بازسازی اصلاحات
مهدی دهقان نیری (فعال سیاسی)، طی یادداشتی در روزنامه همدلی نوشت: تنها چند سال پس از بروز شور و شعف مردم در انتخابات مجلس یازدهم ریاست جمهوری دوازدهم و پیروزی جریان اصلاح و اعتدال، جامعه نومیدی و یاسی را تجربه کرد که به دنبال آن عدم شرکت اکثریت در انتخابات مجلس دوازدهم و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ رخ داد؛ که نتیجه آن تشکیل مجلس انقلابی و دولت آقای رئیسی از ائتلاف جبهه پایداری و گروههای دیگر اصولگرا بود. شبیه این اتفاق هم در سال ۸۴ تا ۹۲ افتاد و اصلاحطلبان از تجربهای که در آن سالها به دست آوردند نتوانستند در دوران اوج خود استفاده کنند. چند روز پیش در گفتوگوی محمدجواد حقشناس عضو شورای شهر پنجم تهران و همچنین عضو شورای مرکزی حزب اعتمادملی با یک رسانه به ضعفهای احزاب اصلاحطلب و جریان اصلاحات پرداخته شد که طی آن به چند کلیدواژه اشاره شد؛ احزاب انتخاباتپایه هستند، ناامیدی مردم، قدرتطلبی احزاب، نقد دولت یازدهم و دوازدهم و اصلاح ساختار کشور.با توجه به مواردی از این قبیل؛ یکی از نکاتی که برای بازگشت جریان اصلاحات بسیار مهم است، این است که اولازهمه باید به تغییر ساختار خود بیندیشد. این تغییر ساختار اولازهمه باید درون احزابی شکل بگیرد که بدنه جریان اصلاحات را تشکیل میدهد. هیچ خط ومشی مشترکی برای کل احزاب اصلاحطلب که تعدادشان کم نیست، دیده نمیشود. این حق طبیعی احزاب هست که هر کدام اساسنامه جدایی را تدوین کرده باشند، اما ظاهر این احزاب نتوانستهاند «اجماع» را هم برای خود تعریف کنند؛ که نتیجه آن میشود اختلافات حزبی و تشتت تصمیمگیری در هنگامه انتخابات و ارائه لیست جداگانه از سوی یک احزاب مختلف این جریان و البته سردرگمی بدنه اصلاحطلب (آنهم اگر برای حضور در سر صندوق رای اقناع شده باشند). وجود برخی اختلافات بنیادی و سهم خواهی سبب شد که سرمایه اصلی این جناح که اعتماد مردم بود و در انتخاباتهای سالهای 92، 96 و ریاست جمهوری و94مجلس هم بهخوبی به منصه ظهور رسید، از دست برود.بااینهمه در چند سال اخیر که مردم نه علاقهای به انتخابات نشان دادند و نه جناح اصولگرا این سؤالات خود را نشان میدهد که احزاب اصلاحطلب چقدر در این مدت برای جذب و اقناع مردم تلاش کردند؟ جوانانی که سالهاست در احزاب این جناح فعالیت میکنند و نه در ردههای بالای احزاب جایگاهی دارند و نه در جریان سیاست ورزی احزاب دیده میشوند، در کجای تصمیمات سران این جناح قرار دارند؟ این شکایت همواره شنیده میشود که بسیاری از افراد مستعد و توانمند که میتوانند باعث رشد و شکوفایی جریان اصلاحات و در پی آن کشور شوند در سازوکار جریانهای حزبی جایگاهی ندارند و این با شعار اصلاحطلبان مبنی بر جوانسازی مدیریت در کشور تناقض دارد. رویهای که به ریزش طرفداران این جریان منجر شده و همچنان نیز ادامه دارد. متأسفانه عملکرد دولت دوازدهم و البته با فشارهای ترامپ و همکاری برخی محافل سیاسی داخلی با او بهویژه در مسئله هستهای، موجبات ناامیدی مردم از جریان اصلاحطلب را فراهم آورد؛ اگرچه خود اصلاحطلبان منتقد اصلی دولت دوازدهم بودند، اما در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم و پیشبینی نتیجه این انتخابات به نفع جریان حریف، بازهم با نداشتن یک استراتژی واحد و حمایت نصفه و نیمه از نامزدی غیر اصلاحطلب که با همان تفکر و روش دولت قبل به میدان آمده بود، بهعنوان یک رقیب از قبل شکستخورده، در زمین حریف بازی کردند و نهتنها شکست خردند، بلکه به جریان انتخاب حریف مقبولیت دادند.اکنونکه با یکدست شدن نظام مدیریت کشور و دوری اصلاحطلبان از قدرت و حتی خیال قدرت، فرصت استراحتی که برای آنان پیشآمده که میتواند آنها را در موقعیت تغییر ساختار و پدید آمدن ساختار جدیدی قرار دهد و با یک پوستاندازی، سلولهای بنیادی خود را کشف و تقویت کند. در این مسیر کشف و شناسایی افراد توانمند، دلسوز و متخصص بهویژه در میان جوانان میتواند دوباره این جریان را احیا کند. از همه مهمتر تدوین اساسنامهای جدید برای جریان اصلاحات است که بتواند همه خواستههای مردمسالارانه مردم را نمایندگی کند و اعضا و گروههای متعلق به این جریان خود را با آن انطباق دهند. شاید آن موقع دیگر جامعه شاهد تکروی شخصی و گروهی به نام جریان اصلاحات نباشند.تغییرات ساختاری باید از هسته مرکزی اصلاحات شکل بگیرد، نظر و خرد جمعی مبانی تصمیمات قرار گیرد. برخی تصمیمات نادرست و اغلب ناقص در چند انتخابات اخیر نشان میدهد که جریان اصلاحات را نباید معطوف به عدهای خاص کرد؛ موضوعی که باعث بیاعتمادی متقابل بدنه و سرمایههای اصلاحطلبی شده است و موجبات انزوای برخی از افراد سرخورده از سیاست ورزی احزاب جزیرهای اصلاحطلب را فراهم کرده است. در این میان این سؤال مهم نیز خود را نشان میدهد که متولیان و سران این جریان، چه تدبیری برای بدنه بزرگ اصلاحطلبی که پس از سرخوردگی حاصل از انتخابات اخیر و البته اقدامات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دولت فعلی، آیندهای برای خود متصور نیست، اندیشیدهاند؟
انتهای پیام