چرا نمیتوانیم اسلام را پیاده کنیم؟!
حجتالاسلام شهابالدین حائری شیرازی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «چرا نمیتوانیم اسلام را پیاده کنیم؟!» نوشت:
آیا برای عملی شدن واجبات، از قبیل حجاب و یا اطاعت حاکم اسلامی یا حمایت از مظلوم فلسطینی و یمنی (بنظر نگارنده حمایت نظامی در زمان حاضر وظیفه ما نیست) و… کافیست به مردم اطلاع داده شود که این حکم الهی است و باید انجام شود ولو مردم آمادگی آن را نداشته باشند؟
شیوه پیامبر ص در ابلاغ و اعمال احکام چه بوده است؟
سخن را با روایتی که مرحوم علامه طباطبائی در کتاب سنن النبی که در تبیین روش زیست وسبک زندگی پیامبر (ص) تالیف کرده آغاز مینمایم.
قال رسول الله: امرنی ربی بمداراة الناس کما امرنی باقامة الفرائض
پیامبر (ص): خداوند مرا به همان کیفیت و قوَّت که امر به برپایی فرائض دینی میکرد به مدارا با مردم امر مینمود”
یعنی اگر اقامه فرائض واجب است لازمهاش که مدارا هست هم، واجب است.
یکی از وجوه مدارا با مردم در نظر گرفتن تاب و تحمل ایشان در تغییر سبک زندگی است، لذا بسیاری از احکام که مردم بهواسطه شیوه و عرف و عادت خود آمادگی انجام دفعی آن را نداشتند پله پله و آرام آرام ابلاغ و بعدتر اعمال گردید مثل حرمت شرب خمر یا عده وفات و…
در روایتی در خصوص نسخ حکم ابتدائی عده وفات (1) اشاره شده به میزانی که مردم نسبت به باورهای دینی ایمان محکمتری مییافتند اوامر الهی که در تعارض با عرف آن زمان بود تدریجا ابلاغ میگردید.
لذا حکم عده ابتدا به نحوی مداراتی که همراهی نسبی با عرف آن زمان داشت جعل گردید وسپس آن حکم منسوخ شد وحکم فعلی جعل گردید.
شیوه مدارای فوق یعنی مدارا در تغییر باورها را میتوان به مدارای نظری نامید.
از دیگر ابعاد مدارا با مردم در پیاده کردن احکام، بیان حکم الله به شیوهای است که نفسانیات مخاطب کمتر تحریک شود و انسان در مسیر مقابله با حکم الله و لجاجت قرار نگیرد.
آنچه در کتابهای سیره پیامبر (ص) به چشم میخورد همه تکریم و تواضع است نسبت به تمامی تاکید میکنم تمامی خلق الله.
شیوه تبلیغ پیامبر (ص) عملی است و مردم عاشق و شیفته رفتار ایشان شده و لاجرم از محبوب خود تاثیر میپذیرفتند.
این نحوه مدارا را میتوان مدارای عملی نام نهاد.
متاسفانه باید اذعان داشت ما در اغلب موارد پس از انقلاب و تاکنون، تنها با برداشتی سطحی از احکام الهی و بدون تحقیق و بهکار بستن شیوههای پیامبر (ص) در تبلیغ و اِعمال احکام الهی، خواستهایم با ضرب و زور احکام را جاری کنیم اما فقط به سبک شدن و طرد احکام از ساحت زندگی فردی و اجتماعی بسیاری از مردم دامن زدهایم.
ما نه مدارای نظری و نه عملی را در پیاده سازی احکام مد نظر قرار ندادیم.
دین گریزیِ درصد بالایی از افراد جامعه حاصل تبلیغ غیر روشمند ماست.
حجاب را با چهره درهم کردن و دستور و شعار مرگ بر بی حجاب و نه با دیدن حجاب در منظومه عفاف که اجزاء دیگری نظیر تامین نیازهای غریزی انسان دارد خواستیم جا بیاندازیم. که نتیجه آن، کیفیت بی حجابی است که اسباب شرم جامعهای است که نام اسلامی را یدک میکشد.
اطاعت از حاکم اسلامی که تکیه بر جایگاه پیامبر (ص) زده را با جوِّ رعب و ایجاد القاب و غلو خواستيم جا بیاندازیم که نتیجه آن دو رویی و دو شخصیتی شدن بسیاری از مردم شده است.
اینها نمونه است از احکام بسیاری چون صداقت و امانتداری که دقیقا به عکس آنچه میخواستیم دست یافتیم!
1) وسایل الشیعه، ج۲۲، ص۲۳۷/ بحارالأنوار، ج۱۰۱، ص۱۹۱/ بحارالأنوار، ج۹۰، ص۶
پ.ن: امام راحل با تبیین احکام حکومتی و تاسیس مجمع تشخیص مصلحت در سالیان اخر عمر خود قصد داشتند دست حاکم را در مراعات مصلحت برای اجرا یا تعطیل زمانمند احکام الهی باز نمایند که بی مناسبت با بحث فوق نیست.
انتهای پیام
من فکر میکنم اکر ما احکام ان حضرت را با عقل الاهی که خدای ان حضرت به ما داده در امروزمان به کار ببریم به نفع اهداف الاهی بشریت است
چون بشدت و با جدیت، دروغگوئیم!