خرید تور تابستان

حزب «بهشتی» در دوزخ سیاست‌زدگی یا اخلاق و انصاف در حزب «بهشتی»

علی نیلی در یادداشتی در شماره ۱۰ هفته نامه کرگدن، سه شنبه هشتم تیر 95 نوشت:

حادثه هفتم تیر ماه سال 1360، انفجار در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، گرچه به هدف غایی خود، براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی نرسید اما یکی از نخستین تجربه‌های همین نظام نوپا را ناکام گذاشت، هم به نوعی کار حزب جمهوری را پایان داد و هم بحث تحزب را در جمهوری اسلامی.

واقعیت آن است که در میان همه رهبران انقلاب، تنها دو نفر بودند که به لزوم کار سیاسی در قالب تشکیلات اعتقاد داشتند؛ آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله بهشتی. مرحوم طالقانی البته نگاه سنتی‌تری به تشکیلات داشت و ظرفیت‌های موجود را کافی می‌دانست و چنین بود که برای مجاهدین خلق، سمت «پدر»ی یافت. پدر معنوی آنان بود و پایه‌گذار نهضت آزادی ایران و لزومی نمی‌دید حزب و تشکیلاتی جدید برای ایران جدید تعریف شود. در تفکر دکتر بهشتی اما حزب از محکمات بود؛ نمی‌شد طرحی نو درانداخت و نظامی نو تاسیس کرد بدون آن‌که تشکیلات سیاسی مناسب و متناسب با این شرایط جدید تعریف کرد. چنین بود که کمتر از 10 روز بعد از مسجل‌شدن پیروزی انقلاب اسلامی، تاسیس حزب جمهوری اسلامی را به همراه 4 روحانی دیگر، آیات خامنه‌ای، هاشمی‌رفسنجانی، موسوی‌اردبیلی و باهنر اعلام کرد. همه دوستانش را مجاب کرده بود که تداوم پیروزی انقلاب، در گرو تاسیس تشکیلاتی است که به کار سیاسی، نگاهی درست و دقیق داشته باشد: «ما به یک تشکیلات نیرومند خلاق هماهنگ منسجم نیازمند هستیم که در آن استعدادها یکدیگر را بیابند.» در پاسخ به این شبهه قوی که «حزب‌بازی» به تفرقه در جامعه می‌انجامد –که عموما از سوی چهره‌های مورد اعتماد جامعه انقلابی ابراز می‌شد- می‌گفت: «اگر قرار باشد مردم ما، این نیروهای مردمی توده‌ای که بار انقلاب به دوش این‌ها بود و نیروی انقلاب بودند، متشکل نباشند و سازمان‌دهی، سامان و هدایت شبکه‌ای شکل‌یافته نداشته باشند، چطور می‌شود آن‌ها را به کار گرفت؟… هرکس باید مدتی سرگردان باشد، این در بزند، آن در بزند، با این باشد، با آن باشد، به این حرف گوش کند، به آن حرف گوش کند، مدت‌ها برای جمع بندی زحمت بکشد تا شاید چیزی به دست بیاورد. این هم یک خطر است… احزاب هر قدر هم متعدد و مخالف یکدیگر باشند، به مراتب از باندها بهتر و قابل محاسبه‌تر هستند.» شاید روزهایی را می‌دید که سیاست‌ورزی توده‌ای و باندبازی عده‌ای، خسارت‌های بزرگ به بار می‌آورد برای انقلاب و نظام برآمده‌اش.

خسارت حادثه هفتم تیر سال 1360، فقط فقدان هفتاد و چند نیروی انقلابی مومن نبود؛ آن حادثه مؤمن‌ترین چهره انقلاب به تحزب را از میان برد و نخ تسبیح که پاره شد، واگرایی نیروهایی که با انگیزه‌های مختلف و گاه متضاد به این تشکیلات پیوسته بودند، تولد دو جناح چپ و راست در حزب را در پی داشت؛ در دوزخ سیاست‌زدگی، کش‌مکش‌ها برای رسیدن به قدرت و برای به زیرکشیدن قدرت‌گرفتگان، آبروی این نخستین تجربه تحزب در جمهوری اسلامی را در معرض خطر قرار داد چنان‌که با صلاح‌دید امام خمینی، فعالیت حزب جمهوری عملا متوقف شد و این تجربه تلخ، توجه به تحزب را به اولویت آخر نیروها و رهبران انقلاب بدل کرد. با این حال، حزب جمهوری اسلامی به دبیرکلی آیت‌الله بهشتی نزدیک به 30 ماه فعالیت موثر در عرصه سیاسی و در یکی از پرمناقشه‌ترین ایام تاریخ معاصر ایران داشت؛ در این روزها که «بی اخلاقی» و «بی انصافی» سکه رایجی است، بازخوانی آن تجربه و خوانش نظریات دبیرکل فقید حزب، شاید گره از کار فروبسته سیاست‌ورزی در ایران امروز بگشاید.

  • اخلاق

در اکثر جلساتی که دبیرکل حزب با مسئولان واحدها یا اعضای شورای مرکزی برگزار می‌کرد، فرازی به توصیه‌های اخلاقی اختصاص داشت که البته کلی‌گویی صرف نبود و امکان پیاده‌سازی داشت. برای مثال هنوز حزب جمهوری 6 ماهه نشده بود که دبیرکل در جلسه‌ای نسبت به ندادن جواب سلام یک مراجعه‌کننده در یکی از واحدهای دفتر مرکزی واکنش نشان داد: «وقتی این‌جا این‌طور باشد، وای به آن جاهایی که نظام آینده شما می‌خواهند بسازد.» هم‌حزبی‌ها را از سردواندن و جواب سربالا دادن برحذر می‌داشت و به پرهیز از «هر خودنمایی، بزرگی‌فروشی و منصب تراشیدن» توصیه می‌کرد. در جلسه دیگری در اردیبهشت‌ ماه سال 1360 که اصول اخلاقی لازم برای تشکیلات را برمی‌شمارد، می‌گوید: «اگر انسان دید یک کار معین را اگر آن آقا بکند کار بی‌ارزشی است و اگر بنده بکنم، کار خیلی مهمی است، پیداست به‌جای آن‌که حق‌پرست باشد، خودپرست است. اصل در انسان یکتاپرست و خداپرست این است که ترازو و سنگ ترازویش برای وزن‌کردن خودش و اعمالش و دیگران و اعمالشان یکی باشد.»

بهشتی صداقت را زیربنای یک تشکیلات مهذب می‌خواند: «کلمه اول و آخر در این انقلاب و در نهادهای این انقلاب، در کمیته‌ها، در سپاه پاسداران، در جهاد سازندگی، در کارهای تعاونی و امدادی، در کارهای فرهنگی، در حزب جمهوری اسلامی و در هر نهاد مشابه دیگر، یک چیز است و آن این‌که راست بگوییم، راست عمل کنیم، نشان بدهیم به‌راستی، خودمان هم دل باخته و دل بسته صدق و حق و عدل هستیم… آقای من! برادر من! خواهر من! نمی‌توانید انتظار داشته باشید که نام خط امام، نان جمهوری اسلامی را یدک بکشید اما خدای ناکرده در درون توهم همان دروغ و کژی باشید. این پیوند رشد یافته میان انسان انقلابی مسلمان ایرانی با صدق و حق و عدل را به هیچ چیز نفروشید.»

او در یک بیان کلی، حزب را «معبد» می‌داند و می‌خواهد؛ جایی که قرار است انسان‌ها کنار هم قرار بگیرند، از هم یاد بگیرند، خود را بسازند، ضعف‌ها و لغزش‌های‌شان را کم کنند و با این شرایط یک حکومت مردمی متکی بر تعالیم اسلام را پیش ببرند.

 

  • انصاف

از غائله 14 اسفند 59 (سخنرانی بنی‌صدر در دانشگاه تهران) تا پایان خرداد 60 (اعلام عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر و اعلام قیام مسلحانه مجاهدین خلق)، شرایط سیاسی خاصی بر کشور حاکم بود و فضا هر روز رادیکالیزه‌تر می‌شد. اختلاف نظرها رئیس‌جمهور با رئیس مجلس و رئیس دیوان عالی کشور در سطح کلان، به دعواهای هر روزه اعضای دفتر هماهنگی و سازمان مجاهدین با اعضا و هواداران حزب جمهوری اسلامی در خیابان‌ها و جنگ مطبوعاتی روزنامه انقلاب اسلامی و هفته‌نامه مجاهد با روزنامه جمهوری اسلامی انجامیده بود. در این میان دبیرکل حزب، آماج بیشترین حملات و تخریب‌ها قرار داشت و در راه‌پیمایی‌ها و تظاهرات گوناگون مخالفان حزب، از هیچ اتهامی بی‌بهره نمی‌ماند؛ متهم به قتل ایت‌الله طالقانی می‌شد یا فئودال می‌خواندندش و حافظ منافع برژووازی کمپرادور، دبیرکل حزب چماق‌به‌دستان، انحصارطلب، آمریکایی و… 27 خرداد سال 60 و در حالی‌که ترور شخصیت‌ او به اوج رسیده بود، در جمع مسئولان واحدهای حزب گفت: «بنده از همین حالا به برادرها و خواهرها عموما و به برادر و خواهرهایی که در روزنامه و نشریات یا در بخش تبلیغات و اعزام مبلغ هستند، خصوصا عرض می‌کنم که مبادا زبان و قلم دیگران نسبت به اقای بنی‌صدر یا اشخاص اطراف ایشان بی‌مهار و بی‌تقوا بشود و آن‌وقت بگویند آقای بنی‌صدر دیگر هیچ کمال و ارزشی ندارد. نه خیر، ایشان دارای کمالات و ارزش‌هایی بودند و هستند، دارای ضدارزش‌هایی هم بودند و هستند و آن‌چه هست، نتیجه جمع‌بندی آن‌هاست… از آقای بنی‌صدر باید باید همان‌گونه انتقاد بشود که فرض کنید دارید از خودمان انتقاد می‌کنید و نه بیش از آن.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا