بهرام بیضایی؛ نقطهی تلاقی سینما و تئاتر
فرشید قلیپور، منتقد و فیلمساز در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «نقطهی تلاقی سینما و تئاتر» به مناسبت زادروز بهرام بیضایی نوشت:
چه از زمانی که سینما به ایران آمد و مورد استقبال عوام و خواص قرار گرفت، و چه از همان دوران دور که تئاتر و نمایش ـ در هر شکلی که وجود داشت و اجرا میشد ـ هنر و هنرمند در میان مخاطبانش از ارج و منزلت شایانی برخوردار بود. حالا هم هست، اما امروزه موضوع کمی فرق میکند؛ از چه رو؟ از آن رو که هنرمند صرفا به هنرمند بودنش و خلق اثر هنری مورد تکریم و ستایش قرار نمیگیرد، بلکه اندیشهی جاری در سیر آثار او، از سوی مخاطبان سنجیده و تحلیل میشود. این واکاوی ژرف در اثری که توسط هر هنرمندی تولید میشود، به ویژه در سینما و تئاتر ـ که موضوع این یادداشت است ـ منجر به نمایان شدن آن دسته از هنرمندانی گردید که طرز نگاه خود و شیوهی اندیشهشان به صورت امضایی ثابت پای آثارشان نقش بست. هنرمندانی که به آنها هنرمند مولف گفته میشود.
در آفاق سینما و تئاتر ایران چهرههای بیشماری از این هنرمندان مولف که شرحش در بالا رفت، بوده و هستند و اساسا از آنهاست که سینما و تئاتر همچنان تپش دارد و آبرومندانه و با اصالت به پیش میرود. چهرههای ماندگاری در تئاتر ایران از عباس نعلبندیان گرفته تا اکبر رادی و غلامحسین ساعدی و حمید سمندریان. همچنین در سینما هم از فرخ غفاری تا ابراهیم گلستان و سهراب شهیدثالث و عباس کیارستمی گرفته تا علی حاتمی و داریوش مهرجویی و ناصر تقوایی. و صدالبته نامداران و نامآوران بزرگ دیگری که به خاطر تلخیص گفتار، به یادشان بسنده میکنیم. با نگاهی اجمالی به چهرههایی که در این دو عرصه ـ یعنی سینما و تئاتر ـ اثرگذار هستند و مولف، درخواهیم یافت که هم در سینما و هم در تئاتر بزرگان بسیاری هستند که در مدیوم کاری خود موفق و موثر هستند. سینماگران در تولید فیلمهای سینمایی با قابلیت ماندگاری در تاریخ سینمای ایران، و تئاتریهایی با آثار صحنهای جاودانه و یا مکتوب. اما آنچه در این نقطه به هم میرسد، تنها یک نام است. چهرهای که چه آثار سینماییاش و چه تولیدات صحنهای او جزو ماندگارترینها و اثربخشترین نمونههای ممکن هستند. و او کسی نیست جز بهرام بیضایی.
بیتردید حضور بهرام بیضایی در جهان سینمایی و تئاتری ایران، یکی از استثناهای این هر دو مدیوم است. بیضایی هرگاه در قامت فیلمساز قرار گرفته، آثار بحثبرانگیز و قابل تحلیل بودهاند. او با «رگبار» به نوعی سینمای موسوم به موج نو را تثبیت میکند. با «غریبه و مه» به دل ناشناختهها میزند و با «کلاغ» از خاطرات و خاطرهسازیها روایت میسازد. با «چریکهی تارا» تاریخ را به چالش میکشد و با «مرگ یزدگرد» حفرههای تاریخی را پر میکند. در «باشو غریبهی کوچک«، به زیباییهایی پنهان در آوار جنگ اشاره میکند و با «مسافران» تصویری شورانگیز از مرگ ارایه میدهد. با «شاید وقتی دیگر»، جزییات را رندانه تصویر میکند و در «سگکشی» به ستیز با نظام سرمایهداری میپردازد. و در آخرین ساختهی بلند سینماییاش تا به امروز، به سراغ جریانِ زشت حاکم بر جهان سینما میرود و ثروتهای بادآورده را به نقد میکشد.
در تئاتر هم آثارش چنین حرفها دارند و بس بیشتر؛ در عیارنامه، عیار تنها، فتحنامهی کلات، تاراجنامه، قصههای میرکفنپوش، تاریخ سری سلطان در آبسکون میکوشد دوران یورش مغولها را تصویر ببخشد. در اشغال از جنگ جهانی دوم و پیامدهایش میگوید. قصههای عروسکی را در غروب در دیاری غریب، قصهی ماه پنهان و عروسکها، دستمایهی روایتهای کهن میسازد. در سیاوشخوانی، سهرابکشی، دیباچهی نوین شاهنامه از ناگفتههای حکیم فردوسی در شاهنامه قصه میپردازد. در سلطانمار از ذهن و واقعیت روایت میکند. در کارنامهی بندار بیدخش، اژدهاک، آرش، شب هزارویکم، طومار شیخ شرزین، مجلس قربانی سنمار، پهلوان اکبر میمیرد به سراغ کهنافسانهها و اسطورهها میرود. در دنیای مطبوعاتی آقای اسراری، حقایق دربارهی لیلا دختر ادریس، اتفاق خودش نمیافتد، آوازهای ننهآرسو، زمین، چشمانداز، فیلمدرفیلم، خاطرات هنرپیشهی نقش دوم، میراث، ضیافت، ایستگاه سلجوق، از دل دنیای مدرن حرف میزند.
و دیگر آثارش که همگی در زمرهی بهترینهای تاریخ سینما و تئاتر ایران میگنجند. بنابراین بیراه نیست اگر بهرام بیضایی را نقطهی تلاقی سینما و تئاتر در ایران بنامیم. این نامگذاری از دو رویکرد قابل بررسی است؛
نخست این که بهرام بیضایی تنها هنرمندی است که هم در سینما و هم در تئاتر همواره کوشا و پویا بوده و آثارش همگی درخور توجه و دقت هستند. آثار سینماییاش ماندگارند و نمایشنامههایش مدام توسط گروههای مختلف تئاتری به روی صحنه میروند. پس از این نگاه، میتوان دریافت که او تنها چهرهای است که هم سینما و هم تئاتر را به درستی میشناسد و به صورت موازی در هر دو مدیوم میکوشد و موفق هم هست.
دیگر اینکه در آثار بهرام بیضایی، همواره نوع هدایت و طراحی اثر به گونهای است که رگههای هریک را ـ مقصود سینما و تئاتر است ـ در دیگری میتوان یافت. که این نشان از هوشمندی و زیرکی اوست و افزون بر آن بیانگر اندیشهی یگانهای است که در وی تبلور یافته است. آثار سینمایی بیضایی نشانگانی از تئاتر در خود دارند و همچنین تئاترهایش گاه با تقطیعهایی سینمایی روبهرو هستند. این نوع فیلمسازی و تئاتر به روی صحنه بردن در هیچ هنرمند دیگری یافت نمیشود و لذا باز هم درمییابیم که بهرام بیضایی تنها نقطهی تلاقی این هر دو است.
امروز که زادروز بهرام بیضایی عزیز و بزرگ است، باید به یاد داشته باشیم که تنها اوست که توانسته سینما و تئاتر را به درستی درک نموده و اثر ارایه دهد و از این حیث، شاخص و یگانه است. حال بماند که آثار پژوهشی بیضایی نیز هریک به عنوان اثری متقن و مستدل برای فرهنگ و هنر ایران ثبت شده است. آثاری همچون پژوهشهایش دربارهی تئاتر در ایران و ژاپن و هند و چین، تا اثر فاخری به نام هزارافسان کجاست؟ که ریشههای قصهگویی در ایران را واکاوی و تحلیل نموده است.
نگارنده این افتخار را دارد که نخستین مستند بلند مستقل سینمای ایران را دربارهی چهرهی یگانهی سینما و تئاتر ایران ساخته است. و نیز در زادروز ایشان این مجال را یافتم تا با این یادداشت ناچیز عرض ارادتی به حضور استاد داشته باشم و به همهی عزیزان یادآوری نمایم که سینما و تئاتر ایران در نقطهی نام بهرام بیضایی به یکدیگر پیوند یافتهاند.
انتهای پیام
بسیار عالی بود
ممنون از این نگارش و اطلاعاتی که درباره استاد بزرگ تئاتر و سینما ،در اختیار ما قرار دادید
بی شک اسطوره ای فراموش نشدنی هستند