ایسنا در غیاب ایسناییها
علی اصغر شفیعیان:
23 سال از تاسیس ایسنا میگذرد؛ همین دیروز جلسهای در طبقهی ششم ساختمان آن برای معرفی سرپرست جدید برگزار شد، بدون حضور حتی یک نفر از ایسناییها.
در گزارش منتشر شده از این جلسه، رئیس جدید و سابق جهاد دانشگاهی و رئیس جدید و قبلی ایسنا صحبت کردهاند که هیچ یک از نسل موسس و بدنه اصلی ایسنا نبودهاند و در عمل باوری به ایسنای نخست ندارند [لینک]. هر یک از این آقایان لیست بلندی از «باید» «باید»ها برای این خبرگزاری بیان کردهاند. آیا هرگز اندیشیدهاند که چگونه میتوان بدون صاحبان و موسسان اصلی یک خبرگزاری دانشجویی که بدنهی آن هستند، برایش باید باید تعریف کرد؟
طبیعی هم هست؛ وقتی در اندیشه اصلی و تاسیس نقشی نداشتهاند و نیز خاک آن را نخوردهاند و صرفا نام آبروی آن را تصاحب کردهاند، این جابجاییها و سخنان هم باید بایدهایی میشود مثل بایدهایی برای یک «ادارهی دولتی» دیگر.
ایسنا یک «اداره» نبود؛ و به قول ابوالفضل فاتح و به اعتراف همهی دیگر صاحبنظران فارغ از گرایشهای مختلف، ایسنا یک «رخداد بزرگ رسانهای» و یک «پدیده» و یک «آغاز» بود، یک پدیدهی تحول آفرین؛ پدیدهی اطلاع رسانی اواخر دههی هفتاد و نیمهی اول دههی هشتاد که مرجعیت خبری را با قدرت در داخل کشور به دست گرفت و نقطهی عطفی در دوران اطلاع رسانی کشور شد. تجربهی موفق ایسنا، سبب شد که مونوپولی و انحصار ایرنا پس از حدود 60 سال بشکند و دورانی جدید از خبرگزاریهای برخط در ایران شکل بگیرد. خبرگزاری از رسانهی باواسطه، به بیواسطه تبدیل شود و مردم برای نخستین بار به طور مستقیم اخبار را از خبرگزاریها دریافت کنند. با ایسنا «هر ایده یک خبر» تحقق یافت و تعریف خبر از «رخداد محوری» محض به «اندیشه محوری» نیز ارتقاء یافت.
در سازمانی که انسانیت و اخلاق و شرافت و رفاقت و صداقت نقش محوری داشت، صدها نیروی جوان فعال و خلاق و مومن به دین و میهن در ایسنا مرکز و تعداد بیشتری داوطلب در استانهای مختلف کشور با اهداف اولیه رشد کردند و هر یک از آنها میتوانستند مدیر عالی امروز و حاملان همان نگاه باشند، اما با اشتباه غم انگیز سیاستگذاری مسئولان جهاد دانشگاهی و دولت، آن نسل موثر موسس خلاق امروز «هیچ» نقشی در مدیریت کلان ایسنا ندارد و حتی جزو گزینهها هم نبودهاند.
آوردن مدیرانی از بیرون ایسنا علی رغم اینکه رشد و ارتقاء نیرو در ایسنا به اصطلاح از پایین به بالا بود و تمام نیروها تربیت یافتهی خود ایسنا بودهاند، و آن همه نیرو در این مجموعه تربیت شده است به چه معناست و با چه رویکرد و سیاستی اتفاق میافتد؟ جز سیاست «تصاحب»، «انحصار گرایی» و جز درک نکردن مفهوم «بالندگی»؟ همان سیاست معیوبی که بسیاری دیگر از پدیدههای ناب کشور را به سوی فرسودگی و تنزل و از هم پاشیدگی سوق داد؟
کسانی که آن دوران نخست و طلایی پنج سالهی پایه گذاری ایسنا را به یاد دارند میدانند، در ایسنا نوآوریهای فراوانی از نظر محتوایی و سازمانی و مدیریتی به انجام رسید از جمله ایسنا رسانهای از پایین به بالا پایه گذاری شد و تمام خبرنگاران و دبیران و سردبیران پرورش یافتهی خود ایسنا بودند. در سال 84 که احمدی نژاد به قدرت رسید، هنگام کناره گیری و تودیع ابوالفضل فاتح با تقاضا و اصرار و پیگیری او، مدیران وقت جهاد دانشگاهی (دکتر علی منتظری)، پذیرفته بودند که انتخاب مدیران عامل بعدی ایسنا از درون خود ایسنا باشد. همان هنگام در اتاق مدیر عامل ایسنا و با نظارت او (فاتح) رای گیری شد و در نتیجه مدیر عامل بعدی ایسنا با رای داخل ایسنا و از درون ایسنا برگزیده شد و قرار شد این سیاست دائمی برای تعیین مدیران بعدی ایسنا باشد. اما تنها دو سه سالی به این وعده عمل شد و مدیران بعدی جهاد دانشگاهی دیگر به این سیاست و به این عهد چندان وفا نکردند، در واقع اسیر فشارها و کم تدبیری خودشان شدند و آیندهنگری و دور اندیشی نشد و زیر بار انتظارات و توقعات فزاینده نهادهای بیرونی رفتند و مدیر بیرونی را به مدیر درونی ترجیح دادند. فردای این اشتباه، کار به جایی رسید؛ ایسنا که بماند بلکه جهاد دانشگاهی هم خود دیگر نقشی در تعیین رئیس خود نیافت و مدیر جهاد دانشگاهی هم از بیرون گمارده شد.
ایسنا بر بنیانهای محکمی پایه گذاری شد و از اساس به گونهای طراحی شد که بتواند در تحولات مختلف به وظیفهی اطلاع رسانی حرفهای خود پایبند بماند. در تمام این سالها نسل اصلی ایسنا با فداکاری تلاش کرد این خبرگزاری به وادی رسانههای حزبی یا قلم به مزد کشیده نشود و هرچه ممکن است به اهداف اولیهی خود وفادار بماند. از سوی دیگر فشارهای بیرونی و رویکرد مدیریت جهاد دانشگاهی و مدیر منصوب ایسنا که گویی بیشتر ایسنا را یک اداره میدیدند تا یک خبرگزاری، در جهت ساختن یک روابط عمومی بزرگ و یک رسانهی دولتی یا حکومتی از ایسنا بود که بیشتر گره از کار اصحاب قدرت و مراکز صاحب نفوذ بگشاید تا گره از دردهای مردم. و این کشمکش پیوسته ادامه داشته است و در نتیجه ایسنا از آن خبرگزاری سر زندهی سابق فاصله گرفت و بیشتر منبعی برای دولتیها و اصحاب قدرت شد تا رسانهای مستقل و منتقد و مردمی و اصلاحگر. بسیاری از نسل اصلی آن یا رفتهاند یا در سیاستها نقشی ندارند و یا بیتفاوت شدهاند و این گونه است که میبینیم جلسهی تودیع و معارفهی رئیس آن هم پشت درهای بسته و با حضور چند فرد دستچین شده اتفاق میافتد.
یادش بخیر؛ در دوران تاسیس فضای رفاقتآمیزی بین اعضای ایسنا بود؛ هیچ تبعیضی بین فاتح و خبرنگار تازه وارد نبود. ضمن اینکه سازمان داشتیم اما رفیق بودیم، رفاقتی حسرت برانگیز که هنوز هم برقرار است. با هم کار می کردیم، با هم می خندیدیم، با هم گریه می کردیم، با هم کتک میخوردیم، با هم استقامت میکردیم و با هم پیش میرفتیم.
آنچه با ایسنا کردند مثالی کوچک است برای آنچه در مقیاسی بزرگتر در کشور عزیزمان اتفاق افتاده است. ۴۳ سال از انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی میگذرد و با بسیاری از پدیدههای ناب این انقلاب و کشور چنین برخوردی شده است و آنان که نقشی نداشتهاند، قیافهی حق به جانب به خود گرفتهاند و صاحبان و اهداف اصلی را به کناری نهادهاند و این داستان غم انگیز ادامه دارد ….
انتهای پیام