«نهان بر عیان» تراوشات یک ذهن پریشان
بهتاش هزاوه، پژوهشگر هنر در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان ««نهان بر عیان» تراوشات یک ذهن پریشان» نوشت؛
وقتی شنیدم که نمایشگاهی تخصصی در زمینه نگارگری و اصول هندسی به کار رفته در آن در موزه هنرهای معاصر افتتاح گردیده است به دلیل علاقه شخصی به این مقوله در همان روزهای نخست به موزه رفتم. در سالن اول دیوار را پر از صفحات پرینت سیاه و سفید از آثار نگارگری قرون گذشته دیدم عجب! شاید اینها مقدمهای برای یک پژوهش عظیم در سالنهای بعدی باشد پس به سالنهای دیگر رفتم و بعد از هر مشاهده بر حیرت من افزوده شد. این همه تبلیغ و هیاهو برای همین بود؟ فکر نمیکردم که شیادیهای علمی این قدر گسترده شده باشد که پا به موزهٔ هنرهای معاصر بگذارد. کدام اهل فنی است که نداند تطبیق دادن چند شمسه و کثیرالاضلاع با صفحات نگارگری کار سختی نیست و نیاز به دانش پیچیدهای ندارد. در یکی از بخشها چند کتاب قدیمی ریاضیات تألیف ابوالوفای بوزجانی و ابوریحان و نظایر آنها معرفی شده بود اما به جرأت میتوان گفت گردانندگان و بانیان این نمایشگاه نه درکی از محتوای این کتب داشتهاند و نه پیوند میان نگارگری و هندسه اسلامی را دریافتهاند گواه سخن اینکه در یکی از سالنها بر روی تعداد زیادی چاپ رنگی که از نگارهها تهیه شده بود مجموعهای از خطوط و اتصالات به اصطلاح رهنمونگر ترسیم کرده بودند که نظم پنهان این نگارهها را عیان سازند و غنای هندسی آنها را نشان دهند اما کافیست مخاطب با دقت به این ساختار مغلطهگر بنگرد متوجه خواهد شد این خطوط و شبکهٔ به ظاهر پیچیده هیچ ارتباط ماهوی با پرسوناژها و عناصر مهم تابلوهای نگارگری ندارد و حتی در تضاد با آنهاست. فی المثل خطوط رهنمونگر یکی از نگارهها در یک نقطه متمرکز بود و آن نقطهٔ بسیار مهم از نگاه پژوهشگر تیزبین همان لای پای یکی از سربازان در مینیاتور بود! وه که چه کشف نمادین و نغزی… دست مریزاد به این همه نکته سنجی. پس «نهان بر عیان» منظور همین است.
خوانندهٔ این سطور اگرخود نرود و این خطوط درهم و برهم را نبیند شاید اینجانب را متهم به اغراق و غلو کند. حتماً بروید و ببینید و آنگاه قضاوت با خود شما.
در بخشی دیگر ماکتهایی از چند نگاره ساخته بودند به این صورت که مثلاً فیگورهای افراد را در جلوی ماکت و درختان را در پلان بعدی و کوه را در پلان انتهایی قرار دادند. یکی نیست که به سازنده بگوید اگر شما این ماکتها را نمیساختید آیا بینندهٔ نگاره متوجه نمیشد که کوه در پلان عقبی هست و پرسوناژها در پلان جلوی؟ سرتان را درد نیاورم آنقدر شارلاتان بازی و فریبکاری در این نمایشگاه دیدم که تا مدتها به هر نمایش نگارگری و هنرهای سنتی بدبین خواهم بود. اما شگفت انگیزتر تعریف و تمجیدی بود که محمدرضا اصلانی، فیلمساز آشنا با اسطورهها و هنر ایران دربارهٔ این نمایشگاه روا داشت و آن را پژوهشی بی همتا در این حوزه دانست و وعدهٔ ساخت مستندی بر همین اساس را داد! از دو حالت خارج نیست یا ایشان بنا بر منافع و مصالحی مجبور به تحسین از این اراجیف بصری گشته یا آنکه به واقع سررشتهای از جهان نگارگری ندارد (که من این مورد دوم را محتملتر میدانم). در جایی دیگر از سخنانش «آرتور پوپ» را به باد انتقاد گرفته که هیچ از نگارگری نمیداند و یاوه گفته و نباید اجازه میدادند که در اصفهان مدفون گردد. واقعاً نگران احوال آقای اصلانی شدم که چنین بی گدار به آب زده است! کدام پژوهشگر منصف نگارگری ایرانی است که منکر خدمات ارزندهٔ پوپ به این هنر شود و یا درک بالای او را از هنر نگارگری و نقش پردازی سنتی نستاید؟ کافیست فقط مقدمهٔ کتاب شاهکارهای هنر ایران را به قلم او بخوانیم تا به این دانش تحسینبرانگیز واقف گردیم. به شخصه کتابهایی را سراغ دارم که مطالعهٔ آنها بسیار بیشتر از چنین نمایشگاه فضاحتباری بر اطلاعات ما دربارهٔ سازماندهی بصری و هندسهٔ پنهان نگارگری و هنرهای سنتی میافزاید از جمله کتاب مظلوم و فراموش شدهای که علی حصوری درباره مبانی طراحی سنتی نگاشته است. تنها چیزی که دراین نمایشگاه مایهٔ مسرت من گشت پانزده برگ از شاهنامهٔ طهماسبی بود که از نزدیک مشاهده کردم و آن هم در روزهای بعد برداشته شد!
آقای شهریار حاتمی کیوریتور و پژوهشگر این نمایشگاه! درست است که میزان تحلیل و سواد مخاطبان تجسمی به طور چشمگیری کاهش یافته اما نه آنچنان که هیچ بینندهای متوجه این حجم از پریشانگویی و ادعای بی اساس نشود. شکی نیست که نگارگری ایرانی مملو از نماد و مفاهیم ژرف بوده و سامان بندی هندسی قابل ملاحظهای دارد که کشف و رمزگشایی از آنها کار هرکس نیست. بیش از این به نگارگری و مخاطبان راستین آن توهین نکنید.
آرزو میخواه لیک اندازه خواه … برنتابد کوه را یک برگ
انتهای پیام