دگرناپذیری و دگرزدایی: حذف و حصر دیگری
فردین علیخواه، عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان طس یادداشتی در خبرآنلاین نوشت:
سیاست دگرناپذیری و دگرزدایی؛ دوران حذف و حصر دیگری
تنوع اجتماعی به درجات مختلف، کم و بیش در همه جوامع وجود دارد. برخی از جوامع دارای تنوع بسیار و برخی دیگر، تنوع کمتری دارند؛ منظور آنکه، در جامعهای تنوع قومی، در جامعهای دیگر تنوع دینی و در جامعهای دیگر تنوع سبکهای زندگی بیشتر است.
هر کدام از ویژگیهای یادشده به شکلی بالقوه، زمینهساز تضادها و تنشهای اجتماعیاند. برای مثال قومیت یا دین، طبقه اجتماعی یا جنسیت را در نظر بگیرید. در صورت ضعف نهادهای اجتماعی و متفکران یک جامعه در ترویج «دگرپذیری»، تنوع اجتماعی میتواند به کشمکشهایی بیسرانجام سوق یابند. از گذشتههای دور که بگذریم، در تاریخ معاصر نمونهها فراواناند.
از اصطلاح «دگرپذیری» استفاده کردم. آن سوی دگرپذیری، که وضعیتی مطلوب است، «دگرناپذیری» قرار دارد که بیانگر وضعیتی زیانبخش است. در دگرناپذیری ایجاد مرز و دیوار بین «ما» و «دیگری» بسیار حیاتی میشود. یک «ما» وجود دارد که فرض میشود یک دست، متحد و دارای عقیدهای واحد است و یک «دیگری» که دشمن، و برای آن «ما» تهدید است. «دیگری» همواره طرد میشود چون جزو «ما» و «مانند ما» نیست. به «ما» و «مانند» ما دقت کنید. او، یعنی دیگری چون مانند ما نیست پس بهیقین جزو ما هم نیست.
در کشورهای توسعهیافته به دلیل تنوع اجتماعی، همواره دغدغه «ادغام اجتماعی» وجود داشته است و این پرسش که چه سیاستها و سازوکارهایی اتخاذ شود تا مرز بین «ما» و «دیگری» در جامعه کاهش یابد. چه سیاستهایی اتخاذ شود تا شکاف بین «ماها» و «دیگریهایی» که احتمالا خاستگاه دینی، قومیتی، جنسیتی، و طبقاتی دارند یا ناشی از سبک زندگیاند به کمترین میزان ممکن کاهش یابد و گروههای مختلف اجتماعی، دگرپذیر شوند و با خویشتنداری در کنار هم زندگی کنند.
در این زمینه، نهادهای مختلف اجتماعی تلاش میکنند تا مدارای اجتماعی را اشاعه دهند چرا که خوب میدانند گسترش دگرناپذیری بدون شک جامعه را به سوی «دگرزنی»، و «دگرکُشی» سوق میدهد. تاریخ به آنان آموخته است که گسترش دگرناپذیری، تمام گروهها، چه صاحب قدرت و چه فاقد قدرت را، به سوی نابودی خواهد کشاند.
در روزهای اخیر با دقت اخبار خط و نشان تحقیرآمیز و البته حیرتانگیز نهادهای مختلف رسمی را که این روزها اغلب نام «قرارگاه» به خود گرفتهاند دنبال میکنم. در زمینه گسترش قهری آنچه حاکمیت مطلوب فرض میکند در شبکههای اجتماعی عکسهایی هم منتشر شده است که بیش از پیش هر پژوهشگر مسائل اجتماعی را آزردهخاطر میسازد. به یاد دارم که ایجاد «قرارگاه» از مسأله دیشهای ماهوارهای شروع شد. حداقل همین یک نمونه میتواند موفقیت یا شکست ایجاد قرارگاه جهت مواجهه با پدیدههای فرهنگی و اجتماعی را نشان دهد.
متأسفانه در ماههای اخیر در عرصههای مختلف شاهد سوق یافتن «سیاست دگرناپذیری» که متأسفانه همواره وجود داشته است به سوی «سیاست دگرزدایی» هستیم. من تلفیق سیاست دگرناپذیری و دگرزنی در سطح جامعه را وضعیتی میدانم که آن را «دگرزدایی» مینامم. هر کس که مانند «ما» نیست و سبک زندگی مورد نظر ما را ندارد باید از سطح شهرها زدوده شود. در این سیاست، «دیگریِ متفاوت» عنصری مخرب تلقی میشود و شهرها را باید از وجود آنان پالایش کرد.
به عنوان پژوهشگر اجتماعی این سطرها را مشفقانه مینویسم. تجارب سایر کشورها، حتی کشورهای همسایه ایران، میتواند نقشه راه نهادهای رسمی و حاکمیتی باشد. گسترش «سیاست دگرزدایی» در بلندمدت پیامدهای بسیارناگواری برای کشور به همراه خواهد داشت. در هر صورت گروههایی که هدف این سیاستها هستند واکنش نشان خواهند داد و آنان نیز به اجبار در دامن سیاست نامطلوب دگرزدایی خواهند افتاد. نمونههای آن را در برخی از اعتراضات سالهای اخیر شاهد بودهایم. خشمهایی که انباشته شده و بهناگاه سر باز میکنند.
توجه شود که هر گروه اجتماعی خودش را «ما» و در مقابل «دیگری» میبیند و این امر مختص تنها یک گروه نیست. هنر، ذکاوت و فضیلت یک حکومت آن است که با گسترش دگرپذیری در جامعه، زمینه زندگی صلحآمیز افرادِ متفاوت با همدیگر را در کنار یکدیگر فراهم آورد. این، شاهکلید حکمرانیِ خوب است. روندی که همواره در جمهوری اسلامی نادیده گرفته شده است. نکته حیرتانگیز آن است که حاکمیت در سیاست خارجی با ساختن یک «ما» در مقابل «دیگری» مدام از کلمه «ملت» استفاده میکند و ناباورانه در سیاست داخلی نیز همان استراتژی را پی میگیرد و با تعریف یک «ما» در مقابل «دیگری» در داخلِ همان «ملت» دودستگی ایجاد میکند.
کوتاه آنکه، ای کاش تغییر جامعه ایران را بپذیرید.
انتهای پیام