چرا دینداران به «عقل» فراخوانده شدهاند؟
حجتالاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «چرا دینداران به «عقل» فراخوانده شدهاند؟» نوشت:
دینداریِ ظاهری درصورتیکه بیگانه از “عقل و فهم” باشد، دارای دامنه بسیار وسیعی است و میتوان آن را درچهار بخش کلی مندرج نمود؛
۱) سطحی نگری
۲) احساس گرائی
۳) تعصب گرایی
۴) عادت گرائی
هر کدام از اینها سازنده یک شخصیت دگم و متحجری است که هیچ خاصیتی برای شریعت و دین جزء ضرر و تباهی ندارد.
اجازه دهید توضیحاتی را تقدیم نمایم؛
دعوت به عقلانیت
متن آیات متعدد قرآن آدمی را اعم از دینداران وغیر آنان را به “عقل” فرا خوانده است. مانند؛
«إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُون»، «لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون»، «لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُون»، «لا یَفْقَهُون» و «لا یَشْعُرُون».
اگر صِرف دانستن و انجام مناسک دینی از آدمی یک شخصیت کامل ارائه مینمود هیچگاه دینداران به “عقل و عقلانیت” فرا خوانده نمیشدند.
اصلیترین متن دینی که قرآن است بیشترین دعوت را بهسمت “عقلانیت” دارد و این خود یکی از زیبائیهای کتاب آسمانی ماست.
پس از قرآن، مهمترین کتاب حدیثی ما، یعنی اصول کافی؛ نه تنها مومنان به عقل دعوت شده اند، بلکه “عقلانیت” سرآغاز بحث های دیگر اعم مباحث اعتقادی و اخلاقی و تاریخی و فقهی و حقوقی قرار گرفته است.
در این کتاب اصول کافی؛ سی و پنج حدیث در دعوتِ دینداران به عقل و عقلانیت و آثار آن و خطر دوری از آن مطرح است و نیست مگر افتخاری بی نظیر برای شیعه که اولیایش مروجان و مبیّنانِ عقل و عقلانیت هستند.
علامه شعرانی در تعلیقه بر کافی مینویسد؛ در کتابهای حدیث شیعه بابی برای روایات عقل است ولی در کتب اهل سنت نیست. چون آنان فتوای عقل را در ترجیح خوبتر بر خوب را قبول ندارند.
معنای عقل و عقلانیت
عقل یعنی؛ “تفکر و انتخاب”، تفکر در جهت رسیدن به متن واقعیتها و دوری از توهمات و خرافات، و نیز؛ انتخاب صحیحترین راه و طی آن راه به شکلی که هیچ گونه آسیبی به همراه نداشته باشد و همه گزینه های حُسن و خوبی را داشته باشد.
این همان چیزی است که دین از دینداران خواسته است.
“عقلانیت” باعث اوجِ قدرت و تواناییِ انسان میشود که بخشی از آن عبارت است از؛
یکم: قدرت غربال گری؛ یعنی نه تنها خوب از بد بلکه غربالگریِ خوبتر از خوب را انجام میدهد.
دوم: قدرت تجزیه و تحلیل؛ یعنی میتواند ریشه و هدف را بازشناسی کند.
سوم: قدرت دور اندیشی و آینده نگری پیدا میکند.
چهارم: قدرت استقلال در خود می یابد که او را از تقلید کور بر حذر میدارد.
پنجم: نسبت به دردهای جامعه بسیار حساس میشود.
سقوط انسانیت!
قرآن عامل سقوط انسانیت را دوری از عقل دانسته و فرموده: «قطعاً بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانىاند كه نمىانديشند. / إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ» [انفال ۲۲]
برای دریافت اینکه فاقدانِ عقلانیت گرفتار سقوط میشوند کلام صدرالمتالهین را ملاحظه کنید که مینویسد:
اگر دین نیروی تأمین کننده انجام طاعات وترک منکرات است، ولی عقل نیروی تشخیص حق و جداسازی آن از باطل و باعث تکمیل ایمان وتقرب است. چون در عقلانیت تمام آنچه برای سعادت دنیا و آخرت نیاز است تامین شده و آن سه عنصر؛ “انتقال سریع” و “تفکرسالم در امور دنیا و آخرت” ونیز “عمل بمقتضای رای صحیح” است.
دیندارانِ بی عقل
در مورد دیندارانِ فاقد عقلانیت و هوشمندی، قبل از هرکسی خود دین به زبان آمده است و نکاتی پر ارزش را مطرح نموده که در روایات باب “العقل و الجهل” کتاب اصول کافی مطرح است.
ظهور بی عقلی در عناوین ذیل در روایات آمده؛
تعبدهای صِرفِ دینی که منجر به “تک بُعدی” بودنِ انسان میکند! (ر.ک ؛ حدیث شماره ۵)
ایجاد شک و وسواس در موردمناسک دینی مانند طهارت و نجاست که نشان از بی عقلی است! (ر.ک؛ حدیث ۱۰)
محرومیت از یکی از عوامل اصلی تولید اخلاق که عقل است! (ر.ک؛ حدیث ۱۷)
خروج عبادت از یک فضیلت معنوی و عادت شدنِ انجام آن! (ر.ک ؛ حدیث۲۷)
محرومیت از زمان شناسی، و بی توجهی به اقتضائات روح زمان و حوادث! (ر.ک؛ حدیث ۲۹)
بی عقلان از دین هم محروم اند!
واقعیت این است که با توجه به فهم دقیق و جامع “دین” به این مهم دست پیدا میکنیم که در دین دقائق مهم سیاسی واجتماعی مانند حق، آزادی، کرامت، نظم، نظارت، حُسن ارتباط با دنیا و… وجود دارد و از متن اصلیِ تعالیم انبیاء است که متاسفانه برخی دینداران بخاطر محرومیت از آن، در واقع از دین هم محروم هستند!
بلاشک؛ هر جامعه ای به وارثت و یا به سرایت از آن تعالیم بهره برده موفق بوده است.
علامه طباطبایی در جلد دوم تفسیر المیزان مینویسد:
غرب تا قبل از جنگ های صلیبی در توحش بودند اما بعد از آن با اسلام مرتبط شدند و چیزهایی را از اسلام گرفته و پیاده کردند و موفق شدند. ولی ما عقب ماندیم چون به آموزه های الهی مانند عدل و فهم و نظم و تجارت و .. عمل نکردیم.
انتهای پیام