«ایران در قضیه افغانستان بازی نخورد»
شفقنا نوشت: قاسم محبعلی، مدیر کل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه درباره پیش بینی خود از تحولات افغانستان معتقد است: اینکه طالبان بتواند به طور کامل به قدرت برسد نگاهی خوش باورانه است، افغانستان کشوری چند قومی و چند زبانی و چند مذهبی است و چون در خشکی است اگر بخواهد سیاستی یک طرفه اتخاذ کند همسایگان اش مداخله می کنند و اجازه نمی دهند صلح و ثبات در آنجا برقرار شود. در اینکه آیا طالبان تغییر کرده است یا می تواند حکومتی را تشکیل دهد که همه مردم افغانستان یا همسایگان و جوامع بین المللی از او رضایت داشته باشند بخاطر ویژگی افغانستان است و لذا نمی تواند دولتی یک جانبه تشکیل دهد که جانب یک همسایه و یا یک قوم را بگیرد و غیر از این در ذات و ماهیت طالبان وجود ندارد. طالبان جریانی تندرو مذهبی و دارای گرایشات افراطی سلفی است.
وی همچنین می گوید: حکومتی ضد ایرانی در افغانستان می تواند تهدید بزرگی متوجه کشور ما باشد. لذا هوشمندانه است که ایران بازی نخورد و به سرعت در مقابل طالبان قرار نگیرد و اگر قرار است با طالبان مقابله بشود تنها طرف مقابله کننده نباید ایران باشد و باید جمعی بین المللی و منطقه ای و تمام کسانی که از طالبان خسارت می بینند و احساس تهدید می کنند باید در این روند حضور داشته باشند. از این جنبه می توان گفت باید سیاستی همه جانبه از طرف ایران در مورد افغانستان در نظر گرفته شود.
متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا آینده با آقای محبعلی را می خوانید:
_ تحولات اخیر افغانستان از نگاه شما چگونه ارزیابی می شود و فکر می کنید وضعیت طالبان در این کشور به چه سمت و سویی حرکت خواهد کرد؟
آمریکاییها پذیرفته اند آینده افغانستان از طریق جنگ بین طالبان و طرفین مقابل تعیین شود
بعد از توافقاتی که در سال آخر دولت ترامپ با طالبان صورت گرفت آمریکایی ها چند مساله را پذیرفتند؛ یکی این است که پذیرفتند طرف اصلی آنها در افغانستان طالبان است، چون در آن توافق اشاره ای به دولت فعلی صورت نگرفته است بلکه گفته شده ساختار آینده افغانستان در گفتگویی بین الافغانی به دست می آید. همانجا موضوع آتش بس به این موکول شده که مجددا مذاکرات بین الافغانی شکل بگیرد و جایی برای دولت افغانستان دیده نشده است. حداقل این است که دولت افغانستان را یک طرف در نظر گرفته است. سومین نکته این است که آمریکاییها تنها تضمینی که برای آینده افغانستان گرفتند این است که طالبان یا افغانستان آینده تهدیدی برای منافع آمریکا و متحدین این کشور و ائتلافی که آمریکایی ها داشتند نباشد. این نشان می دهد در آن توافق عملا آمریکاییها از این وضعیت عبور کرده اند و سرمایه گذاری بیست ساله خود را برای تشکیل یک ساختار دموکراتیک در افغانستان و همینطور افغانستانی که در آن مناسبات براساس یک قانون اساسی است که آن قانون شامل رییس جمهور و پارلمان و انتخابات است و تقسیم قدرت بین طوایف مختلف را مورد توجه نداده است. این نقطه تحول بزرگی بود و انتظار می رفت بایدن همانطور که در مبارزات انتخاباتی گفته بود بعد از روی کار آمدن تغییراتی در توافق آقای خلیل زاد و طالبان بدهد ولی بعد از مدتی دیدیم آنها هم به این توافق پایبندی نشان دادند و عملا به خروج نیروها اقدام کردند بدون اینکه هیچ تضمینی برای وضعیت فعلی افغانستان وجود داشته باشد و به این ترتیب پذیرفته اند آینده افغانستان که در آن توافق گفته شده است از طریق مذاکرات یا در حقیقت از طریق جنگ بین طالبان و طرفین مقابل تعیین شود.
_ پیش بینی شما از وضعیت افغانستان بعد از قدرت گرفتن طالبان چیست؟
اینکه طالبان بتواند به طور کامل به قدرت برسد نگاهی خوش باورانه است
طالبان نمی تواند دولتی یک جانبه تشکیل دهد
ماهیت طالبان جریانی میلیشیای مذهبی شبهفاشیستی است
این انتظار که طالبان در ماهیت و ذات تغییر کرده باشند اشتباه محاسباتی است
اینکه طالبان بتواند به طور کامل به قدرت برسد نگاهی خوش باورانه است، افغانستان کشوری چند قومی و چند زبانی و چند مذهبی است و چون در خشکی است اگر بخواهد سیاستی یک طرفه اتخاذ کند همسایگان اش مداخله می کنند و اجازه نمی دهند صلح و ثبات در آنجا برقرار شود. در اینکه آیا طالبان تغییر کرده است یا می تواند حکومتی را تشکیل دهد که همه مردم افغانستان یا همسایگان و جوامع بین المللی از او رضایت داشته باشند بخاطر ویژگی افغانستان است که این کشور مهار در خشکی است و لذا نمی تواند دولتی یک جانبه تشکیل دهد که جانب یک همسایه و یا یک قوم را بگیرد و غیر از این در ذات و ماهیت طالبان وجود ندارد. طالبان جریانی تندرو مذهبی و دارای گرایشات افراطی سلفی است و بعلاوه اینکه یک قوم گرای پشتون است. در افغانستان قوم تعیین کننده پشتون ها هستند و بدون اینکه پشتون ها از حکومت کابل رضایت داشته باشند امکان اینکه حکومتی در افغانستان شکل بگیرد وجود ندارد. از سوی دیگر این امکان هم وجود ندارد که پشتون ها یک سره در شرایط جدید و از طریق یک حکومت مذهبی افغانستان را اداره کنند و ثبات برقرار کنند. ضمن اینکه ماهیت طالبان جریانی مذهبی و میلیشیای مذهبی شبه فاشیستی است. شاید برای جلوگیری از تحریک سایر طرف ها بر علیه خود حرف هایی داشته باشند ولی در عمل و در واقعیت آنها حاضر نیستند دیگران را بپذیرند؛ مثلا شیعیان و اقوام فارس زبان مثل هزاره ها و ازبک ها و تاجیک ها و حتی بلوچ ها را نمی پذیرند و با آنها مشارکت ندارند و حقوقی مساوی برای آنها در نظر نمی گیرند. از این رو این انتظار که طالبان در ماهیت و ذات تغییر کرده باشند اشتباه محاسباتی است.
_ با توجه به بازه زمانی تغییر دولت در ایران به نظر می رسد رویکرد ایران نسبت به افغانستان هنوز به طور دقیق مشخص نباشد ولی برخی صداهایی از تریبون هایی مبنی بر حمایت تلویحی از طالبان به گوش می رسد یا اگر حمایت هم نکنند در قبال قدرت گرفتن طالبان در افغانستان سکوت اختیار کرده اند. ایران در رابطه با تحولات افغانستان به چه سیاست هایی روی خواهد آورد؟ بخصوص که ما مرزهایی طولانی با این کشور داریم و مرزهای شرقی ما همواره درگیر مهاجرت و ترانزیت مواد مخدر بوده است و افغانستان به لحاظ امنیتی و اقتصادی برای ایران اهمیت دارد. ایران باید چه موضعی بگیرد؟
حفظ موقعیت ایران در قبال آنچه که در افغانستان رخ می دهد اهمیت دارد
در سیاست خارجی ایران مناسبات ما به ویزه با کشورهای همسایه به ترتیب سه مساله مهم را در نظر می گیرد؛ ابتدا امنیت است. یعنی جدا از اینکه همسایگان ما چه ساختار و چه ماهیتی دارند و چه کسی بر آن کشورها حکومت می کند آنچه که برای کشور ما مهم است این است که امنیت کشور ما و مرزهای ما و اتباع ما حفظ بشود و از سوی آن کشورها تهدیدی متوجه امنیت ملی ما نباشد. این یک مساله است دوم؛ منافع ما است. همسایگان ما به تناسب در افغانستان منافعی دارند که این منافع باید حفظ شود. بخشی از این منافع اقتصادی است ما کشور ترانزیت افغانستان محسوب می شویم و تجارت افغانستان منوط به این است که از طریق همسایگانش بخصوص ایران و پاکستان برای دستیابی به آب های آزاد عبور کند و کالاهایش را به