برزویه حکیم ساسانی
کامران محلوجی، دانشجوی تاریخ علوم پزشکی در روزنامه آفتاب یزد نوشت: ایرانیان از دیرباز در چند زمینه جزو سرآمدترین اندیشمندان جهان بودند. ادبیات، اخلاق و پزشکی. قدیمیترین اندرزنامههای جهان در ایران باستان نگاشته شده بود که جزو اولین کتابهایی بود که ملوک عرب برای اداره کشور به آنها نیاز پیدا کردند و توسط ایرانیانی که به هر دو زبان فارسی و عربی مسلط بودند همانند ابن مقفع آنها را به عربی ترجمه کردند.
اما این سه ویژگی توسط یکی از پزشکان دوران انوشیروانی در یک نفر جمع شد و آن فرد برزویه حکیم بود.
برزویه که یکی از مشهورترین پزشکان دوران ساسانی است مدتها به عنوان پزشک دربار انوشیروان به کار طباطب اختصاصی پادشاه مشغول بود و از ملازمان و هم صحبتان نزدیک شاه محسوب میگردید.پزشکی دوران ساسانی ترکیبی از روشهای درمانی مختلف. پزشکی یونانی، پزشکی زرتشتی، پزشکی هندی و حتی پزشکی مانوی و مردمی بود.
این موضوع موجب شده بود که یکی از پیچیدهترین ساختارهای نظام پزشکی در دوران ساسانی شکل بگیرد که بتوان در آن دوران استانداردهای درمان را مورد بررسی قرار دهد. این ترکیب چندگان از پزشکی خالی از داستانهای خیال پردازانه نبود. یکی از این داستانهای وجود گیاه جاودانگی در هند بود که موجب شد برزویه برای سفر به هند و به دست آوردن این گیاه از شاه برای مسافرت به این سرزمین اجازه بگیرد.
شاه علیرغم علاقهای که به برزویه داشت با این سفر موافقت کرد. و او را راهی هند کرد. ولی جستجوی او برای یافتن گیاه جاودانگی ثمری نداشت. فردوسی این بخش از سفر برزویه را اینگونه بیان میدارد.
چو برزوی بنهاد سر سوی کوه
برفتند با او پزشکان، گروه
پیاده همه کوهساران به پای
بپیمود با دانشی رهنمای
گیاهان ز خشک و زتر برگزید
ز پژمرده و هرچ رخشنده دید
ز هر گونهیی سوده از خشک و تر
همی برپراگند بر مرده بر
یکی مرده زنده نگشت از گیا
همانا که سست آمد آن کیمیا.
برزویه از این وضعیت سرخورده میشود ولی در اوج ناامیدی پیری فرزانه او را راهنمایی میکند که حکمت و جاودانگی در دانش و اخلاقیات نهفته است نه داروهای گیاهی که برزویه گمان میکرد با مصرف آنها میتوان به ریشههای حکمت و جاودانگی دست یابد. آن پیر او را متقاعد کرد که برای بهره بردن از برگهای زرین حکمت زندگی میبایست به کتابی خاص مراجعه نماید که امروزه ما آنرا با عنوان کلیله و دمنه میشناسیم. او این کتاب را به ایران میآورد و در حین ترجمه تغییراتی به آن میدهد که آن را منسجمتر و همسوتر با اندیشههای ایرانی مینماید. البته این روایت مورد تایید همگان نیست و حتی برخی گمان میکنند که این کتاب نوشته خود بزویه باشد. اما فارغ از منشاء این کتاب میتوان این اثر را ترکیبی از اخلاقیات، تدبیرنامه و اخلاق پزشکی قلمداد کرد. این اثر آنچنان مورد توجه درباریان قرار گرفت که نوشتن مقدمهای بر آن به عهده بزرگمهر، وزیر انوشیروان محول گردید. و البته مقدمه از باب حکمت و نکات آموزشی شانه به شانه اثر اصلی حرکت میکند.
این اثر نمادی است از دوران شکوه تمدن ساسانی زمانی که پزشک دربار به چیزی به جز ما اندوزی فکر میکند و برای کسب دانش سختی سفر هند را به جان میخرد، رئیس مملکتی حکمت را میفهمد و با درایت اجازه تولید و بازنشر آن را میدهد و وزیری که دست به قلم دارد و در کنار تدبیر برای کشور آنچنان مقدمهای بر کتاب مینویسد که پس از هزار و پانصد سال همچنان خواندنی و ماندگار است.
کامران محلوجی
دانشجوی دکترای تاریخ علوم پزشکی