به بهانه نامه علی مطهری به رئیسی (1) | محسن هاشمی
محسن هاشمی رفسنجانی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: آبان 94 از راديو به مذاكرات مجلس براي رايگيري درباره برنامه جامع اقدام مشترك (برجام) با 1+5 (امريكا، فرانسه، آلمان، انگليس، روسيه و چين) گوش ميدادم. مجلس به سرعت برجام را تصويب كرد و در همان هفته موضوع در شوراي نگهبان نيز تاييد و خوشبختانه كار به مجمع تشخيص مصلحت نرسيد. تصميمي كه باعث شادي مردم شد و چشمانداز اميدبخشي پيش روي ايرانيان گشود. هر چند اين دوران خوش، پس از برخي گشايشها از جمله آزادسازي داراييهاي نقدي ايران، امكان فروش نفت و … ديري نپاييد و در اين مسير موانعي ايجاد شد. نهايتا با حركت افراطي ترامپ در خروج از برجام در سال 97 و درخواست مذاكره مستقيم با ايران كه با باخت او در انتخابات رياستجمهوري، هرگز عملي نشد، شاهد تحولات ناگواري در اقتصاد ايران بوديم كه معيشت مردم را مستقيما هدف قرار داد. با حضور دموكراتها در قدرت، اما در طول يكسال گذشته متاسفانه بهرغم آماده بودن دو طرف براي بازگشت به برجام در خرداد ماه 1400 در انتهاي دولت دوازدهم برجام احيا نشد و قرار شد دولت جديد اين پرونده را پيگيري كند. در دولت سيزدهم نيز ابتدا چند ماهي اتلاف وقت صورت گرفت و در نهايت مذاكرات به بنبست رسيد تا به قطعنامه جديد شوراي حكام آژانس رسيد و فضا تندتر شد. در اين ميان بايد توجه داشت همچنان، مانعتراشي در مسير معيشت مردم براي به زانو درآوردن ايران هدف استكبار است. خاطرم هست، روز جمعهاي در آبان ماه 94 كه برجام به نتيجه رسيده بود و ناهار را با مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني در منزل در جماران ميخورديم، بحث هستهاي و برجام را باز كردم. در آن جلسه موضوعي را با پدر در ميان گذاشتم كه يادآوري آن براي امروز نيز كه در بنبست جديدي قرار گرفتهايم، خوب است. هر چند بيش از 6 سال از آن گعده پدر و پسري گذشته است، اما ميتواند به خاطر تشابه ايام مفيد واقع شود. به خاطرات خود و ايشان مراجعه كردم و حال سعي ميكنم موارد مهم مطرح شده را براي خوانندگان عزيز يادآوري كنم: ايشان حدود يكسال و چند ماه قبل از رحلت، پرحوصله و كارشناسانه تحليلي كردند كه تعجب من را برانگيخت.
آيتالله هاشميرفسنجاني با يادآوري سوابق هستهاي گفتند: «رژيم پهلوي توجه زيادي به مسائل هستهاي داشت، چون در تقسيمبندي بلوك شرق و غرب، غربي فرض ميشد و محدوديتي براي او قائل نبودند. پول هم داشتند و كارهاي وسيعي را آغاز كردند. ايران در سال 1338 به عضويت آژانس انرژي اتمي در آمد. ده سال بعد اولين راكتور اتمي تحقيقاتي 5 مگاواتي با 5 كيلوگرم سوخت دريافت شده از شركت امريكايي AMF آغاز به كار كرد و ايران به NPT پيوست. 5 سال قبل از انقلاب، سازمان انرژي اتمي تاسيس شد. براي ايجاد نيروگاه اتمي در بوشهر شركت ورك يونيون و با روش تحت فشار pwr و شركت فراماتوم فرانسوي براي نيروگاه دارخوين فعال و فعاليتهاي ابتدايي مربوط به ميله سوخت در اصفهان شروع شد.» در ادامه پدر به مديريت 14 ساله دكتر علياكبر اعتماد بر سازمان انرژي اتمي تا سال 57 و دست باز رژيم پهلوي براي خريد 10درصد سهام يوروديف فرانسه اشاره كردند كه از حوصله اين مقال بيرون است: «بعد از انقلاب دكتر فريدون سحابي مديريت اين ساختار را به عهده گرفت و مانند تعدادي از پروژههاي مهم قبل از انقلاب از جمله پروژه مترو و فاضلاب تهران كار دنبال نشد و بوشهر و دارخوين تقريبا تعطيل شد. پروسه ضررهاي هستهاي با فسخ قرارداد يوروديف شروع شد و متاسفانه ايران خسارت هم داد. مانند بسياري از موارد مشابه، بعضي ميگفتند، كليت موضوع رها كنيم و بعضي دنبال ادامه مسير قبل بودند، با تصميم ادامه كار، آلمانيها با بهانهجويي از جمله عدم پرداخت اقساط ارزي صورت وضعيت يا عدم امنيت از ادامه كار سر باز زدند و با تصرف سفارت امريكا و بعد شروع جنگ تحميلي كار به درازا كشيد و قراردادها عملا حالت فسخ به خود گرفت. ايران كاملا از اروپاييها مأيوس شد و به فكر راههاي ديگري افتاد، در ادامه سازه نيروگاه اتمي بوشهر با موشك آسيب ديد و گنبد محل راكتور سوراخ شد.» اين روند اما همچنان ادامه داشت: «بعد از شروع جنگ تحميلي دكتر امراللهي 16 سال مسووليت را به عهده گرفت و اقداماتي در جهت خودكفايي آغاز شد. بعد از جنگ با حفظ عضويت در آژانس و حتي قبول بازرسيهاي آژانس بنا شد تحقيق براي غنيسازي و نيز در كنار آن راهاندازي نيروگاه بوشهر نيز به نتيجه برسد. با تلاشهاي دولت سازندگي و دولت اصلاحات، ايران هم به اتمام نيروگاه و هم به اولين نمونههاي غنيسازي شده در حد آزمايشگاهي با سانتريفيوژهاي ابتدايي و تعداد كم دست پيدا كرد. البته بخشي از تحقيقات هستهاي در زمان جنگ انجام شد، چراكه عراق هم نزديك به غنيسازي بود، ولي اسراييل آنها را منهدم كرد. حتي در سال 59 نيروي هوايي ايران تاسيسات اتمي او سيراك در شرق عراق كه در شرف تكميل بود را بمباران و در سالهاي بعد اسراييل نيز آنجا را كاملا منهدم كرد. تحقيقات در روشهاي مختلف غنيسازي از جمله ليزر و شيميايي با سانتريفيوژ و….. دنبال ميشد، ولي ايران به اين نتيجه رسيد كه لزومي ندارد به طرف مسائل هستهاي نظامي برود و قصد ساخت بمب اتم نداشت ولي دانش آن بومي شده بود. غربيها ميترسيدند كه امكان ساخت بمب اتم را نيز پيدا كنيم. در كشف معادن اورانيوم و توليد كيك زرد هم پيشرفتهايي به دست آمد. در اين برهه همكاري با چينيها آغاز شد. ولي آنها در معاملات با غرب، ايران را در اين زمينه تنها گذاشتند و رفتند. ايران خود ادامه داد. در روشهاي غنيسازي ديگري چون ليزر هم به نتيجه رسيديم. در امر گداخت هستهاي هم فعال شديم كه روشي بهتر از شكاف هستهاي است، سعي كرديم با پروژه ايتر همكاري كنيم، از نظر ايشان گداخت هستهاي بهتر از شكاف هستهاي است و ايران بايد در اين زمينه فعال شود. تبديل كيك زرد به uf6 در آن دوره به نتيجه رسيد البته ايران استفاده غير نظامي را جدي گرفت. دكترين استفاده صلحآميز هستهاي را دنبال كرد. ولي اين ذهنيت براي غرب و شرق وجود داشت و دارد كه اگر روزي لازم باشد و ضرورتي احساس شود ايران با اين علم و تجهيزات امكان شيفت به هستهاي نظامي را به راحتي خواهد داشت و لذا بيدليل واقعي با خبرسازي دروغين منافقين هياهو ميكردند. بالاخره در دولت اصلاحات در اسفند 81 با موفقيت قطعي نمونههاي آزمايشگاهي اعلام شد كه ايران وارد باشگاه هستهاي شده است.هياهوي جهاني و سنگاندازيها آغاز شد و دولت بوش جمهوريخواه ايران را به عدم شفافيت متهم كرد. براي جلوگيري از ارجاع پرونده به شوراي امنيت در دولت اصلاحات مذاكرات معروف به بيانيه سعدآباد با مديريت دكتر حسن روحاني به عنوان دبير شوراي امنيت در 18 سال پيش شروع شد و با تاييد رهبري به تعليق داوطلبانه گازدهي به سانتريفيوژها در نطنز در مدت محدود رسيدند. عليه اين توافق نيز در ايران هياهو شد. تا به دولت نهم در سال 84 نزديك شديم و تصميم بر اين شد كه تعليق در انتهاي دولت اصلاحات شكسته شود كه البته مقاومت شد و دليل آن ايجاد پرونده سنگين و تهديدي عليه دولت بعدي عنوان شد. دولت اصلاحات نميخواست براي دولت بعدي مشكل ايجاد كند و بالاخره با فشار تعليق شكسته شد. مجددا درگيريها شدت گرفت كه تا به امروز ادامه دارد.»
آيتالله هاشمي فرمودند: «متاسفانه درگيريهاي داخلي براي يك پروندهاي ملي، باندي و سياسي با اهداف جناحي شد و رقابتهاي سياسي روي آن سايه افكند، لذا برخي هياهوهاي داخلي و خارجي نميگذارد موضوع حل شود تا زندگي مردم روند عادي به خود بگيرد، چراكه همه ميخواهند مشكل هستهاي حل شود.» اما از منظر آيتالله بنبست در مذاكرات ميتواند تبعات مخرب اقتصادي، راهبردي و امنيتي براي ايران به دنبال داشته باشد. غربيها و حتي اخيرا شرقيها نشان دادند كه اگر موضوعي را نتوانند حل كنند، ميتوانند به سمت روشهاي خصمانه و تخريبي گام بردارند. روشهاي مخربي كه ايران نيز از رويارويي با آن پرهيز دارد، چراكه كشور را گرفتار مشكلات پرهزينهاي ميسازد. در يادداشت بعدي در «اعتماد» به اتفاقات سال 85 كه منجر به قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران شد، خواهم پرداخت.
ادامه دارد…