این ترتیب به آب های آزاد برساند. لذا حفظ موقعیت ایران در قبال آنچه که در افغانستان رخ می دهد اهمیت دارد. مساله دوم منافع سیاسی ما است. ما نمی توانیم بپذیریم در افغانستان قدرتی بر سر کار بیاید که با رقبا و همسایگان رقیب ما که با ما منافع متضادی دارند و یا با قدرت های بزرگتری چون آمریکا و روسیه و چین و هند و… منافع ما را به خطر بیندازد. سوم پیوند ما با بخشی از جامعه افغانستان است. شیعیان و هزاره ها که به طور تاریخی با جامعه شیعه ارتباط دارند و بخشی از جهان شیعه به شمار می روند و به طور طبیعی با ایران پیوند دارند، سرنوشت و موقعت و امنیت آنها بخشی از منافع ملی ما به شمار می رود. همچنین زبان فارسی و فارس زبان ها نیز اهمیت ویژه ای برای ایران دارد. افغانستان یک کشور فارسی زبان است و روی کار آمدن یک حکومت پشتون و نادیده گرفتن حقوق و امنیت اقوامی مانند فارس زبان ها و شیعیان جدا از اینکه باعث می شود آن اقوام دچار مشکل و بحران شوند و ناچار به مهاجرت باشند، این مهاجرت ها مشکلاتی برای ما ایجاد می کند و اعتبار و موقعیت منطقه ایران را تحت تاثیر خود قرار می دهد. لذا در این چهارچوب یعنی امینت و سپس منافع و در فصل سوم پیوند های تاریخی و زبانی و ارزشی ما با افغانستان باید توجه داشت و این موارد همواره در هر نوع سیاست گذاری در نظر گرفته شود.
تجربه تاریخی نشان می دهد افغانستان برای هیچ دولت مداخله گری هدف نیست
آمریکایی ها با کنار کشیدن خود از صحنه می خواهند بازی را عوض کنند
ایران به سیاستی هوشمندانه اختیاج دارد
ایران باید هوشمندی داشته باشد چون تجربه تاریخی نشان می دهد افغانستان برای هیچ دولت مداخله گری هدف نیست بلکه از افغانستان برای تحت فشار قرار دادن و امتیاز گیری و تهدید منافع سایر قدرت ها همواره استفاده می شود و چه از بازیگران داخلی افغانستان و چه در کل افغانستان وضعیت به همین صورت است. افغانستان تا قبل از مداخله نظامی شوروی سابق همواره یک کشور بی طرف به حساب می آمد و در جدال بین روسیه و کمپانی هند شرقی و انگلیس و بین شرق و غرب و بین همسایگان همواره قرار بر این بود و باید حکومتی در افغانستان حاکم می شد که به تناسب بین همه همسایگان و همه قدرت های جهانی نسبتی بی طرفانه داشته باشد و جانبدار هیچ کدام نباشد. شوروی سابق این وضعیت را بهم ریخت، کودتای کومونیستی سابق و مداخله شوروی افغانستان را که همواره کشوری بی طرف به حساب می آمد به هم ریخت و افغانستان درگیر این بحران شد. امروز نیز مداخله آمریکایی ها به همین دلیل که طرف های دیگر آن را پذیرا نبودند و تلاش کردند افغانستان را بی ثبات کنند، توفیقی در برنداشت. جدا از اینکه ساختار هایی که آمریکا در افغانستان به آنها شکل داده بود مورد حمایت اکثریت اقوام پشتون نبود. لذا به نظر می رسد که آمریکایی ها با کنار کشیدن خود از صحنه می خواهند بازی را عوض کنند و دیگر بازیگران ذی نفع را درگیر بحران افغانستان کنند. یکی از ان بازیگران ممکن است چین و دیگری روسیه باشد و یا در شرایط فعلی شاید یکی از بازیگران ایران باشد. لذا ایران به سیاستی هوشمندانه اختیاج دارد و همانطور که طرفهای دیگر سعی می کنند در مقابل طالبان قرار نگیرند و هزینه خروج آمریکا را بر اثر جنگ و بی ثباتی ایجاد شده در افغانستان نپردازند ایران هم باید هوشمندانه سیاستی اتخاذ کند که تنها طرفی نباشد که وارد قضیه افغانستان شود و به اصطلاح مداخله مداخله می آورد و طرف های دیگر پشت طالبان و سایر نیروها قرار نگیرند و ایران را در باتلاق افغانستان گرفتار نکنند.
