«سکوت به حقوق بشر کمک نمیکند»
ابوذر نصرالهی-وکیل دادگستری میگوید وقتی کمپین بیبرنامه باشد، در نتیجه یک هیجان اجتماعی شکل میگیرد و به زودی سرد میشود. گاهی ممکن است، حاکمیتها با اطلاع از همین موقعیت هیجانی و برای فرونشاندن ماجرا دست به کار دیگر زنند و برخلاف خواسته معترضین عمل کنند.
«هشتگسازی و پستهای تند، امید برای نجات جان نوید را بر باد داد». این سخن باقی با واکنشهای زیادی در شبکههای اجتماعی مواجه شد. دربارهی حواشی مصاحبه با عمادالدین باقی با ابوذر نصرالهی -وکیل دادگستری- گفتوگویی کردیم که متن کامل آن در پی میآید:
بیشتر بخوانید:
هشتگسازی و پستهای تند امید برای نجات جان نوید را بر باد داد
وقتی عمادالدین باقی اعتراضبرانگیز شد
قضاوت به جای تفکر | پاسخ عماد باقی به منتقدان
«مسیح علینژاد گفته بود اگر صدای نوید را منتشر نکنید او را میکشند»
نصرالهی: مطالبهگری باید مداوم، بهدور از سیاستبازی و هیجانات مقطعی باشد
نظر شما نسبت به صحبت آقای باقی مبنی بر اینکه “کمپینهای بدون برنامه جان نوید افکاری را بر باد” چیست؟
اگر جامعه مدنی روحیه مطالبهگری داشته باشد، همواره میتواند در صیانت از حقوق آحاد مردم در برابر دولتها نقش موثری داشته باشد. منتها این مطالبهگری بایست مداوم، بهدور از سیاستبازی و هیجانات مقطعی باشد. به عقیدهی من با توجه به قیدی که جناب باقی برای کمپینها مدنظر قراردادهاند، یعنی به با برنامه بودن کمیپین، سخن ایشان بیراه نیست. جناب باقی علیرغم آنکه میتوانسته است، در عرصهی سیاست یک فرد تأثیرگذار باشد، سالیان متمادی است که در نقش یک کنشگر مدنی قامت افراشته و طبیعتاً تجربهی ایشان در مواجه با برخی کنشگران او را به این نتیجه رسانده که کمپینهای بدون برنامه اثر منفی دارد.
ببینید! وقتی کمپین بیبرنامه باشد، در نتیجه یک هیجان اجتماعی شکل میگیرد و به زودی سرد میشود. گاهی ممکن است، حاکمیتها با اطلاع از همین موقعیت هیجانی و برای فرونشاندن ماجرا دست به کار دیگر زنند و برخلاف خواسته معترضین عمل کنند. در کشور ما کمپینهای متعددی شکل گرفته، از نخریدن خودرو گرفته تا مخالفت به حق یا ناحق از مجازات یک فرد. بعد چه اتفاقی افتاده؟ می بینیم که آن هیجان سرد شده و به بوته فراموشی سپرده شده است. بگذریم از این که برخی از کمپینها به قول جناب باقی توسط کنشگرانی جریانسازی میشود که در واقع کنشگر سیاسی بوده و به دنبال دست یازیدن به هر موضوعی جهت مخالفت با حاکمیت هستند. وقتی این افراد وارد یک کنش اجتماعی شدهاند، مقاومت حاکمیت به مراتب بیشتر و نتیجه کاملاً معکوس شده است. خلاصه آنکه برخی نیروهای اجتماعی با آن کنشگران سیاسی زاویه داشته و اساساً به دنبال فعالیت سیاسی نیستند و بعد از مواجهه با این دسته از فعالان سیاسی حتی از خواسته مدنی خویش دست میکشند.
بسیاری گفتند آقای باقی توپ را در زمین مردم انداخته و آنها را مقصر دانسته، چقدر این نقدها را وارد میدانید؟
این که پنداشته شود، آقای باقی توپ را به زمین مردم انداخته و آنها را مقصر دانسته، سخن درستی نیست و ناشی از عدم دقت در گفتههای ایشان است. سخن ایشان مخالفت با موجسواری کنشگران سیاسی بر فعالیتهای مدنی و نیز کمپینهایی است که در نتیجه یک هیجان به وجود میآید و سریع فرو نشست میکند. به هر حال این هم آسیبی است که بسیاری از فعالان واقعی جامعه مدنی را درگیر خود کرده، حاکمیت به چشم اپوزسیون به آنها نگاه میکند و اپوزسیون هم به چشم وابسته به حکومت.
«کمپینهای بدون برنامه برای یک پرونده حقوق بشری خطرناک است»
کمپینهای حقوق بشری باید چه ویژگیهای داشته باشند؟
همانطور که کمپینهای بدون برنامه برای یک پرونده حقوق بشری خطرناک است، عدم حمایت فعالان مدنی نیز میتواند خطرناک باشد. بلکه این خطر در زمان سکوت جامعه به مراتب بیشتر است. به هر حال نمیتوان منکر این موضوع شد که حکومتها در صدد جلب رضایت شهروندان هستند. حتی در نظامهای دیکتاتوری نیز این جلب رضایت ولو با فریبکاری برای حاکمیت نقش کلیدی دارد، کما اینکه در برخی از این کشورها با تبلیغات دروغین سعی در قانع کردن افکار عمومی برای موجه جلوه دادن، رفتارهای خویش دارند. به نظر من باید نگاه جامعه مدنی از یک موضوع جزئی فراتر رفته و به مسائل حقوق بشری به صورت کلانتر بنگرد.
تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری و ممنوعیت استفاده از وکیل خارج از لیست، عدم تبیین و تعریف دقیق جرم سیاسی، مباحث راجع به حقوق افراد تحت بازداشت، دادرسی منصفانه و منع تحصیل دلیل به طریق غیر قانونی مسائلی هستند که کمتر برای آنها کمپینی تشکیل شده و از قضا در اکثر پروندههایی که موضوع کمپینها قرار میگیرند، همین مسائل عامل تضییع حقوق شهروندان شده است. هرچند دربارهی افراد نیز گاهی لازم است تا جامعه مخالفت یا موافقت خود را به موضوعی اعلام دارد، لکن در حال حاضر واقعاً نیاز به یک فعالیت اجتماعی در مواجهه با مقولات این چنینی احساس میشود.
در اوایل دولت دوم آقای روحانی رسانههای دولتی یا وابسته به دولت از جمله ایرنا و ایسنا اخباری راجع به بازداشتهای فعالان مدنی را پوشش میدادند. در آن زمان مواجهه بازپرس با متهم با ملاحظات حقوق بشری بیشتری همراه بود. به عنوان نمونه در بازداشت قبلی آقای کیخسروی، که به علت اعتراض ایشان به نظارت استصوابی در مقابل مجلس شورای اسلامی صورت گرفته بود، علیرغم تصویب تبصره ماده ۴۸ وکالت من از ناحیه ایشان پذیرفته شد و در نهایت پرونده با نگاه حقوقی به برائت منتج شد. منتها در بازداشت فعلی که پوشش خبری رسمی وجود ندارد، علیرغم اعلام وکالت به صورت الکترونیکی وکالت اینجانب هنوز ثبت نشده است.»
عدم همراهی وکیل طبیعتاً سبب عدم امکان مذاکره با بازپرس، دفاع از حقوق متهم و نیز اعلام ایرادات دادرسی میشود و شوربختانه این موضوع میتواند در نتیجهی دادرسی نیز موثر باشد. پس میبینیم که پوشش خبری یک موضوع یا کمپین اگر با حساب و کتاب باشد، میتواند تا حد زیادی کمک کننده باشد. جامعه تکلیف دارد به مصادیق نقض حقوق مدنی واکنش نشان دهد. اساساً فلسفه امر به معروف و نهی از منکر همین موضوعات زیر بنایی است نه مسائلی مانند گشت ارشاد و غیرذلک. در متون دینی و روایات وارده از معصومین بهویژه حضرت امیر (ع) اعتراض به رفتار حاکمیت به عنوان یک تکلیف و نه حق تعریف شده است. اعمال حق اختیاری است، ولی انجام تکلیف اجباری است. به عبارتی همه آحاد جامعه میبایست در مواجهه با نقض قانون و حقوق اساسی به عنوان یک کنشگر ایفای نقش نمایند.
«سکوت به حقوق بشر کمک نمیکند»
آیا به نظر شما سکوت به حقوق بشر کمک میکند؟ آیا درست است که آقای باقی نسبت به وضعیت برادران افکاری سکوت کرده در حالی که اطلاعاتی دربارهی وضعیت آنها دارد؟
طبیعتاً سکوت به حقوق بشر کمک نمیکند و درمورد برادران افکاری من اطلاع دقیقی از این که آیا آقای باقی سکوت کردهاند یا خیر ندارم. منتها میدانم که در نزد جناب باقی آنچه اهمیت دارد، مصالح فرد در بازداشت و زندانی است. ضمن اینکه آقای باقی هم در همهی موارد سکوت نکرده و در مواردی از جمله مورد افکاری معتقد بود که کار جور دیگری نتیجه میداده است. کمااینکه غالب وکلای حقوق بشری نیز این موضوع را مدنظر قرار میدهند که موکل خویش را قربانی موج سواری عدهای ابن الوقت ننمایند.
به نظر شما دلیل این همه انتقادها و فحاشی نسبت به عملکرد و صحبتهای آقای باقی چه بود؟
برخی از این فحاشیها درنتیجهی هیجان و عدم اطلاع از حقایق و اوضاع و احوال حاکم بر قضیه است. یکی از اساتید مطرح حقوق کیفری میگفت برخی عادت دارند، فی سبیل الله فحش دهند، بر اینها حرجی نیست. اما فحاشی برخی دیگر عامدانه و با غرض ورزی است. اینها از برخی دستههایی هستند که از مباحث حقوق بشری برای مقاصد سیاسی خود بهره میجویند و حتی عدهای دیگر موجودیتشان استوار بر فحاشی و افترای به دیگران است.
انتهای پیام