فقاهت، تقوا، صیانت نفس، دیندارى کامل و آگاهى لازم بر خوردار است، اگرهمین آدم را با همین معیارها مردم قبول نکردند، باز[حکومتش] مشروعیت ندارد. چیزى به نام حکومت زور در اسلام نداریم.»(حکومت در اسلام 32-33). دوستان در گروه تصمیم میگیرند ما دو نفر را امتحان کنند. قبل از من، آن دوستم وارد اطاق میشود و دوستان این جمله را میخوانند و نظر او را جویا میشوند که او آن را انکار میکند و شرک دانسته و ولی فقیه را منصوب از جانب خدا میشمارد که به رأی مردم محتاج نیست. به او میگویند که این سخن مقام رهبری است و او فوری تغییر لحن داده و شروع به توجیه میکند و… . بعد او میرود و من وارد میشوم و دوستان نظر من را جویا شدند که عرض کردم سخن حقی است و باور من هم همین است. گفتند میدانی گوینده کیست؟ گفتم نه و فرقی هم ندارد چه کسی باشد. سخن حق از هر کس پذیرفتنی است. گفتند این سخن رهبری است و من هم خدا را شکر کردم که رهبری مروّج این باور حق است و این جرقهای شد تا به خطبههای ایشان در سالهای ابتدای انقلاب رجوع کنم و نظرات نابشان راجع به «مردمسالاری دینی» را جمعآوری کرده و برای یادآوری به حاکمان و مردم در مجله حکومت اسلامی به چاپ برسانم(ر.ک مجله حکومت اسلامی شماره 29)
آری رهبران انقلاب در سالهای ابتدای انقلاب، اسلام ناب را عرضه داشتند و وعدههایی دادند و از حکومت اسلامی تصویری ارائه کردند که بسیار زیبا و چشمنواز بود و امید است نویسندگان و گویندگان با یادآوری آنسخنان، آنان را به وفا به وعدههای زیبایی که در ابتدای انقلاب به مردم دادند، فرابخوانند.
انتهای پیام