تا اینجا احتیاط کرده ایم و چندان وارد مناقشات افغانستان نشده ایم
باید با همه طرف های افغانی از جمله طالبان که احتمال می رود به قدرت برسند تعامل داشته باشیم
طالبان طرفی نیست که بتواند ارزش های مورد نظر ایران را تامین کند
طالبان بخشی از بازی سیاسی پاکستان در تسلط بر افغانستان است
حکومتی ضد ایرانی در افغانستان می تواند تهدید بزرگی متوجه کشور ما باشد
باید سیاستی همه جانبه از طرف ایران در مورد افغانستان در نظر گرفته شود
هوشمندانه است که ایران بازی نخورد و به سرعت در مقابل طالبان قرار نگیرد
ما تا اینجا احتیاط کرده ایم و چندان وارد مناقشات افغانستان نشده ایم و می توان گفت سیاستی هوشمندانه بوده است از طرفی افغانستان یکی از همسایگان ما است و چه شیطان آنجا حاکم باشد و چه فرشته بالاخره باید با همسایه خود زندگی کنیم، از این رو باید با همه طرف های افغانی از جمله با طالبان که احتمال می رود به قدرت برسند تعامل داشته باشیم. اما طالبان طرفی نیست که بتواند ارزش های مورد نظر ایران و سه محور مد نظر ایران را تامین کند. اگر کسی در خصوص طالبان چنین تصوراتی دارد قطعا دچار اشتباه محاسباتی شده است. طالبان در درجه اول بخشی از بازی سیاسی پاکستان در تسلط بر افغانستان است و تبدیل افغانستان به سرزمینی وابسته را مد نظر دارد و این در راستای رفع تهدیدی است که از دیرباز از طرف افغانستان متوجه پاکستان بود. در همان راستا کشورهای عرب خلیج فارس همواره خواستار این بودند که بحران دیگری دورتر از خلیج فارس برای کشور ایران تولید شود تا توجه ایران را از طرف عراق و جهان عرب و خلیج فارس به سمت شرق منحرف کنند و در این رابطه طالبان ابزار بسیار مناسبی برای کشور های عرب حاشیه خلیج بود. همینطور آمریکایی ها که ممکن است علاقمند به عوض کردن صحنه باشند. چون ایران همسایه مستقیم افغانستان است ولی روس ها همسایه مستقیم افغان ها نیستند. روس ها به ممالک مسلمان نزدیک به خود از جمله چچن توجه دارند که امکان دارد افراطی گری را به سمت روسیه سوق بدهند. همچنین مساله سینگ کیانگ مساله چین است و جز باریکه ای غیر قابل عبور مسیر همسایگی بیشتری با افغانستان ندارند، از این رو بیشترین تهدید متوجه ایران است و حکومتی ضد ایرانی در افغانستان می تواند تهدید بزرگی متوجه کشور ما باشد. لذا هوشمندانه است که ایران بازی نخورد و به سرعت در مقابل طالبان قرار نگیرد و اگر قرار است با طالبان مقابله بشود تنها طرف مقابله کننده نباید ایران باشد و باید جمعی بین المللی و منطقه ای و تمام کسانی که از طالبان خسارت می بینند و احساس تهدید می کنند باید در این روند حضور داشته باشند. از این جنبه می توان گفت باید سیاستی همه جانبه از طرف ایران در مورد افغانستان در نظر گرفته شود همانطور که در دولت اصلاحات چنین سیاستی در نظر گرفته شده بود. در غیر این صورت ممکن است ما هزینه های افغانستان را بدون اینکه دستاوردی داشته باشیم و از فرصت های این کشور استفاده کنیم بپردازیم و فرصت ها را به رقبا و سایر کشور ها و سایر طرف ها بدهیم و دشمنان از افغانستان بر علیه ما استفاده کنند و همانطور که بر علیه شوروی سابق استفاده کردند و با استفاده از مجاهدین و افغان ها و عرب ها و اسلام گرا های افراطی و تندروها شوروی را از افغانستان بیرون کردند در زمان آمریکا نیز با استفاده از طالبان بر علیه طرف هایی که مخالف حضور آمریکا در افغانستان بودند، استفاده شود در صورتی که ایران نیز وارد افغانستان شود و در مداخلات درگیر شود، همین سیاست ها را در مورد ایران در پیش می گیرند.
_ به طور مشخص کدام کشور ها با به قدرت رسیدن طالبان موافق هستند؟
پاکستان راهبرد استراتژیکی برای به قدرت رسیدن طالبان دارد
مافیای مواد مخدر جهانی هم پشت طالبان قرار دارد
در درجه اول پاکستان است؛ چون پاکستان راهبرد استراتژیکی برای به قدرت رسیدن طالبان دارد، این راهبرد این است که افغانستان را به عنوان بشتوانه استراتژیک و حیاتی خود مطرح کند و علاقمند است در کابل به جای حکومتی ملی و یا قومی که حکومت قوم گرای پشتون حاکم باشد حکومت مذهبی حاکم شود که ایده های پشتون گرایی را که همیشه پاکستان از آن ها احساس تهدید می کند، دنبال نکنند. همانطور که در شکل دهی و تجهیز و سازمان دهی طالبان نقشی اساسی بر عهده پاکستان بود این کشور امروز هم طرف اول موافق در به قدرت رسیدن طالبان است. اگر این روزها به اظهار نظر مقامات پاکستانی توجه کنید واضح است که از به قدرت رسیدن طالبان حمایت می کنند، همانطور که در گذشته حمایت می کردند و این خود یک به هم زدن توازن قوا بین ما و پاکستان است و منافع ملی ما را تهدید می کند، هر چند که پاکستان دوست ایران است ولی در دنیای سیاست دوستی و دشمنی به همراه هم اموری دائمی نیستند بلکه این موازنه قدرت است که مناسبات بین کشور ها را تعیین می کند و اگر کشوری و طرفی قدرت بیشتری بگیرد طبیعتا خواسته های بیشتری خواهد داشت. در درجه دوم کشور های عرب خلیج فارس هستند و همچنین جریانات افراطی اسلام گرا که در سرتاسر جهان اسلام گسترده هستند و از اندونزی تا مغرب عربی و آسیای میانه و قفقاز و حتی در سین کیانگ گسترده هستند و همگی علاقمند هستند از حکومتی مثل طالبان که مساله امارت اسلامی را مطرح می کند، استقبال می کنند که حکومتی سنی و خلافتی در افغانستان شکل بگیرد همانطور که این گروه های افراطی از داعش حمایت می کردند، همچنین انگیزه آمریکایی ها که برای اعمال فشار و امتیاز گیری و ایجاد بحران برای رقبای امروز خود که چین و روسیه و ایران است از این اهرم استفاده کنند و از ابزار طالبان بهره ببرند نه اینکه طالبان را دوست داشته باشند بلکه با تئوری دشمن دشمن من دوست من است وارد این ماجرا شده باشند. همانطور که زمانی از عرب ها و مجاهدین بر علیه شوروی سابق استفاده کردند. لذا مجموعه هایی پشت طالبان هستند و این گروه را تجهیز می کنند. مافیای مواد مخدر جهانی نیز پشت طالبان قرار دارد چون حکومت طالبان با مواد مخدر گره خورده است و مافیای مواد مخدر و کسانی که در کار ترانزیت مواد مخدر هستند از طالبان حمایت می کنند. در داخل ایران هم ممکن است کسانی درگیر این مساله باشند همچنین در روسیه و در سایر کشورها نیز تجارت مواد مخدر یکی از سیاه ترین و پر درآمدترین تجارت های سیاه دنیا است که با وجود حکومتی مثل طالبان که با مواد مخدر پیوند خورده، حمایت می شوند. موجودیت طالبان در افغانستان با این جنگ ها پیوند خورده است و اگر جنگی در این کشور باشد به نفع این گروه و این تجارت خواهد بود.
_ آیا مخالفان طالبان نیز مشخص شده اند؟
اگر طالبان به قدرت برسد افراطی گری به سرعت به سمت شمال و مناطق دیگر گسترش پیدا می کند
آمریکا امروز از طالبان به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر رقبای خود استفاده می کند
در سطح داخلی تقریبا همه مردم افغانستان بخصوص سایر اقوام و جامعه زنان و جامعه مدنی افغانستان مخالف قدرت گرفتن طالبان در افغانستان هستند. در سطح همسایگان عموم همسایگان افغانستان مخالف طالبان هستند و تا قزاقستان و چین نگران این وضعیت هستند و آمادگی پذیرش طالبان را ندارند، هم به این دلیل که پیوند های قومی بین این کشور ها و قومیت های افغانستان وجود دارد و هم اینکه احساس می شود طالبان در افغانستان متوقف نخواهد شد. اگر طالبان به قدرت برسد افراطی گری به سرعت به سمت شمال و مناطق دیگر گسترش پیدا می کند و طبیعی است که کشورهایی مثل ترکیه هم به دلیل پیوندهایی که با اقوام ترک زبان دارند مخالف به قدرت رسیدن طالبان باشند. در مورد ایران که اساسا منافع کشور ایجاب نمی کند حکومتی قومی و مذهبی و افراطی در کشور افغانستان بر سر کار باشد، منافع ملی ما اقتضا می کند حکومتی مستقر با مشارکت تمامی اقوام افغانستان در این کشور بر سر کار باشد اروپاییان هم از اساس مخالف قدرت گرفتن طالبان هستند و آمریکا نیز سیاستی پیچیده را دنبال می کرد که سو تفاهم زیادی را برانگیخته است اما با نگاهی به منافع آمریکا و رویه زیرین سیاست های آمریکا متوجه میشویم که آنها باید همچون گذشته که مخالف سیاست های طالبان و القاعده و قدرت گرفتن آنها بودند باید امروز هم مخالف باشند ولی امروز از طالبان به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر رقبای خود استفاده می کنند.
_ آیا این احتمال وجود دارد که طالبان امروز بعد از مستقر شدن بر حکومت افغانستان رویه دیگری در پیش بگیرند و با طالبان بیست سال پیش متفاوت ظاهر شوند؟ یا قدرت گرفتن مجدد طالبان همانطور که گفتید می تواند تحریک کننده گروه های تندرو باشد؟
افعانستان بعد از استقرار طالبان محل جولان گروه های افراطی و تندرو های مسلمان خواهد شد
حکومت طالبان بر افغانستان حکومتی خواهد بود که در درجه اول موحب نارضایتی همسایگان و سپس منطقه و جهان خواهد شد
من اشاره کردم اینکه طالبان به دولت مستقل و عرفی و قابل تعامل با دنیا تبدیل شود امر بعیدی است. لذا طالبان گروهی جنگ طلب است که با جنگ زندگی می کند، این گروه افراطی است و در تفکر آن ها مفهومی به نام کشور و مرز وجود ندارد و این سرزمین بعد از استقرار طالبان محل جولان گروه های افراطی و تندرو های مسلمان خواهد شد که در سرتاسر جهان اسلام وجود دارند و به دنبال جایی برای استقرار و سازمان دهی خود هستند که این جا می تواند افغانستان باشد. حتی اگر طالبان در بیان خود و در اعلامیه های خود و حتی اگر به دولت مستقر تبدیل شود که بعید است اگر طالبان بتواند شهرهای بزرگ افغانستان را کنترل کنند که مشکل و بعید است و جنگ حتی بعد از به قدرت رسیدن طالبان هم ادامه پیدا خواهد کرد باز هم به دلیل ارتباطات خود با گروه های افراطی منشا حضور تفکرات و گروه های افراطی و تند رو منطقه و جهان خواهد شد و تروریسم و ناامنی و وحشت افکنی از افغانستان در درجه اول به سمت همسایگانش از جمله پاکستان و ایران و کشورهای شمالی و حتی چین و روسیه سرایت خواهد کرد و ممکن است حوادثی چون یازده سپتامبر باز هم صورت بگیرد طالبان به لحاظ ماهیتی و ذاتی قادر نیست تا جریانی افراطی و پشتون گرا است خودش را به دولتی عرفی تغییر بدهد آنچه که عرب ها به آن دولت علمانی می گویند از این رو این انتظار انتظاری اشتباه و اشتباهی محاسباتی است. حکومت طالبان بر افغانستان حکومتی خواهد بود که در درجه اول موحب نارضایتی همسایگان و سپس منطقه و جهان خواهد بود.
انتهای پیام