نقدی به «نسناس کیست؟»
مرتضی زارعی، مدرس دانشگاه در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به نقد «نسناس کیست؟» نوشتهی امیر ترکاشوند، نویسندهی کتب دینی پرداخته که در ادامه میخوانید:
نقد سنت وکشف نقاط قوت و ضعف آن برای اصلاح نقصها و فراهم نمودن زمینه رشد فکری و فرهنگی ضروری است اما نفی هرچه که متعلق به سنت است نه تنها مسیر اصلاح و رشد فکری را فراهم نمیسازد بلکه با از دست دادن منابع و ابزارهای موثر و قوی گذشته نوعی تهیدستی فرهنگی و به تبع از دست دادن اصالتها را به دنبال دارد در واقع سنت فکری و فرهنگی با نگاه نقادانه تکیهگاه رشد و ترقی میتواند قرار گیرد. اما با نفی و از دست دادن پایگاه معرفتی، ما در فضای تعلیق قرار میگیریم و موجود معلق استواری و اطمینانی ندارد و دچار انواع اضطرابها خواهد بود و به رشدی نیز نخواهد رسید. همچنین اصل در نقد نیز این است که ابتدا فهم درست و دقیق از موضوع مورد نقد پیدا کنیم و بدون فهم دقیق سراغ نقد رفتن نقد را به قضاوتهای سطحی و غیر منصفانه و در نهایت به نفی میکشاند.
در برخی از نوشتههای آقای ترکاشوند این نقیصه دیده میشود که به بهانه نقد تفکر سنتی بدون طی مرحله فهم دقیق، تصویری از سنت ارائه میگردد که گویی سنت نقطه قوتی ندارد و مملو از ضعف است و قابل دفاع نیست؛ لذا خود و مخاطب را به نفی اصل روش و فهم سنتی وا میدارد. این شیوه علاوه بر جفای به سنت، کاری غیر محققانه و به دور از منش اصلاحگری است.
مورد جدید اعمال این روش در باره واژه «نسناس» است که به حیوانات شبه انسان که قبل از انسان میزیستهاند اطلاق میشود. و ایشان با تمسک به روایتی از «کافی» مدعی میشوند که در مواریث ما متاثر از مثل روایت مذکور غیرشیعه حیوان شمرده میشوند. و این را در کنار عقیده اموی قرار میدهد که مشابه این نوع نگاه را درباره غیر مسلمانان دارند و آنان را نسنانس میدانند. (سایت انصاف نیوز)
این ادعا بدون رعایت اصول و روش تحقیق و بی توضیحی درباره نگاه عالمان و محدثان شیعه درباره این روایت و مشابه آن طرح میشود و ادعا میشود که حیوان دانستن اغیار به وفور در میراث مکتوب شیعه طرح شده است. در حالی که در سنت فکری شیعه با توجه به اینکه در فهم و حجت دانستن روایات، قواعد مشخص و مورد اجماعی وجود دارد، روایات فاقد شرایط، مورد استناد قرار نمیگیرد. طبق این قواعد قبل از هر چیز به سند روایت توجه میشود و بعد از اطمینان از سند، دلالت روایت بررسی میشود و مطابقت آن با قرآن و اصول عقیدتی مورد سنجش قرار میگیرد.
درباره روایت مورد اشاره نیز روایت در همان مرحله اول از حجیت میافتد؛ چرا که از نظر سند و راویان روایت ضعیف و غیرقابل اعتناست. در مراجعه به منابع و شروح حدیثی شیعه به بی اعتباری امثال روایت مذکور در تالیفات عالمان برجسته شیعه میتوان پی برد. در اینجا به نظر دو تن از عالمان مطرح اهل حدیث اشاره میکنیم تا مشخص شود مثل این روایت در سنت حدیثی ومواریث علمی شیعه جایگاهی ندارند و عالمان حدیثشناس؛ اصالت آنها را نمیپذیرند و به آنها وقعی نمینهند. علامه مجلسی در کتاب«مر ات العقول»که شرح احادیث کافی است در ذیل روایت مورد اشاره تصریح میکند که این روایت مجهول است. (مرآت العقوال ج ۲۶ ص۲۱۰) مجهول یعنی نام روات حدیث در منابع رجالی نیامده است و روایت از اساس قابل استناد نیست، همچنین علامه عسگری ازحدیثشناسان و رجالیون برجسته معاصر به طور کلی روایات مربوط به نسناس، را فاقد اعتبار و آنها را مشکوک میداند. (کتاب عبدالله بن سبا ج: 2 ص۲۵۴ )
علاوه بر اینها از جمله قواعد در فهم حدیث این است که مفهوم روایات با سایر روایات سنجیده شود. مفهوم روایت مذکور با سایر روایات در تضاد است به عنوان نمونه در روایتی چنین آمده است: دو زن نزد علی (علیه السلام) آمدند که یکی عرب و دیگری از موالی (ایرانیان) بود. پس آن دو زن از حضرت چیزی خواستند. حضرت نیز به هر کدام، مقداری مساوی پول و طعام دادند. پس زن عرب گفت که من از عرب هستم و او ایرانی است! (چرا به آن زن ایرانی به اندازهی من کمک کردی و چرا ما را با هم یکسان دانستی؟) پس حضرت علی (ع) دو مشت خاک در دست گرفتند و فرمودند که من فرقی بین این دو نمیبینم [اشاره به این که اصل زمینی همه انسان ها از خاک است] (وسائل الشيعة، ج 15، ص 107)
با توجه به نکات فوق روایت کتاب کافی از جهت سند و دلالت نمیتواند حجت باشد و این عدم حجیت متکی بر قواعد فهم سنتی شیعه است؛ لذا در تفکر سنتی شیعه به چنین روایاتی اعتناء نشده است. به نظر می رسد مثل این روایات از ناحیه مخالفان اهل بیت(ع) به هدف القای همراهی امام علی با تفکرات تبعیض نژادی پدید آمده و بعد از رحلت پیامبر (ص) جعل شده است، چون این ناراحتی در میان سران عرب بود که چرا امام علی (ع) در تبعیض نژادی نه تنها با خلفای قبل از خود موافق نیست بلکه در برابر آنها موضع گرفتهاند. روایت تاریخی ذیل این را نکته را تایید می کند، مغیره ضبی نقل میکند که: علی بیشتر به موالی (ایرانیان) تمایل داشت و با آنان مهربانتر بود اما عمر به شدت از آنان بیزاری میجست. (الغارات ج ۲ص ۳۴۱)
انتهای پیام
باسلام.به دوراز نقدی که خواندم چرا عزیزانی که در مراکز دینی تشریف دارندیکبار برای همیشه ازمیان صدها هزارروایتی که درکتب گوناگون وجوددارد نمی آیند روایات صحیح رااستخراج ودردسترس محققان قراربدهند تا هرکسی دید روایتی با مزاقش جورنیست زود انگ ناصحیح،اسراییلیات،روایت ضعیف ،غیرقابل اعتنا یااینکه راویش مشکوک ووووو است را به روایت بزند وآنراردکند.