علی (ع) حبل المتین وحدت اسلامی
سعید رضوی فقیه، عضو سابق هیئت علمی فلسفه دانشگاه تبریز:
زین سبب پیغمبر با اجتهاد
نامِ خود وانِ علی مولا نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست
ابن عمِّ من علی مولای اوست
کیست مولا آن که آزادت کند
بند رقیت ز پایت بر کند
ای گروه مومنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید
(مثنوی، دفتر ششم)
علی (ع) مظهر وحدت یا منشأ اختلاف؟ :
مولانا جلال الدین بلخی که در فروع حنفی است و در اصول اشعری، غدیر را جشن آزادی مومنان میداند. امام احمد ابن حنبل پیشوای چهارمین مذهب فقهی اهل سنت نیز در گردآوری فضایل علی (ع) اهتمام جدی داشت و بر آن بود که فضایل علی ابن ابی طالب را هیچیک از اصحاب گرامی پیامبر (ص) نداشتند. وی همچنین از پدر خویش نقل کرده که میگفته است ای مردم علی خلافت را آراست و نه خلافت علی را.
مناقب امام علی (ع) در متون مستند اهل سنت و جماعت نه موضوع نوشتار حاضر است و نه در حوصلهی آن میگنجد و امری شگفت هم نیست چرا که علی اگر چه نخستین امام شیعیان است، چهارمین خلیفهی اهل سنت نیز هست و در چشم آنان نیز به جهت سبقت در ایمان و مجاهدات و فضایل بسیار صاحب ارج و مقامی ویژه است. با اینهمه در کمال شگفتی و افسوس، علی (ع) به عنوان بارزترین چهرهی مشترک در میان فریقین پس از رسول اکرم (ص)، به جای آنکه ریسمان وحدت و یگانگی باشد، نشانهی اختلاف و پراکندگی شده است.
از مظلومیتهای بزرگ امام علی (ع) همین مجهول بودن نقش و جایگاهش در وحدت اسلامی است. او معمولاً به عنوان چهرهای شناخته میشود که مایهی اختلاف و جدایی دو شاخهی بزرگ امت اسلامی یعنی تسنن و تشیع است، چرا که اساس این انشعاب در عالم اسلام به نزاع و جدال بر سر اولویت علی (ع) در جانشینی پیامبر اکرم (ص) بازمیگردد.
در نخستین روز رحلت پیامبر گرامی اسلام جمعی در سقیفهی بنی ساعده گرد هم آمدند و خلافت و حکومت را به رایزنی و مشورت گذاشتند و در نهایت نیز یکی را از میان خود به این مقام منصوب کردند. در آن ساعات علی (ع) که داماد و وصی و عموزادهی پیامبر (ص) بود به تغسیل و تکفین بدن شریف ایشان میپرداخت. همزمان با رایزنی در سقیفه گروهی از اصحاب پیامبر (ص) که از جملهی سابقین و مقربین بودند در خانهی علی تجمع کرده و بر اولویت صاحب آن خانه در جانشینی پیامبر (ص) پای میفشردند.
از همان روز این اختلاف سیاسی بر سر جانشین شایسته، اندک اندک به اختلافات و تمایزهای مشخص و مرزبندی شده در فلسفهی سیاست و حکومت، اعتقادات، فقه، تفسیر قرآن، احادیث پیامبر و اصول استنباط احکام شرعی و… بدل گردید و امت اسلامی به دو شاخهی مهم اکثریت سنی و اقلیت شیعی منقسم شد.
پیروان این دو مذهب هر چند همه به یک خدا و یک پیامبر و یک کتاب ایمان و باور دارند و شبانه روز به سوی یک قبله نماز میگزارند اما در شیوهی فهم خود از کلام الهی و در باورهای اعتقادی و حتی در برخی جزئیات آداب و مناسک با هم اختلاف دارند.
اینجا سخن از ریشهی اختلافات مذهبی یا ابعاد و وجوه آن نیست، بلکه قصد آن است که گفته شود همهی این اختلافات در نهایت به مسئلهی حق خلافت علی ابن ابی طالب (ع) باز میگردد به گونهای که در طول تاریخ در ذهن مسلمانان –اعم از شیعه و سنی- از آن قهرمان وحدت چهرهای ساخته شده که خواسته یا ناخواسته مایهی تفرق و پراکندگی جمع مسلمین شده و همهی این اختلافات به نام او و به جدال بر سر اولویت او گره خورده است. این بزرگترین ستم بر کسی است که پس از پیامبر اکرم (ص) بیشترین سهم و بهترین نقش را در حفظ وحدت اسلامی داشته است.
متاسفانه در میان همهی مباحثات و مجادلات و غوغاها بر سر اثبات حقانیت مذهب تشیع یا تسنن، همیشه یک حقیقت روشن و تابناک و یک حماسهی باشکوه از دیدهها پنهان و در اذهان مغفول مانده است. این حقیقت نقش تاریخی امام علی (ع) در اتحاد امت اسلامی است که تا پایان عمر بر آن کوشید.
اصالت وحدت در اسلام:
در اسلام، وحدت و یگانگی یک اصل بنیادین است. همچنانکه در میان اصول اعتقادی، توحید بنیاد همهی بنیادها و اصل الاصول است، در میان اصول اجتماعی اسلام نیز وحدت اصل الاصول و بنیاد همهی بنیادهاست. اصلی که بر همهی اصول و همهی تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی حاکم است و آنچنان اهمیت حیاتی دارد که در صورت تعارض، تصمیمگیریهای ناشی از استنباط احکام شرعی را نیز وتو میکند.
در میان اصول اجتماعی همچون عدالت و قسط، آزادی و آزادگی، آگاهی و جهلستیزی و عقلباوری، ارج و کرامت انسانی انسانها؛ وحدت همپایهی توحید و یکتاپرستی در اصول اعتقادات است. وحدت در اجتماعیات همان جایگاه و پایگاه را دارد که توحید در اعتقادیات.
اسلام در گام نخست همهی مسلمین را به اتحاد و یگانگی فرا میخواند تا با چنگ زدن به ریسمان الهی به اعضا و جوارح پیکرهای به نام امت اسلامی بدل شوند: “واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا…”. مسلمانان برادرند و اعضای یک خانوادهی ایمانی به شمار میروند: “انما المومنون اخوه…”.
در نگاه اسلام اما، لزوم وحدت، به اتحاد و یگانگی مسلمانان محدود نمیشود بلکه اسلام به عنوان جوهر ناب حقیقت دین، دست اتحاد و همبستگی به سوی اصحاب دیگر ادیان توحیدی نیز دراز کرده و آنان را به وحدت بر اساس یکتاپرستی و برائت از شرک فرامیخواند: “قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکمان لا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا”.
بنیاد این وحدتگرایی اسلامی و انسانی را باید در دیدگاه انسانگرایانهی اسلام جستجو کرد و باز یافت؛ چرا که از نگاه اسلام همهی انسانها اعضای یک خانواده و فرزندان یک پدر و مادرند: “انا خلقناکم من ذکر و انثی…”. همهی آدمیان از حسب و نسب و شرافت انسانی برخوردارند: “لقد کرمنا بنی آدم”.
علی (ع) پیشگام وحدت اسلامی و انسانی:
و اما علی (ع) به عنوان شاگرد ارشد مکتب محمد (ص)، همچنانکه اسطورهی آزادگی و عدالت و شجاعت و پارسایی است، قهرمان وحدت اسلامی و انسانی نیز هست. کسی که چنان بر جمعآوری و حفظ قرآن اهتمام و دلنگرانی داشت که تمام آیات قرآنی را به عنوان کاتب وحی مکتوب میکرد، پس از رحلت پیامبر (ص) در کوران بحرانهای اجتماعی و سیاسی سوگند خورد تا قرآن را گرد نیاورده و مرتب نکرده جز برای فریضهی جمعه، عبا بر دوش نیندازد و از خانه بیرون نرود. در همین کار نیز او قطعاً دلنگران وحدت اسلامی بود. قرآن کتاب وحدت است و علی (ع) قرآن ناطق. قرآن مهمترین رشتهی پیوند همهی مسلمین است چون همه به حقانیت و وحیانیت آن ایمان دارند. همه باور دارند قرآن کلام خداست که روح الامین بر قلب پیامبر گرامی (ص) نازل و بر زبانش جاری ساخته است. همه میدانند که قرآن قول فصل است: “انه لقول فصل و ما هو بالهزل”. قرآن مایهی وحدت و پیوستگی همهی مسلمانهاست.
اگر قرآن مکتوب و مدون در میان مسلمین نبود، معلوم نیست امت اسلامی پس از رحلت پیامبر (ص) چه جمع پریشانی میشد. نخستین گام علی (ع) در راه حفظ همبستگی مسلمانان گردآوری و تدوین قرآن بود که حبل المتین و عروه الوثقای وحدت اسلامی است و در غیاب پیامبر (ص) تنها داوری است که مسلمین همگی به حکمش گردن مینهند.
آنگاه که اکثریت جامعهی اسلامی در هیجان مسائل روزمرهی سیاسی ملتهب بود و بی نگاهی دوراندیشانه صرفاً امور جزئی را تدبیر و تمشیت میکرد، امام الموحدین به گردآوری کتاب خدا همت گماشت تا مسلمین در متن آن دچار اختلاف نشوند. این بزرگترین خدمت و ایثار در راه وحدت مسلمین بود.
از خودگذشتگی و شکیبایی برای حفظ وحدت:
پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، رخدادهایی به وقوع پیوست و هر روز که میگذشت امید برای بازگرداندن امور به اصل خود کمتر میشد. امام علی (ع) با همهی شایستگیها که خود بیش از دیگران در خود سراغ داشت، برای حفظ وحدت و جلوگیری از تفرق و پراکندگی کناره گرفت. هر توجیهی که برای دور کردن امام علی ابن ابی طالب (ع) از مسند خلافت شده باشد، یک نکته مسلم است و آن این که اگر همان روز علی (ع) به خلافت میرسید و دیگر اصحاب گرامی یک دهم معاضدت و همراهی که علی با خلفای وقت کرد با او روا میداشتند قطعاً فتنههای بعدی پدید نمیآمد.* اما به هر حال امام با شکیبایی بسیار در حفظ وحدت کوشید. ایشان در خطبهی شقشقیه میفرماید:
“بدانید به خدای سوگند که فلانی جامهی خلافت بر تن راست کرد حالی که میدانست جایگاه من در خلافت همچون جایگاه محور در سنگ آسیاست و سیل خرد و دانش از دامنهی کوهسار وجود من فرو میریزد و پرندهی فضیلت به سپهر برتریهای من پرواز نمیتواند کرد. ناچار من از آن چشم پوشیدم و کناره گرفتم و بر سر دو راهه واقع شدم که یا با دست بریده به پیکار پردازم، یا در میان تیرگی کورکنندهای که سالخورده را فرتوت میساخت و خردسال را سالخورده میگردانید و مؤمن را چندان رنج میداد تا به پروردگار خویش پیوندد، شکیبایی ورزم. آنگاه دیدم شکیبایی کردن در آن ظلمت، شایستهتر از ستیز است. پس با آنکه میدیدم میراثم را به غارت میبرند، مانند کسی که خاری در چشمش نشسته و استخوانی در گلویش شکسته باشد، بردباری پیشه کردم تا آن نخستین راه خویش پیمود و خلافت بعد از خود را به فلانی واگذاشت”.
سختی شکیبایی علی برای از دست دادن حکومت بر مردم و سلطنت چند روزه در دنیا نیست. اگر چنین بود در ماجرای شورای شش نفره از فرصت به دست آمده بهره میبرد و به حق از دست رفته میرسید. یا پس از قتل جناب خلیفهی سوم خود را به اصرار از مردمی که برای بیعت به او هجوم آورده بودند کنار نمیکشید. امام در مورد شورای شش نفره میگوید: “من به درازنای آن روزگار و به روزافزونی محنت، همچنان شکیبا میبودم تا روز او نیز به سر آمد و خلافت را بین جماعتی مقرر کرد که به پندار او من نیز یکی از آنان بودم. خداوندا! داد از آن شورا که آنجا در سنجش مقام من با اولی شک روی داد تا آنجا که با چنان کسان قرینم پنداشتند. با اینهمه، همچون پرنده با آنان در فراز و نشیب به پرواز یاری کردم. اما یکی گرفتار کینهتوزی گردید و دیگری به طرفداری از داماد خود برخاست. نیز حوادث دیگر روی داد که بازگفتنش را ناپسند میدانم. باری نوبت به سومین آن قوم رسید…”.
