واکنش رائفیپور به گزارش رسانهی اصلاحطلب از «ترندهای جعلی با بیتالمال»
علیاکبر رائفیپور، سخنران اصولگرا، در صفحهی توییتر خود نوشت:
«اعتماد و نویسنده این متن سراسر کذب باید در دادگاه اثبات کنند بنده کجا به سازمان سراج چنین نسبتی دادهام؟
هرگز منظور بنده این سازمان نبوده است.
البته اطمینان دارم اصلاحطلبان با هدف به حاشیه بردن موفقیتهای دولت در سفر به روسیه به دنبال مشغول کردن کاربران انقلابی به حواشی هستند».
اعتراض آقای رائفیپور به گزارش محمد رهبری، پژوهشگر شبکههای اجتماعی مجازی در روزنامهی اعتماد است که در پی میآید:
«فاكتورسازي از هشتگهاي ترند شده در توييتر فارسي توسط فعالان سايبري موضوع مورد توجه فعالان سياسي و رسانهاي در روزهاي اخير شده است. اين امر از آنجا آغاز شد كه علياكبر رائفيپور از سازمان سراج وابسته به سپاه پاسداران انتقاد كرده بود كه چرا هشتگي را كه موسسه مصاف در توييتر ترند كرده است، به نام سازمان سراج فاكتور زدهاند. اما ماجراي هشتگهاي سازماني در توييتر چيست؟ آيا واقعا اين ترندسازيها اثربخش هستند؟
براي پاسخ به اين سوالات ابتدا لازم است، بدانيم يك هشتگ چگونه در توييتر ترند ميشود. براي ترند شدن يك هشتگ، تعداد توييت و ريتوييت آن اهميت دارد و هر قدر اين تعداد بيشتر باشد، احتمالا ترند شدن هشتگ بالاتر است. بنابراين اگر كسي بخواهد هشتگي را در توييتر ترند كند، بايد عدد توييت و ريتوييت آن را بالا ببرد و اينجاست كه فعاليت سازماني جهت ترند كردن يك هشتگ اهميت پيدا ميكند.
بنابراين براي ترند كردن يك هشتگ در فضاي توييتر فارسي، فقط كافي است تعداد توييت و ريتوييت يك هشتگ از يك ميزاني بالاتر برود و اين امر صرفا با مشاركت چند صد اكانت -كه بهطور مستمر يك هشتگ را توييت بزنند يا توييتهاي حاوي يك هشتگ را ريتوييت كنند- محقق ميشود.
بهطور مثال، اگر 200 اكانت، هر كدام 10 توييت با يك هشتگ خاص بزنند و 100 توييت ديگر حاوي آن هشتگ را ريتوييت كنند، به سادگي آن هشتگ 22هزار بار توييت و ريتوييت شده و ميتواند در فضاي توييتر فارسي ترند شود. اما آيا اين نوع ترندسازي فايدهاي هم دارد؟
واقعيت آن است كه ترندسازي سازماندهي شده به صورتي كه بيان شد فايده چنداني ندارد و حتي اگر نهادهاي حاكميتي براي اين ترندسازيها پول پرداخت كنند، برايشان دستاوردي ندارد و سرمايه ملت را هدر دادهاند. چرا اينكه اين نوع هشتگهايي كه به صورت جعلي ترند شدهاند، كاملا در يك حلقه بسته و محدود ميمانند و در تايملاين توييتري ساير كاربران نميرود و در نتيجه اساسا اثري بر افكار عمومي نميگذارند. در خارج از ايران هم برخي گروههاي برانداز و معاند اقدام به اين ترندسازي ميكنند كه اثري بر مخاطبان ندارد.
نكتهاي كه در اين هشتگهاي سازماني به وضوح مشاهده ميشود، تعداد لايك توييتهاي حاوي اين هشتگهاست. در توييتر، معمولا تعداد لايكهاي يك توييت نسبت به تعداد ريتوييتهاي آن، چندين برابر بيشتر است. اما نيروهاي سازمانيافته در توييتر، براي ترند كردن هشتگ مطلوب خود، اين نسبت را به هم ميزنند و به صورت هماهنگ و سازمانيافته به ريتوييت كردن توييتهاي حاوي هشتگشان مبادرت ميكنند، حال آنكه تعداد لايك آن چندان افزايش نمييابد كه همين امر نيز نشان ميدهد كه اساسا اين توييتها توسط افراد متفاوتي ديده نشده كه لايك بخورد.
ترندهاي جعلي به روايت دادههاي آماري
يكي از روشهاي شناسايي ترندهاي جعلي، تحليل نسبت لايك به ريتوييت در توييتهاي حاوي يك هشتگ خاص است. بهطور مثال، اگر با بررسي توييتهاي حاوي يك هشتگ ترند شده متوجه شويم تعداد ريتوييتها از تعداد لايكها بيشتر است يا تعداد لايكها چندان بيشتر از تعداد ريتوييتها نيست، ميتوانيم بگوييم كه آن هشتگ به صورت جعلي و سازماندهي شده ترند شده است. اين در حالي است كه اگر آن هشتگ به صورت عادي ترند شده باشد، تعداد لايكهاي آن حداقل 5، 6 برابر بيشتر از تعداد ريتوييتهاي آن است. از روي همين تفاوتها ميتوان هشتگهاي سازماني را شناسايي كرد.
با همين روش، ميتوان بسياري از هشتگهاي سازماني را شناسايي كرد. نگارنده از سال 97 تا سال 1400 بسياري از اين هشتگها را مطالعه كرده است. به نظر ميرسد كه حداقل از سال 97 به اين سو، شاهد ترند شدن هشتگهاي سازماني در فضاي توييتر بودهايم كه فايده و اثري بر مخاطبان نداشته و احتمالا تنها براي سازماني كه آن را ترند كرده، مزايايي داشته است. مثلا سال گذشته در همين روز هشتگي با نام «حماسه لنجانيها» در توييتر فارسي ترند شد كه بعيد است يك كاربر عادي توييتر اساسا آن را ديده باشد. مثال ديگر هشتگ «جازموريان را دريابيد» است؛ هشتگي كه به ترند اول توييتر فارسي در سوم بهمن سال گذشته مبدل شد، اما توييتهايش عمدتا كمتر از 100 لايك خورده و نسبت لايك و ريتوييتش تقريبا برابر است و اين در حالي است كه تجربه هر كاربر عادي در توييتر ميگويد كه اگر يك هشتگ بهطور واقعي ترند شود، توييتهايي كه از آن هشتگ استفاده كردهاند، منطقا به مراتب بيشتر لايك ميخورد.
اين هشتگسازيها فقط محدود به اين موضوعات نبود؛ بسياري از آنها عليه دولت وقت يا در دفاع از اقدامات بعضي نهادهاي نظامي بوده كه با همكاري بعضي از موسسههاي وابسته به اين نهادها نيز بوديم كه نمونههايي از همكاري موسسه مصاف با سازمان سراج نيز در همين چارچوب رقم خورده است. در اين نوع از هشتگها كاربران شاخص هر دور گروه، مشاركت داشتهاند. بهطور مثال هشتگهاي «فرار پهلوي»، «رگبار موشكي»، «مزرعه موشكي» و «تجربه تلخ برجام» همه در روز 26 ديماه سال گذشته در يك روز جزو 10 ترند اول توييتر فارسي بوده و بررسي دادههاي آنها نشان ميدهد كه همگي ويژگيهاي يك ترند جعلي را داراست. در توييتهاي حاوي اين هشتگها، اگر كاربران شاخصي كه آن هشتگها را زدهاند كنار بگذاريم، شاهد هستيم كه تعداد لايكها چندان از تعداد ريتوييتها بيشتر نيست و بهطور ميانگين نيز نسبت لايك به ريتوييت توييتهاي حاوي اين هشتگ كمتر از عدد 3 است. تصاوير 1، 2 و 3 به روشني گوياي اين مهم است.
فارغ از قضاوت و ارزيابي كه در خصوص محتواي اين هشتگها و توييتها ميتوان داشت، بايد گفت كه اين نوع ترندسازيها تاثير چنداني بر افكار عمومي و كاربران توييتر ندارد و تنها فايده آن اين است كه برخي گروهها و سازمانها از طريق آن، پروژه گرفته و منتفع ميشوند.
نكته مهم آن است كه با تغيير دولت و حضور نيروهاي انقلابي و گروههاي منتقد دولت روحاني در مناصب دولتي، از شدت اين هشتگسازيها كمي كاسته شده و با افزايش اختلافات ميان اين نيروها، حالا شاهد افشاگري آنها عليه يكديگر هستيم؛ چندي قبل نيز يكي از كاربران انقلابي به نام «حسين صارمي» كه خودش در اين ترندسازيها مشاركت داشت، در خصوص پروژههايي كه گرفته ميشود رشته توييتي نوشته بود و كاربران انقلابي را به چهار گروه دستهبندي كرده و نوشته بود: «ما در مجازي ۴ نوع كاربر داريم. سازماني، پروژهاي، حمايتي و مستقل؛ ۱-سازماني: اينها به نظر من كساني هستند كه مشغول در سازمانها هستند به عنوان شاغل، يعني كارمندان دايمي سراج، بسيج،مصاف، جنگال و … طبق شنيدهها اينها ماهانه ميگيرند نه پروژهاي. ۲- پروژهاي: اينكه مشخصه به نظرم، جايي مستقيما به يك كاربر پولي ميدهند تا مطلبي بزند. (چيزي شبيه تبليغ يا رپرتاژ) اين را من از ۱۰۰هزار تومان ديدم تا چندصد ميليون. 3- حمايتي: اين مورد فكر كنم بيشتر با روابطعموميهاست. 4- مستقلها».
اگرچه اين كاربر بعدا اين رشته توييت خود را پاك كرد، اما پرده از واقعيت مهمي برداشت كه آن دريافت پولهاي ماهانه و پروژهاي براي فعاليت سايبري، از جمله هشتگ زدن براي سردار سليماني و شهيد حججي است؛ موضوعي كه نه تنها در توييت اخير رائفيپور نيز عيان شده بلكه در توييت محمدصالح مفتاح از نزديكان محمدباقر قاليباف نيز بيان شده است: «وقتي شنيدم يه سري پيدا شدند و بعد از شهادت شهيد حججي، هشتگ #شهيد_حججي رو فاكتور كردند و بابتش پول گرفتند، ديگر هيچ دعواي هشتگي برام عجيب نبود.» مشخص نيست سازمان سراج و موسسه مصاف به عنوان دو نهادي كه در اين نوع فعاليتها حضور پررنگ دارند، بهصورت ماهانه به نيروهاي تحت امر خود حقوق ميدهند يا پروژههايي را از نهادهاي مختلف گرفته و بر اين اساس به نيروهايشان پول پرداخت ميكنند. اما آنچه مشخص شده، آن است كه كساني كه به صورت پروژهاي عمل ميكنند، نه فقط در خصوص مسائل مربوط به حاكميت كه در خصوص مسائل جزييتر نيز فعاليت ميكنند و بابتشان هزينه ميشود. در حالي كه اين هزينهها براي ترندسازيهاي جعلي فايده چنداني ندارد و اگر اين هشتگها به فضاي واقعي توييتر كشيده نشود، اساسا توجه مخاطبان عادي و عمومي توييتر را جلب نخواهد كرد».
انتهای پیام