طالبان یا استخبارات پاکستان | چه کسی ما را در مزارشریف کشت؟
معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: الله مدد شاهسون -تنها بازماندهی کشتار دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف- معتقد است که حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف و قتل دیپلماتهای ایرانی کار آیاسآی پاکستان بوده است. او به انصاف نیوز میگوید احتمال اینکه طالبان افغانستان مطلع بودهاند وجود دارد اما آنها پس از کشتار دیپلماتهای ایرانی به ساختمان سفارت رسیدهاند.
شاهسون با گلایه از تصمیماتی که مسئولین وقت در سفارت -ازجمله علاءالدین بروجردی- برای ماندن دیپلماتها در کنسولگری گرفتهاند میگوید که پس از این اتفاق علیرغم مطالبهی خانوادهی شهدای این حادثه اما هیچ برخورد و مواخذه و پرسشی از این مسئولین نشده و آنها پستهای بالاتری هم گرفتهاند.
حمله به کنسوبگری ایران در مزارشریف و ترور دیپلماتها و خبرنگار ایرانی در سال 77، از جمله اتفاقات ابهام آلود در تاریخ ایران است. از شبهه و حرف و حدیث درمورد تقصیرات علاالدین بروجردی و کمال خرازی تا برخورد شکآمیز با آخرین بازماندهی این حادثه و از همه مهمتر تردید در تشخیص ماهیت تروریستها از جملهی این ابهامات است. برخی -از جمله الله مدد شاهسون- تروریستهای آن روز کنسولگری ایران را طالبان نمیدانند و معتقدند که آی اس آی پاکستان یا طالبان پاکستان تروریستهای آن اتفاق بودهاند و برخی دیگر نیز به جد معتقدند که طالبان نیز نقشی پررنگ و اساسی در این ماجرا داشته است. تا آنجا که عبدالمنان نیازی -فرماندهی نیروهای طالبان در آن مقطع که به روایتی پس از کشته شدن دیپلماتها به کنسولگری میرسد، با افتخار از اینکه خون دیپلماتهای ایرانی را ریخته صحبتیکرده است. او بعدها در هرات کشته شد.
محمدحسین جعفریان، تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان در مشهد نیز که در آن سالها کاردار فرهنگی ایران در مزارشریف بوده، در فیلم مستند «چه کسی ما را کشت؟» در سال ۱۳۹۱ به این حادثه پرداخته است. جعفریان نیز همچون شاهسون، در مصاحبهای که با پایگاه خبری «قدس آنلاین» در ۶ آذر ۱۳۹۳ داشته است، سازمان استخبارات پاکستان را «متهم درجه یک» این حادثه دانسته.
جعفریان گفته: «بسیاری نظیر من بیسواد همان موقع میدانستند اگر طالبان به شهر برسند، نیروهای آنها شاید هیچ کاری به ما نداشته باشند. کشتن بچههای ما، جز دردسر، دستاورد دیگری برای دولت نوپای آنان نداشت، اما بسیاری بودند که کینههای تاریخی از ما به دل داشتند که شرح آن در این چند سطر نمیگنجد و اندک هرج و مرجی در شهر، کافی بود تا آدمهایشان را بفرستند سراغ کنسولگری ما و ساکنانش. پاکستانیها یکی از این متهمان درجه یک بودند.»
او همچنین گفته که «طالبان دخالتی در شهادت دیپلماتها نداشت. نگارنده سال گذشته مستند مفصلی در اینباره ساخت، بسیار کسانی را دید و به خود آن ساختمان در مزارشریف رفت و «ا… مدد شاهسون» را نیز با خود بردم تا به دقت صحنه بازسازی شود. ما حتی با «وحید مژده» از سران سابق طالبان مصاحبه کردیم و او هم بشدت دخالت طالبان را تکذیب میکرد.»
جعفریان بر اساس مصاحبه با علاالدین بروجردی نیز میگوید که کمال خرازی، وزیر خارجه وقت ایران با تخلیه کنسولگری ایران در مزارشریف مخالفت کرده و از آقای بروجری خواسته که دیپلماتها «برگردند سرکارشان».
از طرف دیگر خبرگزاری تابناک در گزارش تحلیلی ۱۷ مرداد ۱۳۹۰ آورده که محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی «خبر فوری مزارشریف سقوط کرد» را در آخرین صحبت تلفنی گزارش کرده بود. او گفته بود که «عده ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده میشوند به من بگویید چه وظیفه ای…».
سیزدهم بهمنماه 99 سه عضو هیات طالبان در یک کنفرانس خبری در تهران شرکت کردند. به گزارش خبرگزاری مهر، سهیل شاهین، در پاسخ به سوالی در مورد رویداد قتل دیپلماتهای ایران در مزار شریف گفته که پیش از رسیدن نیروهای طالبان «این اتفاق افتاده بود».
چند روز پس از آن فداحسین مالکی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس وقت، که سفیر پیشین ایران در افغانستان (۱۳۸۹-۱۳۹۱) نیز بود، به خبرگزاری مدارا گفته بود که «حمله تروریستی به دیپلماتها و نیروهای ما در مزارشریف توسط هیچ کدام از نیرویهای افغانستانی صورت نگرفته و کار بیگانگان و سرویسهای امنیتی یکی از کشورهای همسایه بوده است.»
مالکی همچنین افزوده که «ما هیچ شواهدی در دست نداریم که طالبان اقدام به حمله تروریستی کرده باشد اما شواهدی داریم که این اقدام توسط یکی از سرویسهای کشورهای همسایه صورت گرفته است.»
از سوی دیگر برخی از دیپلماتهای پاکستانی قبلا به بیبیسی گفته بودند که در همان روزها به علاءالدین بروجردی، نماینده ویژه و مسئول امور افغانستان در وزارت خارجه ایران در مورد این حادثه اطلاع داده بودند.
بیبیسی در گزارشی که بهمنماه 99 همزمان با سفر هیات طالبان به ایران منتظر کرده است، در جمعآوری واکنش رسانههای بینالملل آورده است:
نیوریوک تایمز در ۱۱ سپتامبر ۱۹۹۸ در گزارشی با عنوان «ایران طالبان را مسئول مرگ ۹ دیپلماتش میداند» نوشت که «طالبان که بخش اعظم افغانستان را در کنترل دارد، گفته که ایرانیها توسط نیروهای خودسر که بدون دستور عمل کردند، کشته شده اند. اما ایران، که به ناپدید شدن دیپلماتهایش با تجمع گسترده نظامی در مرز افغانستان پاسخ داده، به نظر نمیرسد که بزودی ببخشد.»
نیویورک تایمز به نقل از عبدالحکیم مجاهد، سفیر آن زمان طالبان در اسلام آباد گفته که این گروه کمیتهای را برای تحقیق در مورد کشته شدن دیپلماتهای ایرانی ایجاد کرده است.
نماینده وقت ایران در سازمان ملل نیز از شورای امنیت خواسته بود که «تمهیدات فوری و ضروری» در پاسخ به کشته شدن دیپلماتهای این کشور را روی دست بگیرد.
شبکه خبری سیانان از اول سپتامبر ۱۹۹۸ در گزارشهای متعدد از «انفجار جنگ لفظی» و تهدیدهای متقابل میان ایران و طالبان گزارش داده بود. طالبان نیز تهدید به حمله متقابل «به شهرهای ایران» کرده بود.
روزنامه گاردین در ۱۹ سپتامبر ۱۹۹۸ در گزارشی به نقل از محمدهادی نجات حسینیان، نماینده ایران در سازمان ملل متحد «حمله طالبان» به مراکز ایرانی در بامیان و مزارشریف را «عمل مجرمانه» خوانده بود. در حالی که در کابل، ملا محمد عمر، رهبر طالبان برای حل این بحران از سازمان ملل درخواست کمک کرد. ملاعمر گفت که «مشکلات بین افغانستان و ایران تحت فشار نظامی حل نخواهد شد».
در ادامه گزارش گاردین آمده «اما در تهران، کمتر کسی مایل به گوش دادن است، جمعیت با شعار “مرگ بر طالبان” بعد از نماز جمعه بیرون ریختند تا پیکرهای کشته شدگان را به قبرستان نزدیک آرامگاه آیت الله خمینی، رهبر انقلاب ایران برسانند».
متن کامل گفتوگو با الله مدد شاهسون درمورد حادثهی 17 مرداد سال 1377 را در ادامه بخوانید:
«طالب بودند اما از طالبان نبودند»
شاهسون در پاسخ به اینکه تروریستهای حمله کننده به کنسولگری ایران در مزارشریف چه کسانی بودند، میگوید: از همان ابتدا گفتهام که تروریستها به چند دلیل پاکستانی و از آیاسآی پاکستان بودند؛ آمدند به ما ضربه زدند و آنجا را ترک کردند. اینکه یک نفر بتواند در یک شرایط جنگی از فضای جنگی خارج شود و سالم به وطنش برسد، بدون اینکه کوچکترین مسئلهای را برای دشمن مطرح کند، این یک ارزش است؛ اما ارزش دیگری که خدای عزیز محبت کرد این بود که از همان ابتدا تلاشم این بود که خودم را برسانم و جلوی جنگ را بگیرم؛ نیروهای ما در مرز صفآرایی کرده و آماده شده بودند که به طالبان حمله کنند.
من بلافاصله به تهران رفتم و در جمع آقایان با لباس افغانی گفتم «اینهایی که شما دارید به جنگشان میروید درحقیقت باتلاقی است که برای شما تدارک دیدند؛ اشتباه میکنید، طالبان دیپلماتها را نکشتهاند بلکه به احتمال زیاد و به این دلایل اینها از آیاسآی پاکستان بودند و طراحی کردهاند که شما را با طالبان درگیر کنند؛ این درگیری است که سالها ممکن است ادامه پیدا کند».
وقتی من این را گفتم، طالبان هم نامه زدند که آنچه شاهسون میگوید درست است و حتی وزیر امور خارجهشان گفت که آنهایی که دیپلماتهای ایران را کشتند، طالب بودند اما از طالبان نبودند.
دکتر روحانی بعنوان مسئول امنیت ملی در آن زمان تصمیماتی گرفتند؛ در نهایت خودشان هم درصحبتهای بعدی و در کلیپ انتخاباتی که پخش کردند بعنوان تصمیمی موفق این را طرح کردند که جلوی این جنگ را بنا به گفتهی تنها بازمانده گرفتهاند.
او در مورد نظرات و اظهارات متفاوتی که از دخیل بودن طالبان سخن میگویند، معتقد است: تاکید بر این میشود که طالبان در این ماجرا نقش پررنگی داشته است. این مطلب را از هم جدا کنید؛ طالبانی که آمدهاند و به شمال افغانستان حمله کردهاند، ژنرالهای پاکستانی در راسشان بودهاند و احتمالا امریکا اینها را پشتیبانی کرده و به هدف خاصی آمدهاند شمال افغانستان را گرفتهاند متفاوتند. نمیتوانیم بگوییم که طالبان هم بیاطلاع بودند از موضوع؛ اما در این ماجرا آنچه بنظر میرسید که پاکستانیها این کار را کردهاند. دلیل: یک اینکه وقتی اینها به داخل سفارت آمدند و ما را جابجا کردند، ما را به اتاقی در همکف بردند، یکی از آنها گفت «میتوانم با این تلفن با پاکستان تماس بگیرم؟!»، این نشان میداد ارتباطی دارند و میخواهند آخرین نظر آنها را بپرسند. البته ماموریت آنها مشخص بود. اما دومین دلیل اینکه آن گروهی که این ضربه را زدند بلافاصله آنجا را ترک کردند. به فاصلهی 20 دقیقه تا نیمساعت بعد گروهی با ماشینهای ضدگلوله آمدند که بعد معلوم شد عبدالمنان نیازی -فرماندهی نیروهای طالبان- است؛ نیروهایشان را آوردندآنجا و روی ساختمان گذاشتند و…
دلیل سوم اینکه سفارت پاکستان کاملا در جریان حضور ما در آنجا بوده، چون خودمان گفتیم. یعنی خود وزارت خارجه ما را سپرده بود به سفارت پاکستان که «شما حافظ منابع ما باشید و بچههای ما اینجا هستند و شما امنیتشان را حفظ کنید». اینهم اشتباه دیگری بود که اینها کردند.
پس به این سه دلیل حمله کنندگان، کسانی غیر از طالبان بودند. ممکن است فرماندهی طالبان هم بعدا در جریان قرار گرفته باشد، یعنی عبدالمنان نیازی؛ ولی در خود صحنه گروهی که ابتدا آمدند و زدند، تشخیص من این بود که پاکستانی بودند و بعدها هم قبول کردند که این مسئله درست است.
یکوقتی بحث عبدالمنان نیازی مطرح شد که مدعی شده بود «بله! من قهرمان و پهلوان بودم و دیپلماتهای ایران را من کشتم!» حالا نمیدانم چطور شد که در هرات ایشان کشته شد؛ در این کشته شدن -باتوجه به آنچه خودش ادعا داشت- موجب شد ما احساس کنیم انتقامی گرفته شده و یا خدا خواسته چنین شود که خانوادهی شهدا خوشحالی کنند.
شاهسون درمورد تقصیر مسئولین وقت وزارت خارجه در این موضوع نیز میگوید: همیشه این را گفتهام، آنهایی که آنزمان مسئولیت مستقیمی در وزارت خارجه داشتند -که آقای بروجردی بعنوان نمایندهی ویژهی ایران در امور افغانستان در راسشان بود- اشتباه کردند که ما را آنجا نگهداشتند. واقعا بچههای مزارشریف مظلومانه به شهادت رسیدند. ما بیاطلاع نبودیم، کاملا اینها را در جریان قرار داده بودیم و از مدتها قبل تحلیل و پیشنهاد میکردیم -من خودم این کار را میکردم- که «آقا اجازه دهید ما اینجا را ترک کنیم، ایندفعه ممکن است اتفاقاتی بیافتد»؛ اما اینها تاکید داشتند که بمانید. این مسئله موجب شد که 9 تن از فرزندان این مملکت در آن شرایط به شهادت برسند. اشتباه بزرگی بود.
درمجموع گله دارم که به هردلیلی وزارت خارجه در این سالها که هرسال سالگرد میگرفت، نمیدانم چرا من را دعوت نکردند؛ این گلهی همیشهی من است. نمیدانم تصور میکردند که ممکن است من بیایم خواستهی شهدا را مطرح کنم یا اشتباهات مسئولین وزارت خارجه را مطرح میکنم! نمیدانم چرا دعوتم نکردند. بالاخره سالها گذشته و خدا خودش بهتر میداند.
او در پاسخ به اینکه آیا هیچوقت آنها که آن اشتباه را کردند مورد بازخواست یا مواخذهای قرار گرفتند و اصلا خانوادهی شهدای آن اتفاق مطالبهای داشتهاند، گفت: اگر هم خانوادهی شهدا در این مورد مطالبهای داشتهاند -که داشتهاند و همیشه هم مطرح میکردند- این کار را نمیکنند؛ اصولا اینگونه است؛ تاکنون کجا کسی را که کوتاهی کرده مورد بازخواست و سوال و تنبیه قرار دادهایم؟! کمتر چنین چیزی شده، مگر در یک تشکیلات خاص. در اینجا هم این کار را نکردند و آنهایی که مسئولین وقت بودند بعدا پستها و جایگاههای بهتری گرفتند.
طالبان آدمهایی متحجر و نادانند
او در پاسخ به اینکه طالبان آیا اصلا تغییری کرده است، گفت: من 22 سال است که از وزارت خارجه جدا شدهام؛ 3-4 سالی بعد از آن حادثه در جای دیگری مشغول بودم و بعد بازنشست شدم؛ بنابراین جواب سوال شما را از نظر خودم میدهم؛ طالبان گروهی بود مثل گروههای دیگری که ابرقدرتها از اعتقادات سختشان استفاده کردهاند؛ ما به اینها میگوییم، افراد متحجر، اینها را شناختهاند و پیدا کردهاند. این طالبان از کرهی دیگری نیامده است، از درون خود افغانستان آمدهاند. بیشتر پشتونهای افغانستان هستند، حال داخل اینها ممکن است از اقوام دیگری هم اضافه شده باشند، اما اساس اینها پشتون است. باتوجه به اعتقادات سختشان، با حمایت و پشتیبانی عربستان و مدارس و آموزشی که در پاکستان بوده است آموزش دادهاند، اساتیدشان هم از طریق عربستان بودند و آنها را در اعتقاداتشان سختتر کردند.
تصورشان این است که یک عدهای را به اینها کافر معرفی کنند و بگویند شما باید این کافرها را بکشید، اگر بکشید به بهشت میروید و نتیجه میگیرید. خدایی هم که میگویند هست، آن خدای ماست، خدای کسانیکه مثل طالبان هستند؛ معتقدند خدا همیشه پشتیبانی آنها را میکند. با این تفکر اینها یک نیروی کم خرج و هزینه که با یک نان خشک در کوهها میدوند و زندگی میکنند و جنگ میکنندساختهاند و از وجودشان استفاده میکنند. پشت این ماجرا همواره کسانی هستند که میخواهند چنین تنشهایی را در منطقهی خاورمیانه ایجاد کنند و از آن استفادههای فراوانی ببرند؛ فروش اسلحه و بطور کلی رشد نکردن این مردم مسلمان و مسائل مختلف دیگر. بنابراین کلیتش این است که اینها ابزاری شدند در دست همان ابرقدرتها. حال واقعیت قضیه این است که این ابزار در حدی نیست که بتواند مملکتی را اداره کند. حتی سواد اینکه یک اصول پایهای را در روابط بینالملل رعایت کنند و به قوانین آشنا باشند، ندارند. آنوقت اینها چنین ادعاهایی میکنند.
البته آن طالبانی که آن سال به شمال افغانستان آمدند و بعدا به سفارت آمدند، با این طالبان کمی فرق کرده؛ بالاخره سالها گذشته و عوامل اصلی اینها مطرح بودند و رفتهاند ارتباط بینالمللی گرفتهاند و در جلسات شرکت کردهاند و یک قدری یاد گرفتهاند حرف بزنند و سلام و علیکی کنند. اما هنوز هم آنطور نیست که بخواهند مملکتداری کنند. از نظر من اینها سوادش را ندارند و اعتقادات خشکشان به آنها اجازه نمیدهد و مردم امروز نمیپذیرند. مردمی که سالهاست در اروپا یا ایران زندگی میکنند -مردم افغانستان- نمیتوانند اینگونه خصوصیات را تحمل کنند. در نتیجه اینها آدمهای موفقی نخواهند بود. مگر اینکه آن ابر قدرتهای حس کنند یک تغییراتی بنفعشان است با آمدن اینها برآورده شود و مدتی اینها را نگه دارند.
او در مورد خشونتهای طالبان و کشتن طنزپردازی به شکلی وحشیانه درافغانستان توسط آنها پس از ادعای تغییر، اضافه کرد: حالتی است که سران اینها نمیتوانند خیلی قدرتنمایی کنند و حرفی را بزنند که بدون چون و چرا در ردههای پایینتر اجرا شود. طالبان هم از آن قواره درآمدند؛ حتی بنظر من شاید در ردههای پایینترشان هم تغییراتی در افکارشان ایجاد شده است که دیگر پایبند به مسائل سلسله مراتب فرماندهیشان نیستند. کسان دیگری هم نفوذ کردهاند و افرادی غیر از خود طالبان واردشان شدهاند که تاثیرگذارند؛ در مجموع اما اینها آدمهای متحجر و نادانی هستند. همینها که آمدند اینجا و جلسه گذاشتند حتی حرفهای همین سخنگویشان هم خیلی سطحی بود. کار یک دیپلمات نبود، کار یک نفری که بیاید و سخنگوی دولتی یا وزیر امور خارجهی دولت یک کشوری باشد نبود. درحد بسیار سطحی و ضعیفی صحبت میکنند.
افکار تند و خشنشان به این راحتی تغییر نمیکند
در افکار تند و خشنشان هم به این سادگی تغییری ایجاد نمیشود؛ من معتقدم اگر یکی از اینها هم حرفی خلاف این اعتقادات میزند، برای این است که جایشان را باز کنند و التهاب جامعه را پایین بیاورد و فضا را برای آمدن خود آرام کنند؛ اگر اینها قدرت را بدست بگیرند، خیلیهایشان تندرو هستند و همین تندروهایشان وارد میشوند که «باید اینگونه شود که ما میگوییم، قانون الهی این است که ما میگوییم و این قانون است» میتوانم بگویم در مجموع اینها کسانی نیستند که بیایند مملکت و مردمی را که در جهان امروز زندگی میکنند اداره کنند.
سیاست صداقت ندارد
او در مورد برخی مواضع مثبت داخلی نسبت به طالبان گفت: من فکر میکنم سیاست هیچ وقت نمیتواند صداقت داشته باشد و حالتی دارد که هرلحظه ممکن است تغییر در آن ایجاد شود. ممکن است که ما امروز فضا و جریانات دیگری را در آن منطقه ببینیم که مثلا حمایت از طالبان و افکار طالبان را بهتر میپسندیم. قدری هم با آنها صحبت میکنیم که «شما اگر میخواهید حمایت ما را داشته باشید باید این تغییرات در افکارتان ایجاد شود.»
ممکن است برخی از این مواضع به این خاطر باشد که منافع ملی و شرایط ما در منطقه در حال حاضر به گونهای است که نباید برخورد تندی با اینها داشته باشیم اما به آنها تذکر و آموزش لازم را اگر بتوانیم -تاکید میکنم که اگر بتوانیم- بدهیم؛ اما در مجموع متاسفانه جبههی متحد هم خوب عمل نکرد.
خیلی از این افرادی که سالهاست خود را بعنوان رهبر یک قوم، گروه یا حزبی معرفی میکنند، و این مردم مظلوم افغانستان هم به اینها پناه آوردند و اعتماد کردند و رهرو اینها بودند، آنها هم خوب عمل نکردند. واقعا نتوانستند به مردمشان خدمت کنند و رفتند به راههایی که زمینهاش، زمینهی فساد بود و نه خدمت. اگر آنها میتوانستند خوب خدمت کنند شاید اوضاع به گونهای پیش میرفت که آرامشی در افغانستان حکمفرما میشد و مردم هم از این بدبختی درمیآمدند.
انتهای پیام
طالبان رو تطهیر می کنید کثافتها؟!