نقد و بررسی کتاب «ذهن سوژهپرداز»
در نشست نقد کتاب «ذهن سوژهپرداز» هومن خشندیش درباره ویژگیها و ابعاد مختلف این کتاب سخن گفته شد. حسن نمکدوست این کتاب را متعلق به ایسنا دانست و آن را جزء سرمایه و گنجینه ایسنا خواند. یونس شکرخواه و احسان شاهقاسمی نیز گفتند این کتاب چیزی به ادبیات روزنامهنگاری اضافه کرده است.
به گزارش ایسنا، نشست نقد و بررسی کتاب «ذهن سوژهپرداز» نوشته هومن خشندیش هشتم آذرماه با حضور یونس شکرخواه، حسن نمکدوست، احسان شاهقاسمی، عیسی علیزاده معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی و حامد علیاکبرزاده رئیس سازمان انتشارات جهاد دانشگاهی در سالن شهید صبوری معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی برگزار شد.
هومن خشندیش، نویسنده کتاب و معاون آموزشی و پژوهشی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در ابتدای این نشست با تشکر از حاضران و یاد کردن از زندهیاد کاظم معتمدنژاد گفت: نسل ما مدیون این استادان است. زندهیاد معتمدنژاد جریانی را در حوزه ارتباطات در ایران آغاز کردند و این جریان در نسل بعدی به آقای شکرخواه و نمکدوست رسیده و نسلی که من با آنها کار کردهام میراثدار همین تلاشها هستند. «ذهن سوژهپرداز» تلاشی بود که ما هم بتوانیم تجربیات خودمان و آنچه را در دو دهه گذشته به دست آوردهایم به نسلهای بعدی منتقل کنیم. بیش از هر زمانی نیاز داریم فعالان عرصه رسانه در دهه گذشته، که بسیار پرفراز و نشیب بوده، سعی کنند تجربیات خود را – چه آنچه در میدان عمل آموختهاند و چه آنچه در فرایندهای ذهنیشان پیش رفته – در جایی عرضه کنند تا این تجربیات نقد و چکشکاری شود و به نسلهای بعدی برسد که میخواهد در این عرصه فعالیت کند. ما نیاز داریم این تجربهها را ثبت کنیم. هرگز آنچه را داریم کافی نیست و این ذهنیت من بوده است.
او سپس گفت: نوشتن این کتاب از آنجایی آغاز شد که من به این فکر میکردم آنچه در ذهن روزنامهنگاران میآید و محتوای رسانهای میشود، چگونه شکل میگیرد، از کجا میآید، در واقع فرایند سوژهپردازی چگونه به چیزی میرسد که بتوان آن را ارائه داد. ما منابع بسیار زیادی داریم منتها به هر دلیلی در حوزه سوژهپردازی منابع کمتری داشتیم و حالا که میخواهیم تجربیات خود را به نسل بعدی منتقل کنیم به منبعی نیاز داریم، این تلاش بیشتر برای توصیف آن چیزی بود که در ذهن ما اتفاق میافتد و چون مفاهیم ذهنی انتزاعی هستند و منابع موجود محدود بود، چارهای جز این نداشتم که به تجربههای خود و همکارانم مراجعه کنم و سعی کنم آنها را منسجمتر کنم تا قابل عرضه باشد و بشود درباره آن حرف زد.
خشندیش در ادامه بیان کرد: فکر میکنم این کتاب شروع فعالیت مربوط به سوژه و سوژهپردازی باشد و این نهالی است که باید بر روی آن کار و پردازش شود و آن را به شکلی درآوریم که هر چه میگذرد کاملتر و پختهتر شود. امیدوارم این کتاب بتواند نیاز برخی از کسانی را که فعالیت خود را شروع میکنند، پاسخ دهد، اما جا دارد که روی این موضوع کار شود.
سپس احسان شاهقاسمی، استاد ارتباطات دانشگاه تهران که به صورت مجازی در این نشست شرکت کرده بود، گفت: این کتاب موضوع مهمی را سر دست گرفته است. مشکل بزرگی که ما در روزنامهنگاری داریم این است که برخی از واژهها بار ایدئولوژیک دارد و ما گاه مجبوریم به صورت تلویحی صحبت کنیم. نام این کتاب نیز چنین باری را دارد. در سال ۱۳۸۸ دکتر نمکدوست طی گزارشی گفته بود ما ۱۵۰۰ روزنامهنگار داریم و این آن موقع برای ما تعجبآور بود اما حالا طی گزارش غیررسمی ما حدود سههزار نفر روزنامهنگار داریم اما اگر بخواهیم روزنامهنگاران حرفهای را نام ببریم تعدادشان به ۲۰ نفر هم نمیرسد. یکی از مشکلاتی که من شخصا با روزنامهنگاران دارم و ترجیح میدهم که مصاحبه نکنم این است که معمولا آنها مصاحبه را به درستی پیاده نمیکنند و اگر هم درست هم پیاده کنند غلط املایی زیادی دارند. سال گذشته سه مصاحبه از من منتشر شده که با من انجام نشده است. ویروس کپیپیست در میان روزنامهنگاران وجود دارد. زبان غلط اندر غلط نیز دارند و متنها ویرایش نمیشود و متنها پر از “میباشد” و “مینماید” است. متاسفانه در اینباره خیلی بد عمل کردهایم. البته به نظر میرسد انتقاد از بدنه ضعیف روزنامهنگاری شاید بیانصافی هم باشد.
او در ادامه گفت: متاسفانه روزنامهنگاران ما در بسیاری از موارد سوژه را تلف میکنند و این بسیار دردناک است. روزنامهنگار خوب متاسفانه کم پیدا میشود. خوبیای که این کتاب دارد این است که برای پیدا کردن سوژه چه کاری میتوان انجام داد و از این جهت نویسنده صداقت بسیاری دارد که نمیگوید این کتاب کامل است. بلکه یکی از مشکلات روزنامهنگاری و علم ارتباطات را بیان میکند.
این استاد ارتباطات همچنین بیان کرد: این کتاب به صورت خیلی ساده نوشته شده است. برخی از افراد که بلد نیستند، پیچیده مینویسند که یعنی ما خیلی بلدیم در حالی که این نشانه ضعف نویسنده است. این کتاب به صورت روان نوشته شده است.
شاهقاسمی در بخش دیگری از سخنانش نیز گفت: یکی از نقاط ضعف این کتاب این است که تیتر بسیار زیاد دارد و خواننده را از دنبال کردن میاندازد و گاه آن را غیرممکن میکند. برخی از مطالب کتاب نیز اضافه است؛ مثلا اینکه “رسانه چیست؟” بهتر است نویسنده برای برخی از اصلاحات تجدیدنظری داشته باشد. در کل کتاب خوبی است و اگر یکسری نکات را در ویراستهای بعدی رعایت کنند کم کم پخته خواهد شد. این کتاب موضوع جدیدی را به ادبیات روزنامهنگاری اضافه کرده است.
در ادامه این نشست یونس شکرخواه روزنامهنگار پیشکسوت در سخنانی با بیان اینکه کتاب کتاب نجیب و خوب و خوشدستی است، اظهار کرد: از جنبه جلو رفتن مضامین و متن بیتردید خود هومن نقش دارد و هر ویراستاری هم که کمک رسانده، همافزایی خوبی داشته و نمیخواهد مکث کنیم و برگردیم و ببینیم چه گفته است. اگر در جایی از کتاب دشواری میبینیم به خاطر این است که خود مبحث دشوار است و نمیشود راحت از کنار موضوع گذشت و پیش رفت.
او در ادامه گفت: خود نویسنده درگیر موضوع بوده و مسئله روزانهاش و دغدغه ثابتش بوده و شاید این دغدغه همعمر ایسنا باشد. نگاه بینارشتهای در این کتاب مشهود است و فقط روانشناسی نیست، فلسفه در متن بدون دادزدن حضور دارد. مثال به حد کافی در کتاب وجود دارد و از پس خود برآمده که بخشی مدیون تجربه و زندگی عملیاتی او با کتاب است. در جایی ابراز شگفتی میکند که خود سوژه و فرایند ذهنی سوژه جذاب است و مشخص است که خود شیفتگی عمیقی به این اتفاق داشته است. جای دیگر که بحث خود را نشان میدهد ترکیب خودآگاهی خلاقانه انسان سوژهساز است که ترکیب خوبی بود. بحث دیگر که در کتاب وجود دارد، کارکرد ذهن برای ژورنالیست است. او تصریح میکند که منظورش تلاش برای توصیف ذهن سوژهپرداز است. کتاب زمانی که تمام نشده، اعلام میشود برای دستیابی به سوژهها و سوژهپردازی، به آموزشهای تجربی مستقلی نیاز داریم، این تعارف نیست. موضوع موضوع سختی است و موضوعی نیست که با یک کتاب تمام شود و مطمئنم فاز دوم این کتاب در ذهن هومن رقم خورده است.
شکرخواه بیان کرد: “چه باید بگویم و چطور باید بگویم؟” که در کتاب مطرح شده، خیلی خوب بود. در جایی میگوید از نمیدانمهای خود عبور نکنید. این رفتار خود را به دیگران توصیه میکند. کتاب سعی میکند پله به پله بگوید که منظور از ذهن چیست. منظور از پردازش چیست. در واقع کتاب داستان سوژگی است؛ اینکه سوژه چیست و چطور باید آن را پردازش کنیم.
این استاد ارتباطات سپس خاطرنشان کرد: درس بزرگی که از این کتاب گرفتم و میتوانم به دانشجوی خود بگویم این است که اگر سوژه را نفهمید، خودتان سوژه دیگران میشوید. اگر بخواهم بگویم عمق کار به کجا برمیگردد، یکی بحث سوژه از منظر نوع دلالت بر یک اتفاق است. این دلالت در انتها چه چیزی در ذهن من ایجاد میکند. مثلا اگر بگوییم توییتر، جز زیرساختی به نام توییتر، زیرساخت دیجیتال ذهنیت شما را به این سمت میبرد که توییتر جایی است که مدام باید درگیر باشی و اگر درگیر نباشی، زنده نیستی. یا بر این مسئله دلالت میکند که اجازه نداری زیاد حرف بزنی و تو را برای تعداد مشخصی کاراکتر آوردهام، به این ترتیب کمکم زیرساخت از ذهن بیرون میرود و یک دلالت خاص در ذهن جایگزین میشود؛ همانطور که بگوییم “چین” یک دلالت خاص در ذهن شما وجود دارد بدون اینکه “چین” را دیده باشید.
شکرخواه تاکید کرد: هومن در این کتاب با نرمخویی میفهماند اگر سوژه ندارید خیلی چیزها را از دست میدهید. اگر سوژه نداشته باشیم اسیر گفتمانهای روز میشویم و این هشدار بجایی است. ما به خبر محیط زیست میپردازیم، چون اجلاس محیط زیست برگزار میشود با به فلان نرمافزار که امروز به بازار آمده میپردازیم. ما به سوژههایی میپردازیم که به اصطلاح زیر کلیک هستند، کتاب میگوید باید مسالهشناسی را یاد بگیرید و نویسنده هراس خود را هم اعلام میکند و این روح کتاب است که میگوید مساله داشتن نه دشوار باشد نه سخت و سختی کار شیوه حل مساله است. چطور میخواهیم مسئله را حل کنیم؟ با ادبیات نخنماشده تکراری؟ با داشتن بیست و چند حرف الفبایی قابل حل است؟ با حرف زدن راجعبه آن حلش میکنیم؟ او میگوید اگر بگوییم سوژه در ذهن شما هفت ارزش میتوان درآورد، اما مثالهایی آورده میشود که دربرگیری سوژه را مهمتر میداند، دربرگیری را مهمتر میداند و میگوید شما مجبوری با نمودار عبور کنی و بعد در این مرحله هستی.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ما در ارتباطات و زبانشناسی بحث مفصلی راجعبه دلالتها داریم که جامع و مانع باشد. دلالت الزاما ارتباطات نیست اما روح ارتباطات از آن گرفته شده است. دربرگیری سوژه را بسیار مهم میدانم، بهطور مثال اگر بگویید پاورپوینت، همه میدانیم چیست و اگر آپدیتش بیاید بلافاصله خبرش میکنیم. این سوژه نیست. منظور کتاب این است اگر درباره پاورپوینت هم خبر بدهی باید درباره تاثیری که بر هموارسازی علم دارد، بگویی، اینکه ابعادش چیست، آیا میشود از علم مایکروسافتی حرف زد؟سوژه ما چیز دیگری است و سطح را میخراشد و به عمق اتفاق نمیرود. گلهای که همکار دانشگاهی ما راجعبه روزنامهنگاری داشت به نظرم چندان مهم نیست، به عنوان روزنامهنگار مشکلم غلط تایپی نیست، این تعریف روزنامهنگاری نیست که فکر کنیم سخیف است یا سوژه را نمیبیند و یا میبیند و اهمیت نمیدهد. اینکه سوژه را چطور باید ببینیم و چطور به آن نزدیک شویم مهم است و پیچ کتاب اینجاست، و کسی به آن نپرداخته است.
او سپس گفت: تبلیغاتیها کد دارند که اصلیترین سوژه آنها را تشکیل میدهد و یک کانتنت دارند که چطور محتوا را در کد بریزند و تریتمنت که نحوه رفتار با کد و کانتنت است. کتاب به حیطه آنها نزدیک میشود اما داعیه ندارد که دارم وارد این حیطه میشوم اما این موضوع در کتاب شکافته شده است هرچند اسمی از کد و کانتنت و تریتمنت نیامده است. نکته دیگر درباره کتاب این است که از دید نویسنده انتخاب سوژه و پردازش سوژه هر دو در خطر استحاله شدن هستند و این موضوع را اثبات میکند که هر سوژهای سوژه نیست و هر نوع پرداختنی هم الزاما در خدمت سوژگی نیست. بعد توصیه میکند برو بخوان، قانع نشو و از نمیدانمها راحت نگذر. کسی که کپیپیست کار شده، کسی که فکر میکند گزارش توصیف حسی است و یا کسی که فکر میکند باید منطق باشد با کتاب قابل بازنگری است.
شکرخواه در ادامه با بیان اینکه توقع زیادی است که به روزنامهنگار بگوییم برو همهچیز را یاد بگیر و بنویس، گفت: من و آقای نمکدوست بارها گفتهایم و بسیار هم لعنت شدهایم که چرا میگویید به جای اینکه روزنامهنگار تربیت کنیم، بیایم یک متخصص را روزنامهنگار کنیم و این حرف خیانت به روزنامهنگاری است، کارخانه روزنامهنگاری که نمیخواهیم راه بیندازیم. هومن میگوید به عنوان روزنامهنگار صرف یکجا نمان و خودت را مسلح کن. در جایی که درباره هشتگ صحبت میکند، از امکانات روزنامهنگاری آنلاین درست دفاع میکند اما حقیقت امر این است که در فضای وب طرف تاریک هم هست و یک کلیک آدم را بدبخت میکند و مسیر عوض میشود.
او سپس درباره تله کلیک به ویژه در سوژهیابی به روزنامهنگاران هشدار داد و گفت: باید به روزنامهنگاران بگوییم شما در جایی پا روی مرداب میگذارید، حواستان باشد، بازی فردی را میخورید که خود آن فرد رسمیت ندارد. اخیراً سریالی با عنوان «جزیره» پخش میشود که روزنامهنگاری برای افشای یک خانواده به اسم شاهنگ به جزیره میرود اما عاشق یکی از این شاهنگها میشود ممکن است این قصه مستند باشد اما آنقدر روزنامهنگاری را نفهمیدن از جانب یک کارگردان یا تیم تولیدکننده بیانصافی است. علیرغم ضعفهایمان، این حرفه در فشار و بگیر و ببند دارد زندگی میکند.
شکرخواه همچنین با بیان اینکه این کتاب به موضوع نوشتن خلاقه اشاره میکند، گفت: این چیزی است که روزنامهنگاری در دنیا جلو آن میایستد و میگوید کار من روزنامهنگار با خلاقه نوشتن فرق میکند، من باید فکت بدهم و سریع بگویم و قابل درک کنم. من مثل تو نیستم. البته گاه برخی از سبکهای روزنامهنگاری به خلاقه نوشتن نزدیک میشود. در کل کتاب، کتاب خوبی است و من اگر بخواهم عنوانی برای کتاب بگذارم «ادیت پیش از تولید» است و میخواهد بگوید قبل از اینکه سوژهات بیرون بیاید راههای ادیت را باید بلد باشی و بدانی پیشتولید کجا را باید زد، کجا افزود و بر کجا تأکید کرد. کتاب پیش از اینکه آموزش بدهد پرسشساز شده و پرسشساز میشود. به نوبه خود آموختم و خوشحال شدم که نوشته شده است. زمانی که این کتاب را دیدم یاد کتاب «خبر» خودم افتادم که زیر فشار آن را نوشتم. هومن به ادبیات ما اضافه کردی و کتاب از خوبیهای خود دفاع میکند.
در ادامه این نشست حسن نمکدوست، روزنامهنگار پیشکسوت با بیان اینکه ای کاش تعداد هومنهای خشندیش در جامعه روزنامهنگاری بیشتر بود، گفت: کاش چندین هومن خشندیش داشتیم، بیش از ۲۰ است که با او آشنا هستم، او همگی خوبی و درستی و کمک و مساعدت به جامعه روزنامهنگاری بوده و این افتخاری است برای ما که همکاری مانند هومن خشندیش و خانم محمدپور و دوستان ایسنا داریم. ایسنا را همه ما دوست داریم و بارها گفتهایم به خاطر اینکه دوستداشتنی است و حقش است که دوست داشته شود. من در جریان کار او قرار داشتم و تلاش کردم بر وسوسه خود غلبه کنم. بعد از انتشار کتاب غلبه کردن را کنار میگذارم؛ وسوسه من این بود که بگویم بگذار انتشارات دیگری که با من هم نسبتی دارد، کتاب را منتشر کند ولی احساسم این بود کتاب نبایستی جایی جز اینجا منتشر شود، زیرا به هرحال تجربه زیسته او در رابطه با این سازوکار شکل گرفته است و بایستی آن را اینجا منتشر کند. البته در کتابهای دیگر بر این وسوسه غلبه نخواهم کرد. امیدوارم جهاد دانشگاهی و دوستان ایسنا قدر این کتاب را بدانند، چون این کتاب بخشی از تجربه زیسته خود ایسنا است، این کتاب فقط برای خشندیش نیست بلکه کتابی است که در بافتار ایسنا خلق شده و این سرمایه ایسنا است و جزء گنجینه ایسنا است، اینجا به دنیا آمده و شکل گرفته است.
او درباره کتاب نیز گفت: به نظرم عنوان کتاب عنوان بسیار دقیقی است. کلمه اول کتاب کلمه فوقالعاده مهمی برای رشته ما است؛ ادبیاتی که تحت عنوان روزنامهنگاری داریم عمدتا تکنیکال و برگرفته از مبحث اختصاصی روزنامهنگاری است. نداریم یا من ندیدهام کتابی که با موضوع اینقدر تخصصی، میانرشتهای عمل کرده باشد. این بهنظرم نقطه قوت کتاب است. برقراری پیوند بین مباحث روانشناسی و مباحث حرفهای روزنامهنگاری، طلیعه جذابی است که بایستی آن را توسعه داد. کتابهای فارسی درباره فرهنگ و روزنامهنگاری، جامعهشناسی و روزنامهنگاری و کتابهایی از این دست نداریم چه رسد موضوعی که به دنیای ذهن پرداخته باشد. تخصص خشندیش در حوزه روانشناسی آورده بزرگی برای دانش رونامهنگاری ما است و میتواند الگویی باشد تا دیگرانی که دانش دیگری دارند، تلاش کنند بین رشته خود و دانستههای ما در حوزه روزنامهنگاری ارتباط برقرار کنند و کمک کنند ادبیاتی در آن حوزه تولید شود.
نمکدوست با بیان اینکه ساختار مغز ما وجه تمایزکنندهمان با دیگر حیوانات است، افزود: مغز موجودات دیگر سخت است و به همین دلیل زمانی که حیوانات در دوراهی قرار میگیرند، بر اساس رهنمود قبلی عمل میکنند اما برای ما زنده است و ما میتوانیم در موقعیتهای مختلف تصمیمات متفاوت بگیریم. ممکن است تصمیمات باعث شود آسیب ببینیم یا میتوانیم تصمیم بگیریم که بمیریم کما اینکه تصمیم میگیریم به دیگران کمک کنیم، اعتراض کنیم و یا سکوت کنیم یا فریاد بزنیم. موجوات دیگر در این عمق و سطح و کیفیت عمل نمیکنند، مواردی را میبینیم که مثلا سگی که برای نجات صاحبش به مصاف گرگ میرود اما این قاعده نیست. اما ذهن ما زنده است و ما را در این وضعیت قرار میدهد که با پدیدهها چطور برخورد کنیم، آنها را چگونه ببینیم و ارزیابی کنیم. بنابراین زمانی که آقای خشندیش درباره ذهنسوژهپرداز صحبت میکند درباره این صحبت میکند که خوب است ما روزنامهنگاران بیشتر به آن توجه کنیم. چرا؟ گفته میشود از زمان افلاطون به اینسو سوژهای در جهان باقی نمانده است. او به همه سوژهها وارد شده و درباره آنها بحث میکند؛ درباره عدالت، فضیلت، دنائت، عشق، واقعیت، حکمرانی، جنگ و صلح صحبت میکند. چه چیزی برای ما باقی میگذارد؟ هزاران سال درباره چه چیزی صحبت میکنیم؟ این مفاهیم سوژه هستند اما ما چگونه به آن نگاه کنیم و چگونه متفاوت نگاه کنیم مهم است وگرنه اصل سوژهها یکی است. دنائت موضوعی است که در طول تاریخ بوده اما بهرام بیضایی «سگکشی» را که میسازد، چطور به دنائت نگاه میکند؟ زمانی که فیلم را میبینید بهتزده میشوید. مهر مادری را شنیدهایم اما هر چندباری که فیلم «مادر» علی حاتمی را ببینیم، اشک در چشمانمان جمع میشود. مگر همهمان مادر نداریم؟ چگونه به موضوع نگاه کنیم، قصه ماست. ما سوژه را داریم اما چهکارش کنیم؟ چگونه موضوع آشنا را نو کنیم که برای مردم جذاب شود؟ چهکارش کنیم که قصه نامکرر شود؟ اینجا چیزی است که خشندیش از روانشناسی کمک گرفته است. در کتابهای روزنامهنگاری معمول ارزش خبری را میبینیم اما درباره اینکه چگونه به خلاقیت بپردازیم، کمتر پرداخته شده است.
او در ادامه بیان کرد: این موضوع چرا اهمیت دارد؟ در روزنامهنگاری از موضوعی به نام شم یاد میشود، انگار مفهوم ذاتی است و برخی با شم روزنامهنگاری متولد میشوند و اینجا توضیح داده میشود که اینطور نیست و آنچه به ما میگوید این است که خلاقیت یادگرفتنی است و قاعده دارد. اینطور نیست عدهای با شم روزنامهنگاری متولد شوند و برخی هم خیال کنند روزنامهنگارند و شم ندارد. این کتاب سعی کرده این موضوع را توضیح دهد و اهمیت تکنیکال آن فراتر است. الان هیئت ایرانی برای مذاکره رفته است، چطور به این موضوع بپردازیم؟ چند روز پیش در کف زایندهرود مردم جمع شده بودند، چطور به آن بپردازیم؟ کاری که خشندیش کرده این است که آمده و دانش دیگری را به مدد آورده و زمانی که ما میخواهیم به موضوع تخصصی بپردازیم از آن دانش حداکثر استفاده را ببریم. تمایز جدی این کتاب با کتابهای دیگری است که در عرصه روزنامهنگاری داریم این است.
نمکدوست همچنین گفت: این کتاب کتاب متمایزی است و تکراری نیست و بحثهای جدید دارید و رشته ارتباطات که هدفش برقراری پیوند است تا حدود زیادی از تعامل میان رشتهها کنار مانده است، به موضوع ارتباطات و روانشناسی و جامعهشناسی و ارتباطات و انسانشناسی و ارتباطات، فرهنگ و ارتباطات و علوم محض و ارتباطات نپرداختهایم. روشنی و بین بودن موضوعات کتاب و سرفصلها چیزهایی است که میتوان درباره آنها صحبت کرد اما مزیت کتاب این است که فصل تازهای در محتوای روزنامهنگارانه گشوده است.
در پایان هومن خشندیش بر منسجم کردن تجربههای روزنامهنگاری تأکید کرد. او همچنین از همسرش معصومه (منیژه) محمدپور که ویراستاری کتاب را نیز بر عهده داشته است، تشکر کرد.
انتهای پیام