نظر آیات سیستانی، طالقانی، بهشتی، جوادی آملی در نهی از دستبوسی
رضا سلطانزاده، مدیرمسئول هفتهنامهی آیینه یزد در یادداشتی با عنوان «نظر آیات سیستانی، طالقانی، بهشتی، جوادی آملی در نهی از دستبوسی» نوشت:
در سالهای اخیر گاه شاهد بودهایم که بعضی از مسئولان، فعالان سیاسی، تعدادی از نمازگزاران جمعه یا شرکتکنندگان در گردهمآییها، مراسم روضهخوانی، مجالس ختم و… در برابر بعضی از روحانیونی که در سمتهای مختلف ازجمله امامت جمعه انجام وظیفه مینمایند گاه در برابر صندلی آنها زانو میزنند یا بیش از حد رکوع خم میشوند و دست آقایان را میبوسند. معمولاً در این زمینه با حواشی فراوان و اظهارنظرهای گوناگون در موافقت یا مخالفت با این امر روبرو میشویم و بین عدهای به عنوان معترض یا توجیهگر مطالبی رد و بدل و مقالاتی نوشته میشود. مخالفان دستبوسی با اشاره به زندگی نبیاکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) که به بخشی از آن در این ستون اشاره میگردد و برخورد مظهر عدالت حضرت علیبن ابیطالب(ع) با دهقانان شهر انبار، دستبوسی را مذموم و مردود میشمارند. بدیهی است بوسیدن دست پدر و مادر توسط فرزند و استاد و معلم موضوع دیگری است که در جای خود ممدوح و پسندیده است.
«…پیغمبران در زی قناعت و سادگی بودند و این سیاستشان بود، سیاست الهی؛ آنها هم دلها را پر میکردند ولی نه با جلال و دبدبههای ظاهری، بلکه با جلال معنوی که توأم با سادگیها بود. به قدری پیغمبر اکرم از این جلال و حشمتها تنفر داشت که سراسر زندگی او پر از این قضیه است. اگر قصد رفتن به جایی داشت، چنانچه عدهای میخواستند پشت سرش حرکت کنند اجازه نمیداد. اگر سواره بود و یک پیاده میخواست با او بیاید میگفت برادر! یکی از این کارها را باید انتخاب کنی: یا تو جلو برو، من از پشت سرت میآیم، یا من میروم تو بعد بیا. یا احیاناً اگر ممکن بود که دو نفری سوار بشوند میفرمود: بیا دو نفری با همدیگر سوار میشویم؛ من سواره باشم تو پیاده، این جور در نمیآید. محال بود اجازه بدهد او سواره حرکت کند و یک نفر پیاده. در مجلسی که مینشست دستور میداد همه حلقهوار بنشینند که مجلس بالا و پایین نداشته باشد… حضرت علی(ع) هم در زمان خلافت خودش، در نهایت درجه این اصل را رعایت میکرد. یک رهبر -مخصوصاً اگر جنبه معنوی و روحانی هم داشته باشد- هرگز اسلام به او اجازه نمیدهد که برای خودش جلال و جبروت قائل بشود؛… وقتی که حضرت وارد سرزمین ایران شدند و ایرانیها باخبر شدند که حضرت علی(ع) میآید، یک عده از دهاقین، عدهای از سران کشاورزان آمدند به استقبال حضرت و شروع کردند در جلوی ایشان دویدن. حضرت صدایشان کرد و فرمود: چکار میکنید؟ گفتند: این احترامی است که ما برای بزرگان خود بجا میآوریم که در رکابش در جلویش میدویم. به احترام شما چنین کاری میکنیم. فرمود: شما با این کارتان خودتان را حقیر و پست میکنید، به آن بزرگ هم یک ذره سود نمیرسد. این کارها چیست؟! من از این تشریفات بری و مبرا هستم. انسان هستید و آزاد. من بشری هستم، شما هم بشری.»(1)
از صدر اسلام تاکنون اظهار کوچکی و یا بوسیدن دست و پای ظالمان و ستمگران که بر مردم حکومت مینمودند مردود شمرده شده است. حجتالاسلام امام محمد غزالی طوسی سرآمد دانشوران روزگار خود در قرن پنجم هجری در جلد اول کتاب ارزشمند «کیمیای سعادت» در باب آداب حلال و حرام، داستان روبرو شدن «طاووسبن کیسان» با هشامبن عبدالملک اموی و خودداری وی از بوسیدن دست هشام مینویسد: «حال و سخن علما با سلاطین چنین بوده است. و چون در نزدیک ایشان شدندی، چنان بودی که طاووس شد نزدیک هشامبن عبدالملک که خلیفه بود. چون هشام به مدینه رسید گفت: «کسی را از صحا به نزدیک من آرید.» گفتند: «همه بمردهاند.» گفت: «از تابعیان طلب کنید.» طاووس را نزدیک وی آوردند. چون در شد، نعلین بیرون کرد و گفت: «السلام علیک یا هشام، چگونهای یا هشام؟» پس هشام خشمگین شد -عظیم- و قصد آن کرد که وی را هلاک کند. گفتند: «این حَرَمِ رسول(ص) است و این مرد از بزرگان علماست، این نتوان کرد.» پس گفت: «ای طاووس، این به چه دلیری کردی؟» گفت: «چه کردم؟» خشم وی زیادت شد، گفت: «چهار ترک ادب بکردی: یکی آنکه نعلین بر کنار بساط من بیرون کردی- و این به نزدیک ایشان زشت بودی، که پیش ایشان با موزه و تعلین ببایستی ایستاد و اکنون در سرای خلفا رسم این است؛ و دیگر آنکه مرا امیرالمؤمنین نگفتی و دیگر آنکه مرا بهنام خواندی و به کُنیت نخواندی- و این به نزدیک عرب زشت باشد؛ و دیگر آنکه در پیش من بنشستی بیدستوری و دست من بوسه ندادی.» طاووس گفت: «اما آنکه نعلین بیرون کردم پیش تو، هر روز پنجبار پیش خداوند خویش و از آنِ همه خلق، بیرون کشم، بر من خشم نگیرد؛ و اما آنکه امیرالمؤمنین نگفتم آن بود که همه مردمان به امیری تو راضی نهاند، ترسیدم که دروغی گفته باشم؛ اما آنکه ترا بهنام خواندم نه به -کنیت، خدای تعالی همه دوستان خود را بهنام خواند، نه به کنیت، و گفت: یا آدم، یا داود، یا یحیی، یا موسی، یا عیسی! و دشمن را به کنیت خواند، گفت: تَبّت یدا أبی لَهَب؛ اما آنکه دست بوسه ندادم، از امیرالمؤمنین علی(رض) شنیدم که گفت روا نیست دست هیچکس بوسه دادن مگر دست زن به شهوت یا دست فرزند به رحمت، اما آنکه پیش تو بنشستم، از امیرالمؤمن علی(رض) شنیدم که گفت: هرکه خواهد که مردی را ببیند از اهل دوزخ، گو در مردی نگر نشسته و قومی پیش او به پا ایستاده.» هشام را خوش آمد، گفت «مرا پندی ده.» گفت از علی(رض) شنیدم که گفت: «در دوزخ ماراناند، هریک چندِ کوهی، و کژدماناند هریک چند اشتری، و منتظر امیراناند که با رعیت خویش عدل نکنند.» این بگفت و برپای خاست و برفت.»(2)
و لسانالغیب حافظ شیراز در نهی از بوسیدن دست زاهدنمایان ریاکار میگوید:
مبوس جز لب ساقی و جام میحافظ/ که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن
مناسب میداند در این زمینه با ذکر احادیثی نظر خوانندگان را به اظهارنظر آیتا… العظمی سیستانی، روحانی مبارز و مفسر قرآن آیتا… سید محمود طالقانی، شهید هفتم تیرماه آیتا… دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی و آیتا… جوادی آملی جلب نماید.
«در مورد نهی و نکوهش، از بوسیدن دست افراد، احادیثی را میتوان در کتب روایی یافت؛ مانند روایت علیبن مزید که نقل میکند: به حضور امام صادق (علیهالسّلام) شرفیاب شدم و دستش را بوسیدم؛ پس او فرمود: بدان که این کار جز برای پیامبران و اوصیای پیامبران روا نیست. مرحوم مجلسی(ره) در توضیح این حدیث میفرماید: این حدیث دلالت بر منع بوسیدن دست غیرمعصومین (علیهالسّلام) دارد؛ لکن -با وجود این که حدیث بسیار معتبر نیست- صراحتی در حرمت این کار ندارد.
حجتالاسلام مسیح مهاجری در کتاب «آیتا… سیستانی و عراق جدید» مینویسد: «آیتا… سیستانی به کسی اجازه دستبوسی نمیدهند. بعضی از همراهان که غیرروحانی بودند، وقتی با آیتا… مصافحه کردند به قصد دست بوسیدن ایشان خم شدند ولی موفق نشدند و علاوه بر ممانعت عملی، با عکسالعمل شفاهی آیتا… سیستانی هم مواجه شدند جملهای که درباره نوع برخورد آیتا… در این زمینه در دفترچه یادداشتم نوشتهام این است: به هیچکس اجازه بوسیدن دستشان را ندادند و گفتند مصافحه کافی است و نیازی به بوسیدن دست نیست، این چه کاری است؟»
حجتالاسلام سروش محلاتی در مراسم سالگرد هفتمتیر گفت: «شهید بهشتی در آن زمان نه دستبوسی کسی را میکرد و نه اجازه میداد کسی دستبوسی او را کند و این را به فرزندان خود نیز توصیه کرده است. اما حالا دستبوسی که رواج دارد پابوسی هم به آن اضافه شده است. وی به دیدگاه شهید بهشتی درباره روحانیت و رابطه آنها با مردم اشاره و تصریح کرد: شهید بهشتی خیلی دل خوشی از کلمه روحانی نداشت و میفرمود همه باید کمک کنند تا رابطه روحانی و مردم از رابطه ذلت، مریدی و مرادی و منحرف خارج و به رابطه عالم و متعلم تبدیل شود چرا که ما انقلاب کردیم که این رابطهها را تصحیح کنیم.»(5)
«یکی از دوستان به آیتا… جوادی آملی اصرار کرد دستشان را ببوسد. ایشان با لحنی ناصحانه به ما فرمود: نه دست کسی را ببوسید و نه بگذارید دستتان را ببوسند. من تاکنون هیچ دستی را نبوسیدهام، جز یک دست و آن هم دست امام خمینی بود و به راستی که آن دست بوسیدنی بود. آن دوست عرض کرد که آخر در عالم خواب دیدم دستتان را میبوسم؛ استاد لبخند شیرینی زدند و به شوخی فرمودند: همان، برو در خواب ببین.»(6)
در اثنای مبارزات مردم علیه رژیم شاه، دستبوسی مقامات سیاسی مذموم شمرده میشد و با پیروزی انقلاب به نظر میرسید این رفتار در مقابل مقامات منسوخ شود؛ اما همچنان نشانههایی از آن وجود داشت. روایتی از دستبوسی امام خمینی از سوی انقلابیون هنگام ورود به فرودگاه مهرآباد وجود دارد که آیتا… طالقانی از این رفتار گلایه کرده است: «وقتی در روز دوازهم بهمن ماه 1357 امام خمینی وارد ایران شد، همه برای دستبوسی پیش امام رفتند به جز آیتا… طالقانی. وقتی از ایشان علت این کار را جویا شدند گفت: من فکر میکردم ما برای پایان دادن به این دستبوسیها انقلاب کردهایم.»
پینوشتها:
1- «سیری در سیره نبوی»، اثر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری، صفحه 97، 98 و 99، انتشارات صدرا، آبانماه 1393.
2- «کیمیای سعادت»، ابوحامد امام محمد غزالی طوسی به کوشش حسین خدیوجم، جلد اول، صفحه 385 و 386، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، سال 1361.
3- مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
4- ایسنا، 11/8/1395
5- روزنامه دنیای اقتصاد، 29/11/1397
6- انتخاب، 20/8/1391
انتهای پیام