فرجام رنجهای بی پایان افغانستان | حامد آئینهوند
حامد آئینهوند در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «فرجام رنجهای بی پایان افغانستان» دربارهی تحولات اخیر در این کشور نوشت:
1- درک عینی و انضمامی به دنیای سیاست، بینشی به افراد ارائه میکند که آنها را از افتادن در دام تئوریهای توطئه و بزرگنمایی و کوچکنمایی و اقعیتها دور نگاه میدارد و هم چنین پیوندشان را با جنبهها و زوایای مختلف تحولات سیاسی حفظ میکند. بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان و پیشرویهای سریع و برقآسای آنها که بر اساس گزارشات متعدد و از منابع مختلف رسمی و غیر رسمی بدون در گیریهای شدید و به آرامی و در برخی نقاط با استقبال ساکنان شهرها رخ داده است مساله مهمی است که تحلیل و تبیین آن نیازمند دیدی عمیق به تحولات افغانستان و آشنایی با مسائل فرهنگی و اجتماعی، قومی و قبیلهای در این کشور است. اهمیت افغانستان برای ما تنها محدود و منحصر به قرار داشتن در کمربند نخست امنیتی ایران به لحاظ مرزهای طولانی مشترک نیست بلکه نشات یافته از این مهم است که بر سرنوشت سیاسی ما به دلیل داشتن پیوندهای مشترک زبانی، فرهنگی و اجتماعی تاثیر گذار است.
2- واقعیت این است که “بنیاد گرایی اسلامی” یا “اسلام طالبانی، داعشی یا شیعی” اسلامهایی مصنوع و برساخته غرب یا استعمار گران نیستند بلکه ریشه در تاریخ، فرهنگ و سنتهای دیرین ملل خاورمیانه دارند. نسخههایی از اسلام یا قرائتها یا تفاسیری از اسلام هستند که ما به ازای تاریخی و فرهنگی دارند و در جوامعی که مومنان به چنین قرائتهایی از اسلام به قدرت رسیدهاند غالبا از دل منازعات و تحولات داخلی خود این جوامع سر برآوردهاند اگرچه این امر نافی این نیست که قدرتهای منطقهای یا بینالمللی به اقتضای منافع و سیاستهای خود در تقویت یا تضعیف چنین قرائتهایی از اسلام کوشش کرده باشند یا کوشش کنند. بحث بر سر این است که طالبان اگر هم از پشتوانههای بیرونی مثلا در پاکستان یا عربستان بهرهمند است ریشههای عمیق و گستردهای در جامعه افغانستان دارد. این ریشهها چیزی نبود و نیست که با عملیات نظامی صرف امریکا و متحدان آن نابود شود و آنچنان هم که دیدیم نشد. دموکراسی و سکولاریسم محصولاتی نیستند که با پیروزیهای نظامی نیروهای بیگانه برای ملتی سوغات برده شوند. افغانستان، عراق، لیبی و… شاهدانی جدی بر این مدعا هستند. البته این به معنای بی فایده بودن حملات نظامی نیست بلکه مقصود این است که پس از عملیات نظامی برای حفظ دستاوردهای آن در چنین کشورهایی باید سرمایهگذاریهای بزرگ و بلند مدت و همهجانبه بر روی امور اجتماعی و فرهنگی کرد تا با تغیر این مناسبات زمنیههای قدرتیابی مجدد بنیادگرایی اسلامی از یبن برود و سکولارسیم تقویت شود. کاری که نه در افغانستان و نه در عراق و نه در لیبی صورت نگرفت.
3- در برخی از تحلیلهایی که در روزهای اخیر درباره تحولات افغانستان منتشر شده مشاهده میشود همه چیز به تغیر سیاست خارجی آمریکا، خروج نیروهای آمریکا از افغانستان و عراق و تمرکز آمریکا بر قدرتگیری چین و انتقال نیروهایش از خاورمیانه به شرق آسیا و آسیای میانه تقلیل داده میشود در حالی که واقعیت این است که تجربه حضور 20 ساله آمریکا در افغانستان آنان را با این واقعیت روبهرو کرده است که نمیتوانند برای حفظ نظم سیاسی گلخانهای در افغانستان تا ابد نیروهایشان را در این کشور نگاه دارند. ثبات سیاسی دموکراتیک در درجه نخست باید محصول موازنه نیروهای اجتماعی و فرهنگی در داخل جغرافیای سرزمینی، فرهنگی و سیاسی هر کشوری باشد و دخالت نیروهای نظامی خارجی اگر هم این موازنه را به هم بزند دوام آن بسته به تغیرات وسیع در عرصه اجتماعی و فرهنگی است و این کاری است که باید توسط نخبگان فرهنگی و سیاسی هر کشوری از جمله افغانستان صورت گیرد. بازگشت طالبان نه شکست آمریکا که شکست نخبگان سیاسی و فرهنگی افغان است.
4- مذاکرات دامنهدار امریکا با طالبان در سالهای اخیر و تعیین نماینده ویژهای برای این کار یعنی زلمای خلیلزاد که در طول 20 سال گذشته سمتش تغییر نکرده این اطمینان را برای ایالات متحده و متحدان آن فراهم کرده است که باید با طالبان که دارای عقبه سنگین اجتماعی در جامعه افغانستان است کنار بیایند و آنان را مجاب کنند تا در عرصه بین المللی مسئولانه حضور داشته باشند و آموزههای ایدئولوژیک خود را صرفا در چارچوبهای جغرافیایی افغانستان دنبال کنند. اینکه چنین چیزی آیا در عمل شدنی هست یا خیر را آینده نشان خواهد داد اما به نظر میرسد تصمیم خروج امریکا از افغانستان و عراق یک تصمیم اساسی و با پشتوانه عمیق دو حزبی در آمریکاست. بدون تردید عادلانه نیست که پایان رنجهای بی پایان زنان افغان پس از 20 سال بازگشت مجدد طالبان به قدرت آن هم در توافقی میان قدرتهای منطقهای و بینالمللی باشد اما تازمانی که از کوزه مناسبات اجتماعی و فرهنگی در افغانستان طالبان بیرون میتراود از دست دیگران حتی اگر ابرقدرت جهان باشد کاری ساخته نیست.
انتهای پیام