در تمام دورهی بیست و پنج سالهی سکوت امام علی (ع)، رنج او نه دوری از حق شخصی بلکه نگرانی برای مصالح جامعهی اسلامی بود. از اینرو هر وقت که فرصت یافت خلفای وقت را تذکر داد و نصیحت کرد و مصلحت را به آنان گوشزد نمود. کدام رقیب یا منتقد و مخالف همچون علی (ع) با دلسوزی و شفقت به راهنمایی و امداد و یاری رقیب میپردازد؟ جناب زبیر ابن عوّام، خویشاوند نزدیک علی (ع) نقل میکند وقتی پس از نصب جناب خلیفهی اول یکی از مردان بنی هاشم به مدینه آمد و در میانهی مسجد مردم را به یاری علی فراخواند، امام به او پیغام داد و او را از این کار منع کرد و دستور فرمود دیگر چنین نگوید زیرا سلامت دین از هر چیز دیگر بهتر است.
همچنین وقتی ابوسفیان به نزد علی (ع) آمد و گفت: “اگر بخواهی مدینه را از خیل سواران پر خواهم کرد”، امام (ع) به او پاسخ داد: “همانا کاری را اراده کردهای که ما اهل آن نیستیم و همانا پیامبر (ص) با من عهدی فرموده است و ما همگان بر همان عهد پایداریم”. و این عهد به ظن قوی چیزی جز سعی بر وحدت و پرهیز از تفرقه نبوده است.
همین که امیر المومنین علی (ع) با جناب خلیفهی اول بیعت کرد نشان از دلنگرانی او برای وحدت مسلمین دارد: “چون دیدم عدهای از دین برگشتهاند… بیعت کردم”. (نهج البلاغه/نامهی 62)
امام علی (ع) در زمان خلیفهی نخست، غیر مستقیم با ارائهی ارشادات لازم و با احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت جامعهی اسلامی، نقش بسیار مهمی در پیشبرد و اصلاح امور داشت، و این امر در دوران نسبتاً طولانی خلافت جناب عمر به حدی بود که او در مواضع مختلف گفت: “اگر علی نبود عمر هلاک میشد (لولا علی لهلک عمر)”.
هرگاه جناب عمر از علی (ع) در خصوص مسائل جنگی یا دیگر مسائل نظر مشورتی میخواست، علی (ع) دریغ نمیکرد. وقتی خلیفهی دوم از علی (ع) پرسید که در جنگ برای فتح ایران خود فرماندهی سپاه را بر عهده گیرد یا فرماندهی دیگری تعیین کند، امام با ارائهی دلایل دلسوزانه جناب عمر را از رفتن بازداشت و او نیز پذیرفت. همین که امام علی ابن ابی طالب (ع) علیرغم همهی مسائل سه بار جانشینی خلیفهی دوم را به هنگام سفر وی به خارج از مدینه پذیرفته خود نشان از جایگاه مهمش در حفظ انسجام امت دارد.
اما تلاش علی (ع) برای رفع اختلافات، در زمان خلیفهی سوم آشکارتر از آن است که نیاز به توضیح و تحلیل داشته باشد. علی (ع) در شورشهایی که علیه جناب عثمان واقع میشد با مناعت طبع و همچون داوری منصف و پدری مشفق به حل اختلاف و رفع فتنهها کمر میبست بی آنکه در نظر آورد این منصب شایستهی خود اوست. با وجود همهی کدورتهایی که علی (ع) به خصوص از دورهی سوم خلافت داشت، در میان خلیفه و شورشیان مصلحانه حکمیت میکرد و تمام تلاشش را برای جلوگیری از آشوب و تفرق و پراکندگی به کار میبست.
فرصتهای از دست رفته برای احیای وحدت:
وقتی پس از قتل جناب عثمان، مردم به خانهی امام علی (ع) هجوم آوردند و هیچ عذری از او را برای کناره گیری از امر خلافت نپذیرفتند به ناچار این مسئولیت را پذیرفت هر چند میدانست و میگفت که فرصتها از کف رفته است.
اگر چه در عهد خلافت او گروهی پیمان شکستند و در جنگ جمل به جنگ برخاستند و گروهی دیگر فسق ورزیدند و به طمع حکومت دنیا، فتنهی صفین را برپا کرده و بر پیکر اسلام ضربهی انشقاق وارد ساختند و گروهی دیگر از سر جهالت، آشوب و غوغای نهروان را برپا کردند؛ اما چه کسی میداند اگر علی (ع) خلیفه نمیشد و به تدبیر پارسامنشانه، مهار این شتر افسارگسیختهی رمیده و چموش را نمیگرفت، جامعهی اسلامی به چند فرقه متفرق و به چند شعبه منشعب میشد. اگر علی (ص) خلیفه نمیشد آنان که رویاروی علی (ع) کنار هم ایستادند بر رخ هم تیغ میکشیدند و به جای سه جنگ شاید سی جنگ خونبار رخ میداد. به هر روی تلاشهای علی (ع) برای جلوگیری از جنگهای خانگی همچنانکه حماسهی باشکوهی از بزرگی و شکیبایی دلسوزانه جهت حفظ وحدت مسلمین و مصالح اسلام بود، تراژدی دردناک وقوع اجتنابناپذیر اختلاف و تفرقه و نزاعهای خانوادگی در خانوادهی بزرگ امت اسلامی نیز بود.
امام علی (ع) شاخص همیشگی وحدت اسلامی:
علی (ع) امام اول شیعیان و خلیفهی چهارم اهل سنت است و هر دو شاخه به فضیلتهای وی معترفند. در میان اخبار اهل سنت و جماعت به کرات آمده است که بهترین داور علی ابن ابی طالب (ع) است (اقضی الناس علی ابن ابی طالب)، او داناترین مردم و آگاهترین ایشان به علم دین است (اعلم الناس علی ابن ابی طالب، افقه الناس علی ابن ابی طالب)**
پس همچنانکه علی (ع) در زندگی خود قهرمان حفظ وحدت بوده است، در سرتاسر تاریخ اسلام نیز میتواند و باید که رمزی از وحدت مسلمین به شمار آید. دانشمندان و پژوهندگان اهل سنت، آنگاه که سرچشمهی علوم و معارف را در میان مسلمین پی میگیرند همه جا و در تمام زمینهها، سر رشتهها را به امام علی ابن ابی طالب (ع) میرسانند. با این همه مایهی شگفتی است که فریقین بر گرد رمز و نماد وحدت و همدلی گرد هم نیامده و بیشتر به جدال بر سر او و جایگاهش پرداختهاند. مجادلاتی که بیش از هر چیز مخالف با خواستهها و آموزهها و سیرهی پیامبر (ص) و علی (ع) است.
امروز جهان اسلام و امت اسلامی بیش از هر روز دیگر به وحدت نیاز دارد و بنابرین بیش از هر لحظهی دیگر به شناخت علی (ع) و نقش اساسی او در وحدت اسلامی محتاج است.
پیروان امام علی ابن ابی طالب (ع) چه در میان شیعیان و چه در میان اهل سنت، میتوانند و باید به جای جدال و تخاصم بر سر مقایسهی علی (ع) با دیگر اصحاب گرامی اولویتهای مورد نظر او را برای حفظ مصالح دین و دنیای مردم در نظر بگیرند و این اولویتها را شاخص رفتار خود کنند وگر نه در ستم بر او شریکند.
* از زید ابن ارقم انصاری نقل شده است که در مسجد پیامبر (ص) میگفت: اگر علی را برمیگزیدند حتی یک نفر هم مخالفت نمیکرد.
** رجوع شود به مفتاح کنوز السنه، ذیل مادهی علی. در آنجا نشانی روایتهای معتبر اهل سنت در بارهی علی (ع) آمده است.
انتهای پیام
اولا یکی از القاب امام علی علیه السلام فاروق اعظم است به معنای جدا کننده حق از باطل پس اینکه شما میگید امروزه موضوع خلافت امام علی علیه السلام باعث جدایی شده پس این بده درست نیست چون ایشون جدا کننده حق از باطل است و بین حق و باطل اتحادی وجود نداره
ثانیا در جواب اینکه میگید امام علی علیه السلام رو با دیگر اصحاب مقایسه نکنید باید عرض کنم اولا هیچ شخصی با ایشون قابل مقایسه نیست و حضرت علی علیه السلام افضل خلایق خداست بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله دوما اینکه حضرت علی علیه السلام بر دیگران برتری داره کلامی حق است و مخالفت شما با بیان این موضوع یعنی مخالفت با بیان حقیقیت
رضوی فقیه ظاهرا در کسوت مبلغ دین در انصاف نیوز ظاهر شده، اخیرا بجای اکت سیاسی محتوای محترم منبری منتشر میکنه…