نقدی به آخرین یادداشت سعید حجاریان
خبرگزاری اصولگرای تسنیم در یادداشتی به قلم دانیال داودی، دانشجوی دکترای توسعه اقتصادی، به نقد آخرین یادداشت سعید حجاریان که با عنوان «سرنوشت توسعهی ما» منتشر شده پرداخته است که متن کامل آن را در ادامه میخوانید:
توسعه، هدف و مطلوب امروز ایرانیان است، به همین خاطر، از سوی مردم تقاضا برای دانستن در مورد ریشههای توسعهنیافتگی ما وجود دارد. اقتصاددانان طرف تقاضا معتقدند که «تقاضا، عرضه را بهدنبال خود خواهد داشت.» بنابراین افراد زیادی هم تلاش کردهاند در مورد ریشههای توسعهنیافتگی ایران ایدههایی را به بازار اندیشه، عرضه کنند. «سرنوشت توسعهی ما» یکی از همان یادداشتهاست که در آن سعید حجاریان تلاش کرده است روایت خود را ارائه کند. حجاریان در این یادداشت «سرمایه»، «سرمایهی معنوی»، «تکنولوژی»، «امنیت» و «مواد اولیه» را از عوامل ضروری توسعه برمیشمرد و تلاش میکند توضیح دهد که چرا بهدلیل فقدان این موارد، ما با وضعیت «امتناع توسعه» در کشور مواجه هستیم، البته کسی با کلیات این ادعا مشکلی ندارد و او نیز اولین کسی نیست که از ضرورت این موارد گفته است، اما معروف است که «شیطان در جزئیات است!» مطالعه توضیحات و مصادیق ذیل این کلیات نشان میدهد که یادداشت «سرنوشت توسعهی ما» از تناقضات درهمتنیده و فقدان اطلاعات تخصصی رنج میبرد.
برای اجتناب از پیچیدگی در بحث، در این یادداشت این تناقضات در سه محور کلی مورد بررسی قرار گرفتهاند؛
انرژی هستهای؛ تکنولوژی و سرمایه معنوی
حجاریان در این یادداشت از صنعت هستهای بهعنوان یکی از چاههای عمیق هزینهبر یاد میکند که جلوی سرمایهگذاری برای توسعه را گرفته است. پیشفرض ضمنی غلط این ادعا آن است که ما چون روی دریایی از نفت و گاز هستیم، نیازی به صنعت هستهای نداریم، در حالی که پژوهشهای جدید نشان میدهند با توجه به افت فشار در میادین گازی و همچنین افزایش جمعیت و مصرف انرژی در آینده، ایران برای 30 سال بعد، نیاز حیاتی به انرژی هستهای دارد، همچنین استراتژی بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا نیز، توسعه صنعت هستهای است. سیزده کشور در سال 2020 حداقل یکچهارم برق خود را از طریق هستهای تأمین کردهاند. بر اساس «سناریوی کربنزدایی» که آژانس بینالمللی انرژی (The OECD International Energy Agency) در نظر دارد، «تولید برق از هستهای تا سال 2050 تقریباً 75 درصد افزایش مییابد و به 4714 تراوات ساعت میرسد. این سازمان معتقد است تأمین یکچهارم برق جهان از طریق هستهای بهطور قابلتوجهی باعث کاهش انتشار دیاکسید کربن و بهبود کیفیت هوا میشود.
بههمینخاطر رهبر «توسعهگرا»ی انقلاب در سه دهه گذشته با «آیندهنگری» بر لزوم سرمایهگذاری در صنعت هستهای تأکید کرده است. ایران اگر امروز روی انرژی هستهای سرمایهگذاری نکند، در سال 2050 واردکننده برق هستهای خواهد بود. جالب آنکه حجاریان در همین یادداشت ضعف در دو عامل «تکنولوژی» و «سرمایهی معنوی» را مانع توسعه در کشور میداند ولی توضیح نمیدهد که چرا در همین متن با تکنولوژی انرژی هستهای که ایران از معدود کشورهای دارای آن است، مخالفت میکند! همچنین او در این یادداشت از دولت اصلاحات بهعنوان تنها دولت توسعهگرا در کشور یاد میکند اما توضیح نمیدهد چطور رهبر اصلاحات، تمامقد پشت دولت حسن روحانی ایستاد تا در قلب رآکتور بتون بریزند و نخبگان هستهای را دلسرد و مجبور به مهاجرت کنند و بدین ترتیب، کاهش «سرمایهی معنوی» را رقم بزنند. بهنظر میرسد یادداشت «سرنوشت توسعهی ما» توضیحی برای این تناقضات درونی تحلیل حجاریان ارائه نمیکند.
عمق استراتژیک، امنیت و اقتصاد
حجاریان همچنین در این یادداشت «عمق استراتژیک» کشور را نیز بهعنوان یکی دیگر از چاههای عمیق هزینهبر معرفی میکند و میگوید این عامل، مانع سرمایهگذاری و توسعه در کشور شده است. او البته در بخش دیگری از همین یادداشت، «امنیت» و «توسعه» را لازم و ملزوم یکدیگر میداند اما چون به ربط میان «عمق استراتژیک» و مسئله «امنیت» پی نبرده است، اثر عمق استراتژیک ایران بر توسعه کشور از منظر او مغفول مانده است و همین به یک تناقض درونی دیگر در این یادداشت تبدیل شده است. عجماغلو و رابینسون در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» نشان میدهند که چطور شکست «مفتضحانه»ی اسپانیا از انگلیسیها در اواخر قرن شانزدهم میلادی، نقطه عطفی در توسعه انگلستان بود و در عین حال باعث شد اسپانیا برای سه قرن در توسعه درجا بزند. خوب است آقای حجاریان با این چارچوب فکری، نگاهی به اثر «عمق استراتژیک» و «اقتدار منطقهای» جمهوری اسلامی بر «توسعه» داشته باشند.
ایشان در همین یادداشت، تحریمها را از طریق کاهش صادرات نفت و درآمدهای حاصل از آن، مانعی پیشِروی سرمایهگذاری میداند، بنابراین خوب است توضیح دهند در قانون جنگلی که بر نظام بینالملل حاکم است و یونان کشتی نفتی ایران را توقیف میکند و نفتش را برای آمریکا میفرستد، اگر کشورمان این اقتدار منطقهای را نداشته باشد که چند روز بعد، دو کشتی یونانی را توقیف کند، با چه ابزاری میخواهیم امنیت صادرات نفت خود را تضمین کنیم؟! با مذاکره و تنشزدایی و توافق و…؟! اگر این روش جواب میداد، چرا در دولت اصلاحات، بهرغم همه بهاصطلاح تنشزداییها و حتی همکاری امنیتی با آمریکا در افغانستان، باز هم محور شرارت خوانده شدیم؟! چرا در دولت حسن روحانی که بهتعبیر آقای حجاریان در سال 1392 با «کلید» و در سال 1396 با «دستهکلید» آمده بود، شدیدترین و بیسابقهترین فشارهای اقتصادی از سوی آمریکاییها علیه ملت ایران اعمال شد؟!
برای درک بهتر اهمیت «عمق استراتژیک» و «سیاستهای منطقهای» جمهوری اسلامی در تأمین امنیت و توسعه، مطالعه آثار و دیدگاههای دکتر علم صالح ـ استاد مطالعات خاورمیانه دانشگاه ملی استرالیا ـ ضروری است. صالح در برنامه پرگار بیبیسی فارسی در بحثی با موضوع «سلیمانی کی بود؟ میتوان جای او را پر کرد؟»، قاسم سلیمانی را از سال 2001 به بعد، «مهندس معمار امنیت منطقهای ایران» میخواند. صالح معتقد است قاسم سلیمانی برای تأمین امنیت منطقهای ایران از طریق ایجاد «عمق استراتژیک»، سه راهبرد را در پیش میگیرد؛
نیروهای غربی امکان وارد شدن به جنگهای طولانی را ندارند، بنابراین ایران برای ایجاد بازدارندگی باید بتواند هر جنگی را که علیه کشور اعمال میشود طولانی کند.
امکان مدیریت جنگ در قلمروهای وسیعی از دریای مدیترانه تا دریای عمان برای آمریکا امکانپذیر نیست، پس ایران باید قلمروی دفاعی خود را وسعت ببخشد.
تنوعبخشی به نوع جنگها برای ایران ضروری است؛ به همین خاطر ایران تکیه بر «قدرت موشکی»، «قدرت پهپادی» و تکیه بر «گروههای مسلح فرامرزی هویتمحور» که آمریکا با آنها در این منطقه آشنا نیست و تجربه تاریخی نشان داده است که چه در ویتنام، چه در افغانستان و… هیچگاه نتوانسته برنده جنگهای نامنظم باشد، کند.
با مرور اندیشههای دکتر علم صالح روشن میشود که «عمق استراتژیک» برای تأمین امنیت ایران ضروری است و همچنین «اقتدار منطقهای» و امنیت، پیشنیاز «توسعهی پایدار» است. همانطور که تاریخ انگلستان و اسپانیا نیز همین را نشان میدهد. حجاریان در بخشی از یادداشتش که از «امنیت» صحبت میکند، آن را به تنظیم رابطه ملت ـ دولت تقلیل میدهد، در حالی که اولاً در منطقه ما بسیاری از کشورها وجود دارند که اتفاقاً بهدلیل نداشتن عمق استراتژیک و اقتدار منطقهای، توسط آمریکا و ناتو به خاک سیاه نشستند و معلوم نیست کی بتوانند رنگ توسعه را ببینند، همچنین یادداشت «سرنوشت توسعهی ما» در مورد نقش اصلاحطلبان در تضعیف رابطه ملت ـ دولت و ایجاد شکافهای اجتماعی در برهههای مختلف سالهای پس از انقلاب ساکت است! نتیجه آنکه نگاه تقلیلگرایانه حجاریان در مورد «امنیت» و ندیدن ارتباط تنگاتنگ میان عمق استراتژیک، امنیت و اقتصاد باعث شده است تحلیل او از این جهت نیز با تناقضهای درونی جدی مواجه باشد.
مواد اولیه، مزیتهای نسبی و راهبردهای نامتعارف
در بخش دیگری از این یادداشت، تأکید میشود که ایران از منابع و مواد اولیه غنی برخوردار است اما توان استخراج آن را ندارد و از «ذخایر گازی» بهعنوان یکی از مهمترین منابع بالقوه یاد میشود، این در حالی است که دکتر مسعود درخشان ـ استادتمام اقتصاد انرژی ـ مبتنی بر محاسباتی معتقد است که ما روی دریایی از نفت و گاز نیستیم و در مورد منابع گازی کشور بیشبرآوردی میشود. او همچنین از سال 1393 پیشبینی کرد که در سال 1400 میادین گازی کشور با افت فشار مواجه شوند، ادعایی که سالها توسط روابط عمومی وزارت نفت رد میشد اما بالاخره در میانه سال 1400، محمد مشکینفام ـ مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس ـ آغاز افت فشار را تأیید کرد. حال اگر آقای حجاریان محاسباتی دارد که نشان میدهند کشور روی دریایی از گاز قرار دارد، خوب است منتشر کنند و اگر چنین محاسباتی وجود ندارد، خوب است به آثار و محاسبات متخصصان احترام بگزارند. اگرچه مهاجرت نیروهای کیفی و متخصص هم «سرمایهی معنوی» را تضعیف میکند و توسعه را به تأخیر میاندازد اما بیتوجهی به مطالعات و محاسبات متخصصان دلسوز داخلی نیز دستکمی از مهاجرت نخبگان ندارد.
از دیگر مثالهایی که حجاریان مطرح میکند، بیتوجهی به ظرفیتهایی مانند «کمربند ـ جادهها» است. او معتقد است راهبردهای نامتعارف در سیاست خارجی باعث شده است چنین ظرفیتهایی در بوته تعلیق بمانند. این حرف، خیلی مهم و کلیدی است اما حتماً ایشان میداند که چین، نقش محوری در «ابتکار کمربند و جاده» دارد و «ارتباط با شرق» و بهطور خاص چین، در به فعلیت رساندن این ظرفیت مهم ضروری است، این در حالی است که دولتهای مورد حمایت آقای حجاریان، همواره سیاست «ترجیح غرب به شرق» را در پیش گرفتند و همین راهبرد نامتعارف در سیاست خارجی، امکان استفاده از مزیتهای نسبی کشور را سلب کرد. مسکوت گذاشتن «توافق 25ساله با چین» با مطرح شدن بحث برجام در دولت حسن روحانی و بیتوجهی به ظرفیتهای چین، از سیاستهایی بود که اتفاقاً با این استدلال که «چین و روسیه، هر دو از آمریکا میترسند» مورد حمایت حجاریان بود، این در حالی است که «تجربه رشد چشمگیر صادرات نفت ایران به چین و واردات گسترده واکسن کرونا از این کشور با روی کار آمدن دولت سیزدهم» و همچنین «حمله اخیر روسیه به اوکراین» نشان داد که گویا «هر دو از آمریکا نمیترسند!»
جمعبندی
نتیجه آنکه بهنظر میرسد یادداشت «سرنوشت توسعهی ما» در سه محور کلی «انرژی هستهای؛ تکنولوژی و سرمایهی معنوی»، «عمق استراتژیک، امنیت و اقتصاد» و «مواد اولیه، مزیتهای نسبی و راهبردهای نامتعارف» از تناقضات درونی رنج میبرد و بهدلیل عدم اتکا به واقعیتها و نظر متخصصان، فاقد اعتبار علمی است، بنابراین نمیتواند توضیح خوبی برای موانع توسعه در ایران باشد.
انتهای پیام
اینکه کشور به انرژی هستهای یا اقتدار و قدرت سخت و نرم احتیاج دارد مثل روز روشن است منتها بدست آوردن این انرژی هسته ای و خیلی سیاستهای بی جای دیگر با هزینهای سرسام آور کاملا نامعقول هست
در این صد سال اخیر ما در کشور هیچ مدیریت و سیاست حساب شده است نداشتیم
فقط نفت فروختیم و خوردیم
اگر این نفت و گاز هم نداشتیم معلوم نبود وضع مملکت چی میشد.
اسمان ریسمان بافتنهای بیهوده ای که از فرط تکرار نخ نما شده اند. دانیال جان دردت به سرم این نوع نوشتن را به همان شریعتنداری بسپارید بهتر است به گمانم. یعنی وقتی ملت کیهان را حتی برای پاک کردن شیشه و یا پیچیدن زباله در ان نمیخرند، کپی های بی کیفیت تر از اصل را چه کسی میخواند تصدقت؟! ننویس. جان ما اگر میخواهی اسمان ریسمان ببافی ننویس. در ضمن بعد از فاجعه اتمی اخیر در ژاپن که پس از سونامی اتفاق افتاد در اروپا صحبت از جمع کردن این نیروگاه ها و روی اوردن به انرژیهای تجدیدپذیر خیلی بیشتر از گذشته شده است