خرید تور تابستان

حضرات دکاتیر!

امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یاددشتی درباره‌ی به‌کار بردن عناوین دکتر و مهندس نوشت:

توئیتی که تصویرش را در زیر گذاشته‌ام بهانه‌ای شد برای نوشتن این یادداشت، که خیلی وقت است درباره‌اش فکر می‌کنم. بی‌گمان خیلی‌ها هم با آن موافق نیستند. احتمالا برخی هم فکر می‌کنند منظورم شخص ایشان بوده. نه والله! هیچ شخص خاصی در نظرم نیست. اگرچه یک دو جین آدم توی ذهنم ردیف شده‌اند. اما آیا واقعا ضرورتی دارد هر کسی مدرک دکترا گرفت، حتما جلوی نامش واژه دکتر نوشته شود؟ شخصا همیشه به رسانه‌هایی که با من مصاحبه می‌کنند یا جاهایی که کارگاه و سخنرانی برایم می‌گذارند، تاکید می‌کنم که به هیچ وجه جلوی نامم واژه دکتر را ننویسند. خیلی‌ها هستند با مدرک دیپلم سوادشان خیلی بیشتر از دارندگان مدرک دکتراست. می‌شناسم که می‌گویم. چند سال پیش یکی از همین دیپلمه‌های با سواد را اینجا توی وبلاگم (لینک) معرفی کرده بودم. بعدها البته با یک خانم هلندی ازدواج کرد و اکنون هم سال‌هاست در هلند زندگی می‌کند. در سوی دیگر، خیلی از اینهایی که مدرک دکترا دارند، در حد یک مدرک کارشناسی هم سواد دانشگاهی یا حتی عمومی ندارند.

من خودم توی همین سیستم مدرک گرفته‌ام؛ بنابراین من زغال‌فروش را نمی‌توانند سیاه کنند.
بیشتر جوانان امروزی ولع عجیبی دارند برای اینکه یا مدرک دکترا بگیرند یا مهندس خوانده شوند. این کلیپ طنز *** را درباره مهندس نامیدن هر کسی که درس استاتیک ۱ را پاس می‌کند، ببینید. به همین ترتیب کسی که در مقطع دکترا پذیرفته شود، بلافاصله از سوی دیگران «دکتر» خطاب می‌شود و البته خیلی‌ها بدشان هم نمی‌آید. برخی‌شان هم از همان ابتدای دوره دکترا خود را همه جا دکتر معرفی می‌کنند. کم نیستند کسانی که نام کاربری‌شان در شبکه‌های اجتماعی «دکتر فلانی» با آدرس «‌Dr.Folani» است.

در ترکیه این القاب دانشگاهی به شیوه‌ای دیگر رایج است. در آنجا دانشجویان به استادان‌شان «دکتر» نمی‌گویند. در چند سال تحصیلم در آنجا یکبار هم چنین واژه‌ای را از زبان دانشجویان نشنیدم. به جایش مثلا می‌گویند: «احمد هجام». احمد (که در ترکی استانبولی «اَحمِت» نوشته و تلفظ می‌شود) نمونه‌ای از نام کوچک استادان است و «هجام» هم که به‌عنوان واژه‌ای احترام‌آمیز از «خواجه‌ام» فارسی گرفته شده، تقریبا تنها شیوه صدا زدن استادان از سوی دانشجویان است (هاکان هجام، زینب هجام، ادریس هجام و…). در عوض آنها هم از سوی دیگر بام افتاده‌اند. اگر یک استادی به مقام استاد تمامی‌برسد (یعنی مراحل استادیار و دانشیار را پشت سر بگذارد و استاد تمام شود) حتما باید به‌طور رسمی «پروفسور دکتر فلانی» خطاب شود. تابلوی بالای اتاقش حتما پروفسور و دکتر را در کنار یکدیگر نوشته، روی جلد کتاب‌هایی که می‌نویسد هر دو واژه باید به کار برود، در مصاحبه با رسانه‌ها و سخنرانی‌ها و… نیز به همین ترتیب.

تا یادم نرفته این را هم اشاره کنم که رسیدن به مقام استاد تمام یا همان پروفسور در ترکیه بسیار ساده‌تر از ایران است. در دانشگاه‌های ایران اگر استادی بتواند به مرتبه استاد تمامی برسد، در سال‌های پایانی فعالیت و نزدیک بازنشستگی‌اش است. در حالی‌که در ترکیه بسیاری از استادان در چهل سالگی یا حتی پیش از آن استاد تمام شده‌اند. ضوابط در ایران واقعا سختگیرانه‌تر است. به‌عنوان کسی که محیط دانشگاهی در هر دو کشور را تجربه کرده، به نظرم اعتدال حد وسط این دو می‌تواند باشد. نه به سختگیری ایران و نه به سهل‌گیری ترکیه. بگذریم.

تا چند سال پیش القاب در ایران بیشتر به مشهدی و کربلایی و حاجی (یا به قول اصفهانی‌ها «حَجی») محدود می‌ماند. حالا دکتر و مهندس هم افزوده شده. برخی هم ترجیح می‌دهند همه را با هم به کار بگیرند. مثلا اخبار همیشه می‌گفت: «حجت‌الاسلام دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور منتخب مردم». با این اوضاع، واقعا یا سنگ قبرها باید بزرگتر شوند یا نوشته‌های‌شان ریزتر شود تا جا برای القابی که روز به روز بیشتر می‌شود داشته باشد. یادم هست سال ۷۹ که دانشگاه پذیرفته شدم توی محله‌مان پیچید که فلانی دانشگاه قبول شده. حالا اینقدر دکتر و مهندس توی محله‌ها ریخته که اگر شما سر چهارراه داد بزنید: «دکتر!» شصت نفر هم‌زمان برمی‌گردند و می‌گویند: «جانم!».

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا