احمدینژاد در بین اصولگرایان چقدر طرفدار ندارد؟!
استاندار سمنان معتقد است که اگر قوه قضائیه فقط به یکی از پروندههای احمدی نژاد رسیدگی کند، او دیگر برای همه عمرش از تمامی سمتها محروم خواهد شد چه برسد به ریاستجمهوری.
مریم محمدپور در مقدمه ی گفتگوی خبرآنلاین با محندرضا خباز نوشت:
سیاستمدار اصلاحطلبی است که کمتر دستش از قدرت کوتاه بوده، او از دوره چهارم تا دوره ششم و همچنین در دوره هشتم نماینده مجلس بوده. محمدرضا خباز هیچگاه ردصلاحیت نشده است و بنا داشت در انتخابات مجلس دهم نیز بخت خود را بیازماید. او از سمت معاون امور تقنینی معاونت پارلمانی رئیس جمهور برای همین منظور استعفا داد. اما به ناگهان از کاندیداتوری چشم پوشید و استاندار استان محل تولد رئیس جمهور شد. خباز در کنار مسئولیتهایش به عنوان یک چهره حزبی نیز شناخته میشود. او عضو حزب اعتماد ملی است.
محمدرضا خباز را مانند قبل بهسادگی نمیتوان یافت. او بیشتر در سمنان به سر میبرد و تنها یک روز در هفته تهران است که در آن یک روز هم عمده وقتش را به جلسهها و ملاقاتهای گوناگون میگذراند. در حدی که بنا به گفته خودش حتی فرصتی ندارد تا زمانی را مخصوص پسران و همسرانشان بگذارد. شاید از همین رو یکی از آنها، در تمام آن یک روز در هفته را در کنار پدرش در جلسات و ملاقات ها شرکت میکند.
استاندار سمنان را در دفتر استاندارها در کنار ساختمان وزارت کشور میبینم. او در طول این گفتگو بر حزبگرایی تاکید زیادی داشت و احمدینژاد را خطری برای رقابت با روحانی نمیدانست، چراکه به گفته او، مردم ایران به همه رئیس جمهورهایشان دو دوره رای میدهند و کمتر و بیشتر از آن رای نمیدهند. از همین رو هم هاشمی در سال 84 رای نیاورد و خاتمی نیز در سال 88 کاندیدا نشد، چون میدانست که تجربه هاشمی را تکرار میکند.
از اینها گذشته او تاکید کرد که احمدینژاد شش بار در مجلس متخلف شناخته شده و اگر قوه قضائیه فقط به یکی از آنها رسیدگی کند، احمدی نژاد برای همه عمر از سمت های دولتی محروم میشود. خباز همچنین درباره هواداران احمدی نژاد نیز گفت که رئیس جمهور سابق در میان اصولگرایان حتی به اندازه انگشتان یک دست هم طرفدار ندارد.
چرا اصلاح طلبان همچنان بنا دارند که برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده از یک اصولگرا حمایت کنند، همانطور که در سال 92 چنین کردند؟ خباز توضیح داد: «مگر فرق اصلاحطلبها و اصولگراها در چیست؟ به نظر من اگر بشود گفت یک فرق دارند، این است که اصلاحطلبان بهتر از اصولگرایان از حقوق مردم دفاع میکنند… حالا وقتی آقای روحانی برای دفاع از حقوق شهروندی اینطور خود را به آب و آتش میزند، اصلاحطلبها هم کسی را بهتر از ایشان سراغ ندارند». او به صورت تاکیدی گفت: «حزب اعتماد ملی همچنان از روحانی حمایت می کند».
مشروح گفتوگوی خبرآنلاین با محمدرضا خباز استاندار سمنان را در ادامه مطالعه فرمایید؛
***
** کمتر از یک سال دیگر انتخابات ریاستجمهوری در کشور برگزار میشود و یکی از کاندیداها در این انتخابات، رئیسجمهور کنونی کشور است. کارشناسان پاشنه آشیل بقای دولت روحانی را مشکل رکود و بیکاری عنوان کرده و میگویند اگر دولت نتواند در این چند ماه گامی اساسی در این راه بردارد، ممکن است موقعیت روحانی به خطر بیفتد. آیا دولت برنامههای کافی و راضیکنندهای برای حل این مشکلات دارد تا روحانی هم یک رئیس جمهور دو دورهای باشد؟
اگر بخواهیم منصفانه اظهارنظر کنیم، باید بگوییم که نه رکود و نه بیکاری حاصل تلاش این دولت نیست، بلکه ارثیه دولت گذشته است. به عنوان نمونه آماری از استان سمنان را عرض میکنم. در این استان ما 1719 واحد تولیدی صنعتی داریم که تا چندی پیش 621 واحد تعطیل بود. 80 تا 90 درصد این واحدها در دوره آقای احمدینژاد تعطیل شده بودند. یعنی اینطور نبود که این دولت با روشهای خودش موجبات تعطیلی کارخانهها را فراهم کند.
** درست است اما انتظار این بود که در این سه سال روند تغییر کند…
دولت در راه اقتصاد به این نتیجه رسیده بود که دو مشکل دارد. یکی مشکل تورم و دیگری مشکل رکود و نمیتوانست این دو را به طور همزمان حل کند، چراکه وقتی روی تورم کار کند، رکود افزایش پیدا میکند و برعکس. پس مجبور بود یکی را انتخاب کند. در دو سال اول تمام تلاشش را به کار برد تا اینکه اکنون تورم 44درصد را یک رقمی کرده که افتخار بزرگی برای دولت است. وقتی میخواهند گامی در راه از بین بردن رکود بردارند، باید نقدینگی تزریق کنند و تزریق نقدینگی هم تورم زاست. مثل بیماری که دکتر نسخهای برای قلبش تجویز میکند اما داروها برای کلیه بیمار مضر است. یعنی بدترین شرایط قابل تصور که همان رکود تورمی است را دولت به ارث برده بود. خوشبختانه در این مدت بر تورم فائق آمد. حالا مانده است که رکود را چه کند و در این راه گامهایی برداشته که به تدریج آثارش مشخص میشود. من باز هم از سمنان مثال میزنم. برای ایجاد رونق اقتصادی از ابتدای امسال در آنجا سامانهای به نام بهینیاب طراحی کرده و از آن سامانه اعلام کردهایم که هر واحدی که نیاز به کمک دارد، اعم از اینکه تعطیل شده یا اینکه میخواهد ظرفیتش را بالا ببرد، مشروط بر اینکه تعهد بدهد اشتغال را افزایش دهد، ما تا سقف 3میلیارد تومان به آن تسهیلات میدهیم.
در همین فاصله کوتاه در استان کوچک ما بیش از 1600 واحد اعم از صنعتی، کشاورزی و معدنی ثبتنام کردهاند. ما درخواست حدود 450واحد را رسیدگی کرده و مبلغ 311میلیارد تومان به این واحدها تخصیص دادهایم. در همین مدت کوتاه نزدیک به هزار ردیف فرصت شغلی ایجاد شده است. با این روند وضعیت اشتغال در شش ماهه دوم سال به مراتب از شش ماهه اول سال بهتر خواهد بود.
** در کل دولت هم همین روند هست؟ آیا دولت میتواند ترتیبی اتخاذ کند که مردم به رفع مشکل بیکاری خوشبین شده و این معضل در انتخابات اثرگذار نباشد؟
یک وقتی ما میخواهیم همه مشکل حل شود، خب این اتفاق نمیافتد. ما خراسانیها مثلی داریم و میگوییم «بیماری به خروار، شفا به مثقال». بیماری واقعا به خروار است. مشکل بزرگی برای دولت درست شده است مثلا رشد اقتصادی میبایست در سال 90، هشت درصد میبود اما منهای 6.7درصد بوده است یعنی حدود 14درصد از برنامه عقبتر بوده است. در سال 91، به منهای 9.2درصد رسید. در سال 92 که در نیمه سال دولت عوض شد به مثبت 0.8رسید و این روند همچنان رو به بهبود است. عرض کلی من این است که تا سرمایهگذاری نشود و تا رشد اقتصادی نداشته باشیم که شغلی به وجود نمیآید. اما این روندی که در حال طی شدن است، اثر مثبت خودش را تا انتخابات نشان خواهد داد اما تا آن زمان حتما این همه گرفتاری که داریم، حل نمیشود. فقط اینکه مردم احساس میکنند جهتگیری دولت درست و مسیر عاقلانه است و برای مردم آشکار میشود که دولت روی ریل درستی حرکت میکند.
ضمن اینکه ملت ایران آگاه هستند که هیچکس نمیتواند به یک دوره کشور را درست اداره کند و همه منویاتش را به منحصه ظهور بگذارد. به همین جهت خود مردم به این نتیجه میرسند که رئیسجمهور را دو دورهای کنند. تجربه هم همین را میگوید. ریاست جمهوری از دوره آیت الله خامنهای تا دوره آقای احمدینژاد همگی دو دورهای بوده است. ما در طول انقلاب تجربه رئیسجمهور یک دورهای نداشتهایم به جز دو نفری که یک دوره را هم به پایان نبردهاند؛ یکی بنیصدر که خلع و دیگری، رجایی که شهید شد.
**به نظر می رسد آقای روحانی نه در بین اصولگرایان و نه در بین اصلاحطلبان رقیب جدیای در عرصه ندارد اما در کنار اینها فردی هست که مردم نشان دادند به او اقبال هم دارند و او هم فعالیتهای انتخاباتیاش را کلید زده است. به نظر شما آقای احمدینژاد رقیب جدیای برای آقای روحانی خواهد بود؟
همانطور که گفتم که مردم بیش از یک دوره به یک نفر رای میدهند، در کنارش مردم ثابت کردهاند که بیش از دو دور به کسی رای نمیدهند. در دورههای گذشته برخی روسای جمهور برای بار سوم کاندیدا شدند اما مردم به او رای ندادند.
**این تجربه تنها در مورد آقایهاشمی صادق است، رئیس جمهور دیگری در معرض چنین آزمونی قرار نگرفته است.
درست است اما خب، در سال 88 آقای خاتمی هم تا نزدیکی کاندیداتوری آمدند اما کاندیدا نشدند. در آن زمان آقای خاتمی به همین نتیجهای رسیدند که من میگویم. متوجه شدند که مردم برای بار سوم رای نمیدهند. پیش از ایشان، آقای هاشمی به طور عملی آزمایش کردند.
از اینکه بگذریم، آقای احمدینژاد شش پرونده قوی و محکم با رای مجلس دارد. یعنی شش دفعه در کمیسیون اصل نود، متخلف بودن آقای احمدینژاد محرز شده، موضوع به صحن مجلس آمده و نمایندگان تخلفها را تایید کردهاند بعد از آن به قوه قضائیه رفته است، چون محاکمه و مجازات در اختیار قوه قانونگذار نیست. اگر قوه قضائیه فقط به یکی از پروندههای ایشان رسیدگی کند، ایشان برای همه عمرش از تمامی سمتها محروم خواهد شد و نخواهد توانست در هیچ سمتی ثبت نام کند چه برسد به ریاست جمهوری.
در یکی از این پروندهها خود من هم شاکی هستم. اولین شکایت از ایشان را 12 نماینده مطرح کردیم. این شکایت در اوج قدرت احمدینژاد بود و نه در سالهای آخر. در زمانی که همه اصولگراها پشت ایشان بودند ما شکایت کردیم. شکایت هم قانونی بود، اول اینکه چرا ایشان قانون هدفمندی یارانهها را درست اجرا نمیکند و یارانه دستگاههای تولیدی را نمیدهد. ما در شکایت میگفتیم که دستگاههای تولیدی یارانه نمیگیرند اما قیمت آب و برق و… آنها افزایش یافته، با این روند اکثر آنها ورشکست میکنند که همین اتفاق هم افتاد. بند دوم مربوط به یک مصوبه مجلس بود که مجلس دولت را مکلف کرده بود دو میلیارد دلار به متروی تهران بدهد. ایشان هم پایش را در یک کفش کرده بود و میگفت نمیدهم. هیچکس دیگر هم از او سوالی نمیپرسید. این شکایت در مجموع 10 بند داشت اما متاسفانه مجلس به این شکایت رسیدگی نکرد و گفت قصد شما اصلاحطلبها به زمین زدن دولت است در حالی که ما میگفتیم اگر دولت قانون را اجرا کند ما مخلصش هم هستیم.
بعد از اینکه ایشان خانه نشین شد، عین سوالات ما را اصولگراها مطرح کردند، مجلس وارد رسیدگی شد و ما گفتیم که 10 ماه پیش زنبیل گذاشتهایم، لذا شکایت ما اولین شکایت است. 10 ایراد قانونی که ایشان انجام نداده و هر کدام خسارات فراوانی را به کشور وارد کرده است. یکی از علل تعطیلی امروز کارخانجات و بیکاری حاد و مزمنی که اتفاق افتاده به این دلیل بود که ایشان یارانه تولید را نداد. تولیدات کشور به زمین خورد. 7500 کارخانه در سراسر کشور تعطیل شدهاند که دولت کنونی درصدد است آنها احیا کند.
شکایات ما سیاسی نبود. حالا انتظار همه این است که قوه قضائیه همانطور که شکایت از سایرین را رسیدگی میکند، به این شکایتها هم رسیدگی کند. و اگر این اتفاق بیفتد آقای احمدینژاد برای همیشه از سمتهای دولتی محروم میشود.
**فکر میکنید این اتفاق در یک سال آینده بیفتد و پیش از انتخابات قوه قضائیه به این پروندههای ورود کند در حالی که آنها نزدیک دو سال است که مسکوت ماندهاند.
من نمیدانم. اما موضوع مهم این است که در همان سالهای 84 و 88 هم خود آقای احمدینژاد به تنهایی که رای نداشت بلکه اطرافیان و طرفداران ایشان رای داشتند. همه آنها از احمدینژاد برگشتهاند. ممکن است در توده مردم هنوز کسانی باشند که برای 45هزار تومان به ایشان اقبال داشته باشند اما درمورد نخبگان اصولگرایی که در مرحله اول و دوم از ایشان حمایت کردند، باید بگویم که ایشان اکنون دیگر به تعداد انگشتان یک دست هم در آن مجموعه طرفدار ندارد. چون آنها هم میدانند که این همه خساراتی که به کشور وارد شده در اثر مدیریت ایشان بوده است. بنابراین طرفداران اصلی هم نیستند که ایشان بخواهد خودش را کاندیدا کند. حالا به امید چه کسی میخواهد به عرصه بیاید؟
از همین رو بنده اصلا و ابدا نگران حضور آقای احمدینژاد نیستم چون به نظرم ایشان دیگر احمدینژاد سالهای 84 و 88 نیست. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
** از آقای احمدینژاد بگذریم. به جز ایشان، قبول دارید که آقای روحانی رقیب جدی دیگری ندارند؟
چون ما در کشورمان حزب نداریم از الان نمیشود پیش بینی کرد در صورتی که در کشورهایی که توسط احزاب اداره میشوند، مشخص است که کاندیدای دور بعدی چه کسی است. در کشورهای مبتنی بر احزاب، یک دولت در صحنه داریم و یک دولت در سایه که دولت در سایه، دولت در صحنه را مانیتور میکند و مشکلات را رصد میکند تا عیبها را برطرف کند اما در کشور ما هنوز چیزی معلوم نیست و چه بسا تا آبان و آذر نیز چیزی مشخص نشود.
** اکثریت صداهایی که درباره انتخابات از طرف جریان اصلاحطلب به گوش میرسد، موضعشان حمایت از روحانی در اردیبهشت 96 است البته به شکل محدودتر، موضوع عبور از روحانی نیز مطرح میشود، آیا جلسهای برگزار شده که بر اساس آن، این صداها موضع رسمی این جریان باشد؟
جلسهای برگزار نشده اما من از هیچ اصلاحطلبی موضوع عبور از روحانی را نشنیدهام. بعید است که اصلاحطلبان نیرویی قویتر از روحانی پیدا کنند که بتواند از منویات آنها دفاع کند. ببینید اساسا آقای روحانی که اصلاحطلب نیستند، ایشان اصولگرا هستند. ولی در این برهه از زمان آقای روحانی، اینقدر بهتر از اصلاحطلبان از مواضع آنها که همان حقگویی، حقجویی و دفاع از حقوق مردم است سخن گفتهاند که اصلاحطلبها هم گرد شمع وجود ایشان جمع شدهاند. اصلا مگر فرق اصلاحطلبها و اصولگراها در چیست؟ به نظر من اگر بشود گفت یک فرق دارند، این است که اصلاحطلبان بهتر از اصولگرایان از حقوق مردم دفاع میکنند. معتقد هستند که باید آزادی بیان و آزادی اندیشه وجود داشته باشد و ما نباید بیدلیل موی دماغ مردم شویم. در زندگی خصوصی مردم دخالت کنیم. به جز اینها که اصلاحطلبها در برابر اصولگراها، نسبت به اصول، اصولگراتر هستند.
حالا وقتی آقای روحانی برای دفاع از حقوق شهروندی اینطور خود را به آب و آتش میزنند، بنابراین اصلاحطلبها هم کسی را بهتر از ایشان سراغ ندارند، به ویژه در این برهه از زمان که همه هجمه میکنند ایشان یک تنه بایستد و از اصول قانون اساسی که دفاع از حقوق شهروندی است دفاع کند.
** یکی از نگرانیهایی که درباره این انتخابات برخی از اصلاحطلبها مطرح کردهاند باقی ماندن فرماندارها و بخشدارهای دوره احمدینژاد در بدنه دولت است. این نگرانی چقدر وارد است و در صورت وارد بودن، اثرگذار هم هست؟
آقای احمدینژاد وقتی آمد گفت همه نیروهای قبلی باید عوض شوند، گویی رژیم عوض شده است. حتی ایشان کلمه جارو را به کار برد و گفت: «ما همه را جارو میکنیم» و چنین عبارتی را از تلویزیون اعلام میکرد. اما من معتقد هستم همه نیروهایی که در زمان آقای احمدینژاد خدمت کردهاند که نیروهای نامناسبی نبودند. به عنوان مثال در استان سمنان ما هشت فرماندار داریم. من سه فرماندار را تغییر دادم اما پنج نفر دیگر از دوره آقای احمدینژاد در سیستم حضور دارند و هنوز هم هستند. اینها فرمانداران متینی هستند و کارشان را درست انجام میدهند و سیاستهای دولت را درست اجرا میکنند. بدنه دولت و سیاستهای دولت را قبول دارند. بنابراین نیازی به تغییر همه نیست.
اگر همه بپذیرند که سیاستهای کلی را اعلام و اعمال کنند، به نظر من اصلا نیازی به تغییر وجود ندارد. من معتقد هستم فرماندار در هر شهرستانی که باشد، در مرحله اول باید از مواضع دولت دفاع کند، دوم اینکه سیاستهای دولت را قبول داشته باشد. صرف اینکه قبول داشته باشد، کافی نیست. قبول داشتن و دفاع کردن متفاوت است، یک فرماندار باید با همه وجودش از مواضع دولت دفاع کند.
من تعدادی از مدیران کل استانداری، سه فرماندار را تغییر دادم. استاندار قبلی آقای روحانی هیچ تغییری نداده بودند. من وقتی رفتم نزدیک انتخابات بود و نمیشد تغییر داد و من مدتی با آنها کار کردم و دیدم که میشود با اکثر اینها کار کرد. البته من در روز اول با دوستان اتمام حجت کردم و آنها نیز پذیرفتند که نمیشود در یک ارکستری باشیم اما حاضر نباشیم با دست رهبر ارکستر ساز بنوازیم. اداره کشور را به یک ارکستر تشبیه میکنم که رهبر ارکستر در کشور رئیس جمهور و در استان، بنده استاندارم. مدیران باید بدانند با این حرکت این دستها ساز را بزند یا ساز را قطع کند. اگر کسی این رهبری ارکستر را قبول داشته باشد مشکلی پیش نمیآید اما اگر کسی بگوید که من به فرمان خودم ساز میزنم، نمیشود با او کار کرد. این فرد زحمات همه اعضای ارکستر را از بین میبرد.
ما باید به این رشد برسیم که در کشور ما شغلها دو نوع است یکی شغلهای سیاسی و دیگری شغلهای اجرایی. شغلهای سیاسی مانند معاونان رئیس جمهور، وزرا، معاونان وزیر، استاندارها و سفرا هستند که در کشور حداکثر هزار نفر میشوند این افراد باید با تییر دولت، تغییر کنند اما از رده مدیرکل به پایین نیازی به تغییر ندارند. اینها بدنه اجرایی هستند. نیازی نیست که با تغییر هر رئیس جمهور همگی تغییر کنند، آنها تنها باید با سیاستهای جدید خود را وفق دهند.
** درباره تغییرات در وزارت کشور نیز نگاه هایی وجود دارد که آنها را انتخاباتی می دانند، مثلا عدهای تغییر آقای امیری را انتخاباتی ارزیابی میکنند.
من قبلا در جایی بودم که الان آقای امیری به آنجا رفتهاند. در آن زمان آقای انصاری از من دعوت کردند که قائم مقام ایشان شوم. من به ایشان گفتم که قائم مقامی را برای آقای امیری بگذارید. شخصیت آقای امیری با این تخصص و تدین و مدیریت حیف است که به کارگیری نشود، به خصوص اینکه از سوی قوه قضائیه برای حقوقدانی در شورای نگهبان نیز معرفی نشده بودند.من پست قائم مقامی را نپذیرفتم و گفتم این پست را برای آقای امیری نگاه دارید، من معاون شما میشوم چون ایشان را اصلح و ارجح بر خود میدانستم. آقای انصاری نیز این پیشنهاد را پذیرفت اما در همان زمان آقای رحمانی فضلی ایشان را قائم مقام خود کردند. بنابراین اگر بنا بود تغییرات کنونی انتخابانی باشد، باید همان زمان اتفاق میافتاد. اصلا انتخابات در وزارت کشور است. میگویند عروسی در خانه عروس است نه در خانه داماد. اگر میخواستند ایشان را برای انتخابات نگاه دارند، باید ایشان را در وزارت کشور نگاه میداشتند و نه اینکه به معاونت پارلمانی ببرند. آن هم پارلمانی که اعضای آن انتخاب شده اند.
** اما رفتن ایشان هم میتواند چنین معنایی داشته باشد که پست را برای یک فرد انتخاباتیتر خالی کردهاند.
خیر، رفتنش شان برعکس معنا میدهند.
** این تغییرات در وزارت کشور ادامه خواهد داشت؟
من که وزیر کشور نیستم اما فکر میکنم که تغییرات لازم داده شده است.
** در حوزه استاندارها چطور، خبری از تغییر به گوش میرسد؟
استاندارهایی که میخواستند را عوض کردهاند. فکر نمیکنم کسی باقی مانده باشد.
** در این چند سال که دفاتر حزب اعتماد ملی تعطیل شده بود، گاهی جلسههایی در منزل آقای منتجب نیا، قائم مقام دبیرکل حزب برگزار میشد. به تازگی هم جلسهای جنبه خبری پیدا کرد. این حزب بنا دارد برای انتخابات ریاست جمهوری فعال شود؟
روز جمعه گذشته که چهلمین روز وفات باجناق من بود و باید در مشهد میبودم. در همان روز کنگره حزب اعتماد ملی در تهران برگزار شد و من چون در مشهد بودم نتوانستم در کنگره شرکت کنم. اکنون دفتر استان تهران راه افتاده اما هنوز دفتر مرکزی حزب راه نیفتاده است البته دوستان درصدد بودند که راه بیندازند. اما طبیعتا حزب اعتماد ملی همچون بقیه احزاب مایل است در انتخابات نقش آفرینی کند. میدانید که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته هم نقش بسیار خوبی را ایفا کرد و از دکتر روحانی حمایت کرد. طبیعی است که در انتخابات پیش رو نیز همچنان بر مواضع قبلی خود استوار باشند.
** آقای خباز! در کشور ما اصلاحطلبها تاکید بیشتری بر حزب گرایی نسبت به اصولگراها دارند. پیش از انتخابات مجلس نیز دو حزب ندای ایرانیان و اتحاد ملت راه افتادند اما در عمل حتی کارکرد انتخاباتی هم نداشتند و به سرعت از میان خبرها گم شدند. چرا حتی اصلاحطلبها در عمل به اهمیت حزب در کشور پایبند نیستند؟
اصلاحطلبها به اهمیت موضوع رسیدهاند اما در کشور ما تعدادی از مسئولان یا حزبستیز هستند یا حزبگریز. بعضیها هم مانند آقای احمدینژاد رسما و علنی شهامت بیان این ایدهشان را دارند. او خودش سه دفعه در تلویزیون و یک بار هم وزیر ارشادش اعلام کردند که ما در کشور نیازی به حزب نداریم. میگفتند که با بودن حوزه علمیه و بسیج دیگر نیازی به حزب نداریم. اگرچه این حرف، حرف خوبی نیست و حتی خندهدار است چون این آقا تفاوت کارکرد بسیج و حزب یا حوزه علمیه و حزب را نمیداند. ولی واقعیت در کشور همین است. او شهامت داشت و به زبان آورد و بقیه به زبان نمیآورند.
چرا در کشور ما حزبی بودن افتخار نیست؟ چون عده زیادی از مدیران حزب را قبول ندارند. حزب را موی دماغ خود میدانند که اگر بیاید آنها را از اریکه قدرت به زیر میآورد. بنابراین تلاش میکند حزبی در کشور ریشه ندواند و نضج نگیرد و در حد یک اسم باشد.
این عدم وجود حزب باعث شد که در زمان آقای خاتمی حدود 200 حزب ثبت نام کردند. حزبهای کوچک فلوکس واگنی که همه اعضای آن در یک ون جا میشدند. ما در مجلس هشتم قانونی تصویب کردیم که اینها در هم ادغام شوند تا ما 5 یا 6 حزب معتبر در کشور داشته باشیم و اینها با هم رقابت کنیم. اما کسی که یک حزب تشکیل میدهد دوست دارد خودش همه کاره حزب باشد چراکه هنوز روحیه حزبی در بین ما ضعیف است. فکر میکردند تا حزب تشکیل دادند باید رئیس جمهور هم بشوند.
** به نوعی نگاهشان همچنان به حزب جمهوری اسلامی است که هر کسی واردش شد، به قدرت رسید.
قبل از انقلاب احزاب یا دولت ساخته بودند مانند رستاخیز، ایران نوین و مردم، یا وابسته به بیگانگان بودند مانند حزب توده که رسما زیر بلیت شوروی بود. بعد از انقلاب، همه بزرگان کشور در یک حزب جمع شدند که در راس آن شهید بهشتی بود. امام دیدند که در کشور تک حزبی به وجود آمده و کسی باقی نمانده که حزب دیگری تشکیل دهد و از آنجاکه تک حزبی از بیحزبی بدتر است، اعلام کردند این حزب را تعطیل کنید.
اما بعد از اینکه تعطیل شد در دوره موضوع کاندیدای حزب جمهوری اسلامی مطرح میشد. یعنی کسی که از آن مجموعه میآمد همچنان برند بود. بعد از آن دیگر حرفی از حزب نبود تا اینکه در سال 76 آقای خاتمی رئیس جمهور شد. ایشان شروع به راه اندازی حزب کرد اما در این ماجرا افراط شد.
** این سوابق درست اما دستکم انتظار این بود که از اتحاد ملت یک حزب مشارکت دومی متولد شود اما این حزب هیچ تحرکی ایجاد نکرد.
میگویم که مسئولان یا حزبستیز هستند یا حزبگریز. شما دیدید که برای دبیر حزب چه گرفتاریها و بگیر و ببندی درست کردند.
انتهای